مجله میدان آزادی: این بار سریال «پلاک 13» در صفحه شانزدهم از پروندهی «روزی روزگاری تلویزیون» و در برگی دیگر از «بدترین سریالهای تلویزیون» جای میگیرد. این یادداشت را خانم «زینب حسینینیا» نوشتهاست. در ادامه بخوانید:
دربارهی سریالی که بر سر نخواستنش دعواست!
در روزگاری که لوریس چکناواریان احتمالاً به جرم تولید آثار فرهیخته، برای ضبط آثارش باید بهدنبال اسپانسر بگردد و در همین مصاحبهی دو سال پیش موضوع اسپانسر نداشتن آثار جدید و احتمالا جذابش را فریاد کند، شرکت بیمهی مرکزی و سازمانهایی با خط فکری مشابه بیمه، برای تولید یک اثر مثلاً «عامهپسند» اما در اصل، سخیف و ضعیف حاضرند هر پولپاشی و خاصهخرجی را انجام دهند تا بلکه بیشتر دیده شوند. «پلاک 13» دقیقاً در خدمت همین هدف است. سریالی که دوست داشت با کلونیای از بازیگران طنز، فرهنگ بیمه را ترویج دهد اما هر مسئلهی نامربوط و دمدستیای را ترویج داد، الا همین فرهنگ بیمه. البته این سوال همچنان به قوت خودش باقیست که ترویج فرهنگ بیمه به خودی خود، ماهیتی اجتماعی و مردمی دارد یا وجه اقتصادی و انتفاعی آن برای افراد و گروههایی خاص غلبهی جدی دارد؟!
طبق خبرها، بیمه مرکزی با تحمیل تامین هزینهی این سریال بر صندوق تامین خسارتهای بدنی، بیمه ایران و بیمه ایرانمعین این سریال را کلید زد؛ اما مخالفتهای درونبیمهای به حدی بالا گرفت که صندوق تامین خسارتهای بدنی، در دی ماه 1400 درخواست توقف تولید و پخش سریال از قسمت 45 به بعد را به بیمهی مرکزی فرستاد. البته پخش 90 قسمتی این سریال، گواه عدم تایید و اعتنا به این درخواست بود.
«پلاک 13» چه زمانی بر سردر جام جم کوبیده شد؟
تولید سریال «پلاک 13» اواخر تابستان 1400 آغاز شد. بهدلیل ناهماهنگیها و بینظمیها، فاصلهی تولید و پخش سریال از شبکهی سه، آنقدر کم بود که سریال تقریباً از همان ابتدا روزپخش شد و خب شما خودتان حساب کنید یک سریال خیلی خوب با عوامل کاربلد هم اگر روزپخش شود مقداری دچار افت کیفیت خواهد شد؛ وای به حال یک سریال میانه و ضعیف مثل این. این اثر بسیار شاخص! 90 شب و هر شب حدود 30 دقیقه در زمان مدیریت پیمان جبلی روی آنتن بود؛ گرچه احتمالاً تصویب ساخت آن مربوط به دوران مدیریت عبدالعلی علیعسگری است. البته راستش را بخواهید گمان نمیکنم مدیریت شبکهی سه یعنی علی فروغی و دیگر مدیران مربوط و میانی، از اینکه کنداکتور شبانهی سیما برای 90 شب، بالاخره چیزکی داشته باشد، چندان ناراحت باشند یا از سخیف بودن خوراک فرهنگیرسانهای مردم اذیت شوند!
ژانر «پلاک 13»، طنز موقعیت و خانوادگی است. بازیگران اصلی سریال اردلان شجاع کاوه، امیرحسین صدیق، محمود جعفری، علی صادقی، نگار عابدی، سامان دارابی، فرزانه سهیلی، سیاوش مفیدی، پژمان بازغی، صفا آقاجانی، مهران ضیغمی، ستاره حسینی، حسین رفیعی، اشکان اشتیاق و شهره سلطانی هستند.
ترکیب حیرتانگیز کارگردان، سرپرست نویسندگان و تهیهکننده
فکر میکنم خود امیر ابیلی هم که سرپرست نویسندگان «پلاک 13» است، اصلاً تصورش را نمیکرد با همهی نقدهای تند و تیزی که پیش از این به آرش معیریان داشته، روزی در یک پروژهی طنز با او همکاری کند. اما خب، خود ابیلی معتقد است پیشنهاد کار 90 شبی چیزی نیست که به این راحتی بشود از آن گذشت! چه میشود کرد؟ قلقلکهای رسانهای است دیگر. بعد هم از پروژه ناراضی و طلبکار شد که برخی شوخیهای نامناسب موجود در سریال، دستپخت بداههپردازی بازیگران و با رضایت کارگردان بوده و دیگر با معیریان همکاری نمیکند!
اینطور که به نظر میرسد، بیمهی مرکزی، کنترات سریالهای خودش مثل همین کار و سریال «چشمبندی» را که پس از آن ساخته شد، به تیم نویسندگی امیر ابیلی با همکاری محمدحسن رعیتپور، حامد آبکنار و مسعود غزنجایی داده و برای کارگردانی «پلاک 13» سراغ آرش معیریان رفته بوده.
اما سلیم ثنایی، «این تهیهکنندهی محبوب صنعت بیمهی کشور»! پیش از این نیز پروژههای غیرسریالی دیگری را با بیمه به تلویزیون آورده؛ مثل برنامهی «دوربرگردان» یا همین سریال چندفصلی و در حال پخش «چشمبندی» که در میانتهی بودن کم از «پلاک 13» ندارد.
تکرار تا کجا؟
اگر بخواهم یک سریال پرکشش و جذاب ببینم که داستانهایش حول محل سکونت شخصیتهای سریال میچرخد، سراغ «همسایهها»ی محمدحسین لطیفی میروم که هم در میان سریالهای اینچنینی، نوآور و صاحبسبک بوده، هم با اینکه حدود دو دهه از عمرش میگذرد هنوز هم سرحال است؛ نه «پلاک 13» که بیست سال بعد از ساخت «همسایهها» و چندین سریال با سوژهی مشابه دیگر مثل «دیوار به دیوار» و «من یک مستاجرم» تولید شده و هیچ حرف تازهتری برای گفتن و عنصر جذابتری برای ارائه ندارد. شاید بشود گفت که نام سریال هم بیعنایت به «سریال پلاک 14» به کارگردانی مهران مدیری نیست. حتی بازیها و شوخیها هم تکرار مکرراتاند. مثلاً شوخیهای علی صادقی با او سنجاق شده و از آثار پیشین به این اثر هم آمده است. پس هنر داستانپردازی نویسنده و قدرت بازیگرفتن کارگردان چه میشود؟ بهعلاوهی اینکه سوژهی داستانها، بهجز یکی دو داستان که حول حراج آثار نقاشی هنرمندان مشهور معاصر، مسجد و مقولهی نذر میچرخد، مابقی اغلب تکراریاند.
خلاصه داستان سریال پلاک سیزده
داستان تکراری سریال را با هم مرور کنیم: با فوت یک عمهخانم ثروتمند و تنها، عمارت مجلل او (که باز هم نمیفهمم چرا عوامل برخی سریالها فکر میکنند یک لوکیشن خاص و لاکچری بهتنهایی میتواند، بار کمبودهای کار را به دوش بکشد؟) به برادرزادههایش میرسد و آنها بناست با تمام اختلافی که با هم دارند حداقل یک سال را در این عمارت ساکن شوند. داستانها حول سکونت در این فضا شکل میگیرد و بهجز قسمتهای نخست، در هر قسمت فقط گروهی از بازیگران پرشمار سریال، جلوی دوربین میآیند.
شاید بگویید حرف تازهی این سوژهی تکراری، فرهنگسازی برای بیمه است. بله، بیمه ظاهراً با فشار بر شرکتهای زیرمجموعهاش سعی کرد بودجهی این کار را تأمین کند اما دقیقاً نمیفهمم وقتی بیمه در کلیتش، در یک بام و دو هوای شفافیت عملکرد و جلب اعتماد عمومی است، دقیقاً دارد برای کدام مخاطب فرهنگسازی میکند؟ و دغدغهی هنر و سرگرمی کدام قشر از مردم را دارد؟ نهخیر! به گمان، بیمه برای محبوب جلوه دادن خود، هر از چندی هوای اسپانسری چنین پروژههایی به سرش میزند و صداوسیمایی که بهشدت خرج دارد هم با روی گشاده، پذیرای پخش این آثار است.
همه ناراضی!
هم شرکتهای بیمه از اثرگذار نبودن «پلاک 13» در فرهنگسازی برای بیمه گلایهمندند، هم امیر ابیلی از آرش معیریان برای تفاوت متن فیلمنامه و آنچه که جلوی دوربین آمده، گلایه دارد و هم بعید است مخاطبی باشد که جزئیات این سریال را بیش از ششماه در حافظهی سریالبینیاش نگاه دارد!
قسمت تاسفبار ماجرا اینجاست بیمهی مرکزی و سایر شرکای اقتصادیش، به جای شفافسازی عملکرد، جلب اعتماد مردم به بیمه و سازوکارهای سرمایهدارانهاش و ارائهی خدمات بهتر، دوست دارند تا از پول بیمهگذاران، برای ساخت سریالی هزینه کنند که هیچ اتفاق مثبتی را نه برای همان بیمهگذاران رقم زد و نه در حیطهی هنر!
نتیجهی این اقبال و تأثیر حیرتانگیز (البته در راستای منفی و فضاحتبار ماجرا) آن شد که اتفاقا سریال «چشمبندی» با همان رویکرد و همان هستهی فکری، آن هم نه در یک فصل، که -فعلاً- در دو فصل خودش را به قاب سیما تحمیل کرده است.
در پایان این متن برای مدیران و تصمیمگیران مربوطه، فقط آرزوی درنگ بیشتری در سیاستگذاریهای رسانهای و توجه به خروجی نگاههای صرفا سرمایهدارانه دارم. همین!