شنبه 28 مرداد 1402 / خواندن: 10 دقیقه
به بهانه 19 آگوست؛ روز جهانی عکاسی

جستار: نگاهی به سیر پیدایش و تاریخچه عکاسی از شرق تا غرب

در شرق سنت تصویر سرگذشت دیگری دارد. در روزگاری که‌ هنرمندان شرقی در اوج مهارت و با شیوه‌های ناب مینیاتورهای زنده و طومارهای شاعرانه و فیلسوفانه را خلق می‌کردند، هیچ تلاشی از سوی آن‌ها برای بازنمایی واقعیت، نشان دادن فضای سه بعدی، کوتاه‌نمایی یا پرسپکتیو (دورنمایی) خطی نمی‌بینیم. در حالی ‌که اختراع و استفاده از ابزاری به نام اتاق تاریک که اساس یک دوربین عکاسی است، به ابن هیثم (قرن دهم و یازدهم میلادی) دانشمند برجسته‌ی مسلمان بازمی‌گردد. ابن هیثم اولین دانشمند فیزیک نور یا اپتیک در جهان است که اتا...

5
جستار: نگاهی به سیر پیدایش و تاریخچه عکاسی از شرق تا غرب

مجله میدان آزادی: امروز را که بیست و هشتمین روز از ماه آگوست است، «روز جهانی عکاسی» نام‌گذاری کرده‌اند. به بهانه‌ی فرارسیدن این روز و ضمن تبریک به همه‌ی عکاسان و دوستداران دنیای عکاسی، جستاری را به قلم خانم «فرزانه استکی» -عکاس و پژوهشگر- به مخاطبان مجله تقدیم می‌کنیم. در این یادداشت به تاریخچه‌ی اختراع عکاسی، خدمات آن به جهان انسان‌ها و انواع تکنیک‌های به کاربرده شده برای ثبت تصویر در گذر ایام پرداخته شده است. این مطلب را بخوانید:

آوریل ۲۰۲۳

بهار که فرا می‌رسد، صدها نفر از ساکنان شهر با دوربین‌ یا موبایل‌ بیرون می‌زنند تا با شکوفه‌ها و درختان سرسبز و با سفره‌های هفت‌سین در شهر عکس بگیرند. آن‌ها همانند شکارچیان، هر زاویه، لحظه و ژست را شکار می‌کنند و تلاش برای انتخاب بهترین عکس از میان عکس‌ها (عکس با زاویه‌ای که ما را در بهترین حالت مد روز نشان داده، وانمودی که ما در بهترین حالت به نظر می‌رسیم!) بلافاصله شروع می‌شود. ده‌ها و شاید صدها عکس برداشته‌شده با تفاوت‌های اندک و کمی بی‌دقتی؛ هیچ‌ کدام کامل نیست. انتخاب به نظر سخت است. پس از کشمکش فراوان و انتخاب سخت یک عکس (قبل‌تر که اینستاگرام اجازه‌ی پست کردن یک تصویر را می‌داد) یا انتخاب راحت‌تر ده عکس از یک موضوع (!) برای پست آلبومی، عکس‌ها در همان صفحه‌ی دیجیتالی دست‌کاری یا ادیت می‌شوند، به‌سرعت نور منتشر می‌شوند و در سراسر دنیا سفر می‌کنند. تنها در این هنگام است که دوربین‌به‌دست‌ها نفسی راحت می‌کشند و مطمئن می‌شوند که سال‌شان تحویل شده، آن بهار را تسخیر کرده‌اند و واقعاً عیدی اتفاق افتاده است. البته طولی نمی‌کشد که نگرانی دیده شدن عکس (کمی و چگونگی و نظرات بقیه) شروع می‌شود، البته اگر قبل از گرفتن عکس شروع نشده باشد!

به‌طور هم‌زمان، میلیون‌ها عکس دیگر هم برای رسیدن به ما سفر می‌کنند، در حالی‌ که روی صندلی نشسته، قهوه می‌نوشیم و صفحات لمسی را اسکرول می‌کنیم.

دنیای تصویر قبل از عکاسی

اما درست تا صد و هشتاد و پنج سال قبل تصاویری که آدم‌ها از بهار می‌دیدند به طراحی‌ها و نقاشی‌های آن زمان محدود می‌شد. تصاویر زندگی انسان‌ها به تصاویر روی ظروف، فرش‌ها، پارچه‌ها و… محدود می‌شدند؛ در بالاترین مرتبه هم تابلوهای نقاشی گران‌مایه قرار داشتند. تصور کنید چند درصد از مردم امکان و توانایی مالی سفر به ایتالیا را داشتند برای اینکه تابلوی «بهار» بوتیچلی را که در دهه‌ی ۱۸۴۰ تکمیل شد، ببینند؟ اساساً سفر کردن در این زمان چند روز یا ماه طول می‌کشید و به جان خریدن آن ‌همه سختی برای دیدن تصاویر چه میزان ضرورت داشت؟ اصلاً بگذارید سؤالی که پیش از این مطرح است را بپرسم: چند نفر در دنیا از وجود این تصویر اطلاع داشتند؟ یا اینکه در سال ۱۸۴۰ چند نفر از مردم می‌توانستند به پاریس بروند؟ بدون هواپیما و وسایل نقلیه‌ی سریع‌السیر چه کسی برای دیدن تابلوی «هنگام بهار» کلود مونه، نقاش امپرسیونیست برجسته، صدها و هزاران کیلومتر سفر می‌کرد؟ در بهترین حالت می‌توانیم بگوییم البته که بیشتر مردم نمی‌توانستند برای دیدن تصاویر رنج چنین سفری را به جان بخرند. حال آنکه اصولاً چنین کاری برایشان مطرح یا دغدغه نیز نبود.

چرا عکاسی در غرب اختراع شد؟

در شرق سنت تصویر سرگذشت دیگری دارد. در روزگاری که‌ هنرمندان شرقی در اوج مهارت و با شیوه‌های ناب مینیاتورهای زنده و طومارهای شاعرانه و فیلسوفانه را خلق می‌کردند، هیچ تلاشی از سوی آن‌ها برای بازنمایی واقعیت، نشان دادن فضای سه بعدی، کوتاه‌نمایی یا پرسپکتیو (دورنمایی) خطی نمی‌بینیم. در حالی ‌که اختراع و استفاده از ابزاری به نام اتاق تاریک که اساس یک دوربین عکاسی است، به ابن هیثم (قرن دهم و یازدهم میلادی) دانشمند برجسته‌ی مسلمان بازمی‌گردد. ابن هیثم اولین دانشمند فیزیک نور یا اپتیک در جهان است که اتاق تاریک را برای بررسی خورشیدگرفتگی به کار برد. این ابزار در زمان جنگ‌های صلیبی تازه به اروپا راه یافت.

https://azadisq.com/Portals/0/images/content/1401/%d9%82%d9%84%d9%87-%d9%81%d9%88%d8%ac%db%8c.jpeg?ver=yPlQyhz0K8nVsPOn7kpbVg%3d%3d

قله فوجی از هنرمند ژاپنی کاتسوشیکا هوکوسایی؛ سال ۱۸۳۲ چاپ «اوکیوئه» باسمه چوبی

برخلاف نگاه عمیق و فلسفی هنرمندان شرقی، دانشمندان غربی همواره در پی تحقیق و مطالعه‌ی آن چیزی بودند که چشم مادی می‌بیند و طلب بازنمایی جهان سه‌بعدی را داشتند. نقاشان غربی قرن‌ها از تصویر تشکیل‌شده در اتاق تاریک کمک می‌گرفتند؛ اما چه می‌شد اگر خود صحنه قادر به ترسیم خود بود؟ چه می‌شد اگر به‌روشی جادویی امکان نمایش دقیق واقعیت بدون نیاز به مهارت طراحی و کار سخت میسر بود؟

https://azadisq.com/Portals/0/images/content/1401/%D8%A8%D8%A7%D9%85%D8%A8%D9%88-%DA%98%D8%A7%D9%86%DA%AF-%D8%A8%D8%A7%D9%86%DA%A9%D8%A7%DB%8C%D9%88.jpeg?ver=MOcBTV9QbV0v15fA3UWMNA%3d%3d

بامبو اثر ژانگ بانکایو از چین قرن ۱۸؛ نگاه شرقی

اوایل سده‌ی هجدهم

در غرب مدرن که ماشین‌ها به‌جای انسان‌ها کار می‌کردند، چه می‌شد اگر یک چشم مکانیکی بدون خطا (؟!) هم واقعیت را به‌جای چشم انسان می‌دید و دقیق ثبت می‌کرد؟ چندین دانشمند، از چند نقطه‌ی غرب بدون اطلاع از تحقیقات هم به‌دنبال این پاسخ بودند.

در سال ۱۷۲۷ پروفسور شولتز تصادفی متوجه شد نقره با دریافت نور تیره می‌شود. حدود سال ۱۸۰۰ توماس وج‌وود اشیایی را مستقیم روی چرم نیترات نقره‌اندود قرار می‌داد، اما نمی‌توانست تصویر منفی حاصل را ثابت کند و کل کار به‌تدریج تیره می‌شد. حدود ۲۰ سال بعد نیسفور نیئپس با نوعی قیر که در برابر نور خوردن سفت می‌شد، به تصویر مثبت رسید. او از فرایندش به نام هلیوگرافی یا نقاشی با خورشید برای چاپ کلیشه استفاده ‌می‌کرد.

سال ۱۸۲۶

نیئپس موفق به ثبت تصویر کمرا آبسکیورا* از منظره‌ی پنجره‌ی طبقه‌ی بالای اتاق کارش شد که به‌عنوان اولین عکس تاریخ هنوز موجود است.

https://azadisq.com/Portals/0/images/content/1401/%D9%86%DB%8C%D8%B3%D9%81%D9%88%D8%B1-%D9%86%DB%8C%D8%A6%D9%BE%D8%B3_1.jpeg?ver=MOcBTV9QbV0v15fA3UWMNA%3d%3d

اولین عکس تاریخ از نیسفور نیئپس ۱۸۲۶ تکنیک هلیوگرافی با مدت زمان ۸ ساعت نوردهی

 

https://azadisq.com/Portals/0/images/content/1401/%DA%A9%D9%85%D8%B1%D8%A7-%D8%A2%D8%A8%D8%B3%DA%A9%D9%88%D8%B1%D8%A7.png?ver=AIdDeFvqz1DC4oL6RGUW-A%3d%3d

تصویری از کمرا آبسکیورا

فردی به نام لویی داگر از فرانسه که راجع ‌به تحقیقات نیئپس شنیده بود، با او شراکت کرد و پس از مرگش کار او را ادامه‌ داد. او به ‌ورق مسی آبکاری‌شده با نقره و به نور حساس شده با بخار ید رسید که با بخار جیوه ظاهر می‌گشت. فرایندش را داگرئوتایپ نامید ولی پول کافی برای ارتقای آن نداشت.

 ۱۹ آگوست ۱۸۳۹

کشف داگر از نظر دولت فرانسه آن‌قدر مهم بود که حق انحصاری فرایند را از داگر خرید. در یک گردهمایی خاص در آکادمی علوم و هنر، پاریس به‌صورت هیجان‌انگیزی در انتظار بود. یکی از دوستان داگر چگونگی کارکرد و جزئیات فرآیند را تشریح می‌کرد. در سالن غوغا شد. یکی فریاد می‌زد یدید نقره. دیگری معتقد بود هیپوسولفیت سدیم اسم رمز ماده است.

خبر به‌سرعت پخش شد، در روزنامه‌ها این عکس براق فلزی (داگرئوتایپ) آینه‌ی حافظه‌دار خوانده شد! یک فرایند جادوییِ اختراع‌شده که گویی نور در طی آن، می‌تواند خود‌به‌خود طراحی کند!

یک ساعت بعد

تمام مغازه‌های عینک‌سازی مملو از جمعیت‌اند و قادر به جمع‌آوری ابزار کافی برای پاسخ‌گویی به داگرئوتایپیست‌های آینده نیستند.

چند روز بعد

در تمام میادین پاریس، روبه‌روی هر کلیسا و قصر، جعبه‌های تاریک بر سه‌پایه کاشته شده. نقاشان برای امرار معاش خود نگران شدند. پل دلاروش می‌گوید: «از امروز نقاشی مرده است.»

پنج سال بعد

در هر شهر مهم اروپا و آمریکا، استودیوهای داگری مشغول کارند. البته مدل داگرئوتایپ شدن بسیار سخت بود. پیش از هر چیز باید با عکاس در مورد لباس مشورت می‌کردند. زیرا فرایند صرفاً به نور آبی و سفید حساس بود و دیگر رنگ‌ها به سیاهی می‌زد. در ساعت مقرر با طی ‌پله‌های زیاد به اتاق شیشه‌ای روی ساختمان می‌رفتند و مدل تا یک دقیقه باید کاملاً ثابت به دوربین نگاه می‌کرد و حتی پلک نمی‌زد. حالا عوام و قشر متوسط برای اولین بار می‌توانستند تصویری از خود داشته باشند و آن ‌را به عزیزان‌شان نشان دهند، زیرا نتیجه‌ی کار ارزان‌تر و دقیق‌تر از نقاشی‌های مینیاتوری، و بنابراین در دسترس همگان بود.

از طرفی با انقلاب صنعتی، سرعت سفر دو برابر شده بود. همه شیفته‌ی سفر و ثبت مناظر دوردست شدند. (دولت‌های غربی هم در جهت استعمار، کم به شناخت و مطالعه‌ی دقیق مناطق بکر دورافتاده با عکس، علاقه نشان ندادند!)

https://azadisq.com/Portals/0/images/content/1401/%D8%A8%D8%B1%D8%AC-%D9%BE%DB%8C%D8%B2%D8%A7-%D9%85%D8%A7%D8%B1%D8%AA%DB%8C%D9%86-%D9%BE%D8%A7%D8%B1.jpeg?ver=UOwZAOAN62tO7XWqp-TqAg%3d%3d

برج کج (خمیده) پیزا ، عکاس: مارتین پار ۱۹۹۰

مد روز قرن نوزده

عکاسی به سرعت جای خود را در زندگی مردم باز می‌کرد؛ پیشرفت‌های‌ تکنیکی به مرور منجر به عکاسی ساده‌تر و با کیفیت‌تری می‌شد و هر زمان نقل محافل و مجالس مهمانی عکس‌ها بودند. برای تصور بهتر این موضوع می‌توانید آن را با سال‌های اولیه اختراع تلویزیون و فراگیر شدن آن در خانه‌ها مقایسه کنید.

همراه داشتن یک کارت ویزیت مشابه کارت‌های تجاری امروزی در قرن نوزده مد بود. کارت با درج نام و منزلت و آدرس دقیق شخص هنگام ملاقات به خدمتکاری که در را باز می‌کرد، داده می‌شد. البته این کارت‌ها به همان سرعت که مد شده بود، دمده شد و جای خود را به مدهای دیگری داد. این مد قرن نوزدهم نیز از چشم عکاسان و قاب‌های عکاسی آن دوران دور نماند و عکس‌هایش برای تاریخ به یادگار گذاشته شد.

https://azadisq.com/Portals/0/images/content/1401/%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA-%D9%88%DB%8C%D8%B2%DB%8C%D8%AA.jpeg?ver=2sKISisqboMZBYCrIRHQuA%3d%3d

کارت ویزیت متعلق به مری کمرون اواخر قرن ۱۹ عکاس: ریگلزورث و بینز از ولینگتون نیوزیلند

دنیای کوچک‌تر، با عکاسیِ دموکراتیک

حالا برای اولین بار در تاریخ، یک فرد معمولی یا حتی کسی از طبقه‌ی کارگر، می‌توانست چهره‌ی جد مرحومش را ببیند یا تصویر مادربزرگش را داشته باشد. حتی می‌توانست عکس ملکه و پادشاه را هم در تملک خود داشته باشد! و با آن هر کاری که خواست بکند. عکاسی اثری بسیار غریب و متعادل‌کننده داشت. دنیا را کوچک‌تر کرد و نشان داد پادشاهان، ملکه‌ها و سیاست‌مداران نه خدایان، بلکه از گوشت و خون‌اند و مثل بقیه‌ی‌ آدم‌ها فانی.


پی‌نوشت:

* همان اتاقک تاریک، اساس بدنه‌ی دوربین




تصاویر پیوست

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط «میدان آزادی» منتشر خواهد شد
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد!

نکته دان
حالا برای اولین بار در تاریخ، یک فرد معمولی یا حتی کسی از طبقه‌ی کارگر، می‌توانست چهره‌ی جد مرحومش را ببیند یا تصویر مادربزرگش را داشته باشد. حتی می‌توانست عکس ملکه و پادشاه را هم در تملک خود داشته باشد! و با آن هر کاری که خواست بکند. عکاسی اثری بسیار غریب و متعادل‌کننده داشت. دنیا را کوچک‌تر کرد و نشان داد پادشاهان، ملکه‌ها و سیاست‌مداران نه خدایان، بلکه از گوشت و خون‌اند و مثل بقیه‌ی‌ آدم‌ها فانی.

در تمام میادین پاریس، روبه‌روی هر کلیسا و قصر، جعبه‌های تاریک بر سه‌پایه کاشته شده. نقاشان برای امرار معاش خود نگران شدند. پل دلاروش می‌گوید: «از امروز نقاشی مرده است.»

مطالب مرتبط