مجله میدان آزادی: «ناریا» تازهترین سریال شبکهی یک صداوسیما در پنجاه قسمت است که در این شبها به جای سریال «پایتخت 7» پخش میشود. این سریال که به کارگردانی «جواد افشار» از روز 30 فروردین ماه 1404 روی آنتن شبکهی یک سیما رفته است. در پنجاهوهفتین صفحه از پرونده «روزی روزگاری تلویزیون» (ویژه نقد و بررسی سریالهای ایرانی صداوسیما) نقد و بررسی ناریا را به قلم خانم پروانه شمسآبادی بخوانید:
نخبگی آداب دارد
میتوان گفت «جواد افشار» در میان کارگردانهای تلویزیون که توانایی گرفتن بودجه و ساخت پروژه با سوژههای حساس و امنیتی را دارند، تقریباً مرتبترین خط سیر نزولی را داشته است. جواد افشار که حدود دو دهه تجربهی سریالسازی در کارنامه دارد، با «کیمیا» روی دور افتاد و بعد از آن دو سریال خانوادگی «برادر» و «آنام» و سریالهای امنیتی «گاندو ۱ و ۲» و حالا «ناریا» را روی آنتن برده است. البته در اطلاعات فیلم نام «هادی افشار» بهعنوان کارگردان نیز به چشم میخورد که سالهاست سابقهی صدابرداری دارد و از نسبتش با جواد افشار اطلاعی در دست نیست. گرچه در ابتدای تیتراژ اعلام میشود معاونت برونمرزی سازمان سفارشدهندهی سریال «ناریا»ست اما تهیهکنندگی کار با «محمد مصریپور» بوده است. از فعالیتهای حرفهای مصریپور اطلاع چندانی در دست نیست، جز اینکه در سال ۱۳۸۷مدیر تدارکات فیلم سینمایی «دو خواهر» بوده و بعدها در سریال امنیتی و بی مخاطب «ملکاوان» به سفارش شبکهی آی فیلم، تهیهکنندگی مشترک اثر را بر عهده داشته است.

پوستر سریال «ناریا» ساخته «جواد افشار»
درباره سریال ناریا و میزان موفقیتش
«ناریا» جایگزین «پایتخت ۷» شد، یعنی «ناریا» در شرایطی پخش میشود که انبوه مخاطبان به روشن کردن تلویزیون سر ساعت ۱۰ شب برای تماشای یک سریال جذاب عادت کردهاند و کمی از کدورتشان نسبت به تلویزیون کم شده است. درواقع «ناریا» اگر سریال جذابی میبود، میتوانست تماشاگرانی را که «پایتخت» برای تلویزیون کاشته، بُر بزند. پس «ناریا» برای مخاطب نداشتن نمیتواند به بهانهای چون ساعت پخش نامناسب یا بیاطلاعی مردم از پخش این سریال متوسل شود. اما «ناریا» نتوانست یک بیستم موفقیت «پایتخت» را کسب کند. از کجا این را میگوییم؟ یکی میزان نقدها و یکی آمار. همیشه سریالهای درحال پخش تلویزیون، در رسانههای متفاوت، نقدهای مختلفی میگیرند، مثبت و منفی و گاه فقط یکی از این دو. اما وای به حال سریالی که از آن هیچ نقد و نظری در هیچ کجا نباشد و رسانهها فقط به خبر پخش و درج نام عوامل اصلی آن بسنده کنند؛ این یعنی آن سریال آنقدر ناموفق بوده که اهالی رسانه حتی رغبت نکردهاند نقد منفی برایش بنویسند! «ناریا» در چنین وضعی است. هم بین اهالی رسانه و هم بین مخاطبان عمومی تلویزیون. اما آمارها درباره «ناریا» چه میگویند؟ خب از بینندگان تلویزیون که آمار دقیقی در دست نیست و فقط به طور نظری میتوان گفت سریالبینهای حرفهای هم ناریا را نمیبینند اما آمارهای تلوبیون در دسترس و تا این لحظه که ۳۱ قسمت «ناریا» پخش شده به این شرح است: میزان بازدید قسمت اول «پایتخت ۷» حدود چهار میلیون و هفتاد هزار و میزان بازدید «ناریا» فقط دویست و نود و هفت هزار است و این یعنی یک بیستم «پایتخت ۷». این تفاوت فاحش آماری در قسمتهای دیگر هم ادامه دارد. مثلا قسمت هفتم «پایتخت ۷» سه میلیون و سیصد هزار و قسمت هفتم «ناریا» صد و سی و دو هزار بازدید داشته است. در قسمت بیستم دو سریال هم این نسبت سه میلیون و صد و چهل هزار به صد و شانزده هزار است. بنا بر این آمارها «ناریا» یک سریال شکست خورده از ابتداست و علت شکست آن را باید در خود آن جستوجو کرد که در ادامه به آن میپردازیم.
خلاصهی داستان سریال ناریا
گویا «ناریا» قصد داشته چالشهای زندگی یک زن نخبهی ایرانی را نشان دهد که در عرصهی اختراع و تولید قطعات خاص الکترونیکی هم دستی بر آتش دارد. تا امروز که ۳۱ قسمت از این سریال پنجاهدقیقهای را دیدهایم، داستان سریال دربارهی زندگی یک پسر تبهکار به نام سامان با بازی «سامان صفاری» است که تمام زورش را میزند تا نشان دهد خود خود شیطان است! در حاشیهاش کمی هم «هوژان» را میبینیم؛ همان دختر دانشمند که «زهرا نادریفر» نقشش را بازی میکند. دختری که در راه تولید، دور زدن تحریم و بینیازسازی کشور از واردات با باندهای تبهکاری داخلی و خارجی دست و پنجه نرم میکند، بدون اینکه بداند.
ژانر سریال ناریا
سریال «ناریا» همه جا به سریالی امنیتی معروف شده اما با تعداد بالای قتلهایش میتواند در ژانر جنایی هم بیاید. البته متاسفانه این ژانر هم کامل اجرا نشده و میتوان گفت «ناریا» در ژانر سرگردان است. چرا؟
یک سریال امنیتی همیشه داستانهای چندلایه و پر از جزئیات دارد. داستانی که تلاش عدهای برای بر هم زدن امنیت ملی یک کشور را نشان میدهد. این تلاش میتواند از طرف مزدوران داخلی یا دشمنان خارجی باشد و دیگرانی در مقابل میکوشند این عملیات را خنثی کنند. بنابراین صاحبمنصبان سیاسی، سازمانهای امنیتی و اطلاعاتی دولتها، مأموران مخفی با هویتهای چندگانهی عجیب و غریب، هکرها، پولشویی، جزئیات جاسوسی، نمایش بهروزترین فناوریهای جاسوسی یا ضدجاسوسی، اشتباهات پرتاوان و از همه مهمتر چالشهای اخلاقی و امنیتی یا چالشهای اخلاقی و انجام وظیفه باید پای ثابت فیلمنامهی یک سریال امنیتی باشد.
سریالهای جنایی و پلیسی اما بهدنبال خلافکاران هستند و در آنها قتل، مواد مخدر، خشونت خانگی، بستر تربیتی منجر به بزه، روانشناسی مجرمان، دزدی و هر نوع بیقانونی دیگر را میبینیم. بنابراین بهجز خلافکاران و افراد بیقانون، کارآگاهها، پلیسها، زندانیان، کارشناسان پزشکی قانونی و قاضیهایی که در پی کشف این خلافها هستند هم باید پای ثابت فیلمنامههای پلیسی باشند.
«ناریا» ملغمهای بین این دو است یا شاید بهتر باشد بگوییم «ناریا» هیچ کدام از این دو نیست! نه امنیتی کامل است، نه جناییپلیسی. چرا نیست؟ چون هر دوی این ژانرها بهنوعی هوش و نبوغ و هیجان در نویسندگی و پرداختن به جزئیات و طراحی انواع و اقسام نقشههای توطئهآمیز نیاز دارند. نمیشود سریال امنیتی یا جنایی ساخت و به جزئیات اهمیت نداد. این جزئیات است که به کشف منجر میشود. اگر سریال مثلاً یک داستان فلسفی با چالشهای فلسفی بود شاید میتوانستیم بگوییم مخاطبش آنچنان علاقهای به وقت تلف کردن برای جزئیات ندارد و دوست دارد با همان سؤال و چالش اصلی درگیر باشد. اما در سریال امنیتی یا پلیسی نمیتوان این را گفت. حالا باید دید ایراد کلیگویی در سریال «ناریا» از کجا نشأت میگیرد. مطمئناً از نویسنده. اما نویسندهی سریال «ناریا» کیست؟

پشت صحنه و عوامل سریال «ناریا»
نویسندهی سریال ناریا
نام «سمیه تاجیک» برای «طرح اولیه» و جواد افشار برای «پرداخت نهایی» فیلمنامه در تیتراژ فیلم آمده. سمیه تاجیک قبلاً چند فیلمنامهی ضعیف امنیتی دیگر نیز کار کرده است. اما بنا بر تیتراژ فیلم و مصاحبههای کارگردان و نویسنده، «حمید رسولپور هدایتی» نویسندهی اصلی سریال «ناریا»ست. نام رسولپور تا پیش از «ناریا» فقط در همکاری برای ساخت چند مستند و مطالبی آمده بود که خبر از نگارش فیلمنامه و ساخت سریال «حضرت معصومه» میدادند. سریالی که هنوز تولید نشده و مشخص نیست بعد از «اخت الرضا» دیگر شانسی برای تولید داشته باشد یا نه.
به جز ایرادات ژانر، فیلمنامهی «ناریا» اشکالات بزرگ دیگری دارد که آنها را در ادامه بررسی میکنیم.
نقد و بررسی سریال ناریا
1. شخصیتپردازی ضعیف
هوژان یکی از شخصیتهای اصلی «ناریا»ست که در یک رشتهی فنی دکترا گرفته، از نخبگان کشور است و شهید فخریزاده استادش بوده. خودش هم کارخانهای بزرگ دارد که در آن قطعهای را تولید میکند که کشور را جلو میاندازد. به همین دلیل عوامل مزدور داخلی و خارجی میخواهند جلوی پای این نخبه که تخصصش در ایران تک است سنگ بیندازند. اما هوژانی که در «ناریا» تصویر شده بهزحمت به هوش متوسط میرسد، چه برسد به نخبگی. نخبگی آداب دارد. ظاهراً نویسنده تا به حال هیچ نخبهی علمی در زندگیاش ندیده است. عموم نخبههای علمی که از علمشان برای خدمت به دیگران استفاده میکنند خصوصیاتی مشترک دارند. سر و کله زدن با علم و تحقیق و پژوهش، یادگیری همیشگی، بدهبستان و ارتباط با دیگر نخبگان علمی، توانایی عجیب در یافتن راهحل مشکلات، نظم روزانه، دقت و هوش و حافظهی بسیار قوی و تواضع و فروتنی در برابر دریای علم فقط چند نقطه اشتراک اخلاقی نخبگان است. ما کدام یک از این خلقیات را در هوژان میبینیم؟ کی در زندگی روزمرهی این بهاصطلاح نخبه ساعتی برای مطالعه، ورزش، تفریح، آموزش دادن یا آموزش گرفتن میبینیم؟ ما چطور باید باور کنیم هوژان نخبه است؟ اصلاً چطور باید باور کنیم کسی که توانایی مدیریت مسائل خیلی کوچک را هم ندارد و دائم اطرافیانش برایش تعیین تکلیف میکنند یک کارخانهی خاص را اداره میکند؟
سامان دیگر شخصیت اصلی هم از شخصیتپردازی ضعیف در امان نمانده. نویسنده اصلاً بلد نبوده مختصات یک انسان شیطانصفت را ترسیم کند، چه برسد به اینکه این شخصیت در کارهای جاسوسی و ضدامنیتی هم باشد. سامان راه میرود و از خودش رد خلافهای بزرگ به جا میگذارد و آنقدر سوتی امنیتی دارد که بیننده حیرت میکند! اما چون نویسنده لازم ندیده به جزئیات بپردازد با همین دستفرمان تا انتها رفته. نویسنده میخواهد برای برانگیختن همذاتپنداری مخاطب با سامان، خانوادهدوستی او را در کار بگنجاند اما نتوانسته و سامان همچنان یک شخصیت پا در هواست. البته یک نکته که دربارهی کاراکتر سامان کار را بسیار خرابتر کرده، بازی بسیار بد خود سامان صفاری است.

بازیگران سریال «ناریا»؛ به ترتیب از راست به چپ: امیریل ارجمند، سامان صفاری، سیروس سپهری
2. طرح قصهی ضعیف
نویسندهی «ناریا» بهجز اینکه اهل تحقیق نیست، اولیات داستاننویسی را هم نمیداند. یک دوجین شخصیت در کار ریخته که خردخرد با قتل عمد و شبهعمد کشته میشوند و قتلشان هیچ تأثیری در مسیر شخصیتهای اصلی نمیگذارد. کلاً شخصیتها زنده و مرده از یک جایی رها شدهاند و نویسنده جوری فراموششان کرده که دیگر نیستند که نیستند. مثلاً در قسمتهای ابتدایی «ناریا»، بخش زیادی از داستان به مادر سامان به نام کتایون با بازی «نسیم ادبی» اختصاص یافته است. نویسنده اصرار دارد بگوید سامان علیرغم همهی مشکلات اخلاقی، عاشق مادرش است. وقتی سامان باعث ایست قلبی ناپدریاش جهان با بازی «کاظم بلوچی» میشود و مادرش او را طرد میکند، دیگر این مادر و دو خواهر سامان بهطور کامل از سریال حذف میشوند! یعنی شما دوازدهسیزده قسمت را تماشا کردهاید که نصف بیشترش ماجراهای جهان و کتایون و سامان بوده و بعد یکباره همه چیز قیچی میشود. سامان که برای ثروت مادرش و جهان لهله میزد و برای رابطهی احساسی با مادرش ارزش قائل بود، یکباره انگار همه چیز را فراموش میکند تا ده قسمت بعد که دوباره سر و کلهی مادر و شوهر جدید بیربطش پیدا میشود! باز هم این نویسنده است که چالشهای طراحیشده برای هر شخصیت در ابتدای سریال را فراموش کرده یا شاید بهتر باشد بگوییم مقولهی تعلیق در داستان را با ول کردن سوژه و شخصیت اشتباه گرفته است.
هوژان هم از این بیبرنامگی بینصیب نمانده. نویسنده فکر یا تحقیق نکرده که بداند وقتی یک نفر اینقدر نخبهی علمی است که محصول تکنولوژیک خاصی تولید میکند و محصولش خوراک و لباس نیست که عامهی مردم مشتریاش باشند، باید مشتری خاص آن محصول را در نظر بگیرد و نشان دهد. همانطور که نمیشود در زیرزمین خانه اورانیوم غنی کرد، مطمئناً نمیشود بدون کمک گرفتن از آزمایشگاهها و خط تولیدهای مراکز نظامی و صنعتی هم قطعهای یا هر چیزی اختراع کرد و خط تولیدش را راه انداخت. اما چون نویسنده مشخص نکرده هوژان دقیقاً چه محصولی تولید میکند، نمیداند مشتریاش کیست! البته مسلم است که مشتریان این محصول قشر خاصی از طراحان نظامی و صنعتی هستند، بنابراین هوژان باید از ابتدای کار با این مراکز رابطه میداشت و تحت حمایت آنها کار تولیدش را ادامه میداد. نه اینکه در قسمت ۲۷ تازه یک رییس پلیس بیاید شعار بدهد که ما باید از این زن مبتکر حمایت و دفاع کنیم! و هوژان هم برای راهاندازی شیفت سوم خط تولیدش مثلاً دست به دامن پسرهای فامیلشان شود! قطعهی حساس صنعتی سرمایهگذار و مشتری خاص خودش را دارد و سرمایهگذاری پسرهای فامیل هوژان در این کار، سریال را بهسمت کمدی برده است.
3. بازیگری ضعیف سریال ناریا
بازیها، بهخصوص بازی بازیگران اصلی «ناریا» فاجعه است؛ چه سامان صفاری باتجربه که هرچه زور میزند نقش منفی بازی کند بیشتر به کمدی نزدیک میشود، چه بازیگر نقش هوژان. بازیهای او را بهخصوص در قسمتهای ابتدایی ببینید. انگار در حال خواندن یک بیانیهی رسمی در رادیو است. بهعلاوه مطلقاً اکت صورت ندارد و عضلات صورتش بهطرز عجیبی فلج است. شاید بهتر باشد سامان صفاری و زهرا نادریفر نسخههای این سریال را از روی تمام سایتها و رزومهشان پاک کنند تا بتوانند به بازیگری بهعنوان یک شغل ادامه دهند.
.jpg?ver=xUjsBYR1t0OcCLVInUn3Bw%3d%3d)
سکانسی از سریال «ناریا»
4. جادو و ماورا در سریال ناریا
نویسندهی سریال برای ایجاد جذابیت دست به دامن هر چیزی شده؛ از جمله گنجاندن یک کتاب جادو در کار که احتمال میرود مال جادوگران یک آیین باشد و همه دنبال دستیابی به علم این کتاب هستند. البته ما دربارهی این قسمت چندان نظر نمیدهیم چون واقعاً از دلیل وجود آن سر در نیاوردیم! نویسنده هر دو سه قسمت یک بار بحث کتاب را پیش میکشد و دوباره مثل باقی قضایا یادش میرود ادامهاش دهد. این قسمت هم جز اینکه کنجکاوی و ترس کودکان دربارهی وجود مسئلهی جادو را برانگیزد کمک دیگری به کار نکرده است. ناشیگری در نشان دادن جادو و ماورا در این سریال، مثالزدنی است. نمونهی آن را میتوان در قسمت ۳۱ و دقایق ۹ تا ۱۱ دید که مربوط به دیدار سامان با محمدرضا شریفینیاست. چرا باید چنین چیزی از تلویزیون پخش شود؟ البته این قسمت میتواند جزو سرفصلهای تدریس دروس «چگونه فیلمنامه ننویسیم» باشد. در ویدئوی زیر میتوانید یک نمونه از ماورای فاخر سریال «ناریا» را ببینید!
5. خشونت بالای سریال ناریا
میزان خشونت عریان سریال «ناریا» حتی از سریالهای شبکهی خانگی هم بالاتر است و ظاهر شدن ناگهانی علامت ۱۴- وسط پخش سریال هم از این زشتی نمیکاهد. تماشای قتلهای مختلف، زیر گرفتن عمدی آدمها، خودکشی، چاقوکشی، انداختن انسانها جلوی سگهای وحشی، پرخاشگری، زد و خورد وحشیانه، تیراندازی واقعی و تهدیدآمیز و انواع دیگر خشونتهای جاری در این سریال برای بزرگسال هم مناسب نیست.
سؤال این است که دستاندرکاران سازمان و سریال «ناریا» چرا از جیب مردمی که هزار و یک گرفتاری و استرس دارند خرج میکنند تا فیلمهایی بسازند که استرس و اعصابخردی آنها را هزار برابر کند؟ آیا دلیل نشان دادن این همه خشونت عریان در «ناریا» این نیست که نویسنده هیچ ابزاری برای خلق جذابیت نداشته و سعی کرده با توسل به انواع خشونتها، سریالش را دیدنی کند؟

«پیمان جبلی» در کنار بازیگران و عوامل سریال «ناریا»
سخنی دربارهی «ناریا» و پشتوانههایش
این درست که «ناریا» در زمان ریاست جبلی بر سازمان صدا و سیما ساخته شد اما وحید جلیلی، از زمستان ۱۴۰۰ قائممقام این سازمان است و دستخط او در تمام ساختههای چند سال اخیر سازمان دیده میشود. همه میدانیم که جلیلی تا قبل از تکیه زدن خودش بر سمت قائممقامی سازمان صدا و سیما، منتقد تندروی سنتی سازمان بود. منظور از منتقد سنتی چیست؟ یعنی برایش مهم نبود چه کسی رییس سازمان است و چه برنامههایی میسازد، سالهای سال کار او و هوادارانش تاختن به صدا و سیما بود تا بتوانند تفکر خود را بر این سازمان حاکم کنند. فقط یک نمونه از این تاختنها به سریال «بوی باران» بود که جلیلی و هوادارانش اعلام میکردند این سریال جریان نفوذ در سازمان است و چطور سریالی که هر قسمتش یک قتل دارد اجازهی پخش میگیرد و چرا باید سریال اعصابخردکن از تلویزیون پخش شود و ...؟ در جواب باید گفت سریال «ناریا» از لحاظ دوز خشونت تمام ساختههای پیش از این سازمان را پشت سر گذاشته است. «ناریا» از لحاظ پخمه نشان دادن نخبگان نیز چیزی کم نگذاشته. از لحاظ نمایش خرافات و تأکید بر آن نیز باب جدیدی را در سریالسازی گشوده است. از لحاظ گریم و آرایشهای زننده و روابط بیدر و پیکر هم باید گفت بیاخلاقترین سریالهای شبکهی نمایش خانگی نسبت به «ناریا» شریفاند. پس چرا «ناریا» با این فیلمنامهی ضعیف اجازهی ساخت گرفت و چرا هنگام ساخت هیچ نظارتی بر آن نشد؟ برای پاسخ به این سؤال باید به قول دوستان برگردیم به شبکهی وحید جلیلی. دراین شبکه ظاهرا اگر شما نسبت مشخصی با آقای جلیلی داشته باشید مثلاً جزو همفکرانایشان باشید و از جشنوارهی مستند عمار هم بالا آمده باشید، امکان فعالیت بدون تخصص و تعهد و پاسخگویی را دارید. نمونهاش نویسندهی «ناریا» یعنی حمید رسولپور هدایتی. حمید رسولپور از همکاری در ساخت چند مستند، یکراست و بدون رزومهی کاری درست و درمان آمده و نشسته سر فیلمنامهی سریال پنجاهقسمتی امنیتی یا جنایی یا جادویی شبکهی یک، آن هم در ساعات پربازدید پخش.
حتماً بهتر بود نویسندهی تازهکار و بیتجربهای چون حمید رسولپور ابتدا یک ژانر سادهتر با خردهداستانهای کمتر و لوکیشنهای محدودتر انتخاب میکرد تا بهجای نیمهتمام گذاشتن ده بیست قصه و کشتن شخصیتهای اضافی، یک خط داستان و دو سه داستان موازی را با چند شخصیت جلو ببرد. و بهتر بود بهجای صد و سی لوکیشن و دویست و بیست بازیگر برای سریالش، فیلمنامهی یک سریال آپارتمانی سادهی کمبازیگر را مینوشت. اما خب ظاهراً اطرافیان وحید جلیلی نهتنها لازم نیست سلسله مراتب طی کنند که حتی لازم نیست به حداقل استانداردهای فیلمسازی هم پایبند باشند.
ناریا و ژانر سریال امنیتی
در پایان این یادداشت شاید بد نباشد بگوییم که «ناریا» گرچه سعی کرده از موتیفهای سریالهای امنیتی دیگر کپی کند ولی از همهشان چند سر و گردن پایینتر است. از کدام موتیفها سخن میگوییم؟ کلیشهی بازیگران زن خارجی در نقش جاسوس جذاب با توانایی صحبت به زبان فارسی، استفاده از بازیگران زن اقلیت بهمنظور جذابیت بصری بیحجاب بودن این بازیگران، فیلمبرداری بخشی از کار در ترکیه یا دبی یا نهایتاً ارمنستان، کلیگوییهای شعاری در باب سیاست و اقتصاد، مقادیر زیادی زندگیهای لاکچری و نوکیسه برای نمایش مافیای ثروت، انبوه انسانهای سادهدلی که باهوشاند ولی نمیدانند برای دشمن کار میکنند، مأمورانی که درست روز عروسی یا تولد فرزندشان گلوله میخورند، گروهکهای تجزیهطلب در نود درصد مواقع از اقلیم کردستان و... که هیچ کدام از اینها برای ما سریال امنیتی نمیشوند. سریال امنیتی موفق سریالی است که اولاً بتواند مخاطبش را سرگرم کند و پای کار بنشاند. اما در لایهی بعدی یک سریال امنیتی موفق باید بتواند مخاطبش را وادار به فکر کردن دربارهی مسائل کند. مسائلی چون توجه به کافی بودن حفاظت از اطلاعات شخصی و حریم خصوصی، تعارض بین اخلاق شخصی و تصمیمات سخت امنیتی، مرور و بازخوانی ارزشهای وطندوستی، تقویت تفکر انتقادی، بالا بردن سطح نگرش اجتماعی و سیاسی و اقتصادی، فکر کردن دربارهی تهدیدات کلان و تصمیمات کلان امنیتی، حقیقتهایی که هرگز رو نمیشوند و آدمهای دوستداشتنی پشت پرده که امنیتمان را به تصمیمات سخت و درست و بهموقع آنها مدیونیم و هیچ وقت نمیشناسیمشان!