مجله میدان آزادی: مرور صفحات بهیادماندنی هنر و ادبیات ایران که از ایستادگی، تابآوری و مقاومت ایرانیان در برابر هجوم بیگانگان و متجاوزان به خاک و سرزمین ایران روایت میکنند، در این روزها رنگ و بوی دیگری برایمان دارد. به همین بهانه، به سراغ كتاب «لحظههای انقلاب» نوشتهی «سیدمحمود گلابدرهای» -نویسنده معاصر ایرانی- رفتهایم. علی سدیری در این مطلب قسمتی قابل توجه و کمتر دیده شده از این کتاب را انتخاب کرده است. این صفحه از داستان را در پرونده «ای ایران» بخوانید:
یکی از شورانگیزترین آثار ادبیات معاصر ما که روایتی بسیار قرین واقعیت از حوادث منتهی به انقلاب را به مخاطب هدیه میدهد کتاب «لحظههای انقلاب» نوشته مرحوم «سیدمحمود گلابدرهای» است.
مرور روایت سحرانگیز گلابدرهای از خروش مردمی که حتی هنگام توصیه به سکوت، برای شهادت آغوش میگشایند در این روزها خالی از لطف نیست.
زدم به این سیل خروشان. همان حرکت تند خانهبراندازی بود که در خیال هم حتی باورش نمیکردم. این جا و آن جا، هر جا که وعظ و واعظی بود، می رفتم تا آن شبی که آقای نوری سر آبسردار وعظ کرد و بعد، قرار نماز عید فطر را گذاشت و مجلس را ختم کرد و گفت:
«بی سروصدا به خانه هایتان بروید.»
اما ناگهان خروشی افتاد توی موج خلق نشسته توی خیابان و خلق خدا که تا آن لحظه آرام و بی صدا، چهارزانو روی آسفالت نشسته بودند، از جا کنده شدند و در یک آن صدا پیچید و نعره شد و صداها یک صدا شد و غرید:
«تنها ره سعادت... ایمان، جهاد، شهادت» و موج به طرف میدان ژاله به حرکت درآمد.