مجله ميدان آزادي: سال گذشته در روز ملي ادبيات كودك و نوجوان به سراغ پدر ادبيات كودك و نوجوان در ايران يعني «مهدي آذريزدي» رفتيم و در دو مطلب تكنگاري اين هنرمند و یادداشت «رموز ماندگاری مجموعهی قصههای خوب برای بچههای خوب» به زندگي و آثار ايشان پرداختيم. امسال، هجدهم تيرماه مصادف شده با نهم ژوئيه، سالروز تولد «جان نيوبري» كه به عنوان پدر ادبيات كودك در جهان شناخته ميشود. «نشان نيوبري»، يكي از جايزههاي ادبي شناختهشده جهان كه اولين جايزه در ادبيات كودك به شمار ميرود نيز به نام اين چهره نامگذاري شده است. در ادامه، شما را به مطالعه يادداشتي درباره تاريخچه و روند اين جايزه ادبي دعوت ميكنيم كه به قلم مهشاد حمزهلو نوشته شده است:
کتابچهی جیبی قشنگ
همه چیز از یک چاپخانه شروع شد. چاپخانهای که با بوی جوهر و کاغذهایش، قلب آقای «جان نیوبری» را تسخیر کرده بود. نیوبری جوان که از سن شانزده سالگی در چاپخانهی آقای «ویلیام آیرز» مشغول به کار بود، پس از حدود دو دهه وفاداری به صنعت چاپ ، بالاخره کار مستقل خود، در این حوزه را آغاز کرد. او در سال ۱۷۴۴ به همراه خانواده به لندن نقل مکان کرد و یک فروشگاه کتاب خلاقانه را بازگشایی نمود. جان نیوبری حالا در سن سی سالگی، خود مشغول چاپ و عرضهی کتاب شده بود و میدان عملیاتی کردن ایدههای نابش را فراهم میدید. او که سالها خاک چاپخانهها را خورده بود، همه مدل کتابی را از کتابهای بزرگسال تا کودک، به چشم دیده و در نتیجه با کم و کاستیهایشان آشنایی داشت.

«جان نيوبري»
در زمانهای که جان نیوبری زندگی می کرد، قصههای انجیل و داستانهای اخلاقی برای کودکان رواج بسیاری داشت. اما دریغ که این داستانهای تعلیمی از هر گونه سرگرمی خالی بودند و در علاقهمند کردن بچهها به ادبیات، شکست میخوردند. اینجا بود که جرقهی خلق «کتابچهی جیبی قشنگ» (A Pretty Little Pocket Book) در ذهن نیوبری زده شد تا آن را به عنوان نخستین کتاب «مدرن» برای کودکان روانهی بازار کند. این کتابهای شش پنسی با سایهروشنهای چشم نوازی تصویرگری شده بودند و حروف الفبا را به صورتی شعرگونه و آهنگین به مخاطب کودک ارائه میدادند. بله، همه چیز از اینجا شروع شد. از یک چاپخانه و یک کتابچهی کوچک قشنگ! حدوداً یک پنجم از کتابهای منتشر شده توسط این ناشر انگلیسی به کودکان اختصاص یافت که در آن دوره، بیسابقه بود و همین اقدام مستمر و متمایز، جان نیوبری را به مقام پدری ادبیات کودک و نوجوان رساند!

نمونهاي از «كتابهاي جيبي كوچك» در كتابخانه كنگره آمريكا
از پول سیاه تا نشان براق نیوبری!
حدود دو قرن از این حرکت گذشت. شاید جان نیوبری هیچ وقت فکر نمیکرد این اقدام کوچک به ارزش شش پول سیاه، روزی به قدر یک مدال براق و جایزهای مهم قدر و قیمت پیدا کند. درست سال ۱۹۲۲ بود که «فردریک میلچر»، مدیر موسسهی انتشارات «آر. آر. بوکر»،«نشان نیوبری» را به عنوان نخستین جایزهی ادبی کودکان پیشنهاد داد وعنوان «برجستهترین اقدام برای ادبیات کودک آمریکا»، بر روی این مدال طلایی حک کرد. حالا بیش از ۱۰۰ سال است که از اولین اهدای نشان نیوبری میگذرد و هنوز که هنوز است، این جایزه از جایگاه ویژهای در جهان ادبیات کودک و نوجوان برخوردار است. اما هر مدال و نشان براقی اگر مورد غفلت قرار بگیرد و هر چند وقت یک بار گردگیری نشود، از درخشش گذشته میافتد و حتی با گذر زمان، گرد زنگار کهنگی و ضعف بر آن خواهد نشست.

«نشان نيوبري»، اولين جايزه ادبيات كودكان
جایزهای در خدمت نویسندگان و کتابداران
جایزهی نیوبری هر سال در ماه ژانویه، از سوی «انجمن کتابخانههای آمریکا» به نویسندهی برجستهترین اثر داستانی در حوزهی ادبیات کودکان آمریکا تعلق میگیرد. وظیفهی انتخاب اثر برتر، برعهدهی اعضای انجمن خدمات کتابخانهای کودکان است که شامل معلمان، کتابداران، منتقدان کتاب، ناشران و کارشناسان ادبیات کودک میشود. این کمیتهی داوری، علاوه بر کتاب برتر سال، فهرستی از کتابهای شایستهی تقدیر را هم معرفی میکنند که به فهرست نامزدها یا «کتابهای افتخاری» نیوبری معروف است.
بله! هدفی که بر سردر این جایزهی شناخته شده حک شده، شناساندن بهترین آثار در حوزهی شعر، رمان و نمایشنامه و فراهم کردن فرصتی است برای کتابداران. فرصتی برای کسانی که زندگی خود را صرف خدمت به شوق خواندن میکنند تا بتوانند نوشتههای ارزنده را تشویق و برای کودکان و نوجوانان ترویج کنند. نشان نیوبری به همین واسطه میتواند جایزهای در خدمت مروجان کتابخوانی و به ویژه نویسندگان باشد. از آنجا که هر نویسندهای که این نشان را دریافت کند، گویی که نشان یک شوالیه را در رزمآرایی ادبیات کودک و نوجوان دریافت کرده و نه تنها اثر برندهاش، بلکه دیگر آثارش هم مورد توجه جامعهی جهانی خوانندگان قرار میگیرد.
برای نمونه،«کلر وندرپول» که جایزهی نیوبری را برای اثر «ماه بر فراز مانیفست» دریافت کرده، دربارهی تاثیر این جایزه بر زندگیاش چنین میگوید:«زندگی کاریام به طرز چشمگیری تغییر کرده است. برنده شدنم باعث شده افراد زیادی من و کتابم را بشناسند. این جایزه، فرصتهای فوق العادهای را برایم فراهم آورده است. برای سخنرانی در مدارس و کنفرانسهای ادبی در کتابخانهها دعوت میشوم و این بخش هیجانانگیزی از زندگی کاریام شده است!»
نشان صدسالهای که زنگزده شد!
نشان نیوبری همانطور که گفتیم به هر کتابی تعلق بگیرد اغلب در سطح جهان شناخته میشود و نویسندهاش را هم معروف میکند، کتابخانههاي آمريكا نسخهای از آن را سفارش میدهند و معلمهای کتابخوانی هم کتاب را به عنوان کتاب حلقههایشان انتخاب میکنند. همهی اینها نشانهی این است که این جایزه در خدمت کتابداران و نویسندگان است؛ ولی سوال اصلی اینجاست که آیا نشان نیوبری در خدمت کودکان و نوجوانان هم هست؟
چند سالی است که میان منتقدان آمریکایی چالشی درگرفته. عدهای هنوز سنگ این مدال را بر سینه میزنند و عدهای اعتقاد دارند که فهرست آثار نیوبری تبدیل شده است به فهرست آثاری که نباید بخوانیم! حقیقت این است که اگرچه این اثر هنوز هم معتبرترین جایزهی ادبیات کودک و نوجوان محسوب میشود؛ اما به نظر میرسد که در گذر سالیان متمادی، مدال براق نیوبری زنگزده شده و دیگر درخشش سالهای آغازینش را ندارد. میپرسید چرا؟ شرح این زنگزدگی را در ادامه بخوانید:
اول؛ بیش از حد تعلیمی شدن
اولین نکتهای که باید در نظر بگیریم سرچشمهی این جایزه است. نامی که این جایزه از آن به عاریت گرفته شده، نام ناشری است که در کتابهای کودک منتشر شدهاش روح تعلیمی و آموزشی دمیده شده بود. اما آنچه این آثار را از دیگر آثار زمانهاش متفاوت میکرد توجه او به مخاطب کودک و افزودن کیمیای سرگرمی بود. پس دور از انتظار نیست که کمیتهی داوری نیوبری هم در انتخاب آثار برتر به تعلیمی بودن و موضوعات خلاقانه و روز دنیا توجه کنند. اما آنچه منتقدین را از این انتخابها نگران و نوجوانان را از بسیاری از این آثار دور میکند، فاصله گرفتن از خط مشی آثار منتشرشدهی نیوبری و کمتوجهی به تناسب ادبیات کتابها با خوانندگان نوجوان است. یا به زبان دیگر بیش از حد تعلیمی شدن آنها…
دوم؛ دور از دسترس بودن
منتقدین، برخی از آثار متأخّر نیوبری را برای خوانندگان دور از دسترس میخوانند؛ چراکه شمار موضوعاتی که برای مخاطب دشوار و یا حتی دلسردکننده است رو به فراوانی میرود. به طور مثال از میان ۲۵ برنده و نامزد انتخاب شده از سال ۲۰۰۰ تا ۲۰۰۵، چهار کتاب به موضوع مرگ میپردازند، شش کتاب به غیبت یک یا هر دو والد و چهار کتاب به بیماریهای ذهنی. بیشتر کتابهای باقیمانده نیز به مسائل اجتماعی دشوارپرداختهاند. البته نوشتن دربارهی مسائلی که مطرح شد قطعاً بسیار مهم است؛ اما مشکل، فراوانی این آثار و پرداخت کمتر به دیگر موضوعاتی است که مخاطب نوجوان با آنها نیز روبهروست. برندهی سال ۲۰۰۸،«خانمهای خوب! بانوان شیرین! صداهایی از یک روستای قرون وسطایی»، نوشتهی «لورا امی شلتز»، یکی از همین نمونههای دور از دسترس است؛ مجموعهای از مونولوگهایی با زبان دشوار و قرون وسطایی که برای اکثر خوانندگان کودک و نوجوان دشوارند.
سوم؛ کیفیت با محبوبیت در تضاد نیست
«آنیتا سیلوی»، از منتقدین سرسخت جایزهی نیوبری، نقدی قابل تأمل را مطرح میکند:«کیفیت و محبوبیت، مفاهیم متضاد نیستند. آنها میتوانند در یک کتاب وجود داشته باشند... اگر به هیچ وجه به کودکان در معادله فکر نکنید، آنچه به دست میآورید کتابهایی هستند که به درد بزرگسالان میخورند!»
اما به نظر میرسد کمیتهی داوری نیوبری، نگاه متفاوتی از این کلام دارند. گویا نگاه غالبی که در میان این کمیته وجود دارد این است که محبوبیت لزوماً معیار محسوب نمیشود. یکی از اعضای انجمن کتابخانههای آمریکا چنین بازگو میکند که:«ما انتظار نداریم که هر کودک هر کتابی را دوست داشته باشد. چند بزرگسال همهی کتابهای برندهی جایزهی پولیتزر را خوانده و از همهی آنها لذت بردهاند؟» این گفته شاید در میان آثار ادبی بزرگسال حرف غلطی نباشد؛ اما در خصوص مخاطب کودک و نوجوان حساسیت بیشتری نسبت به وجود جذابیت و کشش وجود دارد.
در پژوهشی «جان بیچ»، استاد دانشگاه «سنت جان»، فهرست کتابهایی که در ۳٠ سال اخیر توسط کودکان و بزرگسالان انتخاب شده را مطالعه کرده و دریافته است که کمتر از ۵٪ آثار در هر دو فهرست مشترکاند! گویی نگاه داوران نیوبری از داوریای که مخاطبین کودک و نوجوان دارند، فاصلهای از ثری تا ثریا دارد. این در حالی است که منتقد در داوریهایش باید همیشه به کودک درون خود برگردد و از نگاه او به آثار بنگرد.
چهارم؛ تعلیم اخلاق یا سیاستزدگی؟!
و اما شاید مهمترین نقدی که به نشان نیوبری وارد است فاصله گرفتن از همان چیزی است که نیوبری جوان در آثار منتشر شدهاش نشر میداد؛ موعظههای انجیل و داستانهای اخلاقی. حالا دیگر موضوعات محبوب نشان نیوبری، به ویژه در سالهای اخیر، قدمگاه مارش مسائلی است که فرهنگ استعماری و غربی میپسندد؛ آثاری که حداقل اگر برای کودکان و نوجوانان آسیبزا نبود این قدر دلمان نمیسوخت. موضوعاتی که بدترینشان آثاری با محتوای هویت جنسی و جنبش رنگینکمان است!
جدای از اینکه آثار بسیاری از آثار نیز در راستای جلوهدادن آمریکا به عنوان سرزمین رویاها و پناهگاه مردم کشورهاست. بسیاری از این داستانها پر از شخصیتهای مهاجران مسلمانی هستند که از کشورهای جنگزدهای همچون سوریه، پاکستان و… به آمریکا پناه بردهاند؛ به کشوری که خود آتشافروز این جنگها در وطنشان بوده! گویی حالا سیاستها جای اخلاق را گرفتهاند و حالا برخی از آثار برتر نیوبری نه تنها جذابیتی برای مخاطبینشان ندارند؛ بلکه در راستای جهتدهی منفی به افکارشان استفاده میشوند. البته این عجیب نیست از نشانی که منحصراً به نویسندگان ساکن یا زادهی آمریکا اختصاص داده شده که طبیعتاً با فرهنگ و نگاه آن آب و خاک خو گرفتهاند.
از انصاف نمیخواهیم دور بشویم. تمام فهرست آثار برتر نیوبری با این مشکلات مواجه نیستند. برخی از این برندگان مانند «گودالها» (۱۹۹۹) به آثار کلاسیک و محبوب جهانی بدل شدهاند. برخی از کتابها هستند که تقریباً همه را راضی میکنند؛ مثل «داستان دسپرو»، نوشتهی «کیت دیکامیلو» که داستان پرکشش موشی با گوشهای بزرگ را به تصویر میکشد که تحت سلطه و آزار دیگر موشها قرار گرفته. و بعضی هم هستند که با ضدفرهنگهایی مثل اسلاموفوبیا و… مبارزه میکنند. با این حال اگر روند غالب داوری در این جایزه ادامه پیدا کند، نشان نیوبری رفته رفته تفاوتی با جوایز مطرح سینمایی همچون «اسکار»،«کن» و… نخواهد داشت که سراسر در خدمت جريانهاي سیاسي قرار گرفته است و چه دردناکتر که این بار مخاطب، کودکان و نوجوانان هستند.