مجله میدان آزادی: امروز زادروز «فردریش روکِرت» ( Friedrich Johann Michael Rückert ) شاعر، مترجم و زبانشناس سرشناس آلمانی است. در این یادداشت، به قلم آقای «یوسف مصفا» نگاهی دقیقتر به زندگینامه و مهمترین آثار این اعجوبهای آلمانی خواهیم داشت.
او که ربودهی نور شد. نور شد؛ نورِ سخی.
مغربی را مشرقی کرده خدای
کرده مغرب را چو مشرق نورزای
برخی افراد با تواناییهایی متفاوت به دنیا میآیند، تواناییهایی چشمگیر و برسَری؛ قابلیت و قریحه و یا موهبتی که با کار و کوشش به دست نمیآید؛ با این حال استعداد به تنهایی، کافی نیست. یک فردِ با حسنِ خداداده، باید آن را بپروراند و به بار آورد و به همان سان که یاقوت و لعلِ بدخشان، از معدن، از کان، زاییده میشود، آثار هنری پدید آورد. اینک سخن از کسی است که کار و کوشش او در حوزهی زبان، هنوزاهنوز ما را شگفتزده خواهد کرد: فردریش روکرت.
فردریش روکِرت، در ربع آخر قرن هجدهم و نیمهی اول قرن نوزدهم میزیست. در سال ۱۷۸۸ در آلمان مرکزی به دنیا آمد با این نامِ باطولوتفصیل: «یوهان میشائیل فردریش روکرت».
روکِرت فرزندِ وکیلی سرشناس بود. دبستان و دبیرستان را در زادگاهش خواند. پس از آن، بنایِ تحصیلِ عالی گذاشت در دانشگاه وورزبورگ، رشتهی حقوق.
اولین شعرش را همان ایام نوشت و بهناگاه پا گذاشت به وادیِ هزارتویِ زبان. در نخستین گامها ابتدا به یادگیری عِبری کرد و سپستر در نامهای به جوزف فون هامر-پورگستالِ شرقشناس برایش نوشت که دارد کمکمک با زبانهای عربی و فارسی آشنا میشود؛ در هجده سالگی.
او در سال ۱۸۱۷، به کمترین زمانی، در ایتالیا جای و جایگاهی به دست آورد. در سفر به ایتالیا بود که روکِرت، اولینبار، نَفَحاتِ مشرقی را آرامآرام چشید. و چه پرتوان بود عطرها! با اینکه قصد عزیمت به آلمان داشت، خود را به ناگهان، در وین، کنار پورگستالِ شرقشناس یافت؛ مسحورِ دریادریا غِنا و ظرافتِ عوالم ادبیِ زبانهای شرقی و لبریز از شریان شکوفهها: حافظِ شیرازی و سعدی و مولوی.
وینِ عزیزش را ترک کرد برای بازگشت به وطن. عزمش جزم از اشتیاقی سوزان، فراگیریِ فشردهی زبان را آغاز کرد. تلاشهایِ پیگیرِ او برای یادگیری زبانهای شرقی، نیکفرجام بود. معروفترین مجموعهی شعرش، «گلسرخهای مشرقی»، که در واقع برگردانیست تر و تمیز، مقفّا و به عروض از چند شعر حافظ، حاصل همان ایّام است.
در ۱۸۳۹ اثری استادکارانه در شش جلد، با عنوان «حکمت برهمنها» منتشر کرد و بعدتر، از سوی پادشاه لودویگ اول پاداشی گرفت به پاسِ کرد و کارهای معرکه و مُجدانهاش.
روکِرت بعدِ از عمری جستوجوگری و راهگشایی در عالم زبان و ادبیات و فرهنگ، در ۳۱ ژانویه ۱۸۶۶ در نویسِ آلمان درگذشت.
روکِرت پیش و بیش از هر چیز یک فیلولوژیست (زبانشناس) است. او کل زندگیاش مشغول مطالعهی زبانهای جهان بود. معتقد به اینکه بنیبشر ریشه در زبان دارد و همین زبانِ ریشه دوانده، بَر و بارش میشود شعر و فلسفه.
«زبان آرمانی»ِ منظورِ روکِرت بایستی فلسفه را با شعر کامل کند. از نظر او فقط یک زبانِ «منبع» برای همه زبانهای روی زمین وجود دارد و مؤمن به اینکه چنین زبانی فقط و فقط میتواند از شرق باشد. که نور ز شرق میزند. میگفت یونانی زبانی نیست که پیِ آن بوده، نیست آن زبانِ آرمانی، آن سرچشمه، آن نمونه. معتقد که منشاء بشر از جهان شرق میآید، که زبانِ منبعِ اصلی به حتم در میان زبانهای شرقی است.
قبل از اینکه روکِرت کاروبار ترجمهایاش را آغاز کند، تنها یک ترجمه از قرآن در آلمان وجود داشت؛ ترجمهای که به سال ۱۷۹۶، به دستِ تئودور آرنولد سر و شکل یافت و با ترجمهی روکرت، از بُن، تفاوت دارد. آرنولد سعی میکند تحتاللفظی ترجمه کند، ترجمهای دقیق و موبهمو. روکِرت اما تلاش میکند اثری بیشتر ادبی خلق کند، نه ترجمهای صِرف. بیشتر به شیوهی بلاغیِ قرآن نزدیکتر شود؛ عبارات مسجع و آهنگین بسازد؛ قافیه شکل دهد. هر چه باشد، روکِرت، با اشعارِ مولانا و حافظ دمخور بود و سخت شیفتهی آنها.