مقدمه مجله میدان آزادی: 121 سال پیش در چنین روزی مردی به دنیا آمد که بعدها به یکی از چهرههای شاخص ادبیات و رماننویسی و حتی سینما بدل شد. پیش از این در دو مطلب به بهترین آثار سینمایی اقتباسی از رمانهای «گراهام گرین» و همچنین ریویوی رمان معروف او یعنی «وزارت ترس» پرداختهایم. در این مطلب به سراغ تکنگاری از «گراهام گرین» به قلم خانم سمیه کشوری میرویم. این تکنگاری را در ادامه بخوانید:
گراهام گرین؛ چهرهای بیمانند در ادبیات
دوم اکتبر، روز تولد «گراهام گرین» است. نویسندهای که نامش نه تنها در دنیای ادبیات بلکه در تاریخ سینما هم جاودانه است. گرین، رماننویس، روزنامهنگار، فیلمنامهنویس و منتقدی دقیق بود که سفرهای زیاد، تجربههای زندگی و دغدغههای سیاسی و مذهبیاش را در آثارش بازتاب داد. جهانبینیِ منحصربهفرد و بکرش، تلفیقی از واقعگرایی و کاوش در وجدان و اخلاق بود، طوری که نوشتههایش جایگاهی ویژه در ادبیات و سینمای قرن بیستم پیدا کردند.
گراهام گرین؛ رماننویسی میان سیاست، ایمان و پیچیدگیهای انسان
گراهام گرین در یک شهر کوچک در انگلستان به دنیا آمد و چهارمین فرزند از شش فرزند خانوادهای مرفه بود. پدرش مدیر مدرسهای بود که گرین در آن تحصیل میکرد. برای همین کودکیاش را در تنهایی و اضطراب گذراند و آشنایی با همین احساسها در خلق شخصیتهای آسیبپذیر و موقعیتهای پیچیدهی رمانهایش خودش را نشان داد.
در جوانی آشنایی با زنی به نام «ویویان دیل برائوینگ» که بعدها همسرش شد سبب شد که به آیین کاتولیک درآید. این دگرگونی مذهبی، تبدیل به رگهای پررنگ در بسیاری از رمانهایش شد: دغدغههای اخلاقی، جدال ایمان و شک، گناه و رستگاری. همچنین زندگی عاشقانه و روابط شخصیاش نیز الهامبخش رمانهای پرتنش و ملودرامهای فلسفی مثل «پایان رابطه» شد.

به عبارتی زندگی شخصی گرین پر از تناقض بود: از یکسو درگیری با افسردگی و بحرانهای شخصی، و از سوی دیگر سر پرشوری که برای سفر به نقاط گوناگون جهان؛ از مکزیک و ویتنام گرفته تا کوبا و آفریقا داشت. سفرهایش به کشورهای مختلف، دیدن فرهنگها و سیاستهای متفاوت، همه به او کمک کردند دنیاهای تازهای خلق کند؛ دنیاهایی پر از شخصیتهای گیر کرده میان اخلاق و فساد، ایمان و شک، سیاست و خیانت. همین تجربههای شخصی و نگاه متفاوت گرین بود که به رمانهایش عمق داد و باعث شد خواننده در هر صفحهی رمان با تصمیمات دشوار انسانی روبهرو شود، جایی که نه خیر مطلق وجود دارد و نه شر کامل. خودش گفته بود که شخصیتش «به شدت مخالف زندگی خانگی عادی» است و «بیماری، ماده اولیه آثارش است».
رویِ دیگر زندگی گراهام گرین در طول جنگ جهانی دوم خودش را نشان داد که بهعنوان مأمور سرویس اطلاعاتی MI6 بریتانیا فعالیت میکرد. این نقش بهویژه در مستعمره بریتانیا، در غرب آفریقا پر رنگ شد چرا که بهدلیل سفرهای متعددش، بهعنوان یک «جاسوس محترم» شناخته میشد. در این دوران، گرین با «کیم فیلبی»، یکی از مشهورترین جاسوسان دوجانبه تاریخ، همکاری میکرد. فیلبی بعدها بهعنوان یک جاسوس شوروی شناخته شد، اما گرین همچنان با او در ارتباط بود و حتی مقدمهای بر خاطرات فیلبی در سال ۱۹۶۸ نوشت.
این تجربههای جاسوسی تأثیر عمیقی بر آثار ادبی گرین داشت طوری که رمانهایی مانند «وزارت ترس» و «عامل انسانی» بهطور مستقیم از تجربیات او در دنیای جاسوسی و پیچیدگیهای اخلاقی آن الهام گرفتهاند. در مجموع، فعالیتهای جاسوسی گراهام گرین نهتنها بخشی از تاریخ زندگی او بود، بلکه بهعنوان منبعی غنی برای خلق داستانهایی با عمق انسانی و پیچیدگیهای اخلاقی در ادبیات قرن بیستم شناخته میشود.
تقسیمبندی آثار گراهام گرین
گرین برای آثارش تقسیمبندی جالبی داشت: او بعضی از کتابهایش را «رمانهای جدی» (novels) مینامید؛ آثاری همچون «قدرت و جلال» یا «پایان رابطه» که بیشتر به پرسشهای اخلاقی، ایمانی و وجودی انسان میپردازند از این دستهاند. در مقابل، گروه دیگری را با عنوان «سرگرمیها» (entertainments) دستهبندی کرد؛ رمانهایی پرتعلیق و ماجرایی که در ظاهر، سبکتر از کارهای جدیاش به نظر میرسیدند، اما همچنان بار سیاسی و فلسفی قابل توجهی داشتند.
بنابراین گراهام گرین نویسندهای بود که مرز میان رمان سرگرمکننده و ادبیات جدی را به زیبایی رعایت کند و با عبور از مرزهای سنتی ادبیات، توانست هم مخاطبان عام را جذب کند و هم توجه جدی منتقدان را جلب نماید. همین ترکیب، آثارش را بهسرعت به گزینهای جذاب برای اقتباسهای سینمایی تبدیل کرد.
تاریخچهای کوتاه از رمانهای گراهام گرین
اولین رمانی که باعث شهرت گراهام گرین شد و البته جز آثار مهم او هم است «قطار استانبول» (Stamboul Train) در سال 1932 بود که زمینهی ورود گرین به دنیای پرمخاطب «رمانهای سرگرمکننده» را به وجود آورد. چند سال بعد یعنی سال 1940، شاهکار «قدرت و جلال» را نوشت؛ داستان کشیشی کاتولیک در مکزیک که در میانهی تعقیب دولتی ضددین، ایمان و ترس را با هم تجربه میکند. این رمان نه تنها برای گرین شهرت ادبی آورد، بلکه یکی از اولین نمونههای تلفیق ادبیات سیاسی و دینی در قرن بیستم بود.

برخی از رمانهای «گراهام گرین»
«وزارت ترس» The Ministry of Fear (1943)، «جان کلام» The Heart of the Matter (1948) و «پایان رابطه» The End of the Affair (1951) ادامهای بر همین مسیر بودند و هر کدام به شکلی تنش میان ایمان، عشق و گناه را به تصویر کشیدند.
دههی پنجاه اما به نقطهی اوج کار گراهام گرین بدل شد؛ جایی که «مرد سوم» The Third Man (1949) و سپس «آمریکایی آرام» The Quiet American (1955) همزمان با جهان دو قطبی جنگ سرد منتشر شدند و جایگاه گرین را به عنوان نویسندهای سیاسی تثبیت کردند. گراهام گرین حتی در رمانهای بعدیاش مانند «مقلدها» The Comedians (1966) و «عامل انسانی» The Human Factor (1978) هم همچنان دغدغهی خیانت سیاسی و دوگانگی اخلاقی را دنبال کرد، اما رد پای سالهای جنگ و فعالیتهای اطلاعاتیاش در این آثار بیش از پیش نمایان شد.
سبک نوشتار و زبان گراهام گرین
در نوشتههای گرین با زبانی ساده اما پرقدرت روبهرو هستیم. او با کمترین کلمات، بیشترین تصویر و حس را منتقل میکند؛ یعنی به جای توضیحهای طولانی، از طریق رفتار شخصیتها، گفتوگوها و جزئیات صحنه، حالوهوای داستان را انتقال میداد. گفتوگوها و دیالوگها در رمانهای گرین معمولاً چندلایهاند؛ مثلاً شخصیتها چیزی میگویند، اما در ذهن و دلشان چیز دیگری جریان دارد. همین فاصله میان گفته و ناگفته، به داستانها نوعی طنز تلخ و کشمکش پنهان میدهد.
از طرف دیگر، گرین در روایتگریاش همیشه خطی جلو نمیرود. گاهی وسط یک صحنه، داستان را به گذشتهی شخصیتها میبرد یا جلوتر از زمان حال چیزی را نشان میدهد. این پرشهای زمانی اما آنقدر طبیعی و حسابشده بودند که خواننده بدون سردرگمی همراه داستان باقی میماند.
از همین منظر گرین همچنان به عنوان نویسندهای زنده در ادبیات معاصر مطرح است: چرا که بسیاری از آثارش هنوز ترجمه و بازچاپ میشوند و الهامبخش نویسندگان و منتقدان جدید قرار میگیرند. در سینما هم همچنان اقتباسهای تازهای از رمانهای گرین ساخته میشوند یا در دست ساخت هستند. مؤسسه فیلم بریتانیا (BFI) در تاریخ ۳ سپتامبر ۲۰۱۹ فهرست «۱۰ اقتباس بزرگ از گراهام گرین» را منتشر کرد و فیلمهایی چون این اسلحه برای اجاره (۱۹۴۲)، وزارت ترس (۱۹۴۳)، برایتون راک (۱۹۴۸)، بت سقوطکرده (۱۹۴۸)، آدم سوم (۱۹۴۹)، آمریکایی آرام (۱۹۵۸)، کمدینها (۱۹۶۷)، عامل انسانی (۱۹۷۹)، دکتر فیشر ژنو (۱۹۸۴) و پایان رابطه (۱۹۹۹) را به عنوان شاخصترین نمونههای اقتباس معرفی کرد. این فیلمها بارها بازخوانی شدهاند و هنوز هم در سینمای معاصر ارزش و اهمیت دارند.
در نهایت، میتوان گفت گرین نه تنها نویسندهی دورهی خودش بود، بلکه به عنوان پلی میان ادبیات کلاسیک و معاصر، همچنان حضوری پایدار در دنیای ادبیات و سینما دارد و آثارش همچنان برای نسلهای تازه الهامبخش است. با وجود تمام شایستگیها، گراهام گرین به دلایل سیاسی هیچوقت نوبل نگرفت.
سینما و گراهام گرین؛ ادبیاتی که قاب شد
سبک داستانگویی گراهام گرین از همان اول به شدت سینمایی بود. روایتهای پرتعلیق، فضاهای شهری تیرهوتار، و شخصیتهایی که در مرز اخلاق و فساد گرفتار میشوند، توجه فیلمسازان را جلب کرد. اقتباسهای سینمایی از آثارش نه تنها محبوب شدند، بلکه بعضی از آنها به ستونهای اصلی تاریخ سینمای جهان تبدیل شدند. گرین برخلاف بسیاری از نویسندگان همعصرش، خود فیلمنامه هم مینوشت و این موضوع سبب شد آثارش با دقت و ظرافت بیشتری وارد سینما شوند.

برخی از فیلمهای اقتباسی از آثار «گراهام گرین»
بنابراین میتوان گفت گراهام گرین از جمله نویسندگانی است که ادبیات و سینما را به نقطهای مشترک رساند. اقتباسهای سینمایی از رمانهایش هم داستانهایش را ماندگار ساخت، هم زبان تصویری و مفهومی نو و ویژهای به سینما افزود. شخصیتهای خاکستری گرین، فیلمسازان را از دام دوگانهی سادهی خیر و شر رها کردند و آنها را به سوی جهانی پرابهام و چندلایه کشاندند. «آدم سوم» به الگویی برای نوآر پس از جنگ بدل شد، «آمریکایی آرام» راه فیلمهای سیاسی با رویکردی ضدجنگ را گشود.
به همین دلیل، هرگاه سخن از اقتباسهای ماندگار تاریخ سینما به میان میآید، نام گراهام گرین در کنار نویسندگان بزرگی قرار میگیرد که آثارشان نهتنها در صفحهی کتاب، که در پردهی سینما نیز حیاتی جاودان یافتهاند.
مرگ
گراهام گرین در سن 86 سالگی درگذشت. او در گورستان «کورزیه» در سوییس به خاک سپرده شد. جایی که «چارلی چاپلین» نیز در آنجا آرمیده است.