مقدمه مجله میدان آزادی: «وزارت ترس» یکی از آثار شناختهشدۀ گراهام گرین، نویسنده پرکار انگلیسی است. این کتاب در میانه جنگ جهانی دوم یعنی در سال 1943 نوشته شد و به همین خاطر فضایی که «گرین» از جهان درگیر جنگ به تصویر میکشد بسیار واقعیتر رمانهایی است که بعدها درباره جنگ جهانی دوم نوشته شدند. در زادروز تولد این نویسنده انگلیسی، شما را به خواندن ریویوی این کتاب، به قلم آقای سید محمد بهروزنژاد دعوت میکنیم:

از دیدار شما خوشوقتم آقای گرین!
سال ۱۹۴۳ است و جنگ جهانی دوم به میانه رسیده که «گراهام گرین»، نویسندهی برجستهی انگلیسی، «وزارت ترس» را مینویسد.
زمان رویدادهای کتاب و نوشتنش یکسان است و در جایجای رمان ردپای جنگ دیده میشود. شاید همین نکته یکی از علتهای موفقیت و ماندگاری کتاب باشد. بهطوری که در سال ۱۹۴۴ یعنی تنها یک سال پس از انتشار رمان، «فریتز لانگ» فیلمی به همین نام را از آن اقتباس میکند.
«آرتور رو» در جشنی خیریه برندهی یک کیک میشود. در همان ابتدا اعضای خیریه بهطرز مشکوکی از او درخواست میکنند کیک را برگرداند و میگویند که اشتباهی پیش آمده. اما او قبول نمیکند و آن را با خودش به خانه میبرد.
غریبهای به خانهی او میآید و تلاش میکند آرتور را مسموم کند و کیک را بدزدد اما همان لحظه خانهی آرتور در بمباران نازیها نابود میشود. اوضاع به هم میریزد ولی او میتواند زنده از آنجا خارج شود؛ در حالیکه خانهای ویران در پشت سر و گروهی آدمکش در پیش رو دارد... .
_1.jpg?ver=nXCfSdwjiAN0Yxd6ejEtug%3d%3d)
کتاب «وزارت ترس»، نوشتۀ «گراهام گرین»
ضربآهنگ داستان در مجموع بهنحو دیوانهواری تند است و بخشهای انگشتشماری که اینطور نیستند صرفاً دورخیزی برای سریعتر شدن به حساب میآیند. بهاندازهای که فصول پایانی مخاطب را میخکوب میکند. البته این سرعت باعث نمیشود نویسنده از پردازش اتفاقات و شخصیتهای داستان غافل شود.
شخصیتها صرفاً ابزاری برای روایت داستان نیستند و هر کدام بهنوبهی خود تشخص دارند. این مسئله در مورد هر دو سمت داستان صادق است و اصطلاحاً خیر و شر داستان عمیق و پرداختشده ظاهر میشوند.
در رأس همه، شخصیت اصلی، جزئیات روانشناسانهی کاملی دارد که در بخشهای مختلف داستان تأثیر میگذارد. این موضوع خواننده را کنجکاو میکند که بیشتر دربارهی او بداند.
در این میان آرتور یک قوس شخصیتی را هم تجربه میکند. در واقع معمای اثر و سفر شخصیتی آرتور بهزیبایی در هم تنیده میشوند و هر دو یکدیگر را کامل میکنند. بنابراین خواننده هر لحظه به این دو پرسش محوری میاندیشد:
سرنوشت آرتور چه میشود؟
معما چگونه حل خواهد شد؟
عنصری که پا به پای هیجانانگیزی و شخصیتپردازی داستان جلو میآید، ابهام آن است. در واقع ژانر کتاب را میتوان جاسوسی-هیجانانگیز دانست. مانند سریع راندن در جادهای مهآلود؛ هر قدر پیش میروی مسافتی را میبینی، اما باز در مه هستی. معمایی ایجاد میشود و بعد حل میشود و نوبت به معمای دیگری میرسد. تا معمای نهایی کتاب؛ خروج از مه و روشنایی.
در این مسیر خواننده باید مثل یک کارآگاه رفتار کند: به همهی جملهها و تکتک حرکات ریز و درشت شخصیتها دقت داشته باشد و انگیزهی آنها را کاوش کند. البته که بعد از تمام اینها به احتمال زیاد باز هم فقط با پایانیافتن کتاب جواب سؤالاتش را میگیرد. و این نشانهی نبوغ نویسنده است.
پایانبندی رمان بسیار کارشده و دقیق است و نمیشود به سادگی آن را با کلمات مرسومِ شاد یا غمانگیز توصیف کرد. همچنین ابهام حاکم بر اثر تا لحظهی آخر وجود دارد و همین مطلب پایانبندی را پیشبینیناپذیر میکند.
گراهام گرین به نوشتن یک داستان هیجانانگیز اکتفا نکرده است و در خلال داستان تأملاتش دربارهی موضوعات مختلف را وارد داستان کرده و به معنای عشق و ترحم، تقابل وطنپرستی و بیوطنی و بسیاری مسائل کوچک و بزرگ دیگر نیز پرداخته است.
هنرمندی نویسنده در اینجاست که این تأملات با فضای داستان همخوانی دارند و اصلاً باعث شعارزده شدن داستان نشدهاند.
توصیفات اثر بسیار جزئی و دقیق هستند و قلم نویسنده بسیار سینمایی است. بهطوری که بهراحتی میتوان تمام مکان و شرایط صحنهی داستان را تصور کرد. همهی این ویژگیها سبب شده اقتباس از آثار او کار دشواری نباشد.
گراهام گرین کشف جدید من است و میتوانم مدتها از کتابش بنویسم اما باقی حرف را در همین یک جمله خلاصه میکنم:
بخوانید «وزارت ترس» را که آمیزهای باشکوه از تاریخ، سیاست، روانشناسی و هیجان است.
لینکهای مرتبط:
فهرست: بهترین اقتباسهای سینمایی از آثار گراهام گرین
تکنگاری: نگاهی به زندگی و آثار گراهان گرین