دوشنبه 26 خرداد 1404 / خواندن: 2 دقیقه
پرونده «ای ایران» | صفحه‌ی ششم

یک صفحه داستان: روایت ايستادگي در کتاب «آتش بدون دود»، نوشته «نادر ابراهیمی»

در رمان سترگ «آتش بدون دود» نوشته ماندگار مرحوم «نادر ابراهیمی»، شخصیت «پالاز» حضور کمرنگ ولی تاثیرگذاری دارد. او در مقابل برادرش «آلنی» قهرمان اصلی رمان، که یک پزشک و رهبر سیاسی شناخته‌شده است تقریبا هیبتی ندارد، چرا که تصمیم گرفته فقط به کشاورزی‌اش بپردازد. دعوت او به مبارزه سیاسی را نمی‌پذیرد و در ظاهر شخصیت درون‌گرا و محافظه‌کار از خود نشان می‌دهد. اما در فرازی درخشان از جلد ششم رمان «آتش بدون دود»، پالاز و همسرش «کعبه» با هیجان و شور از وطن‌پرستی‌شان سخن می‌گویند.

4.6
یک صفحه داستان: روایت ايستادگي در کتاب «آتش بدون دود»، نوشته «نادر ابراهیمی»

مجله میدان آزادی: مرور صفحات به‌یادماندنی هنر و ادبیات ایران که از ایستادگی، تاب‌آوری و مقاومت ایرانیان در برابر هجوم بیگانگان و متجاوزان به خاک و سرزمین ایران روایت می‌کنند، در این روزها رنگ و بوی دیگری برایمان دارد. به همین بهانه، به سراغ اثر عظیم نادر ابراهیمی رفته‌ایم. «آتش بدون دود» او پر از صفحاتی است که از این مفاهیم سخن می‌گویند، اما علی سدیری در این مطلب قسمتی قابل توجه و کمتر دیده شده از این کتاب را انتخاب کرده است. این صفحه از داستان را در پرونده «ای ایران» بخوانید: 

در رمان سترگ «آتش بدون دود» نوشته ماندگار مرحوم «نادر ابراهیمی»، شخصیت «پالاز» حضور کمرنگ ولی تاثیرگذاری دارد. او در مقابل برادرش «آلنی» قهرمان اصلی رمان، که یک پزشک و رهبر سیاسی شناخته‌شده است تقریبا هیبتی ندارد، چرا که تصمیم گرفته فقط به کشاورزی‌اش بپردازد. دعوت او به مبارزه سیاسی را نمی‌پذیرد و در ظاهر شخصیت درون‌گرا و محافظه‌کار از خود نشان می‌دهد. اما در فرازی درخشان از جلد ششم رمان «آتش بدون دود»، پالاز و همسرش «کعبه» با هیجان و شور از وطن‌پرستی‌شان سخن می‌گویند. ابتدا کعبه به خروش می‌آید و سپس پالاز. مرور این سطرها امروز که خیلی از مردم غیرنظامی ما مورد تهاجم دشمن واقع شده‌اند لطف مضاعفی دارد. آیا وطن‌پرستی را فقط برای مبارزان سیاسی آفریده‌اند؟

کعبه گفت: «هیچ کس، هیچ کس، هیچ کس حق ندارد حرمت پالاز مرا نگه ندارد. هیچکس حق ندارد مردی را که گناهش و تنها گناهش ایمان استوار است سرزنش کند. هر کس که باشد من به جهنم می‌فرستمش. این مرد، این مردِ مردِ من ،پالاز من، سی سال، پنجاه سال، پنج هزار سال بر سر حرفش ماند. دروغ نگفت. خلاف نکرد. خیانت نکرد. تسلیم نشد. وا نداد. گفت: «دین و زمین» و بر سر این حرف، زندگی‌اش را گذاشت. شادی‌اش را. نامش را. آرامشش را... اشتباه کرد؟ ای خاک بر سر آن‌ها که تصور می‌کنند اشتباه کردن گناه کردن است... من اجازه نمی‌دهم کسی با شوهرم بلند صحبت کند» ...

پالاز غمگین، پالاز دلمرده، پالاز سرشار از مهربانی‌های سربه‌مهر، پالاز گنجینهٔ دربستهٔ جمیع شجاعت‌ها، پالاز خاموش، پالازی که هیچ‌کس در تمامی صحرا همانند او نبود، حدود بیست‌سال کنار زمین شش‌جریبی‌اش ایستاد و فریاد زد: من روی این زمین می‌میرم. من _روی_این_زمین می‌میرم، اما کوچ نمی‌کنم. بردگی نمی‌کنم. سازش نمی‌کنم. خودفروشی نمی‌کنم.» .




یاسر
30 خرداد 1404

بسیار عالی و به جا

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط «میدان آزادی» منتشر خواهد شد
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد!

نکته دان
آیا وطن پرستی را فقط برای مبارزان سیاسی آفریده‌اند؟

پالاز غمگین، پالاز دلمرده، پالاز سرشار از مهربانی‌های سربه‌مهر، پالاز گنجینه دربسته جمیع شجاعت‌ها، پالاز خاموش، پالازی که هیچ‌کس در تمامی صحرا همانند او نبود، حدود بیست سال کنار زمین شش جریبی‌اش ایستاد و فریاد زد: من روی این زمین می‌میرم. من _روی_این_زمین می‌میرم، اما کوچ نمی‌کنم. بردگی نمی‌کنم. سازش نمی‌کنم. خودفروشی نمیکنم.

مطالب مرتبط