میدان آزادی: دوازدهمین نقد از نقدهای مکتوبِ فصل دوم پرونده «پرواز بر فراز آشیانه سیمرغ» به فیلم «پرویزخان» با کارگردانی «علی ثقفی» و تهیهکنندگی «عطا پناهی» اختصاص دارد. «سعید پورصمیمی»، «مریم سعادت»، «بهنام تشکر»، «حمیدرضا پگاه»، «علی باقری»، «المیرا دهقانی»، «یدالله شادمانی» و «بامداد افشار» از جمله بازیگران این فیلم هستند. در ادامه ریویوی نقد و بررسی فیلم پرویزخان را به قلم آقای «مجید اسطیری» در ستون «نقد و بررسی فیلمهای جشنواره 42» پرونده جشنواره فجر بخوانید:
جان تروبی نویسنده و نظریهپرداز داستان، در کتاب معروف خود با نام «آناتومی داستان» در فصلی با عنوان «هفت گام اصلی در ساختار داستان» به تبیین هفت مرحلهی اصلی که تغییر و تحول یک قهرمان را تبیین میکنند و باعث میشوند او را عمیقا باور کنیم و دوست داشته باشیم میپردازد؛ هفت مرحلهای که فارغ از سیر داستان باید در درون قهرمان اتفاق بیفتند تا او نهایتا به یک آدم جدید تبدیل شود. این هفت مرحله عبارتند از نیاز، آرزو، حریف، نقشه، نبرد، مکاشفهی نفس و تعادل جدید.
چنانکه پیداست این مراحل همگی به جنبههای روانی شخصیت بستگی دارند نه به نقشی که او به واسطهی شرایط مقتضی داستان باید ایفا کند. در واقع روان اوست که فرمان را در دست دارد و به او دستور میدهد چه باید بکند. او یک نیاز درونی دارد که باعث میشود وضعیت فعلی را نپسندد و با آرزوی تغییر شرایط دست به کاری بزند؛ به مصاف حریفش برود و نقشهای طراحی کند که در نبرد با حریف او را به پیروزی برساند.
دو مرحلهی آخر که مانند دو مرحلهی اول کاملا جنبهی فردی دارند، رسیدن به مکاشفهی نفس و بنابراین دستیابی به تعادل روحی جدید هستند. در واقع حریف فقط بهانهای برای این است که قهرمان به درک بهتری از خودش و زندگی برسد.
در آخرین سکانس فیلم تحسین شدهی «پرویزخان»، پرویز دهداری را میبینیم که پس از پیروزی تیم ملی ایران بر کویت، زودتر از بازیکنان وارد رختکن خالی تیم ملی ایران میشود و یک لیوان آب خنک را با طمانینه مینوشد. تمام این یادداشت قرار است اهمیت این سکانس ساده را از منظر تکوین قهرمان داستان بیان کند.
در شرایطی که خیلی از فیلمهای سینمای ایران قهرمان را از ابتدا با یک شکل و شمایل وارد داستان میکنند و در انتها با همان شکل و شمایل، همان عادات و آرزوها و همان عقاید و رفتار از داستان بیرون میبرند، فیلم پرویزخان موفق شده سیر تحول و مکاشفهی نفس در قهرمان داستان را به دقت نشان دهد.
یکی از سکانسهای نخستین فیلم، دهداری را در حالی به ما نشان میدهد که یک قمقمه آب را یک نفس سر میکشد. در سکانس گفتگوی او و دخترش (که منادی تغییر و پرهیز از یکدندگی است) متوجه میشویم عادت او به یک نفس نوشیدن آب از قمقمهی قدیمی، نوعی قهر با زندگی و تمایل به مرگ است.
در مجال کوتاه بین دو نیمهی بازی حساس با کویت (که باخت میتواند به قیمت جان رزمندگان در جبهه تمام شود) دهداری بالاخره به مکاشفهی نفس دست مییابد، از پافشاری بیموردش بر بازی زمینی دست برمیدارد و دستور جدیدی به بازیکنان میدهد که مایهی تعجب آنها اما باعث پیروزی تیم فوتبال ما میشود.
بازگشت دهداری به تنهایی خودش در درون رختکن و نوشیدن یک لیوان آب خوش با لیوان یعنی رسیدن او به یک تعادل اخلاقی و روانی جدید که بهتر از این نمیشد آن را ترسیم کرد.
مطلب مرتبط:
ویدئو: نقد و بررسی فیلم «پرویز خان»، ساخته «علی ثقفی»