چهارشنبه 31 مرداد 1403 / خواندن: 19 دقیقه
پرونده هزار و یک سریال | صفحه شانزدهم

ریویو: نقد و بررسی سریال «هنداونه چشمک‌زن» ساخته «سون جونگ هیون»

در بین لیست سریال‌های سپتامبر ۲۰۲۳ نام عجیبی وجود داشت که کسی فکرش را نمی‌کرد به یکی از محبوب‌ترین سریال‌های کره‌ای آن سال تبدیل شود. اولین قسمت «هندوانه‌ی چشمک‌زن» ۲۵ سپتامبر از شبکه‌ی tvN و به‌طور هم‌زمان از پلتفرم Tving (پلتفرم داخلیِ کره‌ی جنوبی) منتشر شد و تا مدت زیادی مشخص نبود که چرا یک هندوانه باید چشمک بزند و همین موجب می‌شد که مخاطب در وهله‌ی اول نگاه مثبتی به سریال نداشته باشد. گرچه همین نظرات پس از پخش دو قسمت اول وارونه شد.

4.53
ریویو: نقد و بررسی سریال «هنداونه چشمک‌زن» ساخته «سون جونگ هیون»

مجله میدان آزادی: پرونده‌ی «هزار و یک سریال» را با یک سریال کره‌ای به روز می‌کنیم که در میان نوجوانان طرفداران زیادی دارد. «هندوانه چشمک‌زن» ساخته‌ی سون جونگ هیون در سال 2023 و طی 16 قسمت پخش شد و ریو اون، چوی هیون ووک، سول این آه و شین اون سو در آن ایفای نقش کرده‌اند. ریویوی نقد و بررسی این سریال را که به قلم خانم مریم رحیمی‌پور نوشته شده است در ادامه می‌خوانید: 
 

در بین لیست سریال‌های سپتامبر ۲۰۲۳ نام عجیبی وجود داشت که کسی فکرش را نمی‌کرد به یکی از محبوب‌ترین سریال‌های کره‌ای آن سال تبدیل شود. اولین قسمت «هندوانه‌ی چشمک‌زن» ۲۵ سپتامبر از شبکه‌ی tvN و به‌طور هم‌زمان از پلتفرم Tving (پلتفرم داخلیِ کره‌ی جنوبی) منتشر شد و تا مدت زیادی مشخص نبود که چرا یک هندوانه باید چشمک بزند و همین موجب می‌شد که مخاطب در وهله‌ی اول نگاه مثبتی به سریال نداشته باشد. گرچه همین نظرات پس از پخش دو قسمت اول وارونه شد.


داستان هندوانه‌ی چشمک‌زن

صحنه‌ی اول سریال با تصویری از دو برادر شروع می‌شود که می‌خواهند قهوه سفارش بدهند اما انگار نمی‌توانند با صاحب کافه گفت‌وگو کنند. مسئله‌ی اصلی داستان با دیالوگ «اون‌گیول» در همین صحنه مشخص می‌شود. «برادر بزرگم ناشنواست. پدر و مادرم هم ناشنوا هستند اما من نیستم، من می‌تونم صداها رو بشنوم و می‌تونم صحبت کنم.» اون‌گیول یک «کودا»ست. کودا مخفف Children of Deaf Adult به معنی فرزند والدین ناشنواست و علاوه‌بر آن یک اصطلاح موسیقایی است و نویسنده در طول سریال با همین تشابه بازی می‌کند. اولین صحنه‌ی «هندوانه‌ی چشمک‌زن» هر بیننده‌ای را به این نتیجه می‌رساند که این سریال نمونه‌ی کره‌ای فیلم سینمایی آمریکایی Coda است که دو سال پیش از آن منتشر شده. گرچه نسخه‌ی کره‌ای «تنها فرزند والدین ناشنوا» از نسخه‌ی آمریکایی آن فراتر می‌رود و به موضوعاتی غیر از ناشنوایی هم می‌پردازد.

اون‌گیول از آن «بچه‌های مردم» است، پسری که درسش خوب است، به پدر و مادرش احترام می‌گذارد و زبان گویا و محافظ خانواده است. همان‌طور که پدرش می‌گوید «اگر همه‌ی خانواده در خطر باشن اول تو رو نجات می‌دم، چون تو صدایی هستی که ما رو به دنیا پیوند می‌زنه.» همین جمله در همه‌ی عمر روی شانه‌های اون‌گیول سنگینی می‌کند و شاید به همین دلیل است که پنهانی موسیقی یاد می‌گیرد. موسیقی گوشه‌ی امنِ اون‌گیول است، جایی که خانواده‌اش از آن خبر ندارند و می‌تواند برای مدتی فقط به علاقه‌ی خودش برسد. حداقل تا زمانی که پدرش متوجه نشده به‌جای درس خواندن عضو یک گروه موسیقی شده است.


اون گیول (ریو اون) به شکل مخفیانه به موسیقی می‌پردازد


«من موسیقی رو دوست دارم.»

بعد از صحنه‌ی بگومگوی اون‌گیول و پدرش آن هم به زبان اشاره، تصور می‌کردم ادامه‌ی داستان کشمکش پسرک نوجوان و خانواده‌اش برای رسیدن به آرزوها باشد. در ذهنم داستان این‌طور پیش می‌رفت: اون‌گیول درس را رها می‌کند و پدر و مادرش مخالف او هستند اما موفقیتش در موسیقی باعث می‌شود که در نهایت یکدیگر را بپذیرند. اما نویسنده «جین سو وان» به نوشتن چنین داستان‌هایی عادت ندارد. در فیلم‌نامه‌های او اغلب یک عنصر خارق‌العاده ظاهر می‌شود که در فضای داستان کاملاً منطقی و حقیقی جلوه می‌کند، نوعی از رئالیسم جادویی که با پیکره‌ی قصه تناسب دارد. در سریال قبلیِ نویسنده، یعنی «ماشین تحریر شیکاگو» این عنصر خارق‌العاده یک ماشین تحریر بود که شخصیت‌های داستان را به دوره‌ی استعمار کره پیوند می‌داد و در هندوانه‌ی چشمک‌زن این عنصر خارق‌العاده یک مغازه‌ی موسیقی است. 


مغازه‌ی موسیقی جادویی در سریال «هندوانه چشمک‌زن»

درست همان زمانی که مخاطب انتظار دارد ادامه‌ی داستان به‌صورت منطقی پیش برود، اون‌گیول با یک مغازه‌ی موسیقی جادویی رو‌به‌رو می‌شود و تصمیم می‌گیرد گیتارش را بفروشد و به‌خاطر پدرش موسیقی را کنار بگذارد. صاحب مغازه در ازای گرفتن گیتار، او را به یک سفر می‌فرستد. اون‌گیول که خسته و شکست‌خورده است می‌پذیرد، درِ مغازه را باز می‌کند و به سال ۱۹۹۵ می‌رود و در همان لحظه‌ی اول، جوانیِ پدرش را ملاقات می‌کند که ازقضا ناشنوا نیست.


«من جوونی بابا رو دیدم.»

هرکس با سریال‌های کره‌ای آشنا باشد می‌داند که کره‌ای‌ها عاشق بازی با زمان هستند. هر داستانی با هر ویژگی، می‌تواند «سفر در زمان» را در خودش جا بدهد. یا سفر در زمان واقعی مثل سریال‌ «سرنوشت»، یا سفر در زمانی از جنس تناسخ مانند «عاشقان ماه» و «تولد دوباره در خانواده‌ی پول‌دار»، یا سفر در زمان از جنس جوان شدن شخصیت‌ها مانند «دوباره هجده سالگی». 

بازی با زمان امکانات زیادی در اختیار نویسنده‌های کره‌ای قرار می‌دهد. می‌توانند از خشکی ژانرهایی مثل ژانر تاریخی کم کنند، یا عمق مسائل شخصیت‌ها را خیلی عینی‌تر به تصویر بکشند. اگر نویسنده داستان را بدون سفر در زمان ادامه می‌داد و ما شاهد اصلاح رابطه‌ی اون‌گیول و پدرش در زمان حال بودیم، احتمالاً می‌توانستیم عمق رابطه‌ی آن دو را به‌خوبی درک کنیم اما سفر در زمان چیزهای تازه‌ای به ما نشان می‌دهد. اون‌گیول می‌تواند به‌طور مستقیم با جوانی پدرش دوست شود، دغدغه‌ها و فکرهای او در هجده سالگی را بفهمد و گره‌های زندگی آینده‌شان را با چشم‌های خودش ببیند و حتی حل کند.


اون گیول و پدرش، با بازی ریو اون و چوی هیون ووک 

از طرفی سفر در زمان همیشه بهانه‌ای برای نمایش پیشرفت کره‌ی جنوبی در پنجاه سال اخیر است. این ژانر باعث می‌شود نوستالژی داستان برای مخاطبان کره‌ای افزایش پیدا کند و با نام بردن از خواننده‌های قدیمی مانند «سوتاچی» آن‌ها را پای تلویزیون بنشاند و در کنار آن پیشرفت کره را به مخاطب بین‌المللی هم نشان می‌دهد. مثلاً در بخشی از همین سریال به موفقیت گروه‌های موسیقی کره‌ای مثل «بی‌تی‌اس» یا موفقیت سریال «بازی مرکب» در آینده اشاره می‌شود.

ملاقات اون‌گیول با جوانیِ پدرش نقطه‌ی وارد شدن به بخش اصلی داستان است. اولین کشف اون‌گیول این است که «بابا ناشنوا نیست.» و دومین کشف اینکه «بابا عاشق دختری است که مامان نیست.» پس او دو مأموریت دارد. جلوی حادثه‌ای را که باعث ناشنوا شدن پدرش شده بگیرد، جوانیِ مادرش را پیدا کند و کاری کند آن‌ دو با هم ازدواج کنند.


ژانرِ بزرگ شدن!

علاوه‌بر سفر در زمان، یکی دیگر از ژانرهای فرعی مورد علاقه‌ی سازندگان سریال‌های کره‌ای، ژانر «Coming-of-age» است. شاید بشود آن را به فارسی به چیزهایی مانند «بلوغ» یا «جوانی» ترجمه کرد. هرچه هست ژانرِ جوانی یا بلوغ روند رشد شخصیت اصلی داستان را از کودکی تا بزرگسالی نمایش می‌دهد و نقاط عطف پی‌رنگ آن همان تغییرات عاطفی شخصیت‌هاست و مخاطب با شخصیت همراه می‌شود تا از جوانی به بزرگسالی برسد. موضوع این داستان‌ها معمولاً نوجوانی و سال‌های اولیه‌ی جوانی است؛ وقتی آدم‌ها درگیر روابط عاطفی کوتاه‌مدت، موقعیت‌های زندگی و انتخاب شغل و آینده‌شان هستند. این سریال‌ها برای نوجوان‌ها جذاب‌اند چون مسائل و مشکلات خودشان را در آن می‌بینند و فضای روشن و امیدوارکننده‌شان، مخاطبان بزرگسال زیادی را هم جذب می‌کند. همان‌طور که در چند سال اخیر سریال‌های زیادی در این ژانر جزو سریال‌های پرمخاطب کره‌ای بوده‌اند؛ آثاری مانند «بیست ‌و ‌پنج، بیست ‌و یک» یا «پاسخ به ۱۹۸۸». 

خیلی وقت‌ها داستان‌های جوانی و بلوغ با فلش‌بک همراه می‌شود که در «هندوانه‌ی چشمک‌زن» به آن اکتفا نشده و رسماً شخصیت‌ها را به گذشته برده‌اند. بعد از رفتن اون‌گیول به گذشته، فضای داستان شاد، نوجوانانه و روشن‌تر می‌شود. طولی نمی‌کشد که اون‌گیول و پدرش دوست‌های صمیمی می‌شوند و کشف ویژگی‌های این پدر جوان هر لحظه بیشتر اون‌گیول را متعجب می‌کند. پدر آینده‌ی اون‌گیول، «ها یی‌چان»ِ جوان، قهرمان سر‌به‌هوا، رها و بی‌خیال قصه است. شخصیتی که چیزی جلویش را نمی‌گیرد و شاد و بی‌خیال می‌خواهد به آرزوهایش برسد. یی‌چان می‌خواهد یک گروه موسیقی تأسیس کند و اون‌گیول تازه می‌فهمد استعدادش را در موسیقی از چه کسی به ارث برده و با اصرار و بدبختی به گروه موسیقی پدرش وارد می‌شود تا بتواند او را نجات بدهد.


گروه موسیقی پدر اون گیول در سریال «هندوانه چشمک‌زن»

ترکیب شدن داستان با کمدی (مانند اغلب سریال‌های کره‌ای) جذابیت آن را افزایش داده و فضای جوانانه‌ی آن را پررنگ‌تر کرده است. آن‌قدر که جدی‌ترین مسائل قصه در نهایت به شوخی و خنده ختم می‌شود. شخصیت یی‌چان، ذاتاً دیوانه و خنده‌دار است؛ قرار گرفتن او در کنار اون‌گیولِ درس‌خوان و عاقل به ترکیبی عجیب ختم می‌شود. تا اندازه‌ای که پدر و پسر در سرتاسر داستان با یکدیگر درگیر هستند و بارها کار به کتک‌کاری می‌رسد. آن‌قدر که اون‌گیول در قسمتی از داستان می‌گوید: «باورم نمی‌شه که جوانیِ پدرم این‌قدر احمق باشه.» 

بخشی از عاشقانه‌ی داستان مربوط به اون‌گیول و دختری است که در گذشته ملاقات می‌کند و بخش مهم‌تری از آن مربوط به ماجرای عاشق شدن پدر و مادر اون‌گیول. پسرک نوجوان برای به هم رساندن پدر و مادرش تلاش زیادی می‌کند و تماشای این رابطه‌ی عاشقانه برای مخاطب جذاب است چون می‌داند این دختر و پسر جوان در نهایت خانواده‌ای شاد و دوست‌داشتنی تشکیل می‌دهند و پسری مانند اون‌گیول خواهند داشت.


جوانی، علاقه و دوستی

بخش میانی داستان، درگیری‌های این گروه دوستی است که جوان‌هایی از ۱۹۹۵ و جوان‌هایی از ۲۰۲۳ آن را تشکیل داده‌اند. شاید همین بخش سریال همه‌ی نظریه‌ها در مورد تفاوت نسل‌ها را زیر سؤال می‌برد. دغدغه‌های پدرِ اون‌گیول دقیقاً مثل دغدغه‌های جوانی خودِ اوست. در بخشی از داستان اون‌گیول می‌گوید که تازه فهمیده پدر و مادرش از اول پدر و مادر نبودند و برای رسیدن به این نقطه مسیر طولانی و سختی را طی کرده‌اند. همین دریافت باعث می‌شود که اون‌گیول برای چشمک‌زدن جوانی پدرش هر کاری انجام بدهد و معنای هندوانه‌ی چشمک‌زن در همین بخش داستان تقریباً مشخص می‌شود. 

داستان در بخش میانی تا اندازه‌ای درگیر دور می‌شود، شخصیت‌ها از سد یک مشکل عبور می‌کنند و چند قسمت بعد دوباره با مشکلی شبیه به آن درگیر می‌شوند که مخاطب را تا اندازه‌ای دچار کسالت می‌کند. اما در بخش پایانی، دوباره مسائل اولیه‌ی قصه پیوند می‌خورد. اون‌گیول فراموش نکرده که حادثه‌ای موجب ناشنوایی پدرش شده و تا پای جان از او مراقبت می‌کند و در نقطه‌ای، زمانی که دیگر عمق افکار پدرش و علت سفرش در زمان را درک کرده به مغازه‌ی موسیقی جادویی برمی‌گردد. 


پول‌دار باش و هرچه خواهی کن

«هندوانه‌ی چشمک‌زن» سریال تقریباً بی‌نقصی است اگر پایان آن را فراموش کنیم. شاید اگر این داستان در هر کشور دیگری ساخته می‌شد پایان متفاوتی داشت اما اهمیت ثروت در فرهنگ کره‌ای ما را به نقطه‌ی عجیبی می‌رساند. آن‌قدر عجیب که همه‌ی خاطرات خوش ابتدای داستان، خانواده‌ی فقیر اما خوشحال و لحظات شادشان نادیده گرفته می‌شود. حتی خاطرات پیرمردی که به اون‌گیول موسیقی یاد داده نابود می‌شود تا در انتها یک خانواده‌ی پول‌دار را ملاقات کنیم. به نظر می‌رسد هدف اصلی قصه، ملاقات اون‌گیول با جوانی پدرش، درک شرایط او و برگشتن به زندگی پیشین است، در حالی که دیگر پدرش را درک می‌کند و می‌تواند بهتر از قبل با او گفت‌وگو کند. اما داستان به مسیر متفاوتی می‌رود، اون‌گیول موفق می‌شود ثروت مادرش را حفظ کند و آینده را به‌طور کامل تغییر دهد. اگر عمیق‌تر نگاه کنید یعنی همه‌ی آنچه در ابتدای داستان وجود داشت از بین می‌رود و ما در انتها با یک خانواده‌ی پول‌دار رو‌به‌رو می‌شویم که دیگر برای‌شان درس خواندن یا نخواندن فرزندشان اهمیتی ندارد، چون به‌قدر کافی ثروتمند هستند. در این شرایط دیگر گفت‌وگوی اون‌گیول با پدرش معنایی ندارد، چون آن‌ها در این زندگی جدید مسیر کاملاً متفاوتی را پیش گرفته‌اند و آیا اصلاً اون‌گیول می‌تواند در این آینده‌ی جدید زندگی کند؟ در هر صورت سریال به این پرسش پاسخی نمی‌دهد و به‌سرعت به پایان می‌رسد.

شاید مخاطب کره‌ای که در چند دهه‌ی اخیر اصالت زندگی را در امور مادی و ثروت می‌دیده‌ است چنین پایانی را بپذیرد، اما مخاطب ایرانی که همواره به‌دنبال کشف معنا، عمق روابط و مظاهر متعالی‌تر است از چنین پایانی دل‌زده می‌شود.


پشت صحنه‌ی سریال «هندوانه چشمک‌زن»


«کاری کن که جوونیت چشمک بزنه!»

«هندوانه‌ی چشمک‌زن»، اثری موفق در ژانر خود است، گرچه به دلایل مختلف مانند هم‌زمانی پخش، نرخ تماشای بالایی در تلویزیون کره‌ی جنوبی کسب نکرد و میانگین تماشای آن ۳٫۶ درصد بوده‌ اما طرفداران بین‌المللی زیادی دارد و نمره‌ی IMDb آن ۸٫۹ است. حضور بازیگرهایی مانند ریواون و چو هیون‌ووک که ستاره‌های سریال‌های جوانانه هستند هم به افزایش مخاطب کمک کرده. احتمالاً این موفقیت سبب می‌شود که الگوی جوانی، سفر در زمان، موسیقی، دهه‌ی نود میلادی و... در سریال‌های کره‌ای تکرار شود. همان‌طور که چند ماه بعد سریال «دونده‌ی دوست داشتنی» با فضای داستانی تقریباً مشابه مخاطبان زیادی را به خود جلب کرد، گرچه در عمق فیلم‌نامه کم‌مایه‌تر از «هندوانه‌ی چشمک‌زن» بود. 

همه‌ی این موارد در کنار هم نشان می‌دهد مخاطبان ایرانی علاقه‌مند به سریال‌های ژانر جوانی، حتی مخاطبان بزرگسال می‌توانند از این اثر لذت ببرند. احتمالاً فضای روشن و امیدوارکننده و نمایش عمق روابط انسان‌های عادی برای آن‌ها جذاب خواهد بود. مثل شعار هندوانه‌ی چشمک‌زن: «ویوا لاویدا!» (زنده‌باد زندگی!)




تصاویر پیوست

جوربه
31 مرداد 1403

کره توی ساخت سریالهایی که حال آدم رو خوب میکنه خیلی توانایی داره

ط.ف
31 مرداد 1403

سریال بسیار به یادماندنی و قشنگی بود. دیدار اول اون گیول و باباش در گذشته همچنان یکی از ماندگارترین صحنه‌ها در خاطرمه.

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط «میدان آزادی» منتشر خواهد شد
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد!

نکته دان
علاوه‌بر سفر در زمان، یکی دیگر از ژانرهای فرعی مورد علاقه‌ی سازندگان سریال‌های کره‌ای، ژانر «Coming-of-age» است. شاید بشود آن را به فارسی به چیزهایی مانند «بلوغ» یا «جوانی» ترجمه کرد. هرچه هست ژانرِ جوانی یا بلوغ روند رشد شخصیت اصلی داستان را از کودکی تا بزرگسالی نمایش می‌دهد و نقاط عطف پی‌رنگ آن همان تغییرات عاطفی شخصیت‌هاست و مخاطب با شخصیت همراه می‌شود تا از جوانی به بزرگسالی برسد.

در بخشی از داستان اون‌گیول می‌گوید که تازه فهمیده پدر و مادرش از اول پدر و مادر نبودند و برای رسیدن به این نقطه مسیر طولانی و سختی را طی کرده‌اند. همین دریافت باعث می‌شود که اون‌گیول برای چشمک‌زدن جوانی پدرش هر کاری انجام بدهد و معنای هندوانه‌ی چشمک‌زن در همین بخش داستان تقریباً مشخص می‌شود. 

مطالب مرتبط