مجله میدان آزادی: آیا تا به حال نام «میرمهنا دوغابی» را شنیدهاید؟ در این نوشتار، آقای «محسن رضوانی» به بهانهی سالگرد قتل او از قصههایی حول حاکم شارجه تا فیلمنامهای خاکخورده دربارهی زندگی میرمهنا سخن میگوید و همینطور نیم نگاهی دارد به رمان «جادههای آبی سرخ» به قلم نویسندهی نامآشنای دوران ما، «نادر ابراهیمی» که این رمان هم براساس زندگی و شخصیت میرمهنا بودهاست. این یادداشت را در ادامه بخوانید:
حاکم شارجه، ویلم فلور هلندی یا نادر ابراهیمی؟
پنجم فروردین سالگرد کشتهشدن مردیست که دوست و دشمن، حرف و حدیثهای زیاد و اظهارنظرهای ضدونقیض بسیاری در مورد او دارند. از یک راهزن جبار و بیرحم تا یک دلاور مومن و فداکار. برخی او را عرب سنی می دانند و عدهای از تبار لر و شیعه مذهب. حتی در مورد تلفظ درست نامش عدهای همچنان با هم در اختلافند. اینکه میرمَهْنا صحیح است یا میرمُهَنّا، هنوز مورد اجماع نیست.
میرمهنا در زمان کریمخان زند میزیست. حاکم مستقل بندر ریگ شهرستان گناوه بود. چندین بار برای دفع حضور هلندیها و انگلیسیها و پرتغالیها به ناوگان کشتیرانیشان حمله کرد و نیروهایشان را به اسارت گرفت. بارها مانع اشغال جزایر ایرانی خلیج فارس توسط غربیها شد و سرانجام با دسیسهی فرماندار ترک بصره، با فرمان والی بغداد در پنجم فروردین ۱۱۴۸ خورشیدی به قتل رسید.
این، تمام آن چیزیست که در مورد میرمهنا به قطعیت میتوان گفت. آنچه اما از او در میان مردم جنوب باقی مانده نام خوش، قصههای حماسی و همچنین درخت کُناری ست که مردم بوشهر به یاد او کاشتهاند و برای عدهای احترام و تقدس ویژهای دارد؛ به انضمام بقعه و امامزادهای با نام او.
روایت غربیها خصوصاً هلندیها از شخصیت میرمهنا، جزو نخستین روایتهایی ست که از این شخصیت ایرانی عرضه شده است. روایتی که میرمهنا را شخصی آدمکش و راهزن و ضد مردم توصیف میکند.
پژوهشهایی که ایرانیها بعدتر از میرمهنا ارائه کردند اما با این تصویر سیاه تفاوت داشت.
از نخستین نویسندگانی که اهتمام به معرفی میرمهنا و پاسداشت او پیدا کرد نادر ابراهیمی بود. خودش در خاطره ای نحوه آشنایی اش با این شخصیت تاریخی را اینچنین تعریف می کند:
«در شبی بارانی در پاییز ۱۳۴۸ یا این حدود، من و همسرم در پیاده روی خیابانی گزمه می رفتیم. شادروان اسماعیل رایین ما را دید. اتومبیلاش را نگه داشت و ما را سوار کرد. ضمن گفتگو در باب جریان های روز، پرسید: تو میرمهنای دوغابی را میشناسی؟
گفتم: خیر؛ اسمش را هم نشنیدهام.
گفت: بشناس؛ میارزد که عمرت را روی این کار بگذاری.
پرسیدم از کجا باید شروع کنم.
گفت: از همین کتاب دریانوردی ایرانیان که خود من نوشتهام.
و تا به مقصد رسیدیم به شکلی فشرده تصویری ماندگار و عظیم از میرمهنای دوغابی به ذهن من فرستاد و در پایان گفت: افسانه را رها کن؛ ایران هیچ مرد دریایی بزرگ به جز این میرمهنا ندارد و نداشته است.
آغاز کردم، پژوهیدم، قطره قطره جستم، خواندم، بازخواندم، گردآوردم، برگه کردم، انباشتم، در انباشتهها غرق شدم، فرورفتم، محو میرمهنا شدم تا سال ۱۳۵۸؛ قدری پس از پیروزی انقلاب...»
نادر ابراهیمی در طی این دهسال بخشی از وجه همت خودش را صرف میرمهنا کرد. صحبتهای اولیه دوستش و بعد تحقیقات شخصی نادر، مهر این مبارز جنوبی را به دل او انداختند.
نخستین ایدهای که به ذهن نادر ابراهیمی خطور کرده بود ساخت سریال تلوزیونی از زندگی میرمهنا بود. یک طرح بیست صفحهای به صدا و سیما ارائه داد:
«... ظاهراً یک گروه پنج نفره طرحم را خواندند و رد کردند و حتی یکی از ایشان به من گفت اصولا هیچ دلیل قابل قبولی جهت اثبات واقعیبودن این آدم وجود ندارد و بعدها لااقل دو تن از این گروه مدعی شدند که «متخصص میرمهنا» هستند و این مساله «متخصص میرمهنا بودن» تا حدی اوج گرفت که یک استاد تاریخ هم ادعا کرد تمام عمرش را بر سر مساله میرمهنا نهاده و چندین جلد کتاب چاپ نشده در مورد این مرد نوشته است...»
بعدها به گفته ابراهیمی چندنفر طرح او را دزدیدند و خواستند با آن از نهادهای مختلف بودجه بگیرند که تیرشان به سنگ خورد. در سال ۱۳۷۰ حوزه هنری که دغدغه نادر ابراهیمی نسبت به میرمهنا را دریافته بود طی قراردادی سفارش نوشتن فیلمنامه کامل آن را به او داد. ابراهیمی طی یک سال فیلمنامه را در شانزده کتاب نوشت و تحویل داد. سپس مقرر شد مجموعه تلوزیونی آن را هم بسازد. اینجا بود که به گفته خود نادر ابراهیمی، کارشکنی برخی شروع شد:
«گروه کوچکی طی نامهای به یکی از مقامات عالی جمهوری اسلامی نوشتند: آنچه ابراهیمی در مورد میرمهنا میگوید یکسره باطل است. ما اخیرا خود برای تحقیق در این زمینه به بوشهر رفتیم و با تنها نوهی میرمهنا گفتگو کردیم. او به ما گفت پدربزرگ من لامذهب، میخواره، فاسد، آدمکش و از دزدان دریایی بوده است.
نکته به یاد ماندنی این است که اگر قرار بود میرمهنا نوهای در قید حیات داشته باشد در سال ۱۳۷۰ این نوه حداقل باید دویست ساله باشد با احتساب تمام تخفیفها.»
نادر ابراهیمی بعدتر از دیدارش با شاگردش ابراهیم حاتمیکیا سخن می گوید. اینکه حاتمیکیا به دیدار او آمده و از او خواسته که تمام حقوق این اثر را برای تولید به او واگذار کند. ابراهیمی نیز چنین میکند اما بعد از آن خبری از حاتمی کیا نمیشود.
نادر ابراهیمی که از حاتمیکیا با تعبیر «فرزند بزرگوار و عزیز و هنرمند من» یاد میکند از این رفتار حاتمیکیا ناخرسند و مکدر می شود.
خیلی از مسئولان در زبان وعده همکاری می دهند اما در عمل کمکی اتفاق نمی افتد. دو قرن از ماجرای میرمهنا گذشته بود و هنوز هیچ اثری به زبان فارسی در مورد او تالیف و منتشر نشده بود. تلاشهای ابراهیمی میرمهنا را بر سر زبانها انداخت. در همان روزها که مطبوعات راجع به تصمیم تولید سریال میرمهنا حرف میزدند و استاندار بوشهر خبر از ساخت فیلم سینمایی آن را می داد مترجمی ایرانی(!) دست به ترجمه کتابی زد از ویلم فلور هلندی تحت عنوان «هلندیان در جزیره خارک - در عصر کریم خان زند». این مترجم در مقدمهاش بر این کتاب، صراحتاً این اعتقاد را بیان میکند که هدف استعمارگران تنها مبارزه با بی قانونیها و خودسریهای حاکم بر مناطق زیر سلطه خود و رونقبخشیدن به آبادانی سرزمین های تحت استعمار بوده و دیوانگان وحشی بیرحمی مثل میرمهنا مانع خدمات صادقانه استعمارگران هستند!
انتشار این کتاب، بیش از همه نادر ابراهیمی را عصبانی و مکدر میکند. همزمان خبر میرسد یک تهیه کننده ترک با چندنفر از ثروتمندان سعودی تصمیم دارند که فیلمی پیرامون نه میرمهنای ایرانی، که میرمهنای عرب بسازند و باز با جعل اسناد و مدارک نشان دهند که این شخصیت ایرانی نه علیه انگلیسیها و هلندیها و عثمانیها و کشورهای عربی خلیج، که علیه ایرانیان میجنگیده تا جنوب ایران را از ایران جدا کند!
همهی این اخبار، ابراهیمی را بر آن داشت که قصهی میرمهنا را در قالب رمان منتشر کند. در سال ۱۳۷۷ رمان «جاده های آبی سرخ» در پنج جلد منتشر شد. با همان قلم شیوا و شیرین نادر.
رمان «بر جادههای آبی سرخ» نوشتهی نادر ابراهیمی
یک سال بعد حاکم امارت شارجه (شارقه) سلطان بن محمد القاسمی، رمان کوتاهی با نام «الامیر الثائر» منتشر کرد. موضوع رمان میرمهنا بود. اما با روایتی متفاوت از آنچه ابراهیمی داشت. این رمان با هزینه قابل توجهی و با شمارگان بالا به چاپ رسید و به زبانهای انگلیسی، فرانسه، اردو، روسی و آلمانی ترجمه شد.
جلد رمان عربی «الامیر الثائر» نوشتهی سلطان بن محمد القاسمی
سالها بعد، از بازی کامپیوتری میرمهنا هم رونمایی شد اما آن شانزده جلد کتاب سناریوی نادر ابراهیمی هنوز چشم به راه تولید است. آرزویی که نادر ابراهیمی با خود به آسمان برد.