ﺳﻪشنبه 24 مرداد 1402 / خواندن: 11 دقیقه
پرونده روزی روزگاری تلویزیون | صفحه سی‌وسوم

یادداشت: نقد و بررسی سریال «چشم‌بندی»، ساخته «شاهد احمدلو»

از معجزات سیما وجوه اشتراکی است که هر وقت سر و کله‌اش پیدا می‌شود، می‌تواند یک اشتباه در مسیر کندن گور فرهنگ را تا حد زیادی بزرگ‌تر کند. دغدغه‌مندی اهالی «چشم‌بندی» در جهت اعتلای فرهنگ و شادی مردم، سبب شده تا سراغ ساخت «چشم‌بندی ۲» هم بروند. تهیه‌کننده‌ی‌ کار تأکید می‌کند اگر صبور باشید و تا انتهای آن را ببینید ژانر جنایی به‌مرور پررنگ‌تر می‌شود. صبوری نمی‌خواهد آقای ثنایی! اگر مقصودتان از ژانر جنایی مهملات سفارشی‌ای است که بدون هیچ اتفاق مثبتی در جهت بالا بردن هنر و فرهنگ بیمه ساخته شده، اگر من...

5
یادداشت: نقد و بررسی سریال «چشم‌بندی»، ساخته «شاهد احمدلو»

مجله میدان آزادی: در ستون «بدترین سریال‌های تلویزیون» جای سریال «چشم‌بندی» خالی بود. در سی‌وسومین صفحه از پرونده‌ی «روزی روزگاری تلویزیون» خانم «مائده رضوی‌منش» این سریال را نقد کرده است. در ادامه می‌خوانید:

خیانت به خاطرات مخاطب

چند سال قبل با دیدن اسامی بعضی بازیگران که در دهه‌ی هشتاد و بعد از آن در قاب جادویی با طنزهای در خورِ فرهنگ خانواده‌ی ایرانی (با چشم‌پوشی از برخی کاستی‌ها) خوب ظاهر شدند، بی‌آنکه ببینم قصه از کیست و بازی‌گردان چه رزومه‌ای دارد، خودم را به ساعت پخش مجموعه می‌رساندم. به این امید که شاید طعم چای آن روزهای مادربزرگ را که وقت تماشای «سه در چهار» مجید صالحی همراه شیرینی خنده‌هایش به جانم می‌نشاند، دوباره مزه کنم. گمان می‌کنم هر ایرانی حداقل یک نوستالژی بین این مجموعه‌ها داشته باشد؛ مجموعه‌ای که با هر بار دیدن آن بوی خاطرات روزهای پخشش در دنیای امروز مخاطب بپیچد. هنوز هم خیلی از ما با دیدن چهره‌ی بعضی بازیگران، نه اسم خودشان، بلکه نام شخصیتی را که در سریال داشتند به یاد می‌آوریم. مثل خشایار مستوفی در «زیر آسمان شهر». همین مهر مخاطب سبب شده تا آقایان سیما به فکر بیفتند که برای جمع کردن بیننده، شخصیت‌ آن مجموعه‌ها با همان شوخی‌ها را کمی بزک کنند و توی فرم‌های کج و معوج که سر و ته‌اش معلوم نیست، جا دهند. در این سال‌ها بارها شاهد بودیم خاطرات‌مان با آن شخصیت‌‌ها در اختیار فیلم‌نامه‌هایی بی‌محتوا قرار گرفتند که لودگی را به‌جای نوآوری عرضه کردند.

کجای راه را اشتباه رفتیم؟

در یکی دو سال اخیر، سریال «پلاک ۱۳» با مجموعه‌ای از بازیگران طنز که زمانی خاطره‌ساز بودند، آمده بود با چاشنی بیمه، هم فرهنگ بسازد و هم یک گوشه از خاطرات‌مان را تصاحب کند. آمده بود که ماندنی شود اما گویا این مجموعه‌ی سفارشی‌، بدون شخصیت‌پردازی و داستان، تنها هدفش جلب رضایت کارفرما بود و نگاه و وقت مخاطب برایش اهمیتی نداشت. چند ماه بعد از پایان «پلاک ۱۳»، مجموعه‌ی «چشم‌بندی» باز هم با مهره‌چینی‌ بازیگران طنزِ امتحان پس‌داده، خودش را به سیما غالب کرد. نتیجه، طیفی از بازیگران بودند که جلوی دوربین بی‌هدف دور خودشان می‌چرخیدند و دغدغه‌ای نداشتند. انگار اصلاً قصد جدی برای ساخت سریال در میان نبود و فیلم‌نامه‌ای هم برای بازی گرفتن از بازیگران وجود نداشت. گویا هدف فقط این بود که سفارش کارفرما که بیمه باشد، در اسرع وقت تحویل داده شود. اگر هدف این نبود، چه چیز می‌تواند حجم بالای تکرار و درگیری بازیگران با نقش‌های قبل را توجیه کند؟ صدا‌وسیما چه رویکردی را در دستور کار خود گذاشته که به‌جای تقویت هنر بازیگری، به این سبک طنز مبتذل و بدون زحمت روی آورده؟

سر و کله‌ی «چشم‌بندی» کی پیدا شد؟

دی ماه ۱۴٠۱ این مجموعه با کارگردانی شاهد احمدلو، در پنجاه قسمت سی دقیقه‌ای حوالی ساعت هشت شب از شبکه‌ی سه پخش شد. این شاهکار هنری! به‌دلیل نیاز مبرم مخاطبِ آن زمان به طنز فاخر، در ژانر کمدی و در لواسان تهران تصویربرداری و به‌طور هم‌زمان از شبکه‌ی سه پخش می‌شد. «چشم‌بندی» که در دوره‌ی ریاست پیمان جبلی ساخته شد، راه دیگر هم‌تای بیمه‌ای خودش یعنی «پلاک ۱۳» را رفت و بعضی جاها حتی گوی سبقت را در شاخص بودن! از مجموعه‌ی قبل ربود. معلوم نیست چه سازوکاری در شبکه سه حاکم است که باز هم سریالی به همان بی‌محتوایی و باز هم در پوشش طنزپردازی و البته ترویج فرهنگ بیمه ۱۵٠٠ دقیقه از عمر مخاطب را تلف می‌کند! آن هم در شرایطی که هنوز برای ما جای سؤال است تلاش‌های بیمه حول کدام محور می‌چرخد؟ ترویج فرهنگ بیمه با خرج کردن هزینه‌ی هنگفت از جیب سرمایه‌گذاران یا صرفاً حرکت در جهت منافع گروهی خاص؟

سیدجواد رضویان، سروش جمشیدی، امید روحانی، مرجانه گلچین، نعیمه نظام‌دوست، حمید لولایی، شهرام قائدی، سعید پیردوست و شهین تسلیمی از بازیگران این سریال بودند.

کنداکتورسوزی با یک ترکیب!

اما این ماجرا به بازی تکراری بازیگران و فیلم‌نامه‌ی ضعیف ختم نمی‌شود. این‌بار هم سلیم ثنایی، تهیه‌کننده‌ی سریال که در همکاری با بیمه ید طولایی دارد، با ترکیب نویسندگان سریال قبل، یعنی محمدحسن رعیت‌پور، حامد آبکنار و مسعود غزنچانی البته بدون ابیلی و با جایگزینی شاهد احمدلو به‌جای آرش معیریان، «چشم‌بندی» را به تلویزیون آورد.

احمدلو کارگردانی «سه دونگ سه دونگ» و «آقا و خانم سنگی» را نیز در کارنامه‌ی خود دارد که با وجود همه‌ی نقص‌هایی که داشتند باز هم به پای این تحفه‌ی میلیاردی نمی‌رسد که پول سرمایه‌گذاران بخت‌برگشته‌ی بیمه در آن خرج شد.

این بیمه‌ی ساده‌دل!

داستان سریال از این قرار است که دو باجناق که همسرانی ثروتمند دارند و پدرشان کارخانه‌دار بوده، در کارخانه‌ی تولیدی پلاسکوی پدر همسرشان که مرحوم‌ شده (کاشانچی بزرگ) با هم شریک هستند. کارخانه در حادثه‌ای مشکوک، زمانی که داماد بزرگ‌تر داخل کارخانه حضور داشته آتش می‌گیرد و داماد و دار و ندار کاشانچی‌ها یک‌جا می‌سوزد. بعد هم با گزارش ساده‌لوحانه‌ی پلیس درباره‌ی اتفاق و شک نکردن به غیبت فیلم‌های دوربین مداربسته یا تغییرشان، پرونده به دست بیمه‌ی بخت‌برگشته می‌رسد که خسارت پرداخت کند. از همان اول بیمه بنا را می‌گذارد بر صحنه‌سازی و رئیس شرکت بیمه مدام تکرار می‌کند که پولی برای پرداخت ندارد و باید دست‌ سوءاستفاده‌گران را رو کنند. بیمه‌ای‌‌ها برای اینکه مو را از ماست بیرون بکشند، سربه‌هواترین نیروی خود را برای تحقیق می‌فرستند و بقیه‌ی ماجرا رقم می‌خورد. بیمه با صداقت تمام پی آن است که حقیقت را کشف کند و مردم قصه در فکر دور زدن و چاپیدن جیب بیمه!

بازی تکراری

سروش جمشیدی که با بازی شخصیت قیمت در «دورهمی» شناخته شد، این بار در پوشش مأمور بیمه با همان اکت‌ها و حالت‌ها ظاهر می‌شود. مجموعه‌ی پُربازیگر «چشم‌بندی» که حرفی در زمینه‌ی محتوا و فرم نداشت، کارش را با تکرار یا کپی کردن بازی بازیگران در شخصیت سریال‌های نام‌آشنای قبلی پیش برد. مثلاً لولایی همان بابای همیشگی داستان است که مدام می‌زند پس کله‌ی پسرش، نعیمه نظام‌دوست همان خنده‌ها و رفتارهای همیشگی را دارد و گاهی به مادر عموپورنگ در برنامه‌ی کودک نزدیک می‌شود، منشی گیج وکیل شرکت کاشانچی هم که تقلید ناقصی از شیرزادِ «ساختمان پزشکان» است.

حتماً می‌گویید تکرار برخی ویژگی‌های مثبت یک شخصیت که پیش‌تر از مخاطب خنده گرفته می‌تواند او را شیرین‌تر کند. بله این به شرطی است که شخصیت جدیدی خلق شود و در کنار آن یک شوخی را متناسب با فضا گاهی تکرار کند. اما «چشم‌بندی» تنها روی همین تکرار حساب باز کرده بود و در آن خبری از تازگی نبود.

تلویزیونی که برای نظر مخاطبش تره هم خرد نمی‌کند

نظرسنجی‌ها بعد از پخش مجموعه‌ها نشان می‌دهد که این رویکرد طنزپردازی، به مذاق مخاطب خوش نیامده. با وجود ادعای سازندگان مبنی بر سفارشی نبودن «چشم‌بندی» و مردمی بودن آن، این سریال فقط «۱۴٫۸» درصد مخاطب و میزان کمی مشاهده را (اولین قسمت ۵۷ هزار تماشا، قسمت آخر۲۷ هزار تماشا) به خود اختصاص داد. این آمار در مقایسه با ساخته‌های طنز قبل مانند «پایتخت» که همیشه بالای ۶٠ درصد مخاطب داشته، فاجعه است!

نظرسنجی به هر نحوی، خواه درصد مخاطب باشد یا حرف و دیدگاه مردم کوچه و خیابان، انجام می‌شود که نشان دهد ما مخاطبان برای آقایان سیما اهمیت داریم و ایشان نظرات ما را در ادامه‌ی راه به کار می‌گیرند. داستان اما اینجا متفاوت است. نگاه تشنه‌ی تلویزیون به اسپانسرهایی است که هر وقت میل‌شان می‌کشد برای محبوب جلوه دادن خود و فرار از شفاف‌سازی عملکرد، راه‌شان را سمت تلویزیون کج می‌کنند و کنداکتورهای سیما را که به مزایده گذاشته شده، اندازه‌ی جیب تپل‌شان می‌خرند!

سه-هیچ به نفع بیمه

آقای احمدلوی کارگردان می‌گوید: «در چنین شرایطی که از نظر سیاسی، اقتصادی و اجتماعی مشکلات زیادی وجود دارد و روحیه‌ی مردم خوب نیست، ما با توجه به اینکه نقاط اشتراک زیادی داشتیم، تصمیم گرفتیم ساخت این سریال را آغاز کنیم. یکی از معیارهای‌مان برای رسیدن به مجموعه نمایشی مطلوب نیز انتخاب بازیگرانی با طیف رنگین‌کمانیِ وسیعی از پیشکسوتان و چهره‌های جدید و با پیش‌تولید خوب و تعامل مدیران شبکه‌ی‌ سه بود.»

جان کلام این نوشته همین است که کارگردان گفت. از معجزات سیما وجوه اشتراکی است که هر وقت سر و کله‌اش پیدا می‌شود، می‌تواند یک اشتباه در مسیر کندن گور فرهنگ را تا حد زیادی بزرگ‌تر کند. دغدغه‌مندی اهالی «چشم‌بندی» در جهت اعتلای فرهنگ و شادی مردم، سبب شده تا سراغ ساخت «چشم‌بندی ۲» هم بروند. تهیه‌کننده‌ی‌ کار تأکید می‌کند اگر صبور باشید و تا انتهای آن را ببینید ژانر جنایی به‌مرور پررنگ‌تر می‌شود. صبوری نمی‌خواهد آقای ثنایی! اگر مقصودتان از ژانر جنایی مهملات سفارشی‌ای است که بدون هیچ اتفاق مثبتی در جهت بالا بردن هنر و فرهنگ بیمه ساخته شده، اگر منظورتان فضاحتی است که در آن خبری حتی از نیمچه داستان با یک بازی قابل قبول نیست، اگر منظور شوخی‌های رکیک‌ و گاه اروتیک در هر فصل است که تلاش می‌کنند جای خالی بازی‌سازی و فیلم‌نامه را پر کنند و بالاخره اگر منظور پول‌سوزی‌هایی است که مرتب تکرار می‌شود، به‌قدر کافی از همان اولین شاهکارتان که روی آنتن رفت محظوظ شدیم. اگر اشتباهی -با هر هدفی- سه بار تکرار شود و سه بار آنتن شبکه‌ی‌ ملی را اشغال کند، هر ژانری هم که داشته باشد، تمرکز بخش جنایی‌اش بر کشتن هنر، نگاه و وقت بیننده است!




فائزه
24 مرداد 1402

خوبه تو رزومه آقایون کنار قهر و ناز با نظام و... میشه نوشت کار برای بیمه.

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط «میدان آزادی» منتشر خواهد شد
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد!

نکته دان
از همان اول بیمه بنا را می‌گذارد بر صحنه‌سازی و رئیس شرکت بیمه مدام تکرار می‌کند که پولی برای پرداخت ندارد و باید دست‌ سوءاستفاده‌گران را رو کنند. بیمه‌ای‌‌ها برای اینکه مو را از ماست بیرون بکشند، سربه‌هواترین نیروی خود را برای تحقیق می‌فرستند و بقیه‌ی ماجرا رقم می‌خورد. بیمه با صداقت تمام پی آن است که حقیقت را کشف کند و مردم قصه در فکر دور زدن و چاپیدن جیب بیمه!

دی ماه ۱۴٠۱ این مجموعه با کارگردانی شاهد احمدلو، در پنجاه قسمت سی دقیقه‌ای حوالی ساعت هشت شب از شبکه‌ی سه پخش شد. این شاهکار هنری! به‌دلیل نیاز مبرم مخاطبِ آن زمان به طنز فاخر، در ژانر کمدی و در لواسان تهران تصویربرداری و به‌طور هم‌زمان از شبکه‌ی سه پخش می‌شد. «چشم‌بندی» که در دوره‌ی ریاست پیمان جبلی ساخته شد، راه دیگر هم‌تای بیمه‌ای خودش یعنی «پلاک ۱۳» را رفت و بعضی جاها حتی گوی سبقت را در شاخص بودن! از مجموعه‌ی قبل ربود. معلوم نیست چه سازوکاری در شبکه سه حاکم است که باز هم سریالی به همان بی‌محتوایی و باز هم در پوشش طنزپردازی و البته ترویج فرهنگ بیمه ۱۵٠٠ دقیقه از عمر مخاطب را تلف می‌کند! آن هم در شرایطی که هنوز برای ما جای سؤال است تلاش‌های بیمه حول کدام محور می‌چرخد؟ ترویج فرهنگ بیمه با خرج کردن هزینه‌ی هنگفت از جیب سرمایه‌گذاران یا صرفاً حرکت در جهت منافع گروهی خاص؟

مطالب مرتبط