ﺳﻪشنبه 09 دی 1404 / خواندن: 12 دقیقه
پرونده از شیشه رنگی کلیسا | صفحه بیست و دوم

تک‌نگاری: نگاهی به زندگی و آثار آندره سوروگین

«آندره سوروگین» (به ارمنی Դարվիշ Անդրե Սևրուկյան و به انگلیسی André Sevruguin)، فرزند آنتوان سوروگین و لوییزا، دختری ایرانی‌ارمنی بود. او ریشۀ علاقه‌اش به هنر نقاشی ایرانی را تماشای مدام کلکسیون مینیاتور پدرش و علاقۀ او به فرهنگ و مردم‌شناسی و عکاسی در این زمینه می‌دانست. او مثل پدر به‌رغم ارمنی‌تبار بودن، علاقۀ بسیاری به فرهنگ وطنش ایران داشت و همیشه خود را ایرانی‌ می‌دانست.

4
تک‌نگاری: نگاهی به زندگی و آثار آندره سوروگین

مجله میدان آزادی: در تازه‌ترین صفحه‌ی پرونده‌ی «از شیشه رنگی کلیسا» به سراغ یادداشتی از زندگی و آثار هنرمند بزرگ ارمنی‌تبار با نام «آندره سوروگین» رفته‌ایم. این یادداشت را به قلم معصومه سلامی بخوانید: 
 

درویش، دست‌پروردۀ ایران 

۱۲ اردیبهشت ۱۲۷۵ در خانوادۀ ارمنی‌تبار «آنتوان سِوروگیَن» و در تهران پسری به نام آندره به دنیا آمد. آنتوان سوروگین مهم‌ترین عکاس و سینمادار سدۀ بیستم در ایران بود؛ عکاس معروف درباری ناصرالدین‌شاه تا رضاشاه که امروزه گنجینۀ مهم و عظیمی از عکس‌های او با موضوع مردم‌شناسی، بناهای تاریخی ایران و... به یادگار مانده است. پسر نبوغ و طبع هنری پدرش را به ارث برده بود و سال‌ها بعد باعث گشایش راه‌های نو در هنر تصویرگری ایرانی شد.


«آنتوان سوروگین» هراه با خانواده بر روی فرش دستباف ایرانی

«آندره سوروگین» (به ارمنی Դարվիշ Անդրե Սևրուկյան و به انگلیسی André Sevruguin)، فرزند آنتوان سوروگین و لوییزا، دختری ایرانی‌ارمنی بود. او ریشۀ علاقه‌اش به هنر نقاشی ایرانی را تماشای مدام کلکسیون مینیاتور پدرش و علاقۀ او به فرهنگ و مردم‌شناسی و عکاسی در این زمینه می‌دانست. او مثل پدر به‌رغم ارمنی‌تبار بودن، علاقۀ بسیاری به فرهنگ وطنش ایران داشت و همیشه خود را ایرانی‌ می‌دانست. تحت تأثیر فرهنگ دراویش (به واسطۀ عکاسی از آن‌ها) و آشنایی با خانقاهی در حوالی پیچ شمیران قدیم، نام هنری «درویش» را برای خود برگزید. سوروگین به‌دلیل همراهی دو فرهنگ شرقی و غربی در خانواده‌اش، از اولین نقاشان پیشگام در تلفیق هنر عامیانۀ قاجار(نقاشی قهوه‌خانه‌ای) و نگارگری سنتی ایرانی شد. 
 

دوران تحصیل 

آندره سوروگین مانند خیلی از هم‌نسل‌هایش که اوضاع مالی خوبی داشتند برای تحصیل به مدرسۀ سن لوئی در تهران فرستاده شد. این مدرسه را کشیشان لازاریست کاتولیک اداره می‌کردند که در خلال جنگ جهانی اول ایران را ترک کرده بودند و جا برای تدریس ایرانی‌های تحصیل‌کرده در این مدرسه باز شد. آندره بعد از تحصیلات ابتدایی در این مدرسه در خلال سال‌های ۱۳۰۰ تا ۱۳۱۰ به پاریس سفر کرد و تحصیلات خود را در مدرسۀ هنرهای زیبای پاریس به اتمام رساند و به وطن بازگشت. او در همین سال‌ها به قفقاز جنوبی رفت و مدتی در تفلیس زندگی کرد و در آنجا به «اتحادیۀ هنرمندان ارمنی» پیوست. بعد از بازگشت دوباره به وطن، به گروهی از جوانان فرهیخته و دغدغه‌مند ایرانی پیوست که تأثیر بسزایی در شکل‌گیری نوع نگاه او به هنر ایرانی داشتند.


«آندره سوروگین» در جوانی
 

گروه رَبعه و جهت‌یابی در هنر 

آندره مدتی در مدرسه تدریس کرد. جز این تأثیر شغل و شهرت پدر و کمک به او در عکاسخانه باعث آشنایی‌های زیادی شد. یکی از مهم‌ترین آ‌ن‌ها، آشنایی با خانوادۀ هدایت در کودکی بود. به‌واسطۀ دوستی آندره و صادق، پسر خانوادۀ هدایت از سال ۱۳۰۷ و بعد از بازگشت از پاریس، پای آندره به محافل ادبی و هنری باز شد و علاقه‌ای دوچندان به نقاشی پیدا کرد. به‌گواه عکس‌های به‌جامانده از افرادی مانند «مجتبی مینوی»، «عبدالحسین نوشین»، «مسعود فرزاد» و «صادق هدایت»، آندره در بسیاری از محافل این گروه که به «گروه رَبعه» معروف بودند، حضور داشت.

از آنجا که درویش در کنار نقاشی، تخصص خانوادگی عکاسی را هم داشت، اکثر عکس‌هایی که امروزه از صادق هدایت موجود است، او به ثبت رسانده. گروه ربعه، متشکل از «بزرگ علوی»، «مجتبی مینوی»، «صادق هدایت» و «مسعود فرزاد» که به‌علت حضور همین چهار نفر این اسم را به خود گرفته بود، جوانانی بودند به‌دنبال خلق راهی تازه برای ادبیات ایران و معتقد به هماهنگی ادبیات با نسل نو. به نظر می‌آید علاوه‌بر تأثیر فرهنگی خانواده بر آندره، دوستی و هم‌نشینی با این گروه و این نگاه هم باعث بروز خلاقیت در او شد که نتیجه‌اش گره زدن سنت به نقاشی مدرن بود. هر چند تا حدود پنجاه سال استقبالی از کار سوروگین نشد. اما این دوستی امکانات جدیدی برای معرفی هنر او به بسیاری از نقاط دنیا را فراهم کرد.


محفل ادبی صادق هدایت اطراف تهران؛ از راست به چپ: «آندره سوروگین»، «مجتبی مينوی»، «غلامحسين مين‌باشيان»، «مسعود فرزاد»، «صادق هدايت»
 

سبک کاری

سوروگین را قبل از هر اقدامی باید نقاش و همچنین متخصص مینیاتورسازی کلاسیک دانست. او بعد از یادگیری نگارگری سنتی دست به خلق آثار جدیدی زد که در نوع خود بسیار تأثیرگذار بودند و الهام‌بخش بسیاری از هنرمندان نقاش بعد از خود شد. سبک کاری او ویژه‌ و منحصربه‌فرد بود. او اولین کسی ا‌ست که نقاشی قهوه‌خانه‌ای‌ را با مینیاتور در هم آمیخت و سبک جدیدی را در نقاشی به وجود آورد. او معتقد بود مینیاتور از جهانی غیرزمینی و ناملموس می‌گوید و نقاشی قهوه‌خانه‌ای از جهانی مردمی و عامیانه. اگرچه که تا حدودی این برداشت از نقاشی قهوه‌خانه‌ای درست نیست، چراکه خود نقاشی قهوه‌خانه‌ای به‌گواه نمادها و نشانه‌های معنایی، از مینیاتور وام گرفته است، اما داستان‌هایش برخلاف سبک سنتی، به‌صورت واضح و درشت با رنگ روغن بر روی پرده‌ها و دیوارها نقش می‌بستند و از این جهت صورت امروزی‌تری داشتند و با مردم کوچه و بازار ارتباط بهتری برقرار می‌کردند.


تابلوی نقاشی اثر «آندره سوروگین» (تصویری از شاهنامه که رستم توسط هیولای اکوان به دریا انداخته می‌شود)

اما این تلفیق به چه صورت بود؟ او چطور بین مینیاتور و نقاشی قهوه‌خانه‌ای ارتباط برقرار کرد و سبک کاری او نهایتاً به چه شکل درآمد؟ 

برای پاسخ به این سؤال باید به ویژگی‌های این دو نوع نقاشی پرداخت. مینیاتور اثری در ابعاد بسیار کوچک و ظریف است با خطوط قلم‌گیری نازک که اغلب جهان غیرمادی و مثالی را با الهام از داستان‌ها و اشعار ایرانی تصویر می‌کند و قرینه و تعادل نقش مهمی در آن دارند. نقاشی قهوه‌خانه‌ای اگرچه از داستان‌های پهلوانی و حماسی شاهنامه وام می‌گرفت ولی خطوط ضخیم، اندام‌های نامتقارن و تاش‌هایی پرقدرت و پهن داشت. سوروگین در کارهای جدید خود قرینه‌سازی و تعادل مینیاتور را از میان برداشت، اندام‌های پرسوناژ‌ها را کوچک‌نمایی و بزرگ‌نمایی کرد و با رنگ روغن آثاری در ابعاد بزرگ با فضایی مادی و ملموس کشید. گویی شخصیت‌ها و داستان‌های مینیاتوری با همان چهره‌های ظریف این بار با رنگ‌های گرم مذهبی و لوازمی جدید و به‌روز و لباس‌های بزم و رزم از دنیای مینیاتور پا به جهان امروزی گذاشته‌اند. در واقع درویش دانش مینیاتوری خود را زیر هاله‌ای از رنگ‌ها و مفاهیم قهوه‌خانه‌ای پنهان می‌کرد؛ تصاویری ساده، جدید و تزیینی از خیال انسان معاصر که به‌سبک قاجار نزدیک و از جهاتی دور بود. 


تابلوی نقاشی اثر «آندره سوروگین» (تصویری از شاهنامه که پیرمردی خردمند اسرار تولد هرمز را برای شاه بازگو می‌کند)

اما ممکن است این سؤال به ذهن خطور کند که چرا درویش از سبک معاصر قاجاری، نقاشی قهوه‌خانه‌ای را برگزید و به‌سمت نقاشی کمال‌الملکی دوران خود کشیده نشد؟ در جواب شاید بتوان گفت که ریشۀ علاقه او به نقاشی قهوه‌خانه‌ای از سویی به علاقۀ پدرش به عکاسی از سبک زندگی مردم عامه و مردم‌شناسی مربوط می‌شود و بعد از آن به برخورد آندره با زندگی دراویش و روایتگری نقاشی قهوه‌خانه‌ای از آن‌ها.
 

درویش از نگاه منتقدان دهۀ بیست

در دورۀ زندگی سوروگین همۀ توجه مخاطبان هنر به‌ مکتب کمال‌الملکی و شاگردان او معطوف بود و ایران در دورۀ اولیۀ گذار فرهنگی از سنت به مدرنتیه قرار داشت. بنابراین در این دوران نقاشی سنتی در میان هنردوستان رنگ ‌‌باخته‌ و شوق رفتن به‌سمت جهان مدرن توجه آ‌ن‌ها را از پرداختن به این موضوع گرفته بود. طبیعتاً نقاش جوانی که به تلفیق دو گونۀ سنتی و عامیانه پرداخته، نادیده گرفته شده و سیل انتقادات به‌سمت کار هنری او سرازیر می‌شود؛ چه از جانب نقاشان مدرن که کار او را به حساب نقاشی آکادمیک نمی‌گذاشتند و چه از جانب نقاشان متعهد به سنت که خلاقیت او را نوعی دست‌درازی به نقاشی ایرانی می‌دانستند. منتقدان بارها گفته بودند که این نوع نقاشی هرگز نمی‌تواند شکوه اشعاری مانند شاهنامه را به نمایش بگذارد. 


تصویری از «آندره سوروگین» در حال خلق اثر هنری

در میان همۀ بی‌مهری‌ها که تا حدی در آن زمانه طبیعی محسوب می‌شد، بعد از اولین نمایشگاه او، مجله‌ای به نام «دنیا» دربارۀ آثار درویش چنین نوشت :«نمایشگاه نقاشی‌های درویش از نظر هنری جالب توجه است. درویش سعی کرده است که به اسلوب ریزه‌کاری ایران شکل و صورت تازه‌ و جدیدی بدهد؛ یعنی آنچه را که قدیم با خط‌های نازک و ریزه‌کاری مجسم می‌کردند و برای هر نقش سال‌ها وقت صرف می‌کردند، درویش با رنگ و با حرکات مخصوصی به شکل درآورده است. درویش با این اختراع و کشف هنری خود، در عین اینکه کاملاً از اسلوب ایرانی پیروی کرده است، حتی صورت‌ها را نیز آنجایی که لازم دانسته مطابق با اسلوب ایرانی، چینی و مغولی کشیده است. مع هذا در رنگ‌آمیزی، حرکات و تجسم احساسات، کاملاً متجدد و ترقی‌خواه است.»

دربارۀ آثار او از «محمدعلی جمال‌زاده» (نویسنده) نقل شده است که: «در حوالی سال ۱۳۱۳ سرکیس خاچاطوریان که با دعوت انجمن دوستداران عمر خیام به ایران آمده تا از مزار خیام در نیشابور تابلویی بکشد و با خود به لندن ببرد با درویش و آثارش آشنا شده و آن‌چنان حیرت‌زده شده بود که علاوه‌بر تحسین و تمجید درویش، خطاب به جمال‌زاده گفته این جوان کار بزرگی انجام داده است و اگر بتواند به فرنگستان برود نقاش بزرگی خواهد شد.»


تابلو «نوازندگان غم و اندوه» اثر «آندره سوروگین»

 همچنین جمال‌زاده و مجتبی مینوی به‌اتفاق عقیده داشتند که آثار درویش به‌تدریج بیشتر با نشانه‌های شرق‌انگارانه درآمیخته و همین ارزش آثار او را بالا برده است. بزرگ علوی نیز در همان دوران یادداشتی با عنوان «هنر در ایران جدید» نوشت و در این مطلب چند نفر ازجمله آندره سوروگین را از متجددان فرهنگ و هنر ایران دانست. 

در واقع آثار درویش به‌دلیل تلفیق دو هنر ایرانی و مسیحی (ایرانی‌ارمنی) ممتاز شمرده می‌شوند.
 

مهاجرت درویش 

درویش بعد از نمایشگاهی که در سال ۱۳۱۳ از آثار تلفیقی خود با حمایت صادق هدایت در دانشسرای عالی برگزار کرد، جز یک یا دو نمایشگاه در ایران، نمایشگاه دیگری نداشت. او با حمایت مسعود فرزانه و صادق هدایت به هند رفت و به واسطۀ «شین پرتو» که از شاعران پیشتاز دهۀ بیست هند بود و سرکنسولگری سفارت ایران را در هند داشت، در کلکته و در مکانی به نام «کاووسی جهانگیر هال» نمایشگاه بزرگی برپا کرد و آثار خود را ارائه داد. در پی این ماجرا تعدادی از آثارش ناپدید شده و چهار تابلو را موزۀ‌ هنرهای زیبای بمبئی و صد تابلوی دیگر را هم وزیر دارایی نظام حیدرآباد خریدند. در مجموع به گفتۀ «ژانت لازاریان» (هنری‌نویس) دویست تابلوی او که طی بیست سال با موضوعات شاهنامه و رباعیات خیام خلق شده بود (این دو تصویرگری دلیل اصلی شهرت او محسوب می‌شوند) در هند به فروش رفتند. سندی غم‌انگیز و تأسف‌آور که نشان می‌دهد به هنر او در ایران دهۀ‌ بیست بی‌اعتنایی می‌شد.


تابلوی نقاشی اثر «آندره سوروگین» (تصویری از شاهنامه که  شاه اسکندر و ارتشش هیولاها را شکست می‌دهند)

او بعد از این تجربۀ استقبال از هنرش در هند به تهران برگشت و به خلق آثار و تصویرگری‌های دیگری از حافظ و رباعیات خیام پرداخت. سرانجام پس از جنگ جهانی، مانند بسیاری از هنرمندان به‌دلیل فقر و بی‌توجهی به هنرش به اروپا رفت. مدتی را در لندن گذراند و همان‌طور که پیش‌بینی می‌شد از آثارش استقبال زیادی شد. بعد از آن به آلمان رفت و مدتی در آلمان اسیر بود اما خیلی زود به‌واسطۀ هنرش آزاد شد و از آن به بعد آثار خود را در اغلب کشورهای جهان به نمایش گذاشت که طبعاً هنردوستان دنیا از آن‌ها استقبال کردند.
 

مجموعه آثار 

درویش قبل از مهاجرت دائم به آلمان و زمانی که هنوز در تهران زندگی می‌کرد، از سال 1924 حدود نه سال خود را در خانه حبس کرد و عهد بست که به مناسبت هزارمین سالگرد تولد فردوسی، چهارصد و شانزده تابلوی بزرگ از شاهنامه را به تصویر درآورد. او حتی برای این منظور آموزش خوشنویسی گذراند و در نهایت آثار گرانبهایی به جا گذاشت.

به‌جز آثار که هندی‌ها از درویش خریدند، آثار مختلفی از او مانند تابلوهای رنگ روغن، آبرنگ و گواش، امروزه در بسیاری از موزه‌های دنیا نگهداری می‌شود. موزه‌هایی مانند برلین، پاریس، لندن و بروکسل آثار او را جزو دارایی‌های ارزشمند و گرانبهای خود می‌دانند. 


مجموعه‌ای از آثار «آندره سوروگین» در موزۀ «ماتناداران»

همچنین تعدادی دیگر از تابلوهای آندره را فرزندش امانوئل سوروگین به موزۀ ماتناداران (Մատենադարան) از بنیادهای برجستۀ ارمنستان در شهر ایروان اهدا کرد. از مجموعه تابلوهایی که در ارمنستان موجود است تعدادی به قهرمان‌ها و داستان‌ ارامنه پرداخته و باقی اکثراً نمونه‌های کار تصویرگری شاهنامۀ اوست. در بین این آثار جلدهای لاکی هم وجود دارد. 

در مجموع صد و هشتاد و دو اثر تصویرگری از رباعیات خیام و باباطاهر، صد و هشتاد اثر تصویرگری از اشعار حافظ، چندین تصویرگری از شاهنامه که باعث شهرت او در زمان حیاتش شد و همچنین چندین تصویرگری‌ از شعرهای «سایات نووا» (شاعر ارمنی) از او به جا مانده است.
 

بنیاد سوروگین (سِوروگیان)

امانوئل سورگیان فرزند آندره، ساکن کشور آلمان، مجموعۀ گرانبهایی از پدر و پدربزرگش، آنتوان سوروگین در دست دارد که بارها در نمایشگاه‌های مختلفی با عنوان عکس و نقاشی از فرهنگ ایرانی، به نمایش گذاشته است. ازجملۀ این نمایشگاه‌ها، نمایش مجموعه‌ای از آثار این دو هنرمند در موزۀ هنرهای جهان فرانکفورت در سال ۲۰۰۹ و اهدای بیش از صد اثر از درویش به موزۀ ماتناداران ارمنستان است. امانوئل همواره در تلاش بوده دو فرهنگ ایرانی و ارمنی را به هم پیوند دهد و میان آن‌ها تعامل برقرار کند؛ ازجمله برگزاری نمایشگاه‌ها، نگارش متون پژوهشی، انتشار کتاب و کاتالوگ‌های نمایشگاهی و همکاری با موزه‌ها و مؤسسات فرهنگی. به همین منظور امانوئل بنیادی فرهنگی به نام «بنیاد سوروگیان» در ارمنستان تأسیس کرد که اهداف خیریه و فرهنگی را دنبال می‌کند.


نمایشگاه آثار «آندره سوروگین» در موزۀ «ماتناداران»
 

بزرگداشت‌ آندره سوروگین

 موزۀ ماتناداران در ۹ سپتامبر ۲۰۱۴ قراردادی را با امانوئل سوروگیان امضا کرد که بر اساس آن، امانوئل سوروگیان بیش از صد نقاشی و عکس ارزشمند به ارث رسیده از پدر و پدربزرگش را به ماتناداران اهدا کرد.

در همین سال و در جریان سفر هیئتی به سرپرستی مدیر موزۀ مسروپ ماشتوتس ماتناداران به جمهوری اسلامی ایران، به مناسبت صد و سی‌امین سالگرد تولد نقاش ایرانی‌ارمنی، آندره سوروگیان، مذاکرات سازنده‌ای با رؤسای مراکز عظیم نسخ خطی و علمی ایران شکل گرفت. در نتیجۀ توافقات حاصل‌شده، کنفرانسی ارمنی‌ایرانی با عنوان «شعر تصویر» برگزار شد.

این کنفرانس با همکاری سفارت جمهوری اسلامی ایران در جمهوری ارمنستان، مرکز فرهنگی سفارت جمهوری اسلامی ایران در جمهوری ارمنستان و بنیاد سوروگیان برگزار شد. 

علاوه‌بر آن در سال ۱۴۰۳ با کوشش و همکاری بنیاد سوروگیان و بخش فرهنگی سفارت جمهوری اسلامی، نمایشگاهی از آثار آندره سوروگین که شامل مجموعه تصویرگری‌های او از شاهنامه، رباعیات خیام و باباطاهر بود در موزۀ ماتناداران با هدف یادبود این هنرمند ایرانی‌ارمنی برگزار شد. 

همچنین میان دو کشور تفاهم‌نامۀ تصمیم بر تبادلات علمی مانند تکنیک‌های مرمت امضا شده است.


«آندره سوروگین» در سال‌های پایانی عمرش
 

علاقۀ درویش به فرهنگ ایران 

از آندره سوروگین همواره به‌عنوان تصویرگرِ حکایت‌ها و داستان‌های شرقی یاد می‌شود و هنر او همواره مورد توجه منتقدان هنری قرار گرفته ‌است. 

اگرچه که درویش در دوران زندگی خود جزو هنرمندان ناکام در وطن بود اما سبک کاری او آغازگر راهی نو در نقاشی ایران شد. تا حدی که گفته می‌شود نقاشانی چون «حسین بهزاد» (نگارگر تأثیرگذار معاصر مکتب تهران) و «علی کریمی» (نگارگر معاصر از شاگردان کمال‌الملک، اسماعیل آشتیانی و حسین بهزاد) در تهران تحت تأثیر آثار او بوده‌اند. بعد از مرگ هدایت تا سال‌ها کسی از درویش خبر نداشت تا اینکه در دهۀ هفتاد مجله‌ای به نام «دنیای سخن» گزارشی از ژانت لازاریان دربارۀ او نوشت که شور همۀ هنردوستان را برانگیخت.

درویش صد سال با ارادت به ایران و میراث ماندگار فرهنگی و ادبی آن زندگی کرد و سرانجام در ۲۷ آذرماه سال ۱۳۷۵ شمسی در اشتوتگارت آلمان دار فانی را وداع گفت. می‌توان گفت امروزه هر اثر نگارگری که صرفاً دنباله‌رو و تقلیدگر سبک نقاشی سنتی نیست و از زندگی معاصر و جاری روز بهره می‌گیرد، از سبک نقاشی درویش تأثیر گرفته. نقاشی که با خلاقیت و جسارت راهی تازه برای ورود زندگی مردم معاصر به نقاشی سنتی باز کرد.


امضای هنری «آندره سوروگین»




  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط «میدان آزادی» منتشر خواهد شد
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد!

نکته دان
«آندره سوروگین» (به ارمنی Դարվիշ Անդրե Սևրուկյան و به انگلیسی André Sevruguin)، فرزند آنتوان سوروگین و لوییزا، دختری ایرانی‌ارمنی بود. او ریشۀ علاقه‌اش به هنر نقاشی ایرانی را تماشای مدام کلکسیون مینیاتور پدرش و علاقۀ او به فرهنگ و مردم‌شناسی و عکاسی در این زمینه می‌دانست.

او اولین کسی ا‌ست که نقاشی قهوه‌خانه‌ای‌ را با مینیاتور در هم آمیخت و سبک جدیدی را در نقاشی به وجود آورد. او معتقد بود مینیاتور از جهانی غیرزمینی و ناملموس می‌گوید و نقاشی قهوه‌خانه‌ای از جهانی مردمی و عامیانه.

مطالب مرتبط
cover
هیچ قطعه ای انتخاب نشده پادکست
0:00 0:00