مقدمه مجله میدان آزادی: شبکه نمایش خانگی در اردیبهشت ماه امسال شاهد جدیدترین ساختهی «رامتین لوافیپور» به نام «کنکل» بود که مورد توجه مخاطبان قرار گرفت. در تازهترین صفحه از پرونده «هزار و یک سریال»، ریویوی نقد نظری به این سریال پانزده قسمتی را، به قلم پانتهآ ثاقبفر بخوانید:
اولین برخورد من با «کنکل»، بیلبوردهای آن بود که قبل از شروع سریال، خیابانها را پر کرده بودند. «کنکل» آمده بود تا استارنت بر گردهاش سوار شود و بهعنوان یک «وی او دی» کارش را شروع کند، اما افسوس!
تصاویر بیلبوردها همگی به یک اندازه بد بودند. ترکیب نام «کنکل» با «صابر ابر» کلاهبهسر، «هانیه توسلی» و «مهدی پاکدل» کنار هم، در حالیکه قیافهی صابر ابر مضحک مینمود، شبیه این بود که قرار است یک سریال کمدی ببینیم و مثلث عشقی این افراد بیربط قرار نیست چنگی به دل بزند. اما با شروع سریال، خوشبختانه پیشداوریهای ما اشتباه از آب درآمد و فقط ته دلمان به تیم تبلیغات و برندینگ ناسزایی گفتیم و مشغول دیدن سریال شدیم. سریال «کنکل» نه کمدی بود، نه در آن از مثلث عشقی میان این سه نفر خبری بود. پس داستان «کنکل» چیست؟

پوستر اصلی سریال «کنکل»، ساختهی «رامتین لوافیپور»
داستان سریال کنکل
داستان سریال «کنکل» از سرقت در کارخانهای شروع میشود؛ اتفاقی ساده اما با قدرت جذب بالا. پلیس وارد ماجرا میشود و از همان ابتدا بیننده میفهمد که قرار نیست با یک قصهی جدی و سیاه روبهرو شود. اگرچه «کنکل» در ظاهر دربارهی یک سرقت است، اما در لایههای عمیقترش مضمون دیگری جریان دارد: همبستگی! دزدها هر چقدر دستوپاچلفتی باشند، وقتی کنار هم قرار میگیرند، میتوانند کاری بزرگ کنند. پلیس هم هر چقدر تلاش میکند، در مقابل این همبستگی، یک قدم عقبتر میماند. همینجاست که سریال از یک قصهی صرفاً پلیسی فاصله میگیرد و به داستانی دربارهی رفاقت، همراهی و حتی نوعی اتحاد در برابر ساختار مرسوم تبدیل میشود. شاید به همین دلیل است که بیننده ناخودآگاه طرف دزدها را میگیرد، چون اتحاد و همراهی آنها برایش ملموستر از نظم خشک و بیروح پلیس است.
روایت سریال «کنکل» از همان قسمت اول ریتم تندی دارد، پر از شخصیتهایی که هر کدام با ورودشان به داستان، رنگ و بو و ضربآهنگ تازهای میسازند و انگار «کنکل» در حقیقت با این شروع میخواهد بگوید «من یک قصهی معمایی پلیسیام، اما نه مثل بقیه.»
ژانر سریال کنکل
نقطهی قوت اصلی سریال در تلفیق ژانرهاست. از یک طرف، فضایی خاکستری و جنایی وجود دارد که داستان سرقت و تعقیب و گریز پلیسی آن را میسازد. از طرف دیگر، شوخیهای موقعیتی و دیالوگهای بامزه فضای ابزوردی ایجاد میکند که اجازه نمیدهد بیننده در دل تاریکی و جدیت گیر کند. درست در همان جایی که فکر میکنیم باید منتظر یک صحنهی پرتنش باشیم، شوخی یا موقعیتی کمیک اتفاق میافتد و همه چیز را بر هم میزند. این دوگانگی باعث میشود «کنکل» نه در دام جدیت خستهکننده بیفتد، نه در سطح شوخیهای صرف بماند. نوعی تعادل برقرار است که تا حد زیادی یادآور آثار جنایی کمدی غربی است، مخصوصاً فیلمهایی مثل «یازده یار اوشن» که در آن خلافکارها بیش از آنکه خشن باشند، بامزه و دوستداشتنیاند.

فیلم «دوازده یار اوشن»؛ ساختهی «استیون سودربرگ»
کنکل و دوازده یار اوشن
«کنکل» در بسیاری از لحظات به «یازده یار اوشن» شباهت دارد؛ از تیمی بودن شخصیتها گرفته تا طراحی نقشههای پرجزئیات و تبدیل خلافکاران به شخصیتهای دوستداشتنی. تفاوت اصلی در بافت فرهنگی و محدودیتهاست. «کنکل» نمیتواند خشونت عریان یا روابط پیچیدهی غربی را بازنمایی کند، بنابراین بهجای آن بر شوخی، خلاقیت و رفتارهای غیرمنتظره تأکید دارد. به عبارتی، اگر «یازده یار اوشن» یک جنایی پرزرق و برق هالیوودی است، «کنکل» نسخهی ایرانی، خاکستریتر و طنزآمیزتر آن است؛ مدلی که تلاش میکند هم سرگرمکننده باشد، هم از مرزهای قابل پخش فراتر نرود.
شخصیتپردازی متنوع، ریتم تند روایت، طنز هوشمندانه و فضاسازی متفاوت، همه جزو نقاط قوت سریال هستند. هر کاراکتر رنگ و بوی خاص خودش را دارد و این تنوع باعث جذابیت میشود. سریال «کنکل» تقریباً هیچ گاه حوصلهی مخاطب را سر نمیبرد و شوخیها در دل موقعیتها جای گرفتهاند. تلفیق جنایی و کمیک نیز تجربهای تازه برای مخاطب ایرانی است. در عین حال، نقاط ضعفی هم وجود دارد. نام سریال همچنان برای بسیاری قابل هضم نیست و ممکن است باعث جدی نگرفتن اثر شود. گاهی شوخیها چنان پررنگ میشوند که از عمق معمایی داستان میکاهند. از همه مهمتر، در ادامه خطر افت کیفی وجود دارد، چراکه اگر تعادل بین طنز و معما حفظ نشود، سریال ممکن است بهسمت یک کمدی صرف برود و هویت اولیهاش را از دست بدهد.
«کنکل» در ظاهر ساده و بامزه است، اما در باطن مسیری تازه را برای روایت درام ایرانی باز میکند. قصهای که با یک سرقت شروع میشود، در ادامه بهانهای است برای نمایش رفاقت، هوش، شوخطبعی و حتی نوعی طغیان نرم در برابر ساختارهای مرسوم. شخصیتهایی که قرار بود دزد باشند، به ضدقهرمانهای محبوب مخاطب تبدیل میشوند؛ درست مثل تیم «یازده یار اوشن». اگر بخواهیم همه چیز را در یک جمله خلاصه کنیم باید بگوییم «کنکل» نسخهی ایرانی سبکبالتر و طنزآمیزتر از یک سرقت دستهجمعی است؛ ترکیبی از معما، رفاقت و شوخی که در دل ژانر پلیسی به تماشاگر یادآوری میکند حتی در جدیترین ماجراها هم جایی برای خنده وجود دارد.
عنصر طنز در «کنکل» از دل موقعیتها میآید، نه شوخیهای کلامی دمدستی. موقعیتهایی طراحی میشوند که بهخودیخود مضحکاند. مثلاً پلیس در پیگیری سرنخها مرتب به بنبست میخورد یا یکی از دزدها در حساسترین لحظهها خرابکاری میکند. این نوع طنز که بیشتر به ابزورد نزدیک است، باعث میشود مخاطب همزمان بخندد و درگیر قصه باقی بماند. همین طنز است که مانع میشود سریال به تقلیدی خشک از ژانر معمایی تبدیل شود. «کنکل» به مخاطب میگوید: «لازم نیست همه چیز را جدی بگیری، همینکه همراه ما باشی کافی است.»

بازیگران سریال «کنکل»؛ به ترتیب از راست: «هانیه توسلی»، «صابر ابر»، «پدرام شریفی» و «مهدی پاکدل»
شخصیتهای سریال کنکل
شخصیتهای «کنکل» مهمترین برگ برندهی آن هستند. هر کدام تیپ و رنگ مشخصی دارند؛ از آدمهای دستوپاچلفتی گرفته تا کاراکترهای باهوش و خونسرد. آنها ضدقهرماناند؛ دزدانی که قرار نیست بیننده از آنها متنفر باشد. برعکس، در بسیاری لحظات همراهشان میشود، برای موفقیتشان هیجانزده میشود و حتی دوست دارد نقشههایشان جواب بدهد. این همان نقطهای است که سریال به «یازده یار اوشن» پهلو میزند. در آن فیلم هم تیمی از خلافکاران با نقشههای پیچیده و رفتارهای بامزه بهشکلی روایت میشوند که مخاطب بیشتر از پلیس و قانون طرفدار آنهاست. «کنکل» نیز دقیقاً همین بازی را اجرا میکند؛ شخصیتهایی خلق میکند که نه فرشتهاند، نه شیطان، بلکه آدمهاییاند با نقصها و شوخیهایشان که همین نقصها آنها را دوستداشتنی میکند.
نویسنده و کارگردان «کنکل»، «رامتین لوافیپور» است. لوافیپور که در سال ۹۵ با ساخت فیلم سینمایی «هتتریک» نشان داده بود به موضوع خلاف و فوتبال یا حداقل خلاف و اصطلاحات فوتبالی علاقه دارد، در «کنکل» نیز از دزدی حرف میزند و دو نفر از شخصیتهای اصلی فیلمش هم بهشدت فوتبالی هستند.
دربارهی اسم کنکل
در این میان، یکی از بحثبرانگیزترین بخشهای سریال نام آن است؛ «کنکل». بسیاری معتقدند این اسم بیش از حد دمدستی و بیمعنی است و انتخابش بیشتر برای جلب توجه بوده تا ایجاد هویت. با این حال، از زاویهای دیگر میتوان گفت که همین نام عجیب باعث شد مردم کنجکاو شوند و دربارهاش حرف بزنند. گاهی یک عنوان غیرجدی میتواند بهترین راه برای دیده شدن باشد.
کنکل را ببینیم یا نه؟
سریال «کنکل»، از همان لحظهای که خبر ساخت و پخش آن منتشر شد، کنجکاوی زیادی ایجاد کرد. عنوانی متفاوت، تیم بازیگری متنوع و ترکیب ژانریای که در تلویزیون و شبکهی نمایش خانگی ایران کمتر دیدهایم، همه باعث شد نگاهها به آن جلب شود. اثری که در نگاه اول خودش را یک داستان پلیسی و معمایی معرفی میکند، اما در لایههای زیرینش رگههای پررنگ طنز، ابزورد و حتی نوعی شوخطبعی کودکانه دارد. این ترکیب در کنار انتخاب نامی عجیب و خارج از عرف باعث شد «کنکل» خیلی زود به بحثی داغ در میان تماشاگران تبدیل شود. بنابراین با وجود همهی نقدها و بحثها، «کنکل» توانسته مخاطبش را پیدا کند. اگر تیم سازنده بتواند کیفیت را در اپیزودهای بعدی حفظ کند و تعادل میان ژانرها را از دست ندهد، میتواند به یکی از آثار ماندگار و حتی جریانساز در شبکهی نمایش خانگی ایران بدل شود. این سریال نشان داد که مخاطب ایرانی آمادهی تجربهی ترکیبهای تازه است؛ ترکیب پلیسی و طنز، معما و ابزورد، خلافکار و قهرمان. همین جسارت شاید بزرگترین دستاورد «کنکل» باشد.