مجله میدان آزادی: در قسمت سوم از مجموعه یادداشتهای «در خدمت و خیانت نمایشگاه کتاب تهران» دو دیدگاه یکی از آقای «احمدرضا رضایی»، آموزگار و شاعر و دیگری از خانم «پری رضوی»، نویسنده و قصهگو را مرور خواهیدکرد. صفحهی هفدهم از پروندهی «اردیبهشت کاغذی» در همین زمینه منتشر شدهاست:
آقای احمدرضا رضایی مجریکارشناس برنامهی «تفاوط»:
پدر من قیمت هر چیزی را با کباب مقایسه میکند. مثلاً میگوید با پولی که برای فلان کالا پرداخت کردهای میشود دو سیخ کباب خورد. قبلترها این مقایسه بیوجه بود اما حالا که قیمت کتاب سر به آسمان برداشته، مجبوریم یا اهلکباب باشیم یا اهلکتاب.
ما اهلکتابها، که نه فروشندهایم نه ناشر، از غُرّهی بهار دل توی دلمان نیست که اردیبهشت از راه برسد و دلی از عزا درآوریم. برای ما که آهسته میرویم و میآییم، نمایشگاه فرصتی است برای بروز. آنجا میتوانیم بقیه کتابخوانها را ببینیم و دلگرم شویم. میتوانیم در نزدیکترین سایهها پناه بگیریم، از مهمترین دستاورد بشر حرف بزنیم و خوشحال باشیم که خیلیهای دیگر هم مثلِ ما کباب را با کتاب تاخت زدهاند.
من، کتابخوان شدنم را مدیون نمایشگاههای کتابم. بعضی چیزها نیاز به علنی شدن و تبلیغ شدن دارند. اگر دادار دودور نکنی، کسی فکر نمیکند که باید مثل ماست و فلافل و قبض موبایل، برای آنها هم پول داد و جدیشان گرفت.
حالا اگر از من بپرسید که برپایی نمایشگاه کتاب خوب است یا بد، میتوانم شبیه پیرمردهای بازاری جواب بدهم که: هم میتواند خوب باشد هم بد. ولی من ترجیح میدهم که خیلی تحلیل نکنم و غیرمحتاطانه بگویم: خوب است.
خانم پری رضوی داستاننویس:
به نظر من هیچ ضرری نیست که در آن منفعتی نباشد و هیچ منفعتی نیست که در آن ضرری نباشد. پس این قضیه که آیا برگزاری نمایشگاه کتاب خوب یا است یا بد به چندین عامل بستگی دارد: اگر ظاهر قضیه را نگاه کنیم یک رویداد فرهنگی میبینیم که در بسیاری از کشورهای دیگر هم اتفاق میافتد و اتفاق خوبی هم است. اتفاقی که موجب تعامل انسانهای از یک جنس را فراهم میکند. تعاملاتی که بسیاری از اتفاقات بزرگ فرهنگی را رقم میزند. اما اینکه در این میان چه کسانی و با چه نیتهایی موجب رقم خوردن چه اتفاقاتی میشوند مهم است. ببینید عصر ما عصر حدس و گمان نیست. پس برای ارزشگذاری این مقوله به نظر من بهتر است تیمی از کارشناسان مختلف اقتصادی و فرهنگی را جمع کنند و همهی جوانب امر را بسنجند تا در این میان به یک نتیجهی اساسی با چشمانداز دور برسند. نتیجهای با حداقل آسیب برای ناشران و کتابفروشان و اهالی کتاب. در شرایطی که در حال حاضر داریم بهتر است نقاط قوت را پیدا و آن را تقویت کنیم چرا که هر فکر درست چون شعلهی درخشانی است که یک محیط بزرگ را میتواند روشن کند. از نگاه من ایجاد یک محیط فرهنگی برای کودکان پیشزمینهی بسیار قوی میتواند باشد تا کودک در یک محیط متمرکز و سرشار از کتاب گردش کند، بشنود و ببیند و لمس کند. با آدمهای اهل کتاب ارتباط بگیرد. همین یک کار ساده میتواند زمینهساز پرورش فکری برای کودکان باشد، به شرط اینکه این فعالیتها با برنامهریزی و به صورت زنجیروار ادامه داشتهباشند و فقط فصلی و سالیانه نباشند. کودکان ما آیندهی ما هستند. به جز تمرکز بر روی مسائل مالی آیندهی آنها، باید به چنین برنامههایی نیز توجه داشت تا مسیر نوجوانی و جوانی آنان روشن باشد.