مجله میدان آزادی: سه روز پیش بود که خبر درگذشت ناگوار داریوش مهرجویی و همسرش جامعهی سینمایی را در سوگ فرو برد و امروز صبح پیکر او با تشییع سینماگران و دوستداران سینما در خاک آرام گرفت. به همین مناسبت مینو رضایی تکنگاری داریوش مهرجویی را با روایت زندگینامه و بخشی از مهمترین آثار سینمایی او برای مجله میدان آزادی نوشته است که در ادامه میتوانید بخوانید:
یک
سال 1348 است. فیلم سینمایی «گاو» تحسین یکصدا و بیسابقهای را در بین مخاطبان و بهخصوص منتقدان برانگیخته است. حتی منتقدانی چون پرویز دوایی و هوشنگ کاووسی که به جز همنظری دربارهی «گاو»، دیگر در نقد، پیوندی بینشان برقرار نشد. گاو (به همراه قیصر)، نه تنها سرآغاز موج نوی سینمای ایران که سرآغاز سینما برای بسیاری از چهرههاست. چهرههایی چون علی نصیریان، پرویز فنیزاده، مهین شهابی و عزتاله انتظامی که تا آن زمان تنها پیشینهی تئاتری و یا حداکثر تجربهی یکبار جلوی دوربین رفتن در یک دهه را داشتند، زندگی سینماییشان با «گاو» کلید خورد. مهمتر از نصیریان و انتظامی و فنیزاده و شهابی اما خود داریوش مهرجویی است که کارنامهی سینماییاش با این فیلم آغاز میشود. اولین تجربهی سینمایی مهرجویی «الماس 33» بود که شکست خورد اما این شکست در سایهی دستاوردهای درخشان فیلم «گاو» چه در خارج و چه در داخل ایران برای همیشه فراموش شد. دستاوردهایی که هرگز به مذاق حکومت وقت خوش نیامد. حکومتی که خود را در آستانهی ورود به دروازهی تمدن میدانست، عقیده داشت گاو، فیلمی روستایی و بدوی است که چهرهی او در جهان را مخدوش میکند. راهکارهای حکومت در برابر این قضیه، سانسور، تهدید و جلوگیری از اکران فیلم بود (روایت مهرجویی از این ماجرا). فیلمی که مهرجویی آن را با اقتباس از داستانی از کتاب «عزاداران بیل» غلامحسین ساعدی ساختهبود تا در همان ابتدای راه به همه ثابت کند «ادبیات، منبع خوبی برای سینماست.»
دو
سال 1352 است. تابستان. روزنامهی اطلاعات خبر از استعفای پانزده نفر از اعضای سندیکای فیلم ایرانی مانند علی حاتمی، بهرام بیضایی، نعمت حقیقی، اسفندیار منفردزاده، ناصر تقوایی و عزتاله انتظامی از عضویت در این سندیکا میدهد. متن بیانیهی استعفا این است: «با توجه به وظائف سندیکای هنرمندان سینما که در همه ممالک معطوف به حفظ منافع معنوی و صنفی کارکنان و سازندگان واقعی سینمای ملی آن کشورهاست و با توجه باینکه سندیکای ما متاسفانه باین مهم عنایتی ندارد و چنین به نظر میرسد که قبل از هرچیز جانبدار تهیهکنندگانیست که فرآوردههای سینمائیشان با افکار و آرمانهای ما درباره یک سینمای شریف ایرانی که شایسته قومیت و فرهنگ ملی باشد منطبق نیست استعفای خود را از عضویت در سندیکا تقدیم میداریم.»
نکتهی قابل توجه اسامی اعضای مستعفی حضور اسم داریوش مهرجویی به عنوان اولین امضاکننده است. داریوش مهرجویی، کارگردان «آقای هالو» و «پستچی» که هردو از روی نمایشنامه اقتباس شده بودند.
سه
سال 1366 است. «اجارهنشینها» عنوان پرفروشترین فیلم سال را به دست آورده. موفقیت این فیلم نه فقط در گیشه که در بین منتقدان هم در جریان است. در تیتراژ این فیلم، نام داریوش مهرجویی به عنوان نویسنده و کارگردان و همسرش «فریار جواهریان» به عنوان طراح صحنه به چشم میخورد. «اجارهنشینها» اولین فیلم اکران شدهی مهرجویی بعد از انقلاب 57 بود. پیش از این با مهاجرت مهرجویی به فرانسه، عدهای پروندهی فیلمسازی او برای سینمای ایران را برای همیشه بسته شده میدانستند. از طرفی با برگشت او به ایران و قطع رابطهاش با غلامحسین ساعدی و همچنین مرگ ساعدی، عدهی دیگری نیز دورهی درخشش مهرجویی در سینما را پایان یافته میدیدند. اجارهنشینها اما پاسخی بود به هردو گروه.
اجارهنشینها البته از لحاظ دیگری هم نقطهی عطفی در تاریخ سینمای ایران بود. واقعیت این است که بعد از انقلاب، سرنوشت برخی هنرها چون تجسمی و موسیقی در ابهام فرورفت. سینما نیز از این قضیه مستثنی نماند و بسیاری از بزرگان آن برای ادامه، با چالشهای مختلفی دست به گریبان بودند. در این روند پرابهام، کند و گاه متوقف برای تولید آثار سینمایی ناگهان اتفاق مهمی افتاد؛ امام خمینی فیلم گاو و نگاه هنری آن را تایید کرد. همین تایید باعث شد از مهرجویی دعوت شود و او به ایران برگردد و علیرغم مشکلات فراوان، دوباره فیلمهای شاخص و ماندگار بسازد. و اجارهنشینها از این جهت که ثابت کرد مهرجویی چه در دورهی قبل از انقلاب و چه در دورهی بعد از انقلاب همچنان یکی از ستونهای سینمای ایران است اهمیت دارد.
چهار
سال 1368 است. «هامون» اکران شده و فضایش گرچه هیچ شباهتی به آثار قبلی و به خصوص اجارهنشینها ندارد اما بسیار پرمخاطب است. هامون به جز قرار گرفتن در لیست بهترین فیلمهای تاریخ سینمای ایران، دو ستارهی سطح بالا به نام «خسرو شکیبایی» و «بیتا فرهی» نیز به این صنعت معرفی کرد. بازار نقد و گمانهزنیهای مختلف دربارهی هامون به قدر دریاست:
هامون نمایندهی انسانهای پی آرمانشهر است که دست به خودتخریبی میزنند.
هامون کنایه از سرگذشت روشنفکر ایرانی بعد از انقلاب است.
هامون با سیلی زدن به مهشید تاکید دارد بر نظریهی «خشونت مرتبط با جنسیت».
هامون منتقد مرد ایرانی است که زن را حق و سهم خود میداند.
هامون به دنبال عرفانی است که به کار زندگی بیاید و از زندگی نگریزد.
هامون، روشنفکری است که بی خجالت و شرمندگی در پی ساختن سرنوشتش با رگههای سنتی و مذهبیاش است.
و....
جالب اینجاست که «هارون یشایایی» تهیهکنندهی هامون مهرجویی، در همین سال تهیهکنندهی «ناخدا خورشید» تقوایی نیز بود.
طراحی صحنه هامون نیز باز هم با فریار جواهریان بود.
پنج
نیمهی اول دهه هفتاد است. مهرجویی در یک دورهی پرکار پنج ساله، چهار فیلم «بانو»، «سارا»، «پری» و «لیلا» را ساخته است. فیلمنامهی هر چهار فیلم اقتباسی است از داستانهای ایرانی و خارجی. اقتباسهایی طبق معمول بسیار وفادار به متن. اما ساخت این چهار فیلم موفق که باز هم با همراهی و همفکری فریار جواهریان صورت گرفت، همراه با یک بدبیاری است. بانو که با بازی شکیبایی و فرهی و حتی به نوعی ادامهی هامون بود، توقیف شد و مسیر زندگی عواملش به خصوص بیتا فرهی و مهرجویی را بسیار تغییر داد. سارا و پری و لیلا ولی بی مشکل اکران شدند و هر کدام به طور کل توجه مثبت مخاطبین و منتقدین را به خود جلب کردند. یکی از علتهای موفقیت این سه فیلم، خروج فیلمهای مهرجویی از طبقهی روشنفکری و نگاه به زندگی طبقهی متوسط اجتماعی با محوریت زنان و خانواده است. پری البته داستانی جداگانه دارد. پری با اقتباس از چند داستان کوتاه جروم دیوید سالینجر ساخته شد. مهرجویی سالینجر را خیلی زود یعنی در همان دههی بیست زندگیاش و هنگام فلسفه خواندن در آمریکا کشف کردهبود. او بعد از چند دهه، همچنان داستانهای سالینجر را در پس ذهنش داشت و بسیار متمایل بود تا آنها را تبدیل به اثری سینمایی کند که پری حاصل آن شد. اما سالینجر که هیچگاه دوست نداشت هیچ کارگردانی سراغ اقتباس از آثارش برود هنوز زنده بود و با اکران موفق پری در آمریکا، وکلای او دست به کار شدند و شکایتی علیه پری مهرجویی تنظیم کردند. شکایت سالینجر از مهرجویی باعث داغی و پررونقی بیش از پیش گعدههای ادبی و هنریای شد که همیشه حول محور فیلمهای مهرجویی شکل میگرفتند!
بعد از پری و سارا و لیلا، احترام مخاطبان سینما به مهرجویی به علت توجه او به مقام زن دوچندان شد. با رفع توقیف شدن بانو در سال 1377 ایراد بزرگ سهگانه شمردن پری و سارا و لیلا بیش از قبل ثابت شد. بانو ثابت کرد سهگانهای هم اگر باشد با او آغاز میشود و در سارا و لیلا ادامه مییابد. بانو و سارا و لیلا هر سه داستان زنانی از طبقهی مرفه است که هرکدام با دلی شکسته تا آخرین توان برای حفظ زندگی مشترک میجنگند. این سه زن برای مقابله با مشکلاتی چون خیانت، بدهی مالی، ناباروری و همینطور به خاطر آنچه از جامعهی سنتی بهشان تحمیل شده مجبور به گرفتن تصمیمهای بسیار سخت هستند. با اینهمه بانو به علت اکران در دورهی اصلاحات و متفاوت بودن با ذائقهی روز این دوره، موفقیت سارا و لیلا در جذب مخاطب را نداشت. همین تغییر ذائقهی مخاطب باعث شد میکس و بمانی نیز در اکران چندان اقبالی نداشته باشند. بمانی اولین همکاری مهرجویی با «وحیده محمدیفر» است که به تازگی با او ازدواج کرده بود. آخرین همکاری مهرجویی با فریار جواهریان در «درخت گلابی» بود.
شش
نیمهی اول دهه 80 است. مهرجویی این دهه را قوی آغاز کرده است؛ با «مهمان مامان» که باز هم فیلمنامهی آن اقتباسی است. اینبار از هوشنگ مرادی کرمانی که با وحیده محمدیفر، مهرجویی را در نوشتن فیلمنامه همراهی کردند. با اینحال و با توجه به سوژهی «گرفتاریهای یک مادر ایرانی تنگدست» میتوان گفت ردپای هوشنگ مرادی کرمانی در این کار بسیار پررنگتر از بقیه است.
«سنتوری» ساختهی بعدی مهرجویی بود. با اقتباسی از هاینریش بل و همکاری محمدیفر در نگارش فیلمنامه. فیلمی که در ممیزی و هم در اکران بسیار دچار مشکل شد و با بیرون آمدن نسخهی قاچاق آن ضربهی بزرگی به سازندگانش وارد شد. سنتوری با دیگر آثار مهرجویی بسیار متفاوت است اما مهرجویی با استفاده از ستارههای موسیقی و سینما تا حدودی ضعفهای کار را پوشانید.
هفت
در دهه 90 هستیم. مهرجویی «نارنجیپوش»، «اشباح»، «چه خوبه برگشتی» و «لامینور» را ساخته است. این فیلمها که همه با همکاری وحیده محمدیفر به عنوان نویسنده تولید شدهاند، هیچکدام آنچنان در جذب تماشاگر و منتقد موفقیت چندانی به دست نیاوردند. فیلمهایی که گرچه به خودی خود فیلمهای بدی نیستند اما برای مخاطبی که دنبال امضای مهرجویی دهه 60 و 70 است حرفی برای گفتن ندارند. فیلمسازی مهرجویی در دهه 90 کاملا متاثر از ایدههای وحیده محمدیفر نه به عنوان شریک زندگی که به عنوان شریک هنریاش بود. محمدیفری که جهانش با جهان پر از فلسفه، عرفان، خاطرهبازی، آدمهای در جستجوی بهشت و خلق شخصیتهای ماندگار مهرجویی بسیار متفاوت است.
هشت
۲۲ مهر ۱۴۰۲ است. مردم ایران صبح را با خبری ناگوار و شوکهکننده آغاز کردند.
داریوش مهرجویی ۸۴ ساله و همسرش وحیده محمدیفر در منزل شخصیشان و توسط افراد ناشناس به قتل رسیدند.
در همین روز صفحات بیوگرافی مربوط به مهرجویی اینطور به روز شد:
سید داریوش مهرجویی (متولد ۱۷ آذر ۱۳۱۸ تهران – درگذشته ۲۲ مهر ۱۴۰۲ زیبادشت کرج) سینماگر، مستندساز و مترجم و نویسندهی ایرانی بود. او یکی کارگردانان برجسته و از چهرههای اصلی موج نوی سینمای ایران و از بنیانگذارانِ کانونِ سینماگرانِ پیشرو بود.
این نوشته ادای احترام است به مردی که در شش دهه و در تمام روزهای تلخ و شیرین، زشت و زیبا و فراز و فرود ایران، تنها با سینما حرفهایش را گفت.