مجله میدان آزادی: فهرست تازهی پرونده «اردیبهشت کاغذی» از میان شاهکارهای ادبیات نمایشی و بهترین نمایشنامههای جهان انتخاب شده است. امروز ستون فهرست کتابهای پیشنهادی برای خرید از نمایشگاه کتاب را با معرفی ده نمایشنامه برتر جهان همراه با معرفی بهترین ترجمههایش به روز میکنیم. این فهرست را به قلم خانم فاطمه صادقی مقدم -هنرمند و دانشآموختهی رشته ادبیات نمایشی- بخوانید:
دنیای نمایشنامهها دنیایی خاص و پر از جاذبه است. مخاطبان این دست از آثار حتی میتوانند از خوانندگان پر و پا قرص ادبیات جهان، جدا باشند. از جادوی این قسم از ادبیات میتوان به وسوسه شدن نویسندگان بزرگ دنیا برای وارد شدن به دنیای نمایشنامهنویسی توجه کرد.
قبل از معرفی نمایشنامههایی برای خرید از نمایشگاه برای نمایشنامهدوستان، مایلم برای آن دسته از ادبیاتدوستان که هنوز نمایشنامه نخواندهاند بگویم چرا باید نمایشنامه خواند. از ویژگیهای نمایشنامه این است که شما در این قسم ادبی، دغدغهمندی و آگاهی نسبت به دنیای مدرن و امروزی را بیشتر درک خواهید کرد. نمایشنامهنویسان همواره در هر دورهای سعی داشتهاند تا تحولات سیاسی و اجتماعی روز یا معضلات روانشناسی و جامعهشناسی را در نوشتههای خود، آن هم نه بهصورت مستقیم بلکه بهصورت ادبی و نمایشی بیان کنند.
در ضمن اگر شما همزمان به ادبیات و سینما علاقه داشته باشید، خواندن نمایشنامه میتواند برایتان جذاب باشد؛ زیرا این نوع از ادبیات، تصویریترین نوع آن است.
در این فهرست ما تلاش کردهایم ده نمایشنامهی خواندنی را به شما معرفی کنیم. این ده نمایشنامه لزوماً بهترینها نیستند اما سعی کردهایم از حیث تنوع موضوعی، تفاوت سبک، تنوع در ژانر و نویسنده و جذابیت و بهروز بودن موضوع، فهرستی غنی را تهیه کنیم.
1. اولئانا | اثر دیوید ممت، با ترجمهی علیاکبر علیزاد، انتشارات بیدگل
شمارهی اول این فهرست، یک اثر نمادین در بازنمایی مفهوم قدرت است. در جای جای این اثر میتوان مثالهایی از تقابل انسانی را مشاهده کرد. «اولئانا» نمایشنامهای به سبک مدرن است و در گروه نمایشنامههای ابزورد دستهبندی میشود. البته ساختار نمایشنامه در بعضی قسمتها ارسطویی است؛ یعنی سهپردهای است و آغاز، میانه و پایان دارد. اما به لحاظ مضمونی و نحوهی پایانبندی کاملاً در دستهی نمایشنامههای مدرن و ابزورد قرار میگیرد. این نمایشنامه از لحاظ مفهومی به نکات مختلفی اشاره دارد؛ در واقع نویسنده بهعمد این نمایشنامه را طوری نوشته است که معناهای متفاوت و متعددی را به ذهن متبادر میکند.
سخت است که دقیقاً بگوییم ممت در این نمایشنامه میخواسته چه چیزی بگوید. آیا هدف او به چالش کشیدن ساختار قدرت بوده است یا نظامهای ساختاری که امروزه بر پایهی زبان استوار شدهاند؟ هدف او نقد فمنیسم بوده یا دربارهی آزار جنسی و حقانیت سیاسی سخن گفته است؟ اینها همه هست و نیست. شاید دلیل جذابیت این نمایشنامه و پربحث بودن آن نیز به همین ابهام برمیگردد.
نمایشنامه کاملاً بر مبنای دیالوگ است؛ دیالوگی بین یک استاد مرد و یک دانشجوی زن. در ابتدای نمایشنامه مرد از جایگاه قدرت با دانشجوی دخترش برخورد میکند و از پردهی دوم این جایگاه قدرت تغییر میکند. اما چه چیزی این جایگاه را تغییر میدهد؟ شاید مهمترین چیز آگاهی به قواعد قدرت و بلد بودن زبان آن است. من فکر میکنم ممت در این نمایشنامه از قدرت زبان حرف میزند و بهخوبی نشان میدهد که این زبان است که واقعیت را میسازد، نه آنچه که حقیقتاً رخ داده است. و این شاید از نظر ممت رمز و راز همهی سیستمهای حاکم بر جامعهی آمریکا است؛ سیستم حاکم بر دانشگاه و سیستم آموزشی، قواعد حاکم بر گروههای فمنیستی و دیگر جنبشهایی که به نظر خودجوش یا غیروابسته میرسند. اما همهی این موارد در سلسله مراتب پنهان خود از همان قواعد پیروی میکنند. با توجه به دیگر آثار ممت این منظور دور از انتظار نیست. او فیلمنامههایی نیز با مضامین اینچنینی دربارهی قدرت رسانه نوشته است و بهنظر میرسد زبان در این نمایشنامه همان جایگاه رسانه را دارد.
به لحاظ روایت، ابتدای متن کمی برای مخاطب عام سخت پیش میرود. بهخصوص که در این سبک نمایشنامه توضیحات صحنهی خاصی نیز وجود ندارد و ما به ناگاه وارد یک مکالمهی دشوار میشویم. موضوع لکنت دانشجوی دختر در صحبت کردن به سبک دانشگاهی نیز فهم مکالمه را برای ما سختتر میکند. اما از پردهی دوم همه چیز روشنتر و مسئلهای که بین این دو نفر جریان دارد مشخصتر میشود. از اینجا قضاوت به عهدهی خواننده است که حق را به چه کسی بدهد. چون دقیقاً در مکالمهای وارد شدهایم که دربارهی حق ازدسترفتهی این دو نفر است. پس از این قضاوت، حرفی که در لایههای پنهان آن نیز وجود دارد، میتواند با توجه به برداشت و قضاوت هرکسی متفاوت باشد.
2. باغ وحش یا رؤیای آمریکایی | اثر ادوارد آلبی، ترجمهی ناهید طباطبایی، نشر چشمه
نمایشنامهی «باغ وحش» یک نمایشنامهی تکصحنهای پرکشش است. یک علاقهمند به هنر و در مراتب بالاتر تئاتر، چه هدفی از دیدن یک تئاتر دارد؟ یا چه میشود که یک خواننده، اوقات فراغتش را به خواندن یک نمایشنامه، بهجای خواندن یک رمان یا روزنامه یا موارد دیگر میگذراند؟
بله، جذابیت در رأس دلایل قرار دارد. نمایشنامه باید ابتدا به اندازهی کافی گیرا باشد. خلق جذابیت در یک نمایشنامه در مقایسه با یک رمان یا یک فیلم/فیلمنامه کار بسیار دشواری است. زیرا در یک نمایشنامه نباید از ذهنیت یک کاراکتر مستقیماً حرف بزنیم یا نمیتوانیم شور و هیجانی چون پرواز از یک کوه و موارد مشابه را به روی صحنه بیاوریم.
ما با یک صحنهی محدود و امکاناتی در اندازهی صحنهی تئاتر مواجهایم. تا اینجا بین این صحنه و دیگر صحنههای تئاتر تفاوتی نیست. اما ما در این نمایشنامه با یک اتفاق ویژهی دیگر نیز برخورد میکنیم. این نمایشنامه یک نمایشنامهی تکصحنهای است. یعنی در تمام نمایشنامه نه صحنه تغییر میکند و نه میتوان انقطاع زمانی ایجاد کرد. روایت باید در یک مکان و در زمان مشخص اتفاق بیفتد. خلق جذابیت در چنین صحنهای کار پیچیدهتری است.
مسئلهی دیگر خلق مفهوم است. به ما پس از خواندن این نمایشنامه چه مطلبی اضافه خواهد شد؟
این نمایشنامه تصویری از جهانی است که در حال تبدیل شدن به رؤیای بسیاری از مردمان دنیا است؛ سبک زندگی آمریکایی. البته این منظور کاملاً در لفافه طرح میشود؛ بهجز در نام اثر. ما در یک پارک از کشور آمریکا شریک عصر تابستانی دو مرد آمریکایی میشویم. دو مرد کاملاً متفاوت. یکی از یک طبقهی بالای اجتماع، صاحب یک انتشارات و در حال کتاب خواندن است. خانواده و فرزندانی دارد. حیوان خانگی نگه میدارد و تمامی مؤلفههای یک زندگی مطلوب آمریکایی را دارد. دیگری مردی ناامید، با لباسهایی نهچندان مجلل است. ساکن یکی از مناطق فقیرنشین، در یک مهمانسرا. بدون خانواده، بدون دلبستگی و هیچ امکاناتی.
صحنهی رویارویی این دو مرد با پیرنگی از باغ وحش و ارتباط حیوانات با یکدیگر و انسان همراه است. به نظر میرسد آلبی از طرح داستان باغ وحش یک منظور نمادین دارد؛ تشبیه جامعه و رؤیای آمریکایی به یک باغ وحش. او تصمیم دارد، مردم و جامعهاش را به آیندهای که بهسمت آن میروند آگاه کند. جامعهای که افراد با یکدیگر و با خود بیگانه میشوند. جامعهای که فساد اخلاقی در آن بر خانواده و اخلاق عمومی چیره شده است.
آلبی دربارهی این نمایشنامه میگوید: «آیا نمایشنامه حالت تهاجی دارد؟ امیدوارم، میخواستم که مهاجم باشد و حیرتانگیز و سرگرمکننده. نمایشنامه پوچگرا، هرزه و متکبرانه است؟ خب بگذارید بگویم که رؤیای آمریکایی تصویر زمانهی ماست، البته آنطور که من میبینم.»
به نظر من آلبی در رساندن منظور خود، کاملاً موفق عمل کرده است. شما علاوهبر اینکه در حین خواندن، این نمایشنامه را رها نخواهید کرد، در پایان حتماً غافلگیر هم خواهید شد. چون آلبی از این تکنیک روایت داستان بهخوبی استفاده کرده است و ما را با بهت و حیرتی که مد نظر دارد تنها میگذارد. بهت و حیرتی که ما را دربارهی این سبک زندگی به فکر وامیدارد.
3. خردهجنایتهای زن و شوهری | اثری از اریک امانوئل اشمیت، ترجمهی محمود بهفروزی، نشر جامی
سومین نمایشنامه از فهرست ما، برخلاف دو اثر قبلی درامی خانوادگی است. در عصر حاضر که علاقه به موضوعات روانکاوی در بین مردم زیاد شده، خواندن این اثر خالی از لطف نیست.
این نمایشنامه روایتی است از زندگی یک زن و شوهر که از پس یک اتفاق عجیب به زندگی روزمرهی خود بازگشتهاند. این روایت در یک آپارتمان و صحنهای از پذیرایی محل زندگی آنها آغاز میشود. اصل روایت از میان دیالوگهای بین آنها شکل میگیرد. در واقع راوی توانسته مکانهای مختلفی چون بیمارستان یا صحنهی مهمانی را که این دو با یکدیگر آشنا شدهاند، طوری میان دیالوگها قرار دهد که انگار آنها را میبینیم.
ریتم دیالوگها نسبتاً تند است و اجازهی رها کردن روایت را به مخاطب نمیدهد. روایت سعی دارد از خلال دیالوگها و حوادث بیرونی، درون دو شخصیت را کشف کند. در واقع ما در این روایت در حال سفر به درون زندگی یک زن و شوهر هستیم. زن و شوهری که پانزده سال از زندگی مشترکشان میگذرد و زندگی تقریباً بدون مشکلی دارند. زندگیای که در جریان آرام خود، ناگهان به مشکل و حادثهای بزرگ برمیخورد.
روایت داستان بر پایهی طرح معماست. ایده و اتفاق اولیه، فراموشی شخصیت مرد داستان است. اتفاقی که میتواند زمینهساز تشکیل معما و گرههای بعدی باشد. فراموشی به این زوج اجازه میدهد بعد از چند سال، روابط و زندگی خود را به گونهای که میخواهند بازسازی کنند. یک بار زن تلاش میکند تا زندگیشان را آنطور که میخواهد روایت کند و بار دیگر مرد. این دو نقش بهطور پیاپی در طول داستان با یکدیگر جابهجا میشوند. این جابهجایی بهصورت مداوم باعث ایجاد معماهایی در ذهن مخاطب میشود.
به نظر میرسد هدف اشمیت از این روایت، روانکاوی یک رابطهی زن و شوهری است. او مشکلات، یکنواختیها، عشق، شک، زیبایی و... را بارها در این رابطه و از زبان این مرد و زن زیر سؤال میبرد. او گاهی این مفاهیم را از منظر نظری و از منظر مدرنیته و سنت واکاوی میکند و گاهی آنها را در صحنهی زندگی واقعی به چالش میکشد.
در واقع این نمایشنامه علاوهبر ایدهی اولیهی جالب، ساختار، نوع روایت و کشمکش بین زن و شوهر، از لحن اشمیت نیز بهخوبی بهره برده است. زبان روایت اشمیت بهطور معمول، روان و ساده است و در عین حال حاوی جملاتی زیبا و آموزنده. به اعتقاد من، روانکاوانه بودن این اثر نیز خود برگ برندهای برای آن است که مخاطب را به خواندن و دیدن این اثر ترغیب میکند.
4. آوای رستاخیز | اثر آرتور میلر، ترجمهی شیما الهی، نشر چترنگ
نمایشنامهی «آوای رستاخیز» یک اثر اجتماعی و نمادین است و البته یک اثر متفاوت و سرشار از حرفهایی دربارهی امروز جهان و رسانه. برای این نمایشنامه بهترین اسم انتخاب شده است. درونمایهی این اثر دربارهی دوباره برخواستن و رستاخیز در یک جامعهی مدرن میگوید؛ جامعهای که در آن تبلیغات، تجارت و پول حرف اول را میزنند.
میلر نمایشنامه را با کمک استعارهی ظهور مسیح مینویسد. در جریان نمایشنامه متوجه میشویم که مردم از حضور مردی حرف میزنند که باعث امید در آنها شده است. مردم دلایلی پیدا کردهاند تا خوب کار کنند. تا از بدیها دست بکشند یا از مرگ صرف نظر کنند. مردم خیال میکنند مسیح دوباره ظهور کرده است.
اما در این میان مردی که نقش اصلی این نمایشنامه را ایفا میکند رئیسجمهور این کشور است. او دانش یا تخصص زیادی برای این کار ندارد و فردی سادهلوح است که به بقای خود میاندیشد. برای چنین کسی چه چیزی با ارزشتر از پول وجود دارد؟
در این میان، این مثلاً مسیح، وسیلهای برای رئیسجمهور است تا درآمد بیشتری کسب کند. او قصد دارد با سرکوب و تصلیب مسیح و ساختن برنامهی تلویزیونی از آن به درآمد کلانی دست یابد و خودش را نیز از خطر بیداری مردم و به مخاطره افتادن موقعیتش نجات دهد.
اما به نظر میرسد مسئلهی اصلی این نمایشنامه رسانه است؛ رسانه و تأثیر آن بر همه چیز. بر تجارت، بر دین و اعتقاد مردم و هر چیز دیگر. اینجا بحث بر سر فریب رسانه است و کار را به جایی میرساند که حتی مثلاً مسیح هم برای تصمیمی که میگیرد به اثر رسانهای آن فکر میکند.
از طرف دیگر مسئلهی آن، رستاخیز انسانهاست. این رستاخیز حتی روی رئیسجمهور نیز اثر خود را میگذارد و او نیز این موضوع را تا حدی با تجربهی عاشقانه میفهمد.
خواندن این نمایشنامه البته آسان نیست و در بخش زیادی از متن آن به تأمل بسیار نیاز است. اما این نمایشنامه برای تأمل و تعمق در بسیاری از مفاهیم اجتماعی، سیاسی و ارتباطات انسانی کارآمد است. اگر میخواهید نمایشنامهای را ورای سرگرمی و برای تفکر بخوانید، حتماً خواندن این اثر را تجربه کنید.
5. کرگدن | اثر اوژن یونسکو، ترجمهی جلال آل احمد، نشر پر
نمایشنامهی «کرگدن» اثری فانتزی و خلاقانه و یکی از مهمترین نمایشنامههای قرن بیستم است. این اثر یک نمایشنامهی اجتماعی است که در مضامین پنهان خود به مسائل سیاسی نیز اشارههایی دارد. «کرگدن» یک نمایشنامهی پرکشش است با ایدهای فانتزی که آن را از نمایشنامههای معمول جدا میکند. چنین ایدهای را شاید بیشتر در انیمیشنها بشود دید و نه حتی فیلمها. اما یونسکو شجاعت به خرج داده و این ایده را در قالب نمایشنامه درمیآورد. خود این نیز دشواری بسیاری برای اجرای چنین نمایشنامهای پدید میآورد. به اجرا درآوردن صحنهای که یکی از شخصیتها بهتدریج به کرگدن تبدیل میشود کار راحتی نیست. گذشته از این، صحنههای دویدن کرگدن، بر پا شدن گرد و خاک و... نیز خود نیازمند تدابیر صحنهای و از آن مهمتر ایدههای خلاقانه برای نحوهی به اجرا درآمدن آن است.
این نمایشنامه سهپردهای و جزو نمایشنامههای طولانی است که اگر بخواهید به تماشای اجرای آن بروید یک عصر کامل خود را باید خالی کنید. اما برای خواندن آن لازم نیست بیشتر از یک کتاب یا رمان وقت بگذارید. البته که متن نمایشنامه آنقدر معنا و مفاهیم مختلفی دارد که برای خواندن بعضی از جملات آن باید تمرکز و دقت بسیاری صرف کنید. حاصل این دقت و تمرکز نیز البته به شما تکجملههایی خواهد داد که ظرایف بسیاری دارند. جملاتی که یادآور خیلی از اتفاقات دور و اطراف ما و شاید نسخهای دیگر از جامعهی امروز ما باشند.
کرگدن شدن اتفاق ناگواری است که انسان عصر امروز بدون اینکه بداند دچار آن میشود. البته این ندانستن در ابتدای کار است. در ادامه باور کرگدن شدن بهتدریج به درون انسان نفوذ میکند و خود انسان مشتاق این اتفاق میشود. درست مانند نفوذ هرگونه فرهنگ وارده در عصر جدید که ابتدا حتی ممکن است در مقابل برخی از آنها با تعجب بگوییم که این دیگر چه چیزی است؟ اما این روند آنقدر تکرار میشود تا حضور آن عادی شود و به جایی میرسد که خودمان دوست داریم تجربهاش کنیم. مثل این نمایشنامه که در آن آدمی تا حدی پیش میرود که خودش شوق کرگدن شدن دارد.
کرگدن در این نمایشنامه استعارهای است از تنزل حقیقت انسانی بهسمت حیوان شدن و تا نهایت حیوان شدن پیش رفتن، تا آنجا که انسان مانند یک کرگدن پوستکلفت شود. له کردن دیگر موجودات برای چنین شخصی اهمیت ندارد. او تنها زندگی کردن را برمیگزیند و به زندگی در مرداب رضایت میدهد. و این دقیقاً آینهای از مدرن شدن انسان است.
این نمایشنامه با ترجمهی کسی همچون جلال آل احمد رنگی دیگر دارد، زیرا نگاه و جهانبینی خود جلال بهعنوان منتقد مدرنیته و غرب، روی کلمه کلمهی متن اثرگذار است. ضمن اینکه بلاغت ادبی جلال و انتخاب درست کلمات در متن ترجمهشده بهخوبی نمایان است. آل احمد در ابتدای این نمایشنامه نقد و تحلیلی دربارهی آن نوشته است که خواندن این نقد از الطاف دیگر این اثر است.
و در آخر خواندن این نمایشنامه برای هر کسی که در این عصر در معرض کرگدن شدن قرار دارد، واجب است.
6. نامهی نادری | اثر نریمان نریمانوف، ترجمهی تاجماه آفاق الدوله، نشر دیدآور
تعداد نمایشنامههای تاریخی که دربارهی اتفاقات مهم تاریخ باشند، زیاد نیست. اما حیف است از نمایشنامه بگوییم و از کنار چنین ژانری بگذریم. این ژانر میتواند هم برای علاقهمندان ادبیات و هم برای علاقمندان تاریخ جالب باشد. از همه جالبتر اینکه این نمایشنامه از زبان یک غیرایرانی دربارهی تاریخ ایران است. «نامهی نادری» نمایشنامهای است از دل تاریخ و در مورد تاریخ. این نمایشنامه در زمان قاجار و در مورد نادرشاه افشار نوشته شده است.
روایت نمایشنامه پرکشش و پر از اتفاق است و از زمانی که نادرشاه افشار، راهزنی به نام نادر بوده شروع میشود و تا زمان پادشاهی و مرگ او ادامه دارد. خود این موضوع میتواند برای آن دسته از خوانندگان که به تاریخ علاقهمندند و دوست دارند سرگذشت پادشاهان را بدانند ولی از روایتهای خستهکنندهی تاریخی نیز لذت نمیبرند، جذابیتی مضاعف داشته باشد.
این اثر جزو نمایشنامههای طولانی و بیش از سه پرده حساب میشود. هرچند این نمایشنامه روایتگر دورانی طولانی است، اما توانسته بدون گسستگی یا کش دادن بیش از حد، داستان را پیش ببرد. ساختار نمایشنامه از روالهای معمول پیروی نمیکند.
یکی از نقاط قوت نمایشنامهها قابل اجرا بودن آنهاست. این نمایشنامه طوری نوشته شده که به امکانات زیاد و فضای باز نیاز دارد. یعنی صحنههای بزرگ و پرطمطراق میطلبد. اما نکته این است که بار روایی آن روی امکانات و صحنهی سنگین نیست و با مقداری تغییرات و اقتباس میتوان آن را در سالنهای تئاتر یا حتی در فضاهای کوچکتری مثل مدارس اجرا کرد.
نمایشنامه به دو سلسلهی تاریخی ایران میپردازد و متن در لایهی زیرین به شرایط اجتماعیسیاسی آن زمان و نحوهی حکومتداری شاهان پرداخته است و جالب اینکه نویسنده توانسته به عمق شخصیتی نقش اصلی یعنی نادرشاه، نزدیک شود. با خواندن این متن تحول روحی نادرشاه، احساسات و بسیاری از دلایل رفتارهای او برای ما روشن میشود. این قدرت شخصیتپردازی و روایت برای این زمانه آن هم در قالب نمایشنامه، به لحاظ ادبی ارزشمند است.
از لحاظ نمایشی نیز قصه این ظرفیت را دارد که نمایش جالبی را پدید آورد. از طرف دیگر نوشتن این نمایشنامه در زمان قاجار خود اتفاق معنیداری است. شاید این نمایشنامه را نریمانوف برا عبرت گرفتن شاهان و بهعنوان تلنگری نسبت به وضع آن زمان جامعه نوشته باشد. البته که این نوع روایتهای تاریخی خارج از زمان و مکان و برای عبرتگیری در هر عصری میتوانند آموزنده باشند.
7. باغ آلبالو | اثر آنتوان چخوف، ترجمهی سیمین دانشور، نشر قطره
نمیشود فهرستی دهتایی از نمایشنامه نوشت و از چخوف یادی نکرد. نویسندهای که هم در داستان کوتاه و ادبیات نامدار است، هم در نمایشنامهنویسی. «باغ آلبالو» آخرین نمایشنامهی چخوف و شاید معروفترین نمایشنامهی او باشد. این نمایشنامه بارها و به سبکهای مختلف اجرا شده است.
چخوف در این نمایشنامه مانند تمام آثار خود رویکردی نمادگرایانه دارد. اما این نمایشنامه بهدلیل اینکه به لحظه پرداخته است، میتواند خندهدار و سرگرمکننده نیز باشد. چنانچه بارها بهصورت کمدی نیز اجرا شده است.
رویکرد نمادگرایانهی «باغ آلبالو» مربوط به اختلاف طبقاتی است که در سبک زندگی خانوادهی مادام رانوسکی مشاهده میشود. آنها که مالک ارث زیادی از گذشتگان خویش هستند، در آستانهی ورشکستگی و از دست دادن باغ بزرگ آلبالو برای حل این مشکل دور هم جمع شدهاند، اما بهجای پیدا کردن راهحل، مدام در حال یادآوری خاطرات یا خوشگذرانی در لحظه هستند.
این نشاندهندهی رویکرد خانوادههای اشرافی در روسیهی آن زمان است. بسیاری از منتقدان معتقدند، چخوف در این نمایشنامه بهنوعی انقلاب چند سال بعد روسیه را پیشبینی کرده است.
8. دایرهی گچی قفقازی | اثر برتولت برشت، ترجمهی مجید امین موید، نشر اشاره
نام برتولت برشت در میان محققان ادبیات نمایشی نامی مطرح است؛ اصلیترین دلیل آن نیز سبکی است که برشت در مقابل سبک ارسطویی در نمایشنامهنویسی پدید آورد. برشت را مبدع تئاتر حماسی میدانند؛ یعنی تئاتری که روایت آن آگاهانه است و مخاطب را در حصار روایت خود نمیاندازد. برخلاف محققان ادبیات نمایشی شاید عموم مردم که بهسمت نمایشنامهخوانی میروند چندان بهسراغ مطالعهی آثار برشت نروند. زیرا همین سبک خاص که نیازمند تأمل و تفکر بیشتر است خواندن آثار او را کمی سخت میکند. برشت یک شاعر، نمایشنامهنویس و نظریهپرداز سیاسی است. بنابراین اگر شما بخواهید وارد دنیای نمایشنامهخوانی شوید و با آثار متنوع و متفاوتی از این جهان روبهرو شوید، نمیتوانید بهسادگی از کنار برشت عبور کنید.
«دایرهی گچی قفقازی» برتولت برشت داستانی اخلاقی است دربارهی دختری رعیت که با نجات دادن یک کودک از طبقهی بالای جامعه، نقش مادری بهتر از مادر واقعی را برای او ایفا میکند. البته این دختر در سیر داستان با چالشهای بسیاری روبهرو میشود و ما با یک درام پرکشش مواجهیم. بسیاری این اثر برشت و داوری نهایی آن میان دو مادر را اقتباسی از یک داستان قفقازی میدانند که این داستان همان نوع روایی حکمیت امام علی (علیه السلام) میان دو مادر بر سر یک فرزند است.
رقابت در حس مادرانه، فقر و بیعدالتی، تقابل دو فرد از دو طبقهی اجتماعی و مالی متفاوت، بههمریختگی و اوضاع نابسامان اجتماعی و موانعی که یک مادر برای نگهداری و تربیت فرزند در جامعه با آن روبهرو میشود یا به عبارت دیگر مشکلات مادرانی که سرپرستی کودکی را به عهده میگیرند، مضامین اصلی این اثرند.
در صحنهی آخر نمایشنامه با همان روایت معروف داوری روبهرو میشویم اما با نگاهی متفاوت؛ و این بخش از این نمایشنامه جذابترین بخش آن است.
9. استاد سولنس معمار | اثر هنریک ایبسن، ترجمهی بهزاد قادری، نشر بیدگل
«استاد سولنس معمار» نمایشنامهای مطرح و هنریک ایبسن نامی بزرگ در تاریخ ادبیات است. ایبسن که عمدهی آثارش در سبک رئالیستی هستند و از مطرحترین نامها بعد از چخوف است، تصمیم میگیرد چهار نمایشنامهی آخر خود را در سبک نمایشنامهی نو و مدرن بنویسد. «استاد سولنس معمار» یکی از متفاوتترین آثار اوست.
کاراکترهای آثار او را شخصیتهای واقعی تشکیل میدهند، نه پادشاهان و اسطورهها. خود ایبسن معتقد است که همهی آثار او با نخی با یکدیگر ارتباط دارند، اما چهار اثر آخر او کاملاً از این حیث منحصربهفردند. نه به این معنا که اگر شما یکی از این چهارگانه را بخوانید، معنای آن را بدون سه تای دیگر نمیفهمید، یا اینکه مجبور باشید بقیه را هم بخوانید. اما قطعاً به این معنا که اگر از خواندن یکی لذت بردید با خواندن دیگری، لذتی چندبرابر میبرید و مفهومی ورای متن یک نمایشنامه را دریافت خواهید کرد. این خود نوعی جادو کردن ذهن مخاطب است.
در میان این چهارگانه، «استاد سولنس معمار» شگفتیهای بسیاری دارد. این اثر در عین اینکه رمانتیک است، واقعگرایانه است و در عین حال بهعنوان اثری نمادگرایانه هم میتوان به آن نگاه کرد.
استاد سولنس که معماری برجسته است و دست روزگار بهطورناگهانی او را به جایگاهی بزرگ رسانده، عاشق قدرت و پیشرفت است. او دوست دارد برای مردم خانههای مسکونی بسازد و در این حرفه معروفترین است. اما آیا این جایگاه هرگز متزلزل نخواهد شد؟ آیا هیچ کس نمیتواند جای استاد سولنس را بگیرد؟
همانطور که جواب این سؤال در ذهن افراد دیگر منفی نیست، این ترس و دلهره با استاد سولنس نیز همیشه همراه است. او همواره نگران از دست دادن جایگاه خویش است. این ترس در نمایشنامه با زندگی خانوادگی او نیز درآمیخته است.
حضور زنانی در نمایشنامه که همزمان عاشق و معشوقاند، که همزمان فعال و منفعلاند و در زندگی کاری سولنس و در روایت نمایشنامه نقش مهمی را ایفا میکنند، از نقاط برجستهای اثر است.
این نمایشنامه شور عشق و شکوه معماری و هیجان را با هم درمیآمیزد تا سولنس کاری بزرگ انجام دهد. اما آیا او موفق میشود؟
در تمامی آثار ایبسن مضمون مرگ نقش مهمی ایفا میکند. در این اثر نیز قرار نیست او از این مضمون دست بردارد. رنگ و بوی مرگ بهنوعی متفاوت در این اثر هم دیده میشود.
همچنین انتخاب شغل برای کاراکترها همواره اهمیت ویژهای برای ایبسن دارد. او در این اثر نیز هوشمندانه معماری را انتخاب کرده است. زیرا همیشه در تاریخ، دو عنصر متضاد در این هنر با هم درآمیخته بودند؛ عنصر عظمت و قدرت، در کنار عنصر تواضع. چگونه آفریدن عظمت و قدرت در کنار عنصر تواضع میتوانند با هم جمع شوند؟
خواندن این نمایشنامه میتواند فهمی جدید و رویکردی متفاوت از این پرسش به ما ارائه دهد.
10. اتللو | اثر شکسپیر، ترجمهی محمود اعتمادزاده (به آذین)، نشر نیلوفر
میتوان معروفترین نمایشنامهنویس دنیا را شکسپیر دانست. اغلب نمایشنامههای او که دراماند، احساسات و عواطف انسانی را درگیر میکنند و همین میتواند از دلایل جذابیت و همهگیر بودن نمایشنامههای او باشد.
نمایشنامههای او عموماً در ساختار پنجپردهای نوشته شدهاند که در دوران شکسپیر متداول بوده است. اما طولانی بودن این نمایشنامهها آنها را خستهکننده نمیکند.
«اتللو» مانند دیگر آثار شکسپیر به رذیلتی اخلاقی و نتایج مرگبار آن میپردازد؛ شکسپیر این بار به خصلت حسادت در خلال داستانی عاشقانه و در میان جنگهای تاریخی پرداخته است. داستان این نمایشنامه از یک روایت عاشقانه شروع میشود اما همه چیز بهخوبی پیش نمیرود. موانعی بر سر وصل دو یار وجود دارد. حسادتها، شکها و پیچیدگیهای روابط انسانی روایت را بهسمتی دیگر میبرند.
در کنار تمام چیزهایی که دربارهی اهمیت شکسپیر و درخشندگی نمایشنامههای او گفتهاند، این را هم باید اضافه کرد که اگر میخواهید با یک تراژدی واقعی و اصیل روبهرو شوید، آثار شکسپیر از بهترین نمونهها هستند.
حضور این نمایشنامه را در این فهرست الزامی میدانم تا هم تعادلی میان آثار قدیمی و مدرن برقرار شود و هم تعادلی میان موضوعات موجود در فهرست. از طرف دیگر «اتللو» را در پایان فهرست قرار دادم تا کسانی که تا به حال نمایشنامه نخواندهاند و لحن ادبی دیگر نمایشنامهها برایشان سخت است، از این اثر که زبان و داستانی روان دارد شروع کنند.