ﺳﻪشنبه 09 اسفند 1401 / خواندن: 5 دقیقه
دنیای قشنگ نو؛ خطرهای زیادی خوشبخت‌بودن

ریویو: نگاهی به رمان «دنیای قشنگ نو»، نوشته «آلدوس هاکسلی»

انسان‌های این جامعه که توسط فورد بزرگ! پایه‌ریزی شده است، با مسائلی مثل پیری، بیماری، تنهایی، آلودگی و کمبود مواد مصرفی درگیر نیستند چون به مدد سیستم از همه‌ی این چیزها رها شده‌اند. به عبارت بهتر آن‌ها هستند تا فقط وظایف‌شان را نسبت به جامعه و دیگران انجام دهند و در یک کلمه شاد و مصرف‌کننده باشند.

4.67
ریویو: نگاهی به رمان «دنیای قشنگ نو»، نوشته «آلدوس هاکسلی»

مجله میدان آزادی: رمان «دنیای قشنگ نو» اثری درباره‌ی جهان آینده‌ی نویسنده و احتمالا همین روزهای ما بوده که در سال 1932 نگارش شده‌است. خانم «گیتی صفرزاده»، نویسنده و پژوهشگر ادبی، در قالب یادداشتی به این اثر، پرداخته‌اند. این مطلب را در ادامه بخوانید:


«بعداً چه پیش می‌آید؟»، «فردا چطور روزی است؟»، «ده سال دیگر اوضاع من یا جهان چطور خواهد بود؟»، «همه چیز همین‌طوری می‌ماند یا تغییر می‌کند؟»، «آینده‌ چطور خواهد بود؟»؛ همه‌ی این سؤال‌ها خبر از یک چیز می‌دهند: ما نسبت به آینده کنجکاو و البته نگرانیم.

خوب که فکر کنیم می‌بینیم عجیب هم نیست، یعنی از زمانی که بی‌خبر و ناگهانی از شکم مادر پا به جهان می‌گذاریم، دچار اولین شوک ناامنی و نگرانی می‌شویم. از وقتی هم که کم‌کم عقل‌رس می‌شویم و بالاخره مفهومی از خود در ذهن‌مان شکل می‌گیرد دنبال این هستیم که چارچوبی برای خودمان و دنیای‌مان و افکارمان تعریف کنیم و بسازیم که داخلش لابد احساس امنیت و آرامش کنیم؛ هم به کمک خودمان، هم کمک‌های جانبی مثل خانواده و باورها و جامعه و حکومت. خلاصه‌ی این چارچوب هم این است که این مدلی زندگی کن تا در فلان مسیر قرار بگیری و رستگار بشوی (حالا شما می‌توانید جای «رستگار» هر کلمه‌ی دیگری بگذارید: شاد، خوشبخت، پول‌دار، دانشمند، نویسنده و ...).

ادبیات که ماجرای اصلی‌اش پروبال دادن به تخیل آدمی است قطعاً از این آینده‌نگری بی‌بهره نبوده و برای همین است که در طی قرن‌ها گونه‌ای از ادبیات شکل گرفته که به آن علمی-تخیلی می‌گویند و بخش زیادی از آن به شکل‌های دیگری از زندگی کردن و آینده‌ی محتمل می‌پردازد. اگر ساده‌اش کنیم می‌شود اینکه اگر با همین دست‌فرمان جلو برویم به کجا می‌رسیم.

نویسندگان چنین آثاری برخلاف تصور عمومی کاملاً دور از اخبار علمی دوران خودشان نبوده‌اند (نمونه‌ی معروفش همین جناب ژول ورن) اما قادر بودند تخیل کنند که اگر فلان فناوری به نتیجه برسد، جامعه‌ی انسانی دچار چه تغییرات و تحولاتی خواهد شد. «دنیای قشنگ نو» هم در رده‌ی همین آثار جا می‌گیرد. یعنی از گونه‌ی علمی-تخیلی با نگاهی به آرمانشهر (یا حتی به‌تعبیری پادآرمانشهر) است و از این می‌گوید که انسان و جامعه‌ی انسانی در سال 2540 چطور خواهند بود. اما بی‌انصافی است اگر کل ماجرا و نگاه این اثر را به یک پیشگویی علمی یا تخیلی تقلیل دهیم. آلدوس هاکسلی که این کتاب را در سال 1932 میلادی در لندن منتشر کرده، مباحثی عمیق‌تر درباره‌ی هستی و مفهوم انسان و معنای زندگی را پیش روی‌مان می‌گذارد.

داستان کتاب درباره‌ی دورانی است که علم (به‌طور مشخص مهندسی ژنتیک) به‌قدری پیشرفت کرده که انسان از زنده‌زایی (یعنی تولد از طریق مادر) رها شده و انسان‌ها درون لوله‌ی آزمایشگاهی تولید و بارور می‌شوند، آن هم به‌شکل پنج‌ گونه‌ی آلفا، بتا، گاما، دلتا و اپسیلون‌ها. این گونه‌ها که در تعداد بسیار زیاد و هرکدام کاملاً شبیه به دسته‌ی خود تولید می‌شوند، ویژگی‌های تعریف‌شده‌ی طبقه‌ی خودشان را دارند که از طریق شرطی‌سازی و خواب‌آموزی دریافت کرده‌اند. به این ترتیب هرکدام برای کار و وظیفه‌ی‌ خاصی آماده شده‌اند و نکته‌ی اصلی اینجاست که طوری شرطی‌سازی می‌شوند که به آنچه انجام می‌دهند علاقه‌مند باشند.

انسان‌های این جامعه که توسط فورد بزرگ! پایه‌ریزی شده است، با مسائلی مثل پیری، بیماری، تنهایی، آلودگی و کمبود مواد مصرفی درگیر نیستند چون به مدد سیستم از همه‌ی این چیزها رها شده‌اند. به عبارت بهتر آن‌ها هستند تا فقط وظایف‌شان را نسبت به جامعه و دیگران انجام دهند و در یک کلمه شاد و مصرف‌کننده باشند. در این جامعه‌ی آرمانی هر چیزی که به‌نوعی محدودیت یا رنج و گرفتاری ایجاد کند، حذف شده است؛ از ازدواج بگیر تا مرثیه‌سرایی برای مرگ. اگر هم چیزی بخواهد خاطری را کمی ناراحت یا مشوش کند، چاره‌اش مصرف یک حب «سوما» است؛ ماده‌ای مخدر که همه‌ی شهروندان مصرف می‌کنند تا بتوانند ساعات خلسه‌آور شاد و رهایی داشته باشند.

هاکسلی در توصیف این جهان آرمانی با طنزی جالب‌توجه اصطلاحات و اسامی بسیاری را ساخته؛ از «کارخانه‌های تخم‌گیری» و «دانشکده‌ی مهندسی احساسات» بگیر تا «حضرت فورد» و «مصطفی موند». اما ماجرای اصلی کتاب وقتی اتفاق می‌افتد که یکی از شهروندان یک طورهایی احساس جور دیگر بودن می‌کند و تصمیم می‌گیرد یک سفر به «وحشی‌کده‌ی‌ نیومکزیکو» برود. در بازگشت از این سفر او با خودش مردی وحشی به نام جان را به دنیای متمدن می‌آورد. مردی که حاصل پیوند یکی از مردان و زنان متمدن است. سال‌ها پیش وقتی این زن و مرد سفری به وحشی‌کده داشته‌اند، زن جا مانده و مجبور شده فرزندش را همان جا به دنیا بیاورد.

مرد وحشی که در این سال‌ها با آموزه‌های اهالی بومی وحشی‌کده (مخلوطی از باورهای سرخ‌پوستی و عقاید مسیحی) بزرگ شده، تنها این شانس را داشته که اتفاقی مجموعه‌ای از آثار شکسپیر را یافته و مطالعه کرده است. حالا جان که ابتدا با شوق و ذوق فراوان پا به دنیای متمدن می‌گذارد، پس از مدتی از آن وحشت می‌کند. چراکه این دنیای متمدن را در قیاس با مفاهیم و آموزه‌های آثار شکسپیر، خالی از هر معنایی می‌یابد. حتی خالی از رنج و عشق.

«دنیای قشنگ نو» ضمن اینکه درباره‌ی آینده‌ی متکی بر توسعه‌بخشی علم هشدار می‌دهد و با نگاهی تیزبین از خطرات سیستمی کردن زندگی می‌گوید (چه به بهانه‌ی ایدئولوژی باشد، چه به‌واسطه‌ي تکنولوژی)، خواننده را با مفاهیم عمیق‌تری درگیر می‌کند؛ مفاهیمی که آدمی هیچ وقت از کنکاش آن‌ها رها نخواهد شد. و شاید معنای اصلی زندگی در همین کنکاش باشد؛ رسیدن به معنایی از فردیت و ارتباط معنادار با هستی.

جالب است بدانید که هاکسلی دو دهه بعد با مروری دوباره‌ی کتابش گفت که به‌نظرش نه‌تنها حرف‌های داستانش کهنه نشده بلکه به‌نظرش بشر با سرعتی بسیار بیشتر از پیش‌بینی او در حال رسیدن به آن نقطه است. اتفاقات دنیای امروز هم نشان می‌دهد که اثر هاکسلی با گذشت زمان، جایگاه واقعی‌تر و مهم‌تری پیدا کرده. در همین سال‌های اخیر مارگارت اتوود (نویسنده‌ی‌ کتاب «ندیمه») و یووال هراری (تاریخ‌دان و نظریه‌پرداز) مقالاتی درباره‌ی اهمیت این کتاب نوشته‌اند.

ممکن است موقع شروع مطالعه‌ی کتاب، بخش اول آن که به شرح پیشرفت‌های علمی می‌پردازد، کمی برای‌تان کند پیش برود اما صبور باشید، بعد از آن با اثری درخشان و جذاب روبه‌رو خواهید شد.
 




  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط «میدان آزادی» منتشر خواهد شد
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد!

نکته دان

انسان‌های این جامعه که توسط فورد بزرگ! پایه‌ریزی شده است، با مسائلی مثل پیری، بیماری، تنهایی، آلودگی و کمبود مواد مصرفی درگیر نیستند چون به مدد سیستم از همه‌ی این چیزها رها شده‌اند. به عبارت بهتر آن‌ها هستند تا فقط وظایف‌شان را نسبت به جامعه و دیگران انجام دهند و در یک کلمه شاد و مصرف‌کننده باشند.

مطالب مرتبط