مجله میدان آزادی: امروز 27 شهریور ماه، سالروز بزرگداشت شاعر معروف مجموعه «حیدربابایه سلام»، محمدحسین بهجت تبریزی با تخلص شهریار، یکی از شاعران ایرانی معاصر ادبیات فارسی و ترکی آذربایجانی است. به همین مناسبت، در نوشتهی حاضر نگاهی به زندگی و آثار این شاعر و ویژگیهای آثار او خواهیم کرد. این مطلب را که به قلم خانم اعظم سعادتمند، شاعر و پژوهشگر ادبیات نوشته شده است در ادامه خواهید خواند:
شهریار شاید آخرین نسل از عاشقانی است که داستان زندگیشان و جادهی سلوکشان در هالهای از افسانه و حقیقت و رؤیا، هنوز چراغ محافل است و نویدبخش منازل. در مجال کوتاه هزار و هشتصد کلمه که من از آن تخطی کردهام، ممکن نیست نوشتن از همهی ابعاد زندگی شاعری که مأنوس با قرآن بود و با شعر حافظ دوستی دیرینه داشت، سه ماه رجب و شعبان و رمضان را روزه میگرفت، سهتار مینواخت و آواز خوشی هم داشت، در خطاطی نیز استاد بود، یک ثلث از قرآن را به نسخ کتابت کرده بود و استاد امیرخانی گفته بودند که: «بسیار خط نورانیای دارند.» امیدوارم روح بلندپرواز شهریار کاستیهای این سطور را بر من ببخشایند.
«نمونه دستخط شهریار در حاشیه یکی از عکسهای تقدیم شدهاش»
کودکی
بازگرداندم عنان عمر با خیل خیال
خاطرات کودکی آمد به استقبالِ من
در سال ۱۲۸۵ در تبریز متولد شد و نامش را محمدحسین گذاشتند. پدرش سیداسماعیل موسوی از شاگردان آخوند خراسانی، مجتهدی بود سخاوتمند و نیکوکار، دوستدار شعر و موسیقی و در خوشنویسی استاد و در میان مردم به حاج میرآقا خشکنابی معروف بود. او از وکلای متبحر تبریز محسوب میشد و عمر خود را صرف دفاع از حقوق مظلومان کرد و در نهایت آنگونه که از خدا خواسته بود در شب قدری به دیدار معبودش شتافت.
مادرش کوکبخانم، زنی بود خانهدار که همیشه برای بچههایش از گنجینهای که در حافظه داشت، شعری بیرون میکشید و میخواند و سنگبنای شاعری پسرش را باید در لالاییها و شعرخوانیهای او جستوجو کرد. شهریار در شعرهایش بارها از فضایل پدر و مادرش یاد میکند.
سالهای آغازین زندگی او مصادف بود با قیام ستارخان و باقرخان، از سرداران جنبش مشروطه در تبریز. نابسامانی اوضاع سیاسی شهر و همینطور شیوع وبا، حاج میرآقا را بر آن داشت که خانوادهاش را به دهی بفرستد تا از حوادث زمانه در امان بمانند.
شهریار دربارهی آن دوران که کمتر از یک سال داشته میگوید: «بنا به گفتهی مادرم روزی که سخت گریه و زاری و بیقراری میکردم، ستارخان مرا با مادرم میبیند، ضمن این که مادرم را دلداری میدهد، مرا از بغل مادرم گرفته، بوسیده و میپرسد: اسم این بچه چیست؟ مادرم جواب میدهد: سیدمحمدحسین. ستارخان به ترکی جملهای میگوید که ترجمهی فارسیاش این است: ای خدای بزرگ، تو را به جد بزرگوار این کودک قسم میدهم، ما را کمک کن تا به متجاوزین و زورگویان غلبه کنیم. ای خدای بزرگ ما را پیش خلق عالم سرافکنده مکن.»
مکتب و مدرسه
محمدحسین، آموختن را با یادگیری قرآن در مکتبخانهی ده آغاز کرد و در کنار آن با خواندن گلستان و دیوان حافظ و کتابهای دیگر در همان مکتبخانه و نیز نزد پدرش پرورش مییافت. او بعد از بازگشت از ده به تبریز، تحصیلات خود را در دبستان محمدیه و دبیرستان فیوضات ادامه داد. در این دوران اسماعیل امیرخیزی، یار و مشاور ستارخان از معلمان او بود که تأثیر زیادی بر محمدحسین داشت و بعدها نیز در تهران هر جا محمدحسین به کمک نیاز داشت، برای حمایت از او حاضر بود. شهریار همواره از او به نیکی یاد میکند.
مکتب عشق بماناد و سیه حجرهی غم
که در او بود اگر کسب کمالی کردیم
نخستین شعر
روزی محمدحسین در اعتراض به اینکه چرا برای ناهار آبگوشت دارند و برنج ندارند، خطاب به رقیهباجی، خدمتکارشان میگوید:
«رویه باجی، باشیمین تاجی
اتی آت ایته، منه وئر کته»
و بعد که از آزردن رقیهباجی پشیمان شده بود، ناخودآگاه سروده بود:
من گنهکار شدم وای به من
مردمآزار شدم وای به من
و اولین شعرهای او به زبان ترکی و به زبان فارسی در نهسالگی متولد میشوند. اما سومین شعرش را که هنگام گشت و گذار با پدر و دوستان پدرش در دامنهی کوه عینالی (عونبن علی) میسراید و برای جمع میخواند و تشویق آنها را برمیانگیزد، باعث میشود پدرش احساس کند باید توجه بیشتری به آموزش و پرورش این پسر داشته باشد. به همین دلیل از معلم عربی میخواهد برای او کلاس اضافه بگذارد و برای آشنایی او با زبان فرانسه، معلم استخدام میکند. پس از این محمدحسین مرتب شعر میگوید و شعرهایش در مجلهی ادب تبریز به چاپ میرسند.
«محمدحسین بهجت تبریزی (شهریار)»
حکایت آن خواب
محمدحسین در سيزدهسالگی، در خواب میبيند که بر روی قلهی کوهها، طبل بزرگی را میکوبد و صدای آن طبل در اطراف و جوانب میپيچد و بهقدری صدای آن رعدآساست که خودش نيز وحشت میکند. اين خواب را میتوان به شهرتی که پيدا کرده، تعبير کرد.
شهریارِ طبیب
شهریار پس از دوران اول متوسطه در سال ۱۳۰۰ وقتی که حدوداً پانزدهساله بود برای ادامهی تحصیل به تهران رفت و در مدرسهی دارالفنون ثبتنام کرد. و پس از آن در سال ۱۳۰۳ وقتی که هجده سال داشت وارد دانشکدهی طب شد. به گفتهی اصغر فردی که سالها ملازم شهریار بوده است، محمدحسین همزمان با طب، فقه نیز میخوانده و شاگرد سیدحسن مدرس بوده است، اما بهدلیل اعتراض طلاب که چرا هم طب میخواند هم فقه، طلبگی را رها میکند.
شهریار پس از پنج سال خواندن طبابت، در حالیکه تنها شش ماه تا گرفتن مدرک پزشکیاش مانده بود، با حسرت عشقی نافرجام و روحی آزرده از تهدیدهای رقیبی قدرتمند و پرنفوذ، دست از ادامهی تحصیل کشید و به اجبار به نیشابور رفت.
حکایت آن پری
محمدحسین چهاردهساله وقتی به تهران میآید، به سفارش پدر به خانهی اکرمالسلطنه عمهی احمدشاه میرود که پدرش زمانی معلم پسران او بوده است و مدتی در آنجا ساکن میشود. در آنجا با دختری یتیم اما ثروتمند آشنا میشود که چراغعلیخان (امیراکرم)، پسرعموی رضاشاه، بهعنوان قیم ادارهی املاکش را به عهده داشته و در عین حال در فکر ازدواج با آن دختر بوده. شهریار در همان چهاردهسالگی مهر دخترک را به دل میگیرد و میان آنها علاقهای به وجود میآید. چند سال بعد، پس از اینکه شهریار به مدرسهی طب میرود آن مرد از محبوب شهریار، خواستگاری میکند و دختر میگوید به مردی دیگر قول ازدواج داده است. امیراکرم میفهمد و شهریار را در باغ شاه زندانی میکند و به فکر مسموم کردن شهریار هم میافتد که با وساطت مادر آن دختر شهریار آزاد میشود و برای زنده ماندن با دلی شکسته و روحی آزرده شهر را ترک میکند و به نیشابور میرود.
از تو بگذشتم و بگذاشتمت با دگران
رفتم از کوی تو اما عقب سر نگران
ما گذشتیم و گذشت آنچه تو با ما کردی
تو بمان و دگران وای به حال دگران
بعد از حدود پنج سال که امیراکرم از دنیا میرود، شهریار به تهران بازمیگردد و محبوب پیشین میخواهد که با شهریار ازدواج کند اما او که دیگر به ساحت جدیدی از سرزمین عشق پا نهاده، نمیپذیرد و این عشق همیشه برای او مقدس میماند.
آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا
بیوفا حالا که من افتادهام از پا چرا
بحرانهای روحی
شهریار پس از ناکامی در عشق و عزیمت اجباری به نیشابور و بازگشت دوباره به تهران، سالهای پررنجی را پشت سر میگذارد و دردهای روحی و جسمی طاقتفرسایی را متحمل میشود. تا جایی که مادرش برای پرستاری از او به تهران میآید و پنج سال از شهریار مراقبت میکند. شهریار در شعر «ای وای مادرم» از زحمات مادرش در این دوران یاد میکند.
تخلص شهریار
«بهجت» اولین تخلص محمدحسین بود اما وقتی به تهران آمد تصمیم گرفت تخلص تازهای برای خود اختیار کند. به دیوان حافظ تفال زد و با این غزل خواجه روبهرو شد:
چرا نه در پِی عزم دیار خود باشم
چرا نه خاک سر کوی یار خود باشم
غم غریبی و غربت چو برنمیتابم
به شهر خود روم و شهریار خود باشم
و از آن پس «شهریار» تخلص کرد.
دوستان شهریار
دو دوست نزدیک محمدحسین، سیدابوالقاسم شیوا (شهیار) که با هم در تبریز همسایه بودند و لطفالله زاهدی که در تهران با او آشنا میشود، نقش مهمی در رساندن شعرهای دوران جوانی او به آیندگان داشتند، زیرا محمدحسین نسبت به ثبت و ضبط شعرهایش بیتفاوت بود. اما این دو نفر شعرهای او را در دفترهایی منظم و مرتب مینوشتند و در نگهداری آنها میکوشیدند.
شهریار در طول زندگیاش با شخصیتهای تأثیرگذار ادبی و هنری زیادی آشنا میشود و با برخی از آنها مراودات و مکاتباتی داشته است و این مکاتبات باعث شده که او شعرهای تأثیرگذاری خلق کند. مثلاً مکاتباتی که با نیما داشته، به سرایش شعری چون «دو مرغ بهشتی» و شعرهای دیگر منجر میشود. تعدادی از این شخصیتها عبارتاند از پروین اعتصامی، محمدتقی بهار، ابوالحسن صبا، عبدالله دوامی، حبیب سماعی، صادق هدایت، نیما یوشیج، هوشنگ ابتهاج، امیری فیروزکوهی، کمالالملک، مجتبی مینوی، میرزادهی عشقی، فرخی یزدی و دیگران.
بهطور کلی شهریار محبت زیادی نسبت به دوستانش داشته است، بهطوری که حتی نام فرزندانش را از نام یا نام خانوادگی آنها انتخاب میکند.
حکایت آن عزیز
شهریار پس از فوت مادرش که برای مراقبت از او به تهران آمده بود در سال ۱۳۳۲ به تبریز باز میگردد و با یکی از خویشاندان خود، خانم عزیزه عبدالخالقی که بیست و چند سال کوچکتر از شهریار بود و معلم دبستان، ازدواج میکند. حاصل این ازدواج، سه فرزند به نامهای شهرزاد، مریم و هادی است. شهریار در سال ۱۳۵۲ مجدداً در تهران ساکن میشود و متاسفانه یک سال بعد، همسر جوانش را ناگهانی از دست میدهد و در سال ۱۳۵۶ خسته و دلشکسته همراه با فرزندان یتیمش به دیار خویش باز میگردد و تا آخر عمر در تبریز ساکن میشود. او از این پس تنهایی و انزوا را برمیگزیند.
عزیز من مگر از یاد من توانی رفت
که یاد توست مرا یادگار عمر عزیز
«شهریار در کنار فرزندانش»
به شهر خود روم و شهریار خود باشم
شهریار که در زندگی خود شرکت در جلسات احضار روح و پیوستن به حلقههای فقر و درویشی را تجربه کرده بود، غم از دست دادن رفیق جوانش سیدابوالقاسم شیوا و ناکامی در عشق را چشیده بود و حتی با اصرار یکی از نویسندگان زمانهاش به خودکشی دعوت شده بود، در نهایت همانطور که خواجهی شیراز در ابتدای ورودش به تهران پیشبینی کرده بود به شهر خود بازمیگردد تا شهریار خود باشد. به شهر فطرتِ پاکِ سرشار از محبت امیرالمؤمنین و اولادش علیهمالسلام.
آثار
- اولین کتاب او با نام «روح پروانه» در بهمن ماه سال ۱۳۰۹ با همکاری انتشارات کتابخانهی خیام منتشر میشود. شهریار این مجموعه را که در قالب مثنوی سروده شده به استادش، آقای اسماعیل امیرخیزی تقدیم میکند. این اثر اما در زمان چاپ توجه کسی را جلب نکرد.
- دومین کتاب او دیوان کوچکی از اشعار او بود که به کوشش دوست دیرینش سیدابوالقاسم شیوا جمعآوری شده بود. معلم قدیمی محمدحسین، اسماعیل امیرخیزی، شهریار را به ملک الشعرای بهار معرفی میکند و بهار برای این کتاب مقدمهای مینویسد. اما افسوس که سیدابوالقاسم رفیق وفادار او بر اثر بیماری سل از دنیا میرود و انتشار کتاب شهریار را نمیبیند.
- سومین کتاب او نیز در قالب مثنوی است که عنوانش «صدای خدا»ست و در سال ۱۳۲۱ با مقدمهی حسن ارسنجانی منتشر میشود.
- منظومهی «قهرمانان استالینگراد» را با مقدمهی علی شاهنده در سال ۱۳۲۴ به چاپ میرساند. شهریار بدون اینکه اطلاعات خاصی دربارهی نبرد استالینگراد داشته باشد، تنها با تکیه بر اطلاعات عمومی خود، سعی میکند با استفاده از عناصر طبیعت اثری رمانتیک با درونمایهی جنگ جهانی دوم خلق کند. این اثر از این نظر که به واژههای تازه و حتی غربی اجازهی ورود به شعر میدهد قابل توجه است. نکتهی جالب توجه دیگر دربارهی این اثر این است که قسمتی از آن به زبان روسی ترجمه شده و مورد توجه اساتید دانشگاههای روسیه قرار گرفته است.
- مجموعهی «حیدربابایه سلام» را در سال ۱۳۲۹ بهخاطر مادرش میسراید، زیرا مادرش فارسی نمیداند و از او میخواهد شعری بگوید که او نیز بتواند آن را بفهمد. این اثر که شاهکار شهریار محسوب میشود باعث شهرت جهانی او شده است.
- در سال ۱۳۳۳ جلد اول دیوان او با عنوان «شهریار ۱- غزلیات، رباعیات، قطعات» با مقدمهی «علی زهری» منتشر میشود. سایر آثار او بهترتیب زیر منتشر میشوند:
- جلد دوم دیوان او با عنوان «شهریار ۲- مثنویها، قصیدهها و اشعار متفرقه» در سال ۱۳۳۵
- جلد سوم دیوان او با عنوان «شهریار ۳- مکتب شهریار» در سال ۱۳۳۵
- مثنوی «مولانا در خانقاه شمس» به مناسبت روز مولانا در آبان ۱۳۳۶
- جلد چهارم دیوان او با عنوان «شهریار 4- افسانهی شب و سایر آثار» در سال ۱۳۳۶
- جلد دوم «حیدربابایه سلام» در سال ۱۳۴۳
- منظومهی «سهندیه» در سال ۱۳۴۵: این اثر را در جواب نامهی منظوم شاعر آذربايجانی، مرحوم «بولود قرهچورلو» که سهند تخلص میکرد سروده است. شهریار او را شاعری آزاده معرفی میکند و در این اثر از او تجلیل کرده است. این منظومه در کنار «حیدربابایه سلام» از آثار مهم شهریار به زبان ترکی به شمار میآید.
- چاپ دیوان او با عنوان «کلیات دیوان شهریار مجموعهی پنج جلدی» در تبریز، در سال ۱۳۴۶
- چاپ جلد دوم دیوان او با عنوان «کلیات دیوان شهریار، جلد دوم» در سال ۱۳۴۹ در تبریز
- چاپ اشعار ترکی او با عنوان «شهریارین آذربایجان دیلینده اثرلری» به کوشش یحیی شیدا در تبریز در سال ۱۳۶۱
- چاپ کتاب «شهریار و انقلاب ملت» در سال ۱۳۹۶، سی سال بعد از فوت شاعر به کوشش اصغر فردی
نکتهی آخر اینکه شهریار منظومهای نیز برای پروین اعتصامی دارد که تا به امروز منتشر نشده است.
شهریار و موسیقی
شهریار سهتار مینواخت و آواز را از اقبال آذر فراگرفته بود و صدای خوبی هم داشت. با بسیاری از بزرگان موسیقی ارتباطی صمیمی داشت؛ بهخصوص با استاد ابوالحسن صبا.
شماری از اشعار او بهعنوان ترانه اجرا شدهاند. بهعنوان نمونه شعر «امشب ای ماه» را خوانندگان مختلفی خواندهاند یا «آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا» با صدای زندهیاد بنان در حافظهی هنر این سرزمین ثبت شده است. در سالهای اخیر نیز خوانندگانی چون سالار عقیلی و محمد معتمدی و... با اجرای اشعار او به هنرنمایی پرداختهاند. همچنین اجرای شماری از اشعار او با صدای محسن چاوشی و در سبکهای جدید، ظرفیتهای موسیقایی اشعار او را آشکارتر کرده است.
چه شد که بار دگر یاد آشنا کردی
چه شد که شیوهی بیگانگی رها کردی
«نواختن سه تار توسط استاد شهریار»
سیری کوتاه در آفاق شعر شهریار
شهریار از پرکارترین شاعران ایرانی است. روح حساس و ذوق لطیف و طبع روان او به هر حادثهای عکسالعملی در قالب شعر نشان داده است. دیوان او سرشار از شعرهایی است که در شادی دیدار دوستان یا غم از دست دادن عزیزان سروده است. بهعلاوه او زندگی پر فراز و نشیبی داشته و دورانهای متفاوتی را از نظر فکری و روحی پشت سر گذاشته که همهی اینها بر آثار او تأثیرگذار بودهاند و همچنین قادر بوده است به دو زبان فارسی و ترکی هنرنمایی کند. به همین دلیل بیان تمام ویژگیهای شعر او خارج از توان این مجال است. در ادامه تنها نگاهی گذرا به آثار فارسی او از نظر قالب و موضوع و نیز نگاه بسیار مختصری به آثار ترکی او خواهیم داشت.
قالبهای شعر شهریار
1-غزلها: شهریار خود را مرید حافظ میداند و میگوید: «هر چه دارم همه از دولت حافظ دارم.» او بیش از هفتاد غزل به اقتفای حافظ سروده است و نیز در غزلهای دیگری ارادت خود را به حضرت لسانالغیب ابراز میکند.
شهریار الگوی غزل خود را از حافظ میگیرد، از سعدی و صائب بهره میبرد و همهی اینها را با رنجها و شادیهای زندگی خود درمیآمیزد و با زبان زمانهی خود عجین میکند و «غزلِ شهریار» را برای زبان فارسی به ارمغان میآورد. زبان غزلهای شهریار که البته تحت تأثیر ایرج میرزا نیز بوده است، بدون تکلف، نزدیک به زبان مکالمهی مردم، سرشار از اصطلاحات عامیانه و ضربالمثلهاست و ناگفته نماند که گاهی این نزدیکی به زبان مردم به نقطه ضعف شعر او تبدیل میشود. شهریار از نخستین کسانی است که پای واژههای تازه و کلماتی را که تا آن روز غیرشعری محسوب میشدند به غزل باز میکند.
غزل او چون غزل دیگر بزرگان سبک عراقی، بیشتر در وزن جویباری سروده شده است.
با عقل، آب عشق به یک جو نمیرود
بیچاره من که ساخته از آب و آتشم
منزوی در کتاب «این ترک پارسیگوی» میگوید که شهریار از نخستین شاعرانی است که در تعداد فراوانی از غزلهایش، به غزل با تمام ابیاتش بهعنوان یک واحد شعری در خدمت بیان اندیشه و عواطف نگاه میکند، نه مجموعهای از ابیات مستقل.
2- شعرهایی در قالبهای نو: شهریار پس از آشنایی با نیما، شعرهایی چون «هذیان دل»، «دو مرغ بهشتی»، «مومیایی» و «ای وای مادرم» را میسراید و در آنها از اندیشههای نیما استقبال میکند. همچنین شعرهایی خطاب به نیما یا دربارهی نیما دارد و در آنها نسبت به نیما ابراز فروتنی میکند و او را میستاید. شهریار این دسته از شعرهایش را تحت عنوان «مکتب شهریار» منتشر کرده است.
3- دیگر قالبهای سنتی: شهریار در قالبهای مثنوی، قصیده، قطعه، رباعی و دوبیتی نیز آثاری دارد. در این میان میتوان از منظومهی مثنوی «افسانهی شب» نام برد که شامل تعدادی مثنوی است که در هر کدام روایتی از شب را با زاویهای تازه بیان میکند. مثنوی «شب و علی» از زیباترین مثنویهای این منظومه است.
علی آن شیر خدا شاه عرب
الفتی داشته با این دل شب
موضوعات شعر شهریار
قبلا گفتیم که شهریار بهخاطر طبع روانش برای هر حادثهای و موضوعی که عواطفش را درگیر میکرده شعری سروده. اشعار او واقعهنگاریهایی است که حاصل تجربیات اوست. اگر شعرهای شهریار را بهترتیب سرایش بخوانیم گویا داستان زندگی او را خواندهایم. در ادامه برخی از پربسامدترین موضوعات شعر او را مرور میکنیم:
1- عشق: جانمایهی اصلی غزلهای شهریار عشق است و بهخصوص شعرهای دوران جوانی او سرشار از این حس شیدایی و شوریدگی است و بسیاری از این عاشقانهها مهمان حافظهی مردم شدهاند.
2- اشعار مناجاتی و آیینی: بخش مهمی از اشعار شهریار، مناجاتها و اشعار ولایی و مذهبی اوست که در میان آنها شعری که برای حضرت امام علی علیهالسلام سروده است و پیش از انتشارِ آن، آیتالله مرعشی نجفی در عالم رؤیا میبینند که شهریار آن را برای حضرت مولی الموحدین میخواند، موجب شهرت و محبوبیت بیش از حد شهریار در بین اقشار مردم شده است.
علی ای همای رحمت تو چه آیتی خدا را
که به ماسوا فکندی همه سایهی هما را
ذکر این نکته لازم است که اصغر فردی، شاگرد و ملازم استاد شهریار بعد از سالها عنوان کردند که شعر مد نظر در آن خواب، مثنوی «شب و علی» است، نه غزل معروف «علی ای همای رحمت...». الله اعلم.
نکتهی مهم دیگر اینکه در جایجای آثار شهریار و نه صرفاً در آثار مناجاتی و آیینی او با روح مذهبی و اندیشهی دینی او مواجهیم.
3-اشعار اجتماعی و تاریخی: او بیشتر حوادث و مسائل مهم روزگار خود را از زمان پهلوی تا پیروزی انقلاب و بعد از آن به شعر درآورده است. گرچه این آثار از نظر ادبی قابل مقایسه با آثار مهم شهریار نیستند اما برای شناخت زمانهی شهریار و آشنایی با سیر تفکر او قابل توجهاند.
شهریار ازجمله شاعرانی است که پس از پیروزی انقلاب اسلامی با آن همصدا میشود و شعرهایی با موضوع انقلاب و دفاع مقدس و شخصیتهای تأثیرگذار آن دارد. این دسته از اشعار او در کتابی با عنوان «شهریار و انقلاب ملت» به کوشش اصغر فردی گردآوری و چاپ شده است.
سلام ای جنگجویان دلاور
نهنگانی به خاک و خون شناور
سلام ای صخرههای صفکشیده
به پیش تانکهای کوهپیکر
4- اخوانیه: موضوع قابل ملاحظهی دیگر در آثار او اخوانیهها و شعرهایی است که برای دوستان و آشنایانش سروده که همگی از مشاهیر بودهاند.
اشعار ترکی
دو منظومهی «حیدربابایه سلام» و «سهندیه» مشهورترین آثار شهریار به زبان ترکی هستند که اولی در میان کل آثار او مهمترین اثر تلقی میشود و به زبانهای زندهی دنیا ترجمه شده و برای شاعرش شهرتی جهانی به ارمغان آورده است. منزوی در کتاب این ترک پارسیگوی دربارهی این منظومه میگوید: «هنر بزرگ و شگفتانگیز شهریار در حیدربابایه، رجوع موفقیتآمیز ذهن و زبان او به ضربالمثلها، متلها، قصهها و سایر عناصر زندگی مردم عادی است.» یعنی دقیقاً آن ویژگیهایی که در غزلهای فارسی او باعث تشخص شعر او میشود در شعرهای ترکیاش نیز دیده میشود.
مطلب مرتبط:
فهرست: ده غزل از بهترین شعرهای عاشقانه شهریار