ﺳﻪشنبه 09 مرداد 1403 / خواندن: 11 دقیقه
به مناسبت سالروز تولد نویسنده‌ی بزرگ خراسانی؛

تک‌نگاری: نگاهی به زندگی و آثار محمود دولت‌آبادی

«کلیدر» بی‌شک مهم‌ترین اثر محمود دولت‌آبادی است. رمانی که اگرچه فقط یک نام میان بسیاری کتاب‌های نوشته شده توسط اوست اما از همه کامل‌تر و شناخته شده‌تر است. بزرگی این اثر فقط به حجم آن که هنوز هم (اگر رمان بی‌مخاطب منصور انوری را نادیده بگیریم) از هر رمان ایرانی دیگری بیشتر است نیست. کمال داستان‌پردازی، شخصیت‌پردازی، جامعه‌شناسی و زبان‌آوری نویسنده، این اثر را به مهم‌ترین رمان فارسی تبدیل کرده است. 

4
تک‌نگاری: نگاهی به زندگی و آثار محمود دولت‌آبادی


مجله میدان آزادی: فردا دهم تیرماه سال‌روز تولد مرد بزرگ ادبیات ایران، محمود دولت‌آبادی است. او که دهم مردادماه سال 1319 در دولت‌آباد سبزوار به دنیا آمد امسال هشتاد و سه ساله می‌شود. به همین مناسبت یادداشتی بخوانید به قلم آقای مجید اسطیری که در آن به بررسی زندگی و آثار این هنرمند گران‌مایه، به‌ویژه اثر عظیم و درخشان ایشان یعنی مجموعه‌ی کلیدر پرداخته‌اند. در ادامه این یادداشت را می‌خوانید:   

از این اتاق بلند می‌گویم: «بابا قبلا درو هم کرده‌ای؟» می‌گوید: «خیلی کم». می‌پرسم: «بایتی چیست؟» کمی مکث می‌کند و می‌گوید: «یک داس شبیه حرف «ی» که دنباله‌اش کشیده شده باشد.» تصویر دقیقی که به این سادگی ارائه می‌دهد هیجان‌زده‌ام می‌کند و با شوق بیشتری به خواندن «کلیدر» ادامه می‌دهم. چند صفحه می‌روم جلوتر و می‌پرسم: «نهالیچه چیست؟» می‌گوید: «تشکچه». خلاصه کلیدر خواندن ما سبزواری‌ها لذت دیگری دارد. چند سال پیش هم که رمان را می‌خواندم عمویم آمده بود تهران. بعضی از کلمه‌های محلی را از او پرسیدم. من کلیدر را ذره ذره نوشیدم و برای تمام کردنش اصلا عجله‌ای نداشتم. خود رمان به تو اجازه نمی‌دهد با سرعت بخوانی‌اش.

«کلیدر» بی‌شک مهم‌ترین اثر محمود دولت‌آبادی است. رمانی که اگرچه فقط یک نام میان بسیاری کتاب‌های نوشته شده توسط اوست اما از همه کامل‌تر و شناخته شده‌تر است. بزرگی این اثر فقط به حجم آن که هنوز هم (اگر رمان بی‌مخاطب منصور انوری را نادیده بگیریم) از هر رمان ایرانی دیگری بیشتر است نیست. کمال داستان‌پردازی، شخصیت‌پردازی، جامعه‌شناسی و زبان‌آوری نویسنده، این اثر را به مهم‌ترین رمان فارسی تبدیل کرده است. 

 

 

دولت‌آبادی در کتاب روزنگار «نون نوشتن» لحظات دست و پنجه نرم کردن با این رمان سترگ را این‌طور ثبت کرده است:

«در شب پیش، در تاریخ 61/9/20 بعد از نیمه‌شب بازنویسی کلیدر (جلد هفتم) را به پایان بردم. پس از پایان کار چندان خسته بودم که حتی نمی‌توانستم اندکی احساس شوق و شادی داشته باشم. فردای کار هم که به آن می‌اندیشیدم باز هم به جز احساس خستگی هیچ حسی در خود نمی‌یافتم. خستگی و خستگی. هر جلد را که به پایان می‌رسانم مثل این است که کوه کنده‌ام. به خصوص بازنویسی جلد هفتم برایم بسیار سخت بود. از این جهت که خوردگی مهره‌ی گردنم در جریان بازنویسی این جلد بروز یافت و کلافه‌ام کرد. در هر صورت و به هر مشقتی از خوان هفتم (!) گذشته‌ام و امشب عزم خوان هشتم دارم. امیدوارم بتوانم بر دشواری‌های کار پیروز شوم و تا بهار سال آینده (۱۳۶۲) از رنج کلیدر آسوده شوم و عمری اگر باقی بود بتوانم دمی با رغبت و رضایت آرام بگیرم. آنچه امیدبخش است این که خستگی هم دوره‌ای است که پایان می‌گیرد. دلیل روشن آن همین که الان که قصد عزیمت به خوان هشتم را دارم کاملاً آماده و سرحال هستم، پس بگرد تا بگردیم.»

اما کلیدر به عنوان یک رمان روستایی چه دارد که آثار دیگر دولت آبادی مانند «آوسنه باباسبحان» ندارند؟ شاید بیش از هر چیز شهود. این رمان در زمانه‌ای آغاز شد که هر چیز روستایی باید در دوگانه ارباب - رعیت خلاصه می‌شد. رئالیسم سوسیالیستی تنها خوانش از واقعیت تلخ روستاها بود. خود دولت آبادی در میانه نوشتن کلیدر کار را متوقف کرد تا رمان قابل تمجید دیگرش «جای خالی سلوچ» را بنویسد. رمانی که کاملا خالی از کشف و شهود بود و دقیقا بر اساس نسخه‌های دیکته شده رئالیسم سوسیالیستی ساخته و پرداخته شده بود. جای خالی سلوچ در سیاه نشان دادن اوضاع روستاییان درگیر فقر و بیکاری سنگ تمام گذاشت. اما در کلیدر گل‌محمد که قهرمان داستان است و برخی شخصیت‌های دیگر نوعی رازوارگی و عمق شرقی دارند که نمی‌گذارد فقط بر اساس دو دو تا چهارتای روابط ارباب  - رعیتی عمل کنند. نادعلی، پسرخاله گل محمد یکی دیگر از نمایندگان این شهود و شیدایی است. ستّار پینه‌دوز که عنصر حزب توده است تا گل محمد را به سمت اهداف حزب در مبارزه با حکومت پهلوی متمایل کند نهایتا تسلیم جنبه‌های شهودی این قهرمان می‌شود و در هم‌رزمی با او کشته می‌شود.

 

 

جدا از این نویسندگان مطرحی مثل جلال آل احمد و غلامحسین ساعدی تا پیش از آن از زندگی روستایی مجموعه‌ای از کژی ها و بی‌قوارگی‌ها و بی‌عرضگی‌ها را تصویر کرده بودند که دولت‌آبادی با کلیدر آن کلیشه را شکست. گل‌محمد کلمیشی علاوه بر آنکه قدرت طغیان و اعتراض داشت، نوعی روشن‌بینی هم داشت.

کلیدر در واقع شمایی از جنبه‌های متکامل و پخته رمانی است که می‌توانست در چارچوب تنگ قوالب و کلیشه‌های رئالیسم سوسیالیستی بماند. نوع نگرش شهودی دولت‌آبادی در آثار دیگرش مثل «روز و شب یوسف» و «سلوک» بسیار بر واقع‌گرایی‌اش می‌چربد و در واقع به شکل دیگری تعادل را از دست می‌دهد. در رمان کوتاه «روز و شب یوسف» که سال 52 نوشته شده با انبوهی از سرگشتگی و ترس‌های جوانی که هویت خودش را نمی‌شناسد روبرو هستیم. یوسف هم روزها درگیر واهمه‌هایش در شهر است و هم شب‌ها با وهم‌های روانشناختی و جنسی خودش دست و پنجه نرم می‌کند. این اثر در واقع نشان می‌دهد نویسنده که آن قدر در زمینه روستا خوب با همه چیز کنار می‌آید چطور در شهر جز زشتی و عدم تقارن و بیگانگی نمی‌بیند. نکته عجیب این است که دولت‌آبادی معترف است این اثر کم‌حجم در میان انبوه آثاری که با ناشران سپرده و منتشر شده‌اند اصلا نظر کسی را جلب نکرده اما با این حال سی سال بعد یعنی سال 82 تصمیم به انتشار آن می‌گیرد! «روز و شب یوسف» برای دولت آبادی سال 82 یک سیاه مشق غیرقابل قبول خام است که منتشر کردن آن اشتباه به نظر می‌رسد. به خصوص که در همین سال او رمان «سلوک» را منتشر کرد. اثری که در روایت درون‌گرا و شهودی بسیار عمیق‌تر و افراطی‌تر است. و باز هم شهر، این بار شهری در اروپا، بستر تشویش‌ها و سوءشناخت‌های فراوان است. این دو کتاب چنان شباهتی به هم دارند که حتی در طرح جلدشان هم قابل مشاهده است.

 

 

به نظر می‌رسد دولت‌آبادی با خلق کلیدر، رمانی در نهایت کمال زیباشناسی خراسانی توصیف‌گرا و ماجراگریز، عمارتی ساخته که خودش در تمام تلاش‌های بعدی نخواسته یا نتوانسته آن را تکرار کند. چرا که همه آثار بعدی او از جمله «روزگار سپری شده مردم سالخورده» تلاش نمی‌کنند آن اندازه واقع‌نما باشند. کلیدر لااقل در یک مورد از طرف نادر ابراهیمی با رمان تحسین‌شده «آتش بدون دود» مورد رقابت قرار گرفته. ابراهیمی با خلق رمان هفت جلدی آتش بدون دود که سرگذشت سه نسل از آزادگان صحرانشین ترکمن را روایت می‌کند، اثری عمیقا اجتماعی و اخلاقی است، و صحنه گشایش آن و عاشق شدن گالان به سولماز قرینه صحنه آب تنی مارال در فصل اول کلیدر و دیدزدن او توسط گل محمد است به احتمال قریب به یقین قصد یک زورآزمایی ادبی با دولت‌آبادی را داشته است.

به هرحال یکی دیگراز ارزش های کلیدر ارتباط وثیق آن با گویش محلی خراسانی است و موفقیتی که دولت‌آبادی در حفظ کردن کلمات در دست فراموشی مثل همان بایتی که در ابتدای یادداشت گفتم داشته. هوشنگ گلشیری اگرچه توصیفات پردامنه که حجم رمان را زیاد کرده‌اند نقد می‌کند اما از موفقیتی که دولت‌آبادی در خلق زبانی آهنگین نزدیک به محاوره مردم خراسان داشته می‌گوید. 

بایتی، بایتی، بایتی. اگر دولت آبادی نبود و اگر پدرم نبود من ریشه سبزواری خودم را فراموش کرده بودم. در من یک بایتی اجدادی به مرور زنگ می‌زد و تمام.

 




تصاویر پیوست

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط «میدان آزادی» منتشر خواهد شد
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد!

نکته دان
جدا از این نویسندگان مطرحی مثل جلال آل احمد و غلامحسین ساعدی تا پیش از آن از زندگی روستایی مجموعه‌ای از کژی ها و بی‌قوارگی‌ها و بی‌عرضگی‌ها را تصویر کرده بودند که دولت‌آبادی با کلیدر آن کلیشه را شکست. گل‌محمد کلمیشی علاوه بر آنکه قدرت طغیان و اعتراض داشت، نوعی روشن‌بینی هم داشت.


به هرحال یکی دیگراز ارزش های کلیدر ارتباط وثیق آن با گویش محلی خراسانی است و موفقیتی که دولت‌آبادی در حفظ کردن کلمات در دست فراموشی مثل همان بایتی که در ابتدای یادداشت گفتم داشته. هوشنگ گلشیری اگرچه توصیفات پردامنه که حجم رمان را زیاد کرده‌اند نقد می‌کند اما از موفقیتی که دولت‌آبادی در خلق زبانی آهنگین نزدیک به محاوره مردم خراسان داشته می‌گوید. 


مطالب مرتبط