مجله میدان آزادی: فردا دوم ژانویه (13 دی) و روز جهانی درونگرایان است. به همین مناسبت، تصمیم گرفتیم تا به جستجوی درونگرایی در آینهی ادبیات و هنر برویم. 10 فیلم فهرست زیر یا درباره درونگرایی هستند و یا شخصیتهای اصلیشان به خوبی توانستهاند تا درونگرا بودن را به تصویر بکشند. این فهرست را با مقدمه و گردآوری فاطمه دهقان در ادامه بخوانید:
درونگرایی یا برونگرایی یکی از صفات تعیینکننده و اصلی در تعریف شخصیت انسان است. درونگرایی قابل اندازهگیری نیست. معمولا روانشناسان، میزان برونگرایی افراد را اندازه گیری میکنند و هرچه فرد کمتر برونگرا باشد یعنی بیشتر درونگراست. در واقع درونگرایی یک نوع ترجیح است. ترجیح تنها بودن به در جمع بودن، یا ترجیح رابطهی دوستانهی عمیق با افرادی محدود به رابطههای سطحی با افراد بیشتر.
معمولا افراد درونگرا به راحتی برونگرایان، در جامعه پذیرفته نمیشوند و به آنها برچسب خجالتی، منزوی، جامعهگریز و ... زده میشود. افراد درونگرا انرژی خود را از درون خود کسب میکنند و معمولا هنگام ارتباطهای سطحی با دیگر افراد، انرژی خود را از دست میدهند. افراد درونگرا به جای تمرکز بر محرکهای خارجی ترجیح میدهند روی افکار و احساسات درونی خودشان متمرکز باشند.
با اینکه نمایش درونگرایی با کلمات راحتتر از تصویر است اما درونگراها ویژگیهای منحصربهفردی دارند که باعث شده اهالی تصویر به کندوکاو در دنیای آنها علاقهمند باشند و فیلمهای زیادی در سینما به افراد درونگرا بپردازند. پرداختهاند.
البته از آنجایی که نمایش احساسات و افکار درونی افراد به صورت دراماتیک کاری مشکل است، کم پیش میآید که یک شخصیت درونگرا، به عنوان تنها شخصیت اصلی یک فیلم انتخاب شود و معمولا اگر کارگردانی بخواهد فیلمش را به تمامی وقف چنین شخصیتی بکند، باید از ژانرها و فرمهای کمتر متداولی استفاده کند که شاید برای عموم مخاطبان سینما جذاب نباشد. اما اگر درونگرا هستید یا با اشخاصی درونگرا در ارتباط هستید میتوانید با تماشای فیلمهای این چنینی درک بهتری از درونگرایی پیدا کنید.
اکثر فیلمهایی که شخصیتِ محوری درونگرا دارند، فیلمهای اقتباسی یا زندگینامهای هستند، چرا که همانطورکه بالاتر اشاره شد پرداخت شخصیتهای درونگرا در ادبیات رواج بیشتری دارد تا سینما.
در ادامه به معرفی منتخبی از فیلمهایی که با محوریت شخصیتهای درونگرا ساخته شدهاند میپردازیم:
1. روزهای عالی (Perfect Days)
فیلم روزهای عالی آخرین ساختهی ویم وندرس است که سبک و فرم روایت آن به سینمای آهستگی معروف است. داستان فیلم حول یک مرد میانسال به نام آقای هیاراماست که نظافتچی سرویس بهداشتیهای عمومی سطح شهر توکیوست. آقای هیاراما، فردی تنهاست. و روزمرگی دلنشینی دارد و وقتی با او همراه میشویم متوجه خودخواسته بودن این تنهایی میشویم.آقای هیاراما در شلوغی و هیاهوی زندگی مدرن خود را گم نکرده است و از تمام جزئیات زندگی لذت میبرد.
او از نظر دیگران مردی منزوی و ساکت است اما در ادامه به نظر میرسد که برای تکتک کلمههایش ارزش قائل است و برای هر کسی یا در هر موقعیتی کلمههایش را هدر نمیدهد. او برای کارش اهمیت بسیاری قائل است و با دقت و جزئیات فراوان به انجام کارش میپردازد. این فیلم نمونهی بسیار خوبی از نمایش شخصیت محور یک شخصیت درونگراست.
2. عجیبتر از بهشت (Stranger Than Paradise)
عجیبتر از بهشت فیلمی اپیزودیک به کارگردانی جیم جارموش است که بیشتر شخصیتهای فیلمهایش را میتوان درونگرا به حساب آورد. اگر دنبال فیلمی پرهیاهو و جنبوجوش هستید عجیبتر از بهشت اصلا به شما توصیه نمیشود. اما اگر میخواهید برشی از زندگی را با دوربینی درونگرا تماشا کنید حتما این فیلم بهترین انتخاب خواهد بود چراکه جارموش از لحاظ فرمیک به خوبی موفق شده است سکون و آرامش درونی افراد درونگرا را به نمایش بگذارد. در اپیزود اول ویلی، مهاجری مجارستانی است که در نیویورک زندگی میکند، میزبان دخترخالهاش اوا میشود. اما او که به زندگی تنهایش عادت دارد، از این اتفاق چندان استقبال نمیکند و سعی دارد اوا را به بازگشت تشویق کند. اما اوا که خود نیز شخصیتی درونگرا دارد میتواند رابطهی دوستانهی عمیقی با ویلی و دوستش، ادی برقرار کند که باعث میشود در اپیزود دوم ادی و ویلی برای دیدن اوا به کلیولند سفر کنند. و در اپیزود سوم هر سه به همراه هم به سفر بروند.
3. نجات آقای بنکس (Saving Mr. Banks)
نجات آقای بنکس به مراحلساخته شدن شخصیت اقتباسی مری پاپینز در استودیوی والت دیزنی میپردازد. داستان فیلم بین کودکی خانم پاملا تراورز گاف، نویسندهی کتاب مری پاپینز، و میانسالی او، وقتی که میخواهند از کتابش اقتباس سینمایی بسازند در رفتوآمد است. خانم نویسنده در کودکی پدری دوستداشتنی اما دائمالخمر داشته که شاید همین موضوع باعث شده که شخصیتی درونگرا باشد و در تنهایی احساس امنیت بیشتری داشته باشد. پاملا به قدری در جهان خودش زندگی میکند که به سختی میتواند با جهان فانتزی و شلوغ والت دیزنی کنار بیاید اما در نهایت همکاری این دو مدل شخصیتی به ساخته شدن فیلمی موزیکال و مفرح و بهیادماندنی در تاریخ سینمای کودک میشود که هم خانم تراورز از نتیجهی نهایی راضی است و هم آقای والت دیزنی و هم تماشاگران.
4. درخشش ابدی یک ذهن پاک (Eternal Sunshine of the Spotless Mind)
یک جملهی طنزی در مورد درونگرایان در فضای مجازی فراگیر شده بود که میگفت: یک شخص درونگرا هیچ وقت دوست پیدا نمیکند بلکه یک برونگرا او را پیدا میکند و به سرپرستی میگیرد. در فیلم درخشش ابدی یک ذهن پاک جوئل -با بازی فوقالعادهی جیم کری- شخصیتی درونگراست که روزی در قطار با دختری برونگرا و پرانرژی به نام کلمنتاین با بازی کیت وینسلنت آشنا میشود، و رابطهی عاشقانهای میانشان شکل میگیرد. تفاوت شخصیتی که بین جوئل و کلمنتاین وجود دارد باعث میشود که شاهد کشمکشهایی قوی باشیم و بتوانیم همزمان برونگرایی کلمنتاین و درونگرایی جوئل را درک کرده و با آنها یکی شویم. همینطور فرم روایت در خدمت قصه قرار گرفته و به مخاطب کمک میکند که به لایههای زیرین شخصیتی کاراکترها نزدیک شود و این هماهنگی فرم و قصه مخاطب را به خوبی با فضای فیلم همراه میکند.
5. خدمتکار (The help)
فیلم خدمتکار که اقتباسی از رمانی به همین نام، نوشتهی کاترین استاکت است، فیلمی با موضوع نژادپرستی است. داستان در سال 1963 در شهر جکسون ایالت می سی سی پی میگذرد. اسکیتر دختری 22ساله و روشنفکر است که به تازگی فارغالتحصیل شده و به خانه بازگشته است. اسکیتر که برخلاف بیشتر دخترهای آن زمان علاقهی چندانی به ازدواج ندارد و میخواهد نویسندهای بزرگ شود، از طرف جامعه و مادرش برای ازدواج تحت فشار قرار میگیرد اما او که از کودکی فقط با پرستار سیاهپوست خود رابطهی عمیق و عاطفی داشته، نمیتواند با اطرفیانش که با سیاهپوستان رفتاری تحقیرآمیز دارند ارتباط بگیرد. اسکیتر مانند تمام افراد درونگرا رابطهای عمیق و واقعی را هرچند خلاف عرف جامعه باشد، به رابطهی سطحی و غلط ترجیح میدهد و باید دید آیا موفق میشود خلاف جریان آب شنا کند یا نه.
6. او (Her)
جهان فیلم او دنیایی خیالی است که امروز بعد از عمومی شدن هوش مصنوعی دیگر چندان هم دور از دسترس و خیالی به نظر نمیرسد. او به کارگردانی اسپایک جونز در سال 2013 ساخته شده است و داستان فیلم در سال 2025 اتفاق میافتد. در جهان ساختهی اسپایک جونز با فضایی رنگی و شاد مواجه میشویم که داستانی غمانگیز در پس آن جریان دارد. تئودور توامبلی با بازی واکین فینیکس شخصیتی درونگرا دارد و در شرکتی کار میکند که برای متقاضیان نامههای عاشقانه مینویسد تا به معشوقهای خود بدهند. اما تئودور در آستانهی جدایی از همسرش، زنی که از کودکی با هم بزرگ شدهاند، قرار گرفته و در این شرایط بغرنج احساسی تصمیم میگیرد یک نرمافزار هوش مصنوعی خریداری کند. او صدایی زنانه که توسط اسکارلت جو هانسون اجرا میشود را برای هوش مصنوعیاش انتخاب میکند و در ادامه ما شاهد رابطهای عاشقانه بین شخصیتی درونگرا و یک نرمافزار خواهیم بود که ما را با سوالاتی اساسی تنها میگذارد. سوالاتی که شاید هر کدام از ما پاسخی متفاوت برایش داشته باشیم.
7. قوی سیاه (Black Swan)
قوی سیاه ساختهی دارن آرنوفسکی در مورد نینا بالرینی بیستوهشتساله است که تمام انرژی و تمرکز خود را روی پیشرفت در رقص باله گذاشته است. ما درست زمانی شاهد زندگی نینا هستیم که قرار است نینا به آرزویش برسد و نقش اصلی را در یکی از مهمترین نمایشهای باله، نمایش دریاچهی قو، اجرا کند. اما چالش او از جایی شروع میشود که رقصندهی قوی سفید، باید بتواند قوی سیاه را نیز به خوبی اجرا کند. اما نینا در تمام زندگیش نقش قوی سفید، دختری خوب، معصوم، و بیدردسر را اجرا کرده چطور میتواند بر وجه سفید وجودش غلبه کند و در نمایش قوی سیاه به همان خوبی قوی سفید باشد؟ جمعاً نامزد ۱۱۲ جایزهی مختلف از جشنوارههای متفاوت شده و ۴۷ بار دیگر هم موفق شده در جشنوارهای مختلف جوایزی را به خود اختصاص بدهد که از مهمترین آنها میتوان به جایزهی بهترین بازیگر نقش اول زن در جشنوارهی بفتا (۲۰۱۱) و آکادمی اسکار (۲۰۱۱) اشاره کرد. همچنین این فیلم در اسکار ۲۰۱۱ در چهار رشتهی دیگر نیز نامزد شد که نتوانست جوایز را به خود اختصاص بدهد.
8. یاغی دشت (Rebel in the Rye)
جروم دیوید سالینجر، خالق ناطور دشت، نویسندهای درونگرا بود و به علت شخصیت گوشهگیری که داشت اطلاعات چندانی از زندگیاش در دسترس نیست، با این حال در سال 2017 دنی استرانگ فیلمی اقتباسی برگرفته از رمان جی. دی. سالینجر: یک زندگی، نوشتهی کنت اسلاونسکی، ساخت که به بخشی از زندگی سالینجر وقتی رمانش منتشر شد میپردازد؛ یاغی دشت.
هم سالینجر و هم هولدن کالفید، شخصیت اصلی رمان ناطور دشت، درونگرا هستند، و حتی برخی از ویژگیهای درونگرایانه را به صورت افراط گونهای بروز میدهند که گاهی میتواند منجر به مشکلاتی شود.
9. تو هرگز واقعا این جا نبودی (You Were Never Really Here)
فیلم تو هرگز واقعا اینجا نبودی، در مورد جو (با بازی واکین فینیکس) قاتلی حرفهایست که مأمور میشود دختر سناتور را نجات دهد. مانند اکثر شخصیتهای درونگرا که روابط صمیمانهی محدودی دارند، تنها شخصیت نزدیک به جو مادرش است و او با وجود شخصیت خشنی که دارد عاشقانه مادرش را دوست دارد. تا اینکه دختر نوجوان سناتور احساس میکند به جو شبیه است و رابطهای شبیه رابطهی لئون و ماتیلدا در فیلم لئون حرفهای بینشان شکل میگیرد البته فیلم تو هرگز واقعا اینجا نبودی، چیزی جلوتر از فیلم لئون حرفهای ندارد. اما اگر به فیلم لئون حرفهای علاقه داشتید، احتمالا این فیلم نیز توجه شما را جلب خواهد کرد.
10. لئا ( Lea 1996)
Lea ساختهی ایوان فیلا کارگردان اهل چک و تنها فیلم شرق اروپایی این فهرست است. در لئا که یک فیلم عاشقانه و هم روانشناختی است، فضایی سرد، تیره، خلوت و درونگرا حاکم است. بازیگران اصلی به علت روحیهی خاص و البته تروماهایی که از سر گذراندهاند به زحمت دیالوگ دارند و بیشتر بار عاطفی فیلم بر مدار شعر سرودهی لئا «ارباب من خرس» میگذرد. هردو شخصیت اصلی فیلم چه در حال انزوا، چه در حال تنفر، چه در حال سوگ، چه در حال کشف، چه در حال گریز، چه در حال تلاش برای ایجاد رابطهی عاشقانه و در همهی حالات، نوعی سکوت، مردمگریزی و مراجعه به عمق وجودی خود و دنیای منحصربهفرد آن را دارند. بنابراین لئا را میتوان یکی از درونگراترین و در عین حال شاعرانهترین عاشقانهها دانست. لئا ساختهی ایوان فیلا توانست جوایز بسیاری را کسب کند یا در آنها نامزد شود. کسب جوایز اولین جشنوارهی فیلم اروپایی Angers، جایزه C.I.C.A.E، جایزه Telcipro (مرتبط با روستای زیبا، شعلهی زیبا)، جشنوارهی بینالمللی فیلم بروکسل، برندهی جایزهی کریستال ستاره برای بهترین فیلم اروپایی جشنوارهی فیلم Cinequest سن خوزه و همچنین جوایز بهترین بازیگر زن، بهترین فیلمبرداری، منتخب تماشاگران جشنوارهها، نامزدی در گلدن گلوب و جشنوارهی ونیز و ..... فقط نمونهای از دستاوردهای این فیلم هستند.
البته لئای ایوان فیلا که در سال 1996 ساخته شده را نباید با فیلمهای لئا سال 2014 و Léa سال 2011 اشتباه گرفت!