چهارشنبه 10 بهمن 1403 / خواندن: 12 دقیقه
پرونده هزار و یک سریال | صفحه چهل و ششم

ریویو: نقد و بررسی مینی‌سریال «اریک» ساخته «لوسی فوربس»

مینی‌سریال «اریک» در شش قسمت، ابتدای سال ۲۰۲۴ در ژانر درام-رازآلود در پلتفرم نتفلیکس پخش شد. اریک نوشته‌ی «ابی مورگان» به کارگردانی لوسی فوربس یک درام روان‌شناختی تاثیرگذار است که در نیویورک دهه‌ی ۱۹۸۰ روایت می‌شود. این سریال به بررسی آشفتگی‌های عاطفی و روانی یک مرد در جست‌وجوی پسر گمشده‌اش می‌پردازد. با ترکیب عناصر تراژدی خانوادگی، اعتیاد و فانتزی، به‌طور جسورانه‌ای نشان می‌دهد که چگونه تروما می‌تواند در ذهن انسان جلوه‌گر شود.

4
ریویو: نقد و بررسی مینی‌سریال «اریک» ساخته «لوسی فوربس»

مجله میدان آزادی: سریال «اریک» (Eric) محصول سال 2024 ساخته‌ی کشور انگلستان است. در صفحه چهل و ششم از پرونده «هزار و یک سریال» ریویوی نقد، تحلیل و بررسی این سریال را خواهید خواند که به قلم خانم زهرا فرنیا -منتقد فیلم- نوشته شده است: 

 

اریک؛ هیولاها واقعی هستند

مینی‌سریال «اریک» در شش قسمت، ابتدای سال ۲۰۲۴ در ژانر درام-رازآلود در پلتفرم نتفلیکس پخش شد. اریک نوشته‌ی «ابی مورگان» به کارگردانی «لوسی فوربس» یک درام روان‌شناختی تاثیرگذار است که در نیویورک دهه‌ی ۱۹۸۰ روایت می‌شود. این سریال به بررسی آشفتگی‌های عاطفی و روانی یک مرد در جست‌وجوی پسر گمشده‌اش می‌پردازد. با ترکیب عناصر تراژدی خانوادگی، اعتیاد و فانتزی، به‌طور جسورانه‌ای نشان می‌دهد که چگونه تروما می‌تواند در ذهن انسان جلوه‌گر شود. 


پوستر مینی‌سریال «اریک»


جریان اریک

وینسنت اندرسون (با بازی بندیکت کامبربچ) یک طراح و عروسک‌گردان خلاق و هم‌بنیان‌گذار یک برنامه‌ی تلویزیونی برای کودکان است که با همسرش کَسی (گبی هافمن) رابطه‌ی جالبی ندارند و این موضوع پسرشان ادگار (ایوان هاو) را آزار می‌دهد. وینسنت بااینکه پسرش را دوست دارد اما تحت تاثیر الکل بدخلق است و اطرافیانش را دائما ناراحت می‌کند. زمانی‌که مشکلات ویسنسنت اندرسون به اوج می‌رسد، پسرشان ادگار در راه مدرسه گم می‌شود و این زوج به همراه پلیس نیویورک، لدرویت (مک‌کنلی بلچر) سعی در یافتن ادگار دارند.

ادگار ۹ ساله قبل از مفقودی ایده‌ی ساخت عروسکی هیولاگونه به نام «اریک» را با پدرش مطرح می‌کند. وینسنت با او همانطور که با همکارانش برخورد می‌کند، خشن است و موجب ناراحتی ادگار می‌شود. پس از مفقودی وینسنت متوجه نبوغ فرزندش در خلق کاراکتر اریک شده و ساخت اریک را به‌عنوان راهی برای پیدا کردن ادگار در نظر می‌گیرد. در تلاش برای کنار آمدن با این فاجعه، مرزهای واقعیت در ذهن وینسنت شروع به محو شدن می‌کنند و او پیوندی احساسی با اریک، یک موجود خیالی که زیر تخت ادگار زندگی می‌کرد، برقرار می‌کند.

این سریال هم‌زمان دو محور اصلی را دنبال می‌کند: جست‌وجوی وینسنت برای ادگار و تأثیر ناپدید شدن او بر اطرافیانش. از فشارهای عاطفی که بر همسرش کَسی وارد می‌شود گرفته تا واکنش جامعه و تلاش‌های پلیس برای حل پرونده، «اریک» تصویری زنده از موج‌های احساسی ناشی از فقدان ارائه می‌دهد.


«بندیکت کامبربچ»، در نقش «وینسنت اندرسون»


بازیگران اریک

در این سریال از یک بازیگر به اصطلاح A-list استفاده شده؛ بندیکت کامبربچ در نقش وینسنت اندرسون. او که با بازی در مجموعه‌ی «شرلوک هلمز» به شهرت رسید، با دریافت جایزه‌ی بفتا و چندین نامزدی اسکار، لیاقت خود را برای این شهرت نشان داده. به‌کارگیری بازیگران درجه‌ی یک ممکن است موجب به حاشیه رفتن بازی سایر بازیگران شود اما در اریک، همه به نوبت دیده می‌شوند. بااین‌حال کار بندیکت کامبربچ بسیار دشوار است. نقش وینسنت یک پدر دلسوز معتاد الکلی، پیچیدگی‌های فراوانی دارد که با گم شدن فرزندش دچار توهماتی نیز می‌شود. 

صداپیشگی اریک، هیولای زیر تخت که وینسنت را تعقیب می‌کند، نیز برعهده‌ی بندیکت کامبربچ بوده و او در اصل در هر صحنه، همزمان عهده‌دار دو کاراکتر است. او می‌بایست از دل کاراکتر وینسنت، اریک را بیرون بکشد. هیولای درونش را نمایش دهد و تشابهات میان وینسنت و اریک را برجسته کند. شاید بتوان گفت که تاحدودی کامبربچ، یک‌بار دیگر سراغ این نقش رفته، در سریال «پاتریک ملروز» شخصیت پاتریک تاحد زیادی به وینسنت شباهت دارد اما کامبربچ پخته‌تر و دقیق‌تر، وینسنت را به تصویر می‌کشد و از پس نقش به‌خوبی برآمده است.

گبی هافمن در نقش کَسی، همسر وینسنت، هرچند شهرت کامبربچ را ندارد اما در سریال اریک نشان می‌دهد که آماده‌ی پذیرش نقش‌های چالشی و دشوار است و می‌توان توقع داشت پیشنهاداتی که پس از اریک دریافت می‌کند در مقایسه با نقش‌های قبلی او، متفاوت باشد. کاراکتر دیگر این سریال کارآگاه لدرویت با بازی مک‌کنلی بلچر است که بازی سرد او با کاراکتر کارآگاه لدرویت هم‌خوانی دارد اما حس‌وحال شخصی‌ای از جانب بلچر به نقش اضافه نشده است. 


تم تکراری

نوستالژی همواره در سینما و تلویزیون محبوب بوده اما امروزه بیشتر می‌توان نامش را ترند گذاشت. ترند جدیدی که اینروزها در سراسر جهان دیده می‌شود؛ در ایران سینمایی‌هایی دهه‌ی ۵۰ و ۶۰ گل می‌کند و در آمریکا دهه‌ی ۸۰ میلادی. به‌نظر می‌رسد سازندگان فیلم‌های جنایی، پلیسی و رازآلود به تازگی علاقه‌ی شدیدی به نمایش دهه‌ی ۸۰ و ۹۰ پیدا کردند. شاید این موضوع به‌دلیل پیشرفت تکنولوژیست که بیشتر معماهای پلیسی را گوشی‌های هوشمند، دوربین‌های مداربسته و نرم‌افزارهای کامپیوتری می‌توانند حل کنند و پیچش داستان یک جنایت واقعی در این دهه، سخت‌تر است.

ابی مورگان، نویسنده‌ی سریال اریک که در کارنامه‌اش آثار پلیسی دیگری نظیر سریال ریور (river) به چشم می‌خورد اما اریک مشابه بسیاری از سریال‌های دیگر همین تم است. درام‌های روان‌شناختی که کاراکتر درحال دست‌و‌پنجه نرم کردن با بیماری روحی خود، به شناخت می‌رسد. بااین‌حال مشخص نیست که هدف نویسنده دقیقا نمایش همین موضوع بوده یا گم شدن ادگار یا به نمایش کشیدن فساد آمریکا و یا دشواری شرایط زندگی اقلیت‌ها در دهه‌ی ۸۰ میلادی. او حرف‌های زیادی دارد برای یک مینی‌سریال و همه را ناقص می‌گذارد و کارگردانی لوسی فوربز نیز برای داستان ارزش‌افزوده‌ای نداشته.


«لوسی فوربس»، کارگردان مینی‌سریال «اریک»

خانواده‌ی کامل، نیویورک کثیف

داستان اریک تاکید شدیدی بر اهمیت خانواده دارد؛ اینکه خانواده‌ی بد چگونه می‌تواند یک هیولا بسازد و زنجیره‌ی هیولاسازی متوقف نمی‌شود. این موضوع در تقابل نیویورک کثیف گاتهام‌گونه که جرم و فساد سراسر آن را فراگرفته، قرار می‌گیرد. شهرداری نیویورک در تمام وظایفش مانده. بحران بی‌خانمان‌ها، زباله‌هایی که هفته‌ای یک‌بار از سطح شهر جمع می‌شوند و بیزنس فروش کودکان. به‌جز شو و نمایش و خیریه‌های الکی چیزی برای دفاع ندارد. سرمایه‌داران (نظیر پدر وینسنت) پول‌دارتر می‌شوند و خانواده‌های ساکن محلات ضعیف محکوم به زندان، جرم و نابودی‌اند. این موضوع دقیقا همین‌طور که نوشته شده، در سریال بیان می‌شود. گل‌درشت و مستقیم. سریال سعی می‌کند در ۶ قسمت به بررسی تمام این مسائل به اضافه زندگی اقلیت‌های پوستی و جنسی بپردازد و این وسط دو کودک نیز گم‌شده‌اند و بخشی از داستان مربوط به پیدا کردن آن‌هاست. می‌توانید تصور کنید که شاهد چه صحنه‌های شعاری و پی‌رنگ‌های نالازم فرعی هستیم که در نهایت هیچکدام کامل بررسی نمی‌شوند و بااین‌حال ما را تشنه نگه ‌نمی‌دارد؛ انگار که زنگ ریاضی باشد و ما چشم‌به‌راه آن یک ربع زنگ تفریحی که معمای پلیسی حل می‌کنیم. 


پایان شیرین، روزبه‌خیر عزیزم!

برنامه‌ی کودکی که وینسنت عروسک‌هایش را ساخته «روز به‌خیر عزیزم» نام دارد که برای وینسنت بیشتر راهی برای پاک کردن تروماهای کودکی‌اش بوده تا شغل. وینسنت تلاش می‌کند از دل این برنامه، رهایی‌اش را جست‌وجو کند. او در نهایت پس از ترک اعتیاد، به کمک دیالوگ معروف برنامه با پدرش که عامل کودکی دشوار او بوده قطع ارتباط می‌کند و به استودیوی روز به‌خیر عزیزم بازمی‌گردد. شغلی‌که به‌خاطر اعتیادش از دست داد را دوباره به دست می‌آورد و حالا دوباره به‌وسیله‌ی عروسک‌ها می‌تواند خودش باشد.

خانواده‌ی او دیگر وجود ندارد اما بهایی بوده که وینسنت برای بازپروری‌اش می‌پردازد. رابطه‌اش با پسرش را بهبود می‌بخشد و همه‌چیز شیرین می‌شود. هرچند اسکیزوفرنی وینسنت همچنان وجود دارد و نیویورک همچنان همان نیویورکی است که بوده. پلیس به اشتباهات خود پی می‌برد و مجرمین دولتی دستگیر می‌شوند اما مهم این است که وینسنت به روز به‌خیر عزیزم بازمی‌گردد. سوال‌های زیادی درباره‌ی کاراکترهای قصه باقی می‌ماند که نویسنده و کارگردان لزومی نمی‌بینند به آن پاسخ دهند و ایرادی هم ندارد، توقعات را در همین سطح نگه‌ داشته‌اند.

اریک سریال قشنگی‌ست، دو روزه می‌توان تمام ۶ قسمت ۱ ساعته‌اش را تماشا کرد و خب همین‌قدر باید رویش حساب کنیم، نه یک اثر عمیق و تاثیرگذار. اگر قصد تماشای درام رازآلود با چاشنی فانتزی را دارید، این سریال برای شماست و بابت صحنه‌های متعدد مصرف الکل و مواد مخدر، به‌نظر نمی‌رسد مناسب تماشای کودکان باشد.




تصاویر پیوست

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط «میدان آزادی» منتشر خواهد شد
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد!

نکته دان
در این سریال از یک بازیگر به اصطلاح A-list استفاده شده؛ بندیکت کامبربچ در نقش وینسنت اندرسون. او که با بازی در مجموعه‌ی «شرلوک هلمز» به شهرت رسید، با دریافت جایزه‌ی بفتا و چندین نامزدی اسکار، لیاقت خود را برای این شهرت نشان داده. به‌کارگیری بازیگران درجه‌ی یک ممکن است موجب به حاشیه رفتن بازی سایر بازیگران شود اما در اریک، همه به نوبت دیده می‌شوند.

ابی مورگان، نویسنده‌ی سریال اریک که در کارنامه‌اش آثار پلیسی دیگری نظیر سریال ریور (river) به چشم می‌خورد اما اریک مشابه بسیاری از سریال‌های دیگر همین تم است. درام‌های روان‌شناختی که کاراکتر درحال دست‌و‌پنجه نرم کردن با بیماری روحی خود، به شناخت می‌رسد.

مطالب مرتبط