مجله میدان آزادی: سریال طنز «راز بقا» به کارگردانی سعید آقاخانی و تهیهکنندگی سید مصطفی احمدی در اوایل سال 1401 از فیلمنت به روی نمایش خانگی رفت. در سی و سومین صفحه از پرونده «هزار و یک سریال» ریویوی نقد، بررسی و تحلیل این سریال را به قلم خانم فائزه حسنزاده خواهید خواند:
تیمسارِ خوشگوشت
میان سریالهای ایرانی بهندرت شاهد ژانر فانتزی هستیم. همان فانتزیهای اندکی هم که ساخته میشوند معمولاً در لایههای کمعمق به خرق عادت میپردازند؛ بهنحوی که جهان سریال عمدتاً بر مبنای دنیای واقعی ساخته شده، بهجز چند قاعدهی محدود که ورای واقعیت عمل میکند. سریال هفدهقسمتیِ «راز بقا» که از فروردین ۱۴۰۱ در بستر فیلمنت پخش شد ازجمله همین آثار کمدی-فانتزی است که گرچه غالباً پای در جهان واقعیت دارد، اما چاشنی فانتزی نیز به آن اضافه شده است.
ترکیب برنده
سعید آقاخانی برای ساخت این سریال، همکاری موفقیتآمیز خود را با امیر وفایی تکرار کرده است. امیر وفایی در هر پنج فصل از سریال «نون خ» نویسندگی کار را بر عهده داشت و توانست با یک قصهی روان، داستانی روایت کند که به تجربیات فرهنگی مخاطب ایرانی نزدیک است. چنین داستانی همراه با مهارتِ آقاخانی در کارگردانی، سریالی شد که در مجموع توجه مخاطبان را به خود جلب کرد. «راز بقا» نیز به همین منوال از داستانی ساده، روان و نزدیک با فرهنگ مخاطب ایرانی ساخته شده که میتواند لحظات خندهدار بسازد. گرچه این سریال نقاط ضعف مهمی دارد، اما در نهایت توانسته رضایت بینندههای خود را به دست آورد. از طرفی نام تهیهکنندهی «راز بقا»، سیدمصطفی احمدی، در چند تولیدِ پربینندهی دیگر ازجمله برنامهی تلویزیونی «دورهمی» و سریال «هیولا» به چشم میخورد؛ بنابراین تا اینجا سریال «راز بقا» در شناسنامهی خود قوی به نظر میرسد.
سریال «نون خ»
داستان راز بقا از چه قرار است؟
موضوع اصلی «راز بقا»، راز بقای شخصیتی به نام رحیم تیمسار است. او که به اصطلاحِ دیالوگهای سریال، خوشگوشت است، بعد از تیر خوردن در یک حادثه زنده میماند و از آنجا همه متوجه میشوند که رحیم، با بازی بهرام افشاری، با بقیه تفاوت دارد و تفاوتش در نمردن است. بعد از این اتفاق، رحیمِ مردمآزاری که تا به حال منفور بود، محبوب بقیه میشود. اما همین ویژگی او را در دام یک باند قاچاقچی میاندازد و مجبور میشود یک مأموریت برای آنها انجام دهد. این مأموریت پای رحیم را به منطقهای عجیب با مناسبات حیرتآور باز میکند. در تمام این اتفاقات بقیهی شخصیتهای داستان نیز تحتتأثیر قرار میگیرند؛ ازجمله برادر رحیم با بازی حسن معجونی که نامش حاتم است و عطش رسیدن به مناصب حکومتی دارد، در حالیکه فردی بیمصرف است و مدام سعی میکند ادای مسئولان را درآورد. مادر رحیم (فریبا جدیکار) که عاشق خانواده است و تلاش میکند دو پسر خود، نوه و عروسی را که از حاتم طلاق گرفته دور هم جمع کند و در عین حال با مردی به نام خاندانی (یدالله شادمانی) در حال ایجاد رابطهی عاشقانه است. پدر رحیم از دنیا رفته اما حاجآقا الماسی با بازی سعید آقاخانی که فردی مذهبی و معتمد محله است، از دوستان قدیمی پدر رحیم بوده و سعی میکند در مواقع مختلف به مسائل و مشکلات آنها رسیدگی کند. همچنین دختری به نام بیتا که با رحیم رابطهی عاشقانه دارد (هدیه بازوند) و ایرج (نیما شعباننژاد)، دوست نزدیک رحیم که مدام مضطرب است. اینها همه با داستانهای خود از تلاطم ماجراهای رحیم تأثیر میپذیرند.
بایستههای ژانری
یکی از سریالهایی که با دیدن «راز بقا» از جهت شباهتِ ژانر یاد آن میافتیم، سریال تلویزیونی «دوپینگ» است. در ساحت کمدی حتماً «راز بقا» جلوتر قرار دارد اما اگر از مقایسهی قدرت طنز این دو سریال چشمپوشی کنیم، «دوپینگ» در ساخت جهان فانتزی و بهکارگیری منطق روایی مبتنی بر قواعد جهانش، عملکرد قابل قبولی دارد. «دوپینگ» در همان ابتدا علتی را در داستان میکارد که معلولهای بعدی در جهان فانتزیِ خودساختهاش برای مخاطب معنا پیدا میکند، اما در «راز بقا» ابتدا به ساکن همه چیز بر اساس همان شیمی و فیزیک همیشگی که همه بهطور یکسان درک میکنیم ساخته میشود تا اینکه ناغافل میبینیم شخصیت اصلی داستان (رحیم)، دو ویژگی خارقالعاده ازجمله خوشگوشت بودن و جاودانه بودن را رو میکند. بهنحوی که اولین بار وقتی میبینیم رحیم در بوکسی زیرزمینی از یک بوکسور حرفهای که اتفاقاً احسان روزبهانی نقش او را ایفا میکند، کتک میخورد و حسابی صدمه میبیند اما بلافاصله زخمش ترمیم شده و ایدهی خوشگوشت بودنش مطرح میشود، گمان میکنیم شوخی است و اصلاً آن را در جهان اثر درک نمیکنیم.
سریال تلویزیونی «دوپینگ»
از ضعف در خلق جهان فانتزی که بگذریم، در ادامه نیز موقعیتهایی وجود دارد که قانون فانتزی دنیای این سریال نقض میشود؛ مثلاً در حالیکه تازه با بیهوش نشدن رحیم با داروی بیهوشی، کنار آمدهایم و میبینیم که هنگام عمل جراحی کاملاً بیدار است، در جای دیگر دختر خانفادر (صبا ایزدپناه) به او مادهی بیهوشی میخوراند و او هم از هوش میرود! با وجود این منطقهای در سریال «راز بقا» به تصویر کشیده میشود که فانتزی آن بهتر از مورد قبل ساخته شده است. یک منطقهی عجیب خارج از شهر وجود دارد که تحت سیطرهی فردی به نام خانفادر با بازی جعفر دهقان است. همان ابتدا متوجه میشویم منطق این جهان قوانین خاص خودش را دارد و در ادامه هم هر چیز غیرواقعی را که در این ناحیه میبینیم، میتوانیم بپذیریم و با نظم منحصربهفرد آن همراه شویم. در این منطقهی عجیبوغریب، پارودیهایی نیز ساخته شده که به بالا رفتن کیفیت اثر کمک کرده است؛ مانند نقیضهای که بر یکی از سکانسهای فیلم «شعله» وجود دارد و مورد توجه کاربران فضای مجازی نیز قرار گرفت.
رازِ چه بقایی؟!
اگرچه سریال «راز بقا»، عمدهی طنز خود را با پشت هم چیدن کمدیهای لحظهای بنا کرده، اما توانایی خنداندن مخاطب خود را دارد. خوشبختانه سازندگان این اثر، برای خنده گرفتن از مخاطب غرق در شوخیهای جنسی نشدهاند. البته گاهی کنایههایی دیده میشود که دلالتهای جنسی دارد اما فراوانی آن مانند بعضی سریالهای شبکهی نمایش خانگی نیست که در ناتوانی محض برای خلق کمدی دستبهدامان شوخیهای جنسی میشوند بلکه از مرداب بیاستعدادی بیرون بیایند. در مجموع «راز بقا» این قسم شوخیها را تکیهگاه خود قرار نداده است.
«راز بقا» در مقایسه با سایر آثار طنز شبکهی نمایش خانگی توانسته استقلال خود را حفظ کند؛ چراکه به تکرار نیفتاده و فرمولهای پولسازی و مخاطب خریدن را بیرویه مصرف نمیکند. مثلاً در حالیکه شاهد مصرف بیرویهی ستارههای بازیگری در آثار نمایش خانگی هستیم، «راز بقا» در کنار چند چهره، ترکیب بقیهی بازیگران را مستثنا از چنین قاعدهای چیده است. همچنین این سریال در برههای توانست رضایت مخاطبان را با روایت بیآلایش خود جلب کند که سریالی مانند «نیسان آبی»، کمدی را غوطهور در لودگی ارائه میکرد و سریالی مانند «هیولا»، نمایشی پرزرقوبرق در طراحی صحنه و لباس به راه انداخته بود.
سریال «راز بقا»
از اینها که بگذریم یکی از اشکالات جدی سریال «راز بقا» در شخصیتپردازی و روند پیشبرد قصه است. سریال بهطور کلی در طول حرکت میکند و ما فقط شاهد توالی حوادث هستیم؛ واضح است در نتیجهی چنین روند داستانی، آشناییمان با شخصیتها نیز در حد سلام و علیک باقی میماند! در حالیکه هفده قسمت زمان کمی برای شناخت عمیقتر ما نسبت به شخصیتهای قصه نیست. در ادامه هم در شرایطی که دیگر میپذیریم با بعضی شخصیتها در حد تیپ کنار بیاییم، این بار کلیشهای بودن تیپها فضا را برایمان تنگ میکند. مثلاً حاجآقا الماسی که نقش چندان کمرنگی هم ندارد، یک تیپ کلیشهای از افراد مذهبی و حامی را به ما نشان میدهد که در این سریال هرگز اطلاعات بیشتری در مورد خانواده و زندگی شخصیاش به دست نمیآوریم. قاچاقچیهای قصه نیز شبیه تمام آدمهای شرور قصههای کمدی هستند که در عین ناخلف بودن، گاهی حماقتشان ما را به خنده میاندازد؛ همین و نه چیزی بیشتر! شاید بهخاطر همین شخصیتپردازی ضعیف باشد که وقتی میبینیم تعداد زیادی از بازیگران «نون خ»، در «راز بقا» نیز حضور دارند، علیرغم میل اولیه، از جایی به بعد بازیِ آنها برایمان تکراری به نظر میرسد و بهسختی میتوانیم میان حضور آنها در دو سریال مختلف، تمایز قائل شویم.
روایت قصهی «راز بقا» علاوهبر اینکه در بعضی موارد از ضعف منطقی رنج میبرد، در بعضی موارد نیز برایمان پوشیده میماند. مثلاً وقتی خانوادهی رحیم جای مادرشان را که دزدیده شده پیدا میکنند، ما دقیقاً متوجه نمیشویم چگونه و چه اتفاقی رخ داد که مکان حبس مادرشان را یافتند. در قسمت آخر نیز رحیم به وضع افراد بیخانمان درآمده و در گرمخانه زندگی میکند، در حالیکه در روزنامهها خبر گم شدن او در ارتفاعات پخش شده است و ما در نهایت متوجه نمیشویم علت چنین اختلافی چیست و خانوادهاش دقیقاً چه کنش فعالانهای در راستای این واقعه شکل میدهند.
از آنجا که معمولاً آثار سعید آقاخانی - ازجمله آثار مشترکی که با امیر وفایی ساخته - مسائل اجتماعی و سیاسی را از قلم نمیاندازند، در این سریال نیز کنایهها و اشاراتی از این دست را داریم؛ گرچه حتی این مسئله هم بسیار سطحی و کلیشهای در سریال بازنمایی میشود و نتوانسته خود را با پیرنگهای روایی اثر عجین کند.
در نتیجهی ضعف اثر در ساختن جهان فانتزی مخصوص خود، حرکت طولی قصه و شخصیتپردازی ضعیف، بیننده به وجود لحظات خندهدار، طنز ذاتی و مهارت بالای بعضی بازیگرها و نهایتاً گذر زمان متکی میشود؛ یعنی هرچه سریال پیش میرود و زمان میگذرد، مخاطب هم کمکم با سطح قصه و شخصیتها خو میگیرد و در ازای سرگرم شدن است که تماشای خود را ادامه میدهد.
علیرغم این نکات منفی باید به تعاملات خوب بعضی از شخصیتها اشاره کرد؛ فارغ از تعاملات رایجی که توانسته موقعیتهای کمدی خوبی ایجاد کند، تعامل رحیم و ایرج، هم طنزآفرین است، هم غیرتکراری. در واقع طنزهای حاصل از موقعیت عشق مثلثی، کشمکشهای ناشی از ازدواج دو سالمند و... توانسته مخاطب را بخنداند اما تعامل رفاقتگونهی رحیم که فردی جسور و نامیراست با ایرج که بسیار ساده و ترسو است، موقعیتی ساخته که علاوهبر طنز بودن، کمتر در سایر آثار تکرار میشود؛ ضمن اینکه وقتی چنین موقعیتی با بازیگری خوب و طنز ذاتی بهرام افشاری و نیما شعباننژاد همراه شده، یکی از جذابترین نقاط قوت «راز بقا» به وجود آمده است.
در مجموع میتوان چنین صورتبندی کرد که قصهی «راز بقا» انسجام روایی محکمی ندارد، بخشهایی از داستان دچار پرش میشود و همه چیز از قسمت اول تا آخر در سطح باقی میماند. با این همه این سریال بهخاطر ساختن لحظات طنز، قوت خود در سرگرمکنندگی، ساخت بعضی تعاملات بین شخصیتی قوی و مضمون روایی نسبتاً جدید، توانسته پیش چشم مخاطب سر برآورد.