پنجشنبه 27 آذر 1404 / خواندن: 13 دقیقه

تک‌نگاری: نگاهی به زندگی و آثار ثمیلا امیرابراهیمی

ثمیلا امیرابراهیمی، نقاش، طراح، مترجم و نویسنده، متولد ۱۳۲۹ در تهران است. او از کودکی نقاشی را دوست ‌داشت و در دوازده-سیزده‌سالگی، با تشویق و حمایت پدر و مادرش، آموزش نقاشی را نزد «بهجت صدر» آغاز کرد. صدر از پیشگامان نقاشی مدرن ایران بود که بعدها به خارج از کشور مهاجرت کرد. آنچه در آموزش او اهمیت داشت این بود که با وجود سبک شخصی در نقاشی انتزاعی، هنرجویان خود را بر اساس اصول آکادمیک به طراحی و نقاشی از اشیا، پرتره و اندام انسان راهنمایی می‌کرد.

5
تک‌نگاری: نگاهی به زندگی و آثار ثمیلا امیرابراهیمی

مجله میدان آزادی: ثمیلا امیرابراهیمی، متولد ۱۳۲۹ تهران، از هنرمندان فعال هنرهای تجسمی ایران است که جدا از فعالیت‌هایش در پژوهش هنر و ژورنالیسم هنر، در حوزه‌هایی چون نقاشی، حکاکی، عکاسی، کلاژ و کالکوگرافی آثار متعددی خلق کرده است. در ادامه، تک‌نگاری او را به قلم نگار رئوفی‌فرد بخوانید:
     

در یک دیالوگ درخشان از فیلم «صحنه‌هایی از یک ازدواج» اثر «برگمان»، خانم مسنی احوالات خود را در قالب کلماتی نافذ و حقیقتاً شوکه‌کننده برای ماریان شرح می‌دهد:‌

«یه اتفاق وحشتناک دیگه در حال رخ دادنه. حواس من، بینایی، شنوایی، لامسه، دارن از کار می‌افتن. مثلاً من می‌دونم که این یه میزه. می‌تونم ببینمش و لمسش کنم. ولی احساسش... رقیق و خشکه. متوجه‌این؟ در مورد همه ‌چیز همین‌طوریه. موسیقی، بوها، چهره‌ها، صداها. همه ‌چیز کم‌‌مایه، خاکستری و بی‌ارزش به نظر می‌رسه.»
 

ثمیلا امیرابراهیمی، نقاش معاصر
«ثمیلا امیرابراهیمی»، نقاش معاصر

پس از اینکه اینکه از طرف مجله میدان آزادی قرار شد تک‌نگاری «ثمیلا امیرابراهیمی» را بنویسم، سراغ فیلم مستند «ماندن» از «مانی حقیقی» رفتم که در آن گفت‌وگویی دارد با چند تن از نقاشان برجستۀ ایرانی حول موضوع جنگ و تجربۀ موشک‌باران. امیرابراهیمی در قسمتی از آن مستند چهل و سه دقیقه‌ای فقط چند جمله‌ای صحبت می‌کند:

«آدما به دنیا میان و از بین می‌رن هر کدوم به‌نوعی. خیلی هم بی‌انصافیه که بر اثر جنگ و ناخواسته از بین برن. ولی اشیا و مکان‌ها و طبیعت و خیلی چیزای دیگه هستن که کسی براشون دل نمی‌سوزونه. به یادشون نیست. و اینا هم زندگی خودشون رو دارن. حق دارن زندگی خودشون رو بکنن. اینا هم به‌صورت ناگهانی ممکنه از بین برن. تو این برخورد متفاوتی که خود منطقه به من داد، احساس کردم من بیشتر با آثار باقیمونده از جنگ هم‌دردی می‌کنم. تازه برای من روشن شد که فاجعه خیلی‌خیلی وسیع‌تر از اون چیزیه که با تعداد کشته‌ها و فقط ضایعات انسانی تصور می‌شه.»

این کلمات درست در نقطۀ مقابل آن احساس خشک و بی‌رمقی قرار می‌گیرند که آن زن برای ماریان شرح می‌دهد. حس کردن جهان و همۀ متعلقاتش به‌شکلی که شاید برای شخصی دیگر، هیچ ارزشِ روی‌آوری نداشته باشد. این همان کاری است که هنر انجام می‌دهد: حواس را بیدار نگه می‌دارد؛ ما را به یک زیست حساس‌تر فرامی‌خواند. و شاید یکی از علت‌های نیاز جهان به هنر و هنرمندان همین باشد. 
 

زندگی‌نامه

ثمیلا امیرابراهیمی، نقاش، طراح، مترجم و نویسنده، متولد ۱۳۲۹ در تهران است. او از کودکی نقاشی را دوست ‌داشت و در دوازده-سیزده‌سالگی، با تشویق و حمایت پدر و مادرش، آموزش نقاشی را نزد «بهجت صدر» آغاز کرد. صدر از پیشگامان نقاشی مدرن ایران بود که بعدها به خارج از کشور مهاجرت کرد. آنچه در آموزش او اهمیت داشت این بود که با وجود سبک شخصی در نقاشی انتزاعی، هنرجویان خود را بر اساس اصول آکادمیک به طراحی و نقاشی از اشیا، پرتره و اندام انسان راهنمایی می‌کرد. هرچند ثمیلا مدت کوتاهی نزد ایشان کلاس رفت اما این دورۀ کوتاه، تأثیری ماندگار بر نگاه او گذاشت چنان‌که خود توصیف می‌کند:

 «دورۀ آموزش من در این کلاس هرچند کوتاه، اما بسیار مفید و آموزنده بود. در چند ماهی که هفته‌ای یک ‌بار به کلاس خانم صدر می‌رفتم تازه فهمیدم که چطور باید به محیطم و به اشیا و آدم‌ها نگاه کنم و بکوشم با تمرین مداوم در طراحی و نقاشی چیزی را که می‌بینم روی کاغذ و بوم بیاورم.»

 ثمیلا پس از این کلاس‌ها، خودش نقاشی را دنبال کرد و با اشتیاق به طراحی و نقاشی‌های تخیلی یا از روی مدل زنده پرداخت.

در انتخاب رشتۀ دانشگاهی با مشورت خانم صدر که آن زمان رئیس دانشکدۀ هنرهای زیبا بود، تصمیم گرفت در رشته‌ای غیر از هنر تحصیل کند تا جهان مخصوص به خودش در نقاشی حفظ شود. بنابراین وارد رشتۀ حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران شد. سال ۱۳۵۲ در رشتۀ علوم سیاسی فارغ‌التحصیل شد و برای آموزش گراوورسازی هنری در مدرسۀ شبانه در پاریس، عازم فرانسه شد. پس از بازگشت کوتاه‌مدت به ایران (سال ۱۳۵۳ تا ۱۳۵۵)، به آمریکا رفت و وارد یک مدرسۀ هنری در دانشکدۀ هنرها و صنایع دستی کالیفرنیا در اوکلند شد و با تطبیق برخی از دروس حقوق پس از دو سال، یعنی در سال ۱۳۵۷، لیسانس هنرهای زیبا را دریافت کرد و به ایران بازگشت که هم‌زمان شد با آغاز انقلاب. از همان زمان تدریس در دانشکده‌های هنرهای زیبا و هنرهای تزیینی را آغاز کرد. با وقوع انقلاب فرهنگی و تعطیلی دانشکده‌ها، ناگزیر شد فعالیت خود را در قالب کلاس‌های خصوصی ادامه دهد. از آن زمان تا به امروز، او به ترجمه، تألیف و تدریس مشغول است و نمایشگاه‌های انفرادی و گروهی بسیاری در داخل و خارج از ایران برگزار کرده. 


ثمیلا امیرابراهیمی
«ثمیلا امیرابراهیمی» در جوانی

فعالیت نوشتاری

ثمیلا امیرابراهیمی فعالیت نوشتاری خود را در سال ۱۳۵۲ با ترجمۀ چند مطلب برای مجلات «تماشا» و «رودکی» آغاز کرد. پس از انقلاب، همکاری‌اش را با نشریات «آدینه» و «گردون» ادامه داد و در دهۀ هفتاد نیز به‌مدت طولانی با مجلۀ «چیستا» به سردبیری «پرویز شهریاری» همکاری داشت و ترجمه‌های مفصلی دربارۀ هنر معاصر منتشر کرد. او در مجلۀ «زنان» بیشتر به معرفی و نوشتن دربارۀ زنان هنرمند پرداخت و همچنین با مجلاتی مثل «حرفه: هنرمند» نیز همکاری دارد.
 
ازجمله کتاب‌هایش:

  • مجموعۀ سه کتاب: «به شاعر» (۱۳۸۳) ـ «هزارتو» (۱۳۸۳) ـ «چرخه‌‌ها» (۱۳۸۵)
  • «چهره‌ها و نقاب‌ها، نقاشی‌های ۱۳۵۲ ـ ۱۳۴۶» (۱۳۸۸)
  • «شب‌ها و سایه‌‌ها» (۱۳۹۱)

تعدادی از مقالات:

  • طراحی شرف هنر است (او در این مقاله طراحی را به‌مثابه شبکه‌ای زنده می‌داند که هم احساسات، ویژگی‌های روانی و جسمی هنرمند، هم دانسته‌های هنری او را منعکس می‌کند؛ خرداد و تیر ۱۳۸۰)
  • هنرمندان برای چه خودنگاری می‌کنند؟ (مروری اجمالی بر تاریخچۀ ژانر خودنگاری در تاریخ نقاشی اروپا؛ زمستان ۱۳۹۲)
  • نقاشی تاریخی ایران در نسبت با غرب (پاییز ۱۳۹۶)
  • گردش نقاش در آلبوم‌های خانوادگی (پرداختن به موضوع عکس‌های خانوادگی با اشاره به آثار نفیسه ریاحی؛ پاییز ۱۳۹۷)
  • چهل سال در یادداشت‌های من چگونه گذشت؟ (پرداختن به تغییرات جامعۀ ایران از سال ۵۷ تا امروز؛ بهار ۹۸)
  • دربارۀ بالتوس (شرح کوتاهی از زندگی و کار او؛ مهر ۱۳۹۸)
  • خیرگی (نگاهی به طراحی‌های شهلا حسینی؛ پاییز ۱۳۹۸)

و ...

نقدها:

  • نقدی بر نمایشگاه مینا نوری (پاییز ۱۳۹۳)
  • نقدی بر نمایشگاه مهدی حسینی (بهار ۱۳۹۴)
  • نقدی بر نمایشگاه محمد خلیلی (زمستان ۱۳۹۴)

تعدادی از ترجمه‌‌ها:

  • مقالۀ «طرح‌های مکزیکی ایزنشتاین»/ اینگا کارتنیکوا (۱۳۷۰)
  • مقالۀ «گویا» و شر اهریمنی»/ فریتس نووتنی (اردیبهشت و خرداد ۱۳۸۰)
  • مقالۀ «سبک به‌مثابه معنی»/ پری نادلمن (تابستان ۱۳۸۰)
  • مقالۀ «نقد فصل: تریلوژی سنداک، مفهومی از کودکی»/ جوزف، شوراتز، چاوا شوارتز (پاییز ۱۳۸۰)

ثمیلا امیرابراهیمی نقاش معاصر
«ثمیلا امیرابراهیمی» و یکی از تابلوهایش

نمایشگاه‌ها

ثمیلا امیرابراهیمی از هنرمندان پرکاری است که از آغاز فعالیت خود تا امروز نمایشگاه‌های انفرادی بسیاری برگزار کرده و آثارش در بسیاری از نمایشگاه‌های گروهی به نمایش درآمده است. اولین نمایشگاه انفرادی او در سال ۱۳۵۱ در «خانۀ آفتاب» تهران برگزار شد. و در سال ۱۳۵۲ دومین نمایشگاه انفرادی‌اش را با نام «چهره‌ها» در تالار قندریز تهران برگزار کرد. پس از آن نمایشگاه‌های انفرادی دیگری در گالری‌های مختلف تهران برگزار کرد؛ ازجمله «درختان ایستاده می‌میرند» (۱۳۷۰)، «طبیعت بی‌جان و فضای داخلی» (۱۳۷۰)، «مروری بر بیست سال حکاکی و چاپ دستی» (۱۳۷۲)، «شهر در شب» (۱۳۷۵)، «چرخه‌ها» (۱۳۸۳)، «شب‌ها، شهرها و سایه‌ها» (۱۳۸۹)، «برای درخت» (۱۳۹۳)، «باستانی‌ها» (۱۳۹۵)، «چیزها و جاها» (۱۳۹۷)، «تعلیق» (۱۴۰۰) و «وضعیت» (۱۴۰۴).

و ازجمله نمایشگاه‌های گروهی‌ متعددی که شرکت داشته می‌توان به این‌ها اشاره کرد: «کوچه‌ها» (۱۳۹۴)، «طراحی به‌مثابه زیستن» (۱۳۹۷)، «ششمین جشنوارۀ هنر برای صلح» (۱۳۹۷)، «نمایش چهل پوستر از انقلاب ۵۷» (۱۳۹۷)، «نگاه او: نقاش» (۱۴۰۰)، «ایران شما» (۱۴۰۴)، «مام میهن» (۱۴۰۴)، «زنان شاهنامه» (۱۴۰۴).

آثار، نگاه و نقاشی‌ها

شاید نام‌‌گذاری سبک مشخصی برای آثار ثمیلا امیرابراهیمی و قرار دادن آثار این هنرمند در چارچوبی مشخص دقیق نباشد. همان‌طور که خود او نیز ترجیح می‌دهد نگوید چه سبکی دارد. به اعتقاد او آنچه نقاش خیال می‌کند که هست با واقعیت تفاوت دارد. ثمیلا هنرمندی است که در مرزهای میان نقاشی، کلاژ، چاپ و عکاسی حرکت می‌کند. در قسمتی‌ از مصاحبه‌اش با «کبوتر ارشدی» می‌گوید: 

«در دنیای زندۀ هنر این کلیشه مدت‌هاست که شکسته شده است. اکنون مفاهیم سبک‌های هنری دیگر به‌شکل ساده و بسته‌بندی‌شده مطرح نمی‌شود؛ نه‌تنها به علت اینکه در هنرمند امروز جریان‌های بسیار وسیعی از اطلاعات و گرایش‌ها آمد و رفت می‌کند، بلکه همچنین روش‌های خواندن و نقد و تفسیر آثار و نام‌گذاری و مقوله‌بندی مفاهیم هنری هم دچار تغییرهای اساسی شده است... امروز در محافل هنری کشورهای غربی کلمۀ «پلاستی‌سین» (به معنای هنرمند عرصۀ کارهای تجسمی) دارد جای کلماتی چون نقاش، مجسمه‌ساز و غیره را می‌گیرد. چون یک ژانر یا شاخۀ جدید هنری در حال رشد است که نه نقاشی است، نه مجسمه، نه دکوراسیون داخلی، نه تئاتر و نه سینما؛ بلکه آمیزه‌ای از همۀ این‌هاست. شاخه‌های جدید هنری غالباً خصوصیت سنتتیک دارند، یعنی همه ‌چیز را با هم ترکیب می‌کنند تا به بیانی تازه برسند.»

از ویژگی‌های مهم کار ثمیلا تنوع و تعداد زیاد آثار اوست و به همین خاطر دسته‌بندی‌ کردن آثارش دشوار است. دلیل این تنوع آن است که هر کدام از دوره‌های کاری‌اش ارتباطی با تجربه‌ها، شرایط اجتماعی و حالات روانی مخصوص آن دوره دارد. در نخستین دورۀ کاری‌اش (۱۳۴۷ تا ۱۳۵۲) صدها طراحی و نقاشی با گواش، رنگ‌روغن، کلاژ و حکاکی خلق کرد؛ اغلب با محوریت چهره‌ها و منظره‌های ذهنی. نخستین نمایشگاهش نیز در سال ۱۳۵۱ از همین آثار شکل گرفت. اما از سال ۱۳۵۲، تحت تأثیر فضای اجتماعی و علاقۀ فزاینده به موضوعات واقع‌گرایانه، به کار مداوم از روی طبیعت و مدل پرداخت و به‌تدریج به‌سمت بیان طبیعی و واقع‌گرا حرکت کرد. این مسیر تا اوایل دهۀ ۱۳۷۰ ادامه یافت.


 نقاشی اتحاد اثر ثمیلا امیرابراهیمی
اتحاد، ۱۳۵۲

 نقاشی به پیش اثر ثمیلا امیرابراهیمی
به پیش، ۱۳۵۲

نقاشی‌های ثمیلا امیرابراهیمی 
بدون عنوان، ۱۳۵۳

 نقاشی مهاجرت دهقانان کرد اثر ثمیلا امیرابراهیمی
مهاجرت دهقانان کرد، ۱۳۵۳ (این اثر در حراجی ۱۱ بهمن ۱۴۰۳ به قیمت ۶۸۰۰ یورو به فروش رفت.)

سرزمین و وطن، تعلق و هویت، مرز و پاسداری، از مفاهیم ارزشمند برای ثمیلاست که در آثارش نیز به‌روشنی حضور دارند. ثمیلا با نگاهی دقیق و حساس به تاریخ و واقعیت اجتماعی، تصویرگر تجربه‌های جمعی مردم بوده و هست. در مجموعه‌ای از نقاشی‌هایش که به سال‌های جنگ ایران و عراق بازمی‌گردد، حال‌ و هوای آن روزهای سخت کشور و شرایط مردم را بازنمایی کرده است؛ آثاری که تجربۀ تاریخی آن دوره را از منظر فردی و اجتماعی به تصویر می‌کشد.

 نقاشی‌ وداع اثر ثمیلا امیرابراهیمی
وداع، ۱۳۶۰

 نقاشی‌های ثمیلا امیرابراهیمی
رنگ روغن روی مقوای گلاسه، ۱۳۶۱

نقاشی‌های ثمیلا امیرابراهیمی 
بدون عنوان، ۱۳۶۷

نقاشی بار اثر ثمیلا امیرابراهیمی 
بار، ۱۳۶۸

 نقاشی دست‌فروشان اهوازی اثر ثمیلا امیرابراهیمی
دست‌فروشان اهوازی، ۱۳۶۹

در سال‌های ۷۰ و ۷۱ مجموعۀ «صورتک‌ها» نقطۀ بازگشت او به بیان‌گرایی بود، اما این ‌بار همراه با درون‌مایه‌های اجتماعی و با تکنیک حجم‌سازی پاپیه‌ماشه روی بوم؛ مجموعه‌ای که به تعبیر خود او پلی میان واقع‌گرایی و بیان‌گرایی در کارهایش بود. او این آثار را در نگارخانۀ سبز با عنوان «مروری بر صورت‌‌ها و صورتک‌ها» به نمایش گذاشت. محتوا و موضوع این آثار حول محور انسان و مسائل مربوط به زندگی اجتماعی، معنوی و مادی او می‌چرخد. ثمیلا باور دارد تا زمانی که نابرابری، فقر و بی‌عدالتی در جهان ادامه دارد، جدال میان زشتی و زیبایی نیز پابرجاست و هنر ناگزیر یکی از میدان‌های اصلی این نبرد است. او با جریان‌هایی چون فرمالیسم که به جدایی هنر از انسان و زندگی می‌انجامند، مخالفت می‌کند و همچنین اندیشه‌های «هنر برای هنر» یا «هنر ناب» را که نسبت هنر با تجربۀ زیسته را نادیده می‌گیرند، نمی‌پذیرد. با این حال، نوآوری در فرم و محتوا را لازمۀ هنر واقع‌گرا می‌داند؛ زیرا هنرمند واقع‌گرا همواره به‌دنبال راه‌های تازۀ بیان است. از نگاه او، نبود یا حضور مضمون به‌تنهایی اثر را هنری یا غیرهنری نمی‌کند؛ آنچه اهمیت دارد، کیفیت و شیوۀ بیان آن است. مضمون کلی آثار او در این مجموعه نبرد بین انسان‌ها و دیوها و نبرد بین زشتی و زیبایی بود. او چهره‌هایی دلپسند را برای پاکی‌ها، زیبایی‌ها و خوبی‌ها و صورت‌هایی زشت را برای تجسم پلیدی‌ها خلق کرد. صورتک‌ها و دیوهایی که در تابلوهای او به تصویر کشیده شده‌اند، مظهر موجودات شریر، شرور و تهدیدکننده هستند. و این صورتک‌های دیوگونه با الهام از اساطیر باستانی ایرانی و شکل یک لگام مفرغی تاریخی کشف‌شده در لرستان به وجود آمده‌اند.

 نقاشی‌های ثمیلا امیرابراهیمی
بدون عنوان، ۱۳۷۰

از این زمان به بعد مضامین بسیاری از آثارش عمدتاً به فضای شهری، عظمت و انحطاط آن می‌پردازد. از ابتدای دهۀ ۱۳۷۰ تا به امروز، او به‌موازات نقاشی از طبیعت بی‌جان و فضاهای بستۀ درون خانه، همواره چشم‌اندازهایی غم‌آلود و تاریک از فضاهای بیرونی شهر ساخته است. مضامین نقاشی‌های متأخر او، ازجمله آثاری شامل خانه‌های فرسوده و فرورفته در نورهای گرم و کم‌فروغ، کوچه‌های تاریک متقاطع و گسسته، پیکره‌های تنها، خمیده و تحقیرشدۀ تهی‌دستان در تنگنای کوچه‌ها، دورنماهایی از بزرگراه‌ها در شب و هیبت ساختمان‌های بلند و جرثقیل‌های عظیمی است که بر شهر حکومت می‌کنند. در کنار این مناظر شهری، طبیعت بی‌جان‌هایی مانند پوسته‌های شکستۀ تخم‌مرغ، پر و گیاهان خشک‌شده نیز دیده می‌شوند که پرها در تعدادی از مناظر شهری، همچون عناصری خیال‌انگیز با مقیاس‌هایی عظیم به کار رفته‌اند.

 بیل حفاری
بیل حفاری، ۱۳۷۴

نقاش و مدل 
نقاش و مدل، ۱۳۷۴

 نقاشی پل  بزرگراه
پل بزرگراه، ۱۳۷۴

آنچه در آثار او برجسته‌ جلوه می‌کند، خطوط پرسپکتیو است که آن را در آثارش می‌شکند و از قواعد کلاسیک آن پیروی نمی‌کند. در این نقاشی‌ها با نوعی پرسپکتیو چندنقطه‌ای روبه‌رو می‌شویم؛ مکانی که دیگر نقطه‌ای ایستا و واحد نیست، بلکه مجموعه‌ای از هم‌زمانی‌های درهم‌تنیده‌ است. گویی مکان‌ها در هم نفوذ کرده‌اند و زمان‌ها موازی یکدیگر پیش می‌روند. در چنین فضایی مرز میان گذشته و اکنون، بیرون و درون، از بین می‌رود و همه‌ چیز در نوعی «اکنونِ گسترده و لغزان» جریان دارد. او با بازی ماهرانۀ نور و سایه و استفاده از رنگ‌های روشن در پلان‌های میانی در برابر سیاهی پیش‌زمینه، میان سطوح تنشی ایجاد می‌کند که به جابه‌جایی، بی‌قراری و ناپایداری فضا دامن می‌زند. او شهر را در کلیتش جست‌وجو می‌کند و شاید انتخاب زاویۀ دید بالا در بعضی از آثار، تمهیدی در راستای برآوردن این هدف باشد.

 نقاشی پاریس اثر ثمیلا امیرابراهیمی
پاریس، ۱۳۸۷

نقاشی روم اثر ثمیلا امیرابراهیمی

روم، ۱۳۷۸

 نقاشی تالاب اثر ثمیلا امیرابراهیمی
تالاب، ۱۳۸۰

نقاشی امامزاده اثر ثمیلا امیرابراهیمی 
امامزاده، ۱۳۸۱


ثمیلا در قسمتی از روزنوشت‌های خود در سال ۱۳۸۳ نوشته ‌است:

«در پارک، آسمان برفی شب صورتی شده بود. درخت‌ها گاه سیاه و گاه در متن آسمان پیدا ناپیدا و چراغ‌ها از همیشه فروزان‌تر و نارنجی‌تر بودند. احساس کردم هرگز نمی‌توانم این همه زیبایی شبانه را نقاشی کنم. هرچه می‌کشم در نیمۀ راه بی‌مزه و بی‌حال و از این افسون شبانه تهی می‌شود. آن زندگی رنگ‌های شب آن‌چنان که می‌بینم‌شان و حس‌شان می‌کنم بر روی بوم نقاشی نمی‌آید. قبلاً آمده بود؟ آیا شب‌های من تمام شدند؟ آيا هیچ‌ وقت واقعاً بودند این‌طور که می‌بینم‌شان؟ چند هفته‌ای است که دارم روی فضای امامزاده در شب کار می‌کنم. و آن مرد تنها که روی قبرها ایستاده و معلوم نیست به امامزاده کرنش می‌کند یا به قبرها نگاه می‌کند. نور منطقه‌ای را روشن کرده و پیکر تنهای او درست وسط آن دیوارها لای دیوارها رو به زمین خم شده.»


نقاشی سقوط قیطریه اثر ثمیلا امیرابراهیمی
سقوط در قیطریه، ۱۳۸۳

نقاشی شب اثر ثمیلا امیرابراهیمی
شب، ۱۳۸۳

نقاشی امامزاده اثر ثمیلا امیرابراهیمی
امامزاده، ۱۳۸۴  

و در قسمتی از کتاب «شب‌ها و سایه‌ها» می‌نویسد:

«چطور شد که به فکر نقاشی از شب افتادم؟ شب که همیشه آنجا بود؛ مثل روز، مثل آسمان و زمین، مثل خورشید و ماه، مثل همۀ چیزهای خوب و قدیمی که همیشه آنجا هستند. اما دیگر آن‌ها را نمی‌بینیم و حس نمی‌کنیم. چطور شب آرام‌آرام مرا افسون کرد تا بتوانم آن را ببینم و از حضورش آگاه شوم.»
 

 نقاشی داخل و برون اثر ثمیلا امیرابراهیمی
داخل و بیرون، ۱۳۸۸

نقاشی‌های ثمیلا امیرابراهیمی 
بدون عنوان، ۱۳۹۷

ثمیلا در نگاه خود شهر را مانند یک بدن عظیم می‌بیند و انسان شهری را یاخته‌ای ساکن‌شده در آن. این انسان شهری پیوسته از کیفیت‌ها و تغییرات بدن، از تمام انقباض‌‌ها و انبساط‌‌های آن تأثیر می‌پذیرد و آنچه را در این شهر ـ بدن جریان دارد، در اعصاب و روان خود تجربه می‌کند. شهر، هر گوشه‌ای از آن و ماجراهایش، موجودیتی زنده و پویاست که در شعور و زیست انسان شهری نفوذ دارد. همان‌طور که بورخس می‌گوید:

 «من مطمئن نیستم که واقعاً وجود داشته باشم. من تمام نویسندگانی‌ هستم که خوانده‌ام، تمام آدم‌هایی که ملاقات‌ کرده‌ام، تمام زنانی که دوست‌شان داشته‌ام؛ تمام شهرهایی که دیدن‌ کرده‌ام.»

نقاشی‌های ثمیلا امیرابراهیمی 
بدون عنوان، ۱۳۹۷

نقاشی‌های ثمیلا امیرابراهیمی 
بدون عنوان، ۱۳۹۷

نقاشی‌های ثمیلا امیرابراهیمی 
بدون عنوان، ۱۳۹۸

نقاشی شکار گنج اثر ثمیلا امیرابراهیمی 
شکار گنج، ۱۳۹۸

نقاشی‌های ثمیلا امیرابراهیمی 
بدون عنوان، ۱۳۹۹

نقاشی‌های ثمیلا امیرابراهیمی 
بدون عنوان، ۱۴۰۰

 نقاشی گربه اثر ثمیلا امیرابراهیمی
گربه، ۱۴۰۱

 نقاشی کلاغ اثر ثمیلا امیرابراهیمی
کلاغ، ۱۴۰۱

نشسته‌ام و فرا می‌نگرم بر همۀ غم‌های عالم

ثمیلا امیرابراهیمی همواره هنرمندی کنشگر و ناخنثی بوده، او در تمام سال‌های فعالیتش نسبت به رنج انسانی بی‌تفاوت و بی‌طرف نبوده، این بی‌تفاوت نبودن به رنج در برابر بی‌تفاوت نبودن به وطن از او چهره‌ای خاص ساخته: هنرمندی که نسبت به بی‌عدالتی‌های اجتماعی، اقتصادی و سیاسی در داخل کشور خود همواره روحیه‌ای پرسشگر و موضعی انتقادی دارد -و این را در تمام آثار اجتماعی‌اش می‌توان دید- و در عین حال یورش بیگانه به سرزمینش را هم تاب نمی‌آورد و این موضع را نه تنها در آثار او پیرامون جنگ هشت‌ساله بلکه در آثاری پیرامون حملۀ اسرائیل و آمریکا به ایران در جنگ دوازده‌روزه دیدیم (مثل تابلوی پرچم که در نمایشگاه مام میهن به نمایش درآمد).

اما در سال‌های اخیر، ثمیلا امیرابراهیمی بخش قابل ‌توجهی از فعالیت هنری‌ خود را صرف پرداختن به جنگ غزه و فجایع و بحران‌های برخاسته از آن کرده است. دغدغه‌های اجتماعی و انسانی برای او از همان آغاز فعالیت حرفه‌ای‌اش هستۀ اصلی آفرینش آثار هنری بوده‌اند؛ از همین رو طبیعی است که در برابر رنج و ویرانی‌ای که در نسل‌کشی غزه یا سودان رخ می‌دهد، بی‌اعتنا نماند. او اخبار این منطقه را دنبال می‌کند و تجربه‌ زیستۀ قربانیان را با زبان شخصی‌‌ خود در هنرش بازمی‌آفریند. بخش قابل توجهی از محتوای صفحۀ شخصی اینستاگرام او به مردم غزه، رنجی که می‌برند و ظلمی که بر آن‌ها تحمیل شده اختصاص دارد. او به روایت دیگران از واقعه توجه دارد و از آن‌ها بهره می‌برد؛ مثلاً روایت «نورمن فینکلستاین» که آنچه را در غزه رخ می‌دهد «سادیسم ناب» می‌نامد یا «رامی ابو جموس» که مردم غزه را افرادی می‌داند که با واژۀ «بدون» توصیف می‌شوند: «بدون» سرپناه، «بدون» امنیت، «بدون» دارو، «بدون» سلامت و بهداشت. شکل توصیف امیرابراهیمی از این رنج، طراحی‌هایش و کلماتش، تداعی‌کنندۀ شدت رنجی است که «ویتمن» در انتهای یکی از زیباترین اشعارش توصیف می‌کند:

«این ‌همه رنج و پستی بی‌پایان را نشسته‌ام و فرامی‌نگرم، می‌بینم، می‌شنوم و خاموشم.» 

ثمیلا امیرابراهیمی در نوشتۀ زیر یکی از نقاشی‌هایش در اینستاگرام چنین نوشته:

«غزه می‌میرد تا زنده شود و چشم جهان را به روی حقیقت بگشاید »

و این جمله را به نقل از انجیل از حضرت عیسی اضافه کرده است: 

«هر آینه هر آینه به شما می‌گویم
اگر دانۀ گندم به زمین نیفتدو نمیرد تنها می‌ماند
اما اگر بمیرد میوۀ بسیار می‌آورد...»

 
 نقاشی‌های ثمیلا امیرابراهیمی
بدون عنوان، آبان ۱۴۰۳

   نقاشی غزه اثر ثمیلا امیرابراهیمی
غزه

نقاشی‌های غزه اثر ثمیلا امیرابراهیمی
از مشق‌های فاجعۀ غزه، خرداد ۱۴۰۴

نقاشی‌های غزه اثر ثمیلا امیرابراهیمی
از مشق‌های فاجعۀ غزه، خرداد ۱۴۰۴

غزه اثر ثمیلا امیرابراهیمی
هفتم اکتبر 2025 دومین سالگرد فاجعۀ غزه




  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط «میدان آزادی» منتشر خواهد شد
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد!

نکته دان
آنچه در آثار او برجسته‌ جلوه می‌کند، خطوط پرسپکتیو است که آن را در آثارش می‌شکند و از قواعد کلاسیک آن پیروی نمی‌کند. در این نقاشی‌ها با نوعی پرسپکتیو چندنقطه‌ای روبه‌رو می‌شویم؛ مکانی که دیگر نقطه‌ای ایستا و واحد نیست، بلکه مجموعه‌ای از هم‌زمانی‌های درهم‌تنیده‌ است. گویی مکان‌ها در هم نفوذ کرده‌اند و زمان‌ها موازی یکدیگر پیش می‌روند. در چنین فضایی مرز میان گذشته و اکنون، بیرون و درون، از بین می‌رود و همه‌ چیز در نوعی «اکنونِ گسترده و لغزان» جریان دارد.

ثمیلا در قسمتی از روزنوشت‌های خود در سال ۱۳۸۳ نوشته ‌است:

«در پارک، آسمان برفی شب صورتی شده بود. درخت‌ها گاه سیاه و گاه در متن آسمان پیدا ناپیدا و چراغ‌ها از همیشه فروزان‌تر و نارنجی‌تر بودند. احساس کردم هرگز نمی‌توانم این همه زیبایی شبانه را نقاشی کنم. هرچه می‌کشم در نیمۀ راه بی‌مزه و بی‌حال و از این افسون شبانه تهی می‌شود. آن زندگی رنگ‌های شب آن‌چنان که می‌بینم‌شان و حس‌شان می‌کنم بر روی بوم نقاشی نمی‌آید. قبلاً آمده بود؟ آیا شب‌های من تمام شدند؟ آيا هیچ‌ وقت واقعاً بودند این‌طور که می‌بینم‌شان؟ چند هفته‌ای است که دارم روی فضای امامزاده در شب کار می‌کنم. و آن مرد تنها که روی قبرها ایستاده و معلوم نیست به امامزاده کرنش می‌کند یا به قبرها نگاه می‌کند. نور منطقه‌ای را روشن کرده و پیکر تنهای او درست وسط آن دیوارها لای دیوارها رو به زمین خم شده.»

مطالب مرتبط
cover
هیچ قطعه ای انتخاب نشده پادکست
0:00 0:00