دوشنبه 09 تیر 1404 / خواندن: 9 دقیقه
پرونده‌پرتره افسانه شعبان‌نژاد | صفحه ششم

ریویو: نگاهی به کتاب «یک شعر بی‌طاقت» اثر «افسانه شعبان‌نژاد»

کتاب شعر نوجوان «یک شعر بی‌طاقت»، به قلم افسانه شعبان‌نژاد، در سال ۱۳۹4 با تصویرگری «محمود حسینی» و با همکاری انتشارات «کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان» منتشر شد. در این اثر، شاعر ۲۱ شعر نیمایی را دست در دست یکدیگر و دور هم نشانده تا تصویری واحد از طبیعت را پیش چشم خواننده به نمایش بگذارد.

3.4
ریویو: نگاهی به کتاب «یک شعر بی‌طاقت» اثر «افسانه شعبان‌نژاد»

مجله میدان آزادی: «افسانه شعبان‌نژاد» هم شاعر کودکان است و هم شاعر نوجوانان، و بعضی از خواندنی‌ترین شعرهای او را در میان کتاب‌هایی که برای نوجوانان منتشر کرده می‌توان یافت. در صفحه جدید پرونده «پرونده‌پرتره افسانه شعبان‌نژاد» به سراغ یکی از این کتاب‌های خواندنی رفته‌ایم. ریویوی نقد و بررسی کتاب «یک شعر بی‌طاقت» را به قلم مهشاد حمزه‌لو در ادامه خواهید خواند: 

درباره شعر کودک در ایران

ما همه کودکان ایرانیم
مادر خویش را نگهبانیم

این سرآغاز «سرود مدرسه» است؛ سرودی که «ملک‌الشعرای بهار» در سال یک هزار و سیصد و ده بر ورق نوشت و یکی از آجرهای شعر کودک در ایران را بر دیوار ادب نهاد. بهار شانه به شانه‌ی «ایرج میرزا»، «حاجی میرزا یحیی دولت‌آبادی» و «مخبرالسلطنه» اولین شاعرانی شدند که در مسیر سبز شعر کودک قدم گذاشتند و راه را برای پیشروانی همچون «جبار باغچه‌بان» و ادامه‌دهندگان او باز کردند. پیش از این سیمای کودکان در قاب ادب پارسی جایی نداشت و اگر هست محو و ناپیداست.  تا اینکه دوره‌ی مشروطه، با تحولات متعددش، دریچه‌ای به روی نوگرایی گشود و اهمیت شعر کودک را روشن کرد. 

البته گفتنی‌ است که این تنها آغاز راه بود. تا بازه‌ای طولانی شعرها از جنس تعلیمی و صرفاً با هدف آموزش بودند تا اینکه هیچانه‌ها و اشعار سرگرم‌کننده پا به عرصه‌ی ادبیات گذاشتند. رفته رفته ادبیات به درک بهتری از مفهوم کودکی رسید و به تبع، فرم و موضوع اشعار با روحیات کودکان همراه شد. فرم‌های پیچیده‌ی شعری کنار گذاشته شد، شعر نو و آزاد به قالب‌های سنتی افزوده شدند و موضوع اشعار به آنچه دغدغه‌ی کودکان است، نزدیک و نزدیک‌تر شد. در این سال‌ها شاعران ایرانی متعددی گل‌هایی را در زمین شعر کودک و نوجوان کاشتند که به باغی دیدنی بدل شدند. از «جبار باغچه‌بان» گرفته تا «پروین دولت آبادی» و «محمود کیانوش»، تا نسل شاعرانی مثل «افسانه شعبان نژاد» . در میان این شاعران، افسانه‌ شعبان‌نژاد چنان در عرصه‌ی شعر تاخته که هر اثرش باغچه‌ای در قلب و روح کودکان و نوجوانان پرورده است. در این یادداشت قصد داریم سری به کتاب شعر نوجوان «یک شعر بی‌طاقت»، یکی از مهم‌ترین آثار این شاعر زبردست، بزنیم و آن را از ابعاد مختلف بررسی کنیم. 


درباره‌ی کتاب «یک شعر بی‌طاقت»

کتاب شعر نوجوان «یک شعر بی‌طاقت»، به قلم افسانه شعبان‌نژاد، در سال ۱۳۹4 با تصویرگری «محمود حسینی» و با همکاری انتشارات «کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان» منتشر شد. در این اثر، شاعر ۲۱ شعر نیمایی را دست در دست یکدیگر و دور هم نشانده تا تصویری واحد از طبیعت را پیش چشم خواننده به نمایش بگذارد. افسانه شعبان‌نژاد چنان در رساندن این پیام موفق بود که پس از چاپ این اثر، گواهی عضویت در شورای جهانی محیط زیست را دریافت کرد. همچنین این کتاب، جزو آثار نامزد شده در هفتمین دوره‌ی «جایزه‌ی ادبی پروین» بوده و در فهرست تقویم سالانه‌ی «کتابخانه‌ی مونیخ» نیز قرار گرفته است؛ تقویمی که هر سال با عنوان Children’s» Calender» منتشر می‌شود و کتاب‌های شعر برتر از شاعران سراسر دنیا را به کودکان و نوجوانان معرفی می‌کند. گفتنی است که افسانه شعبان‌نژاد این کتاب را به صورت یک آلبوم، به همین نام خوانده و البته موسیقی‌های کانون نیز چاشنی خوشمزه‌ی این اثر شده است. انتخاب موسیقی و صدابرداری این آلبوم را «چنگیز صیاد» و موسیقی تنبور را «علی‌اکبر مرادی» بر عهده داشته‌اند.

ما در این یادداشت قرار است به هم‌نشینی اشعار این اثر خواندنی بنشینیم، گوش‌هایمان را با وزن‌‌شان به موسیقی کلمات دعوت کنیم، به آرایش صنایع‌شان چشم بدوزیم و در پس ابیات به دنبال مفاهیمی بگردیم که در انتظار پیدا شدن بر ورق‌های کتاب جا خوش کرده‌اند. 
 

ذره‌بین کودکی 

پیش از آنکه به سراغ نقد این اثر برویم لازم است یک ذره‌بین ویژه را بر چشم‌هایمان بگذاریم. ذره‌بینی که «کانت» در باب نقد آثار کودک و نوجوان به خوبی به آن اشاره کرده و می‌گوید:« کودک متفاوت از بزرگسال می‌خواند؛ نه ساده‌تر، نه با تأثیرپذیری کمتر و نه حتی با هوشمندی کمتر. لذا منتقد نباید خوانش کودکانه را با خوانش کودک‌وارانه اشتباه کند.»1 در حقیقت ما وقتی که به بررسی آثار کودک و نوجوان می‌پردازیم باید به کودک درونمان برگردیم و خود را در گوشت و پوست یک نوجوان تصور کنیم. در ادامه‌ی این یادداشت، می‌خواهیم کتاب یک شعر بی‌طاقت را پیش روی خود بگذاریم و تلاش کنیم تا با همین ذره‌بین به بررسی این اثر از ابعاد مختلف وزن، درون‌مایه، صنایع ادبی و زبان بپردازیم.


یک شعر بی‌طاقت چه موسیقی‌‌ای می‌نوازد؟

کافی است یک دور کتاب را از فهرست تا صفحات آخر، ورق بزنیم تا موسیقی‌ای که می‌نوازد را بشنویم؛ نوای اثری یکپارچه که به اجرای یک ارکستر گوش‌نواز می‌ماند. می پرسید چرا؟ به چند دلیل:

اول؛ وقتی نگاهی به فهرست بیست و یک اسمی کتاب می‌اندازیم، قطاری از کلمات را می‌بینیم که با هم از منظر معنا همسایه‌اند. فهرست با عنوان شعر، آغاز می‌شود و بعد از آن باقی عناوین تجانسی با موضوع طبیعت دارند؛ از سیب و سار و درخت گرفته تا کوه و مزرعه و باغ. حتی اگر در این میان هم عنوانی مثل ناودان یا قفل هست، در تناسب با موضوع و مسئله‌ای مرتبط با طبیعت و محیط زیست انتخاب شده است. 

دوم؛ اگرچه در فهرست، عنوان تمامی این شعرها قید شده است؛ ولی وقتی به سراغ صفحات کتاب می‌رویم عنوان‌ها را بالای شعرها نمی‌بینیم. گویی با این کار قرار است به ناخودآگاهمان چنین القا شود که تمامی این ۲۱ شعر، یک شعر واحدند… یا بهتر بگوییم: یک شعر بی‌طاقت که از خیال شاعر، قطره قطره بر صفحه‌ی کتاب چکیده است. 

سوم؛ وزن تمامی شعرها یکسان است. حتی یکی از این شعرها را نمی‌توانید پیدا کنید که با بقیه ساز مخالف بزند! همه‌ی وزن‌ها، نوای مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع لن را در بحر رجز می‌نوازند. 

چهارم؛ یکپارچگی، در نوع شروع و حتی زبان این شعرها نیز نشان می‌دهد که تک تک این اشعار عضوی از یک پیکرند. همه‌ی شعرها با کلمه‌ی یک آغاز می‌شود؛ یک تور، یک توت یا یک برگ و در هر صفحه داستانی کوتاه از یک عنصر مرتبط با طبیعت روایت می‌شود؛ داستان یک کوهِ لبریز از اندوه یا قصه‌ی یک راز در سینه‌ی یک سنگ و… .


آرایش هوشمندانه

استفاده از صنایع ادبی برای مخاطب کودک و نوجوان، ملاحظات مخصوص به خودش را دارد و هوشمندی خاص خود را می‌طلبد. البته هر چه قدر سن مخاطب بالاتر می‌رود، محدودیت‌ها کمتر می‌شوند و به مرز شعر بزرگسال نزدیک‌تر. در واقع شعر نوجوان، به ویژه در سنین بالاتر، را می‌توانیم شعر «دوره‌ی گذار» بدانیم. چرا که در آن محدودیتی برای استفاده از ساخت‌های تصویری پیچیده، تخیلی و قوی وجود ندارد و شعرها می‌توانند به چنان پیچیدگی هنری‌ای برسند که تنها به کمک واژگان نوجوانانه از شعر بزرگسال متمایز شوند.

 نکته‌ی مهمی که درباره‌ی اثر یک شعر بی‌طاقت وجود دارد، هوشمندی شاعر و توجه به همین نکته در به‌کارگیری صنایع ادبی‌ است. با توجه به مخاطب بالای ۱۵ سال کتاب، شاعر کاملاً متوجه این نکته بوده است که نوجوان در این سن به درک بزرگسالانه نزدیک شده و در نتیجه از صنایع ادبی پیچیده‌تری بهره می‌برد. 

طبق نظریاتی که در حوزه‌ی شعر کودک و نوجوان وجود دارد، استعاره به واسطه‌ی پیچیدگی بیشترش در اشعار نوجوان پربسامد‌تر بوده و جایگاه پررنگ‌تری دارد. در این اثر نیز اگرچه صنایع مختلفی به چشم می‌خورد؛ اما آشکارترین و پرتکرارترین آوا از آنِ صنعت استعاره است که به هنرمندانه‌ترین صورت و به شکل‌های مختلف، در بند بند کتاب نواخته می‌شود.

وقتی به این ۲۱ شعر نگاهی اجمالی می‌اندازیم، می‌بینیم که تقریباً اکثر شعرها با استعاره آراسته و زینت داده شده‌اند. اما چه نوع استعاره‌ای؟ نشان افتخار متکثرترین استعاره به جان‌بخشی می‌رسد! افسانه شعبان‌نژاد در جای جای این کتاب، عناصری را که جلوه‌ای در طبیعت یا محیط زیست دارند، به انسان تشبیه کرده و گویی با استفاده‌ی مکرر از این صنعت ادبی، لایه‌های پنهانی از معنا را به تصویر کشیده است؛ معنایی از زندگی و زنده بودن مادر طبیعت! و این نشان دیگری از این آرایش هوشمندانه‌ است. در میان این خطوط، توت‌ها می‌خوابند، کاج‌ها دلگیر و کوه‌ها لبریز از اندوه می‌شوند، گنجشک‌ها جشن می‌گیرند و باغ‌ها، خواب بهار می‌بینند!


قلب تپنده‌ی طبیعت

وقتی در میان خطوط یک شعر بی‌طاقت، سفر می‌کنیم صدای قلب تپنده‌ی طبیعت زنده را می‌شنویم. البته طبیعتی که افسانه شعبان‌نژاد در این اثر به تصویر می‌کشد در نوع خود منحصر به فرد است و دلیل آن هم حسی است که در مخاطب برمی‌انگیزد. وقتی به ابتدای شعرهای او مثل «یک شعر»،‌«یک سیب»، «یک سار» و… دقت می‌کنیم، درمی‌یابیم که کلمه‌ی «یک» گویی بیانگر تنهایی هر کدام از این اشیا، گیاهان و حیوانات است. گویی شاعر می‌خواهد ذهن نوجوان را به تنهایی این عناصر و جبری که در آن محبوس شده‌اند، جلب کند و حس حمایت گری و همدلی او نسبت به طبیعت را به جوشش درآورد. شاید در همین راستا باشد که نوعی از اندوه در ابتدا و میانه‌ی این شعرها نهفته است که هوشمندانه در پایان‌بندی هر کدام، به امید بدل می‌شود.

به قول خود شاعر:«شاعر خوب کسی است که بتواند در چند مصراع یا بیت کوتاه یک حرف خوب بزند.» و حقیقتاً افسانه شعبان‌نژاد این سخن را در کتاب یک شعر بی‌طاقت محقق کرده است و به شکلی غیرمستقیم ضرورت و زیبایی دوست داشتن و حمایت از طبیعت را در ذهن خواننده تداعی می‌کند.

 علاوه بر این شاعر به یک نکته‌ی دیگر در مخاطبش نیز توجه کرده است و آن آتش‌فشان احساساتی است که هر نوجوانی در این سن تجربه می‌کند. به گفته‌ی افسانه‌ شعبان‌نژاد:«سوژه‌ی اصلی اشعار این مجموعه خود نوجوان است و نوجوان باید بیاموزد که زندگی سرشار از شادی و در کنارش سرشار از غم‌هاست و شایسته است برای به شادی رسیدن از بعضی غم‌ها درس گرفت تا به آن تجربه‌ی زندگی برسیم.» 

 

یک قاب بی‌طاقت

وقتی هر برگ از این کتاب را می‌خوانیم، ناخودآگاه چشم‌هایمان بر روی تصاویری که برای هر شعر نقاشی شده، می‌دود. هر چه دقیق‌تر می‌شویم می‌بینیم که گویی تصاویر هم مانند شعرها قرار است یک قاب بی‌طاقت را برایمان بسازند. تصویرگر برای نمایش این حس حقیقتاً، خلاقانه و هوشمندانه عمل کرده است.

نقاشی‌ها ترکیبی از رنگ‌‌های سردِ آبی، خاکستری و سفید هستند. آبی برای نمایش آرامش، معنویت، تخیل و خاکستری برای نمایندگی احساس غم و تنهاییِ هر یکی از عناصری که در شعر، شرح حال می‌شود… و رنگ سفید پرچم‌دار امیدی است که در سطرهای پایانی می‌درخشد. دقت که می‌کنیم می‌بینیم همان عناصری در تصویر خاکستری شده‌اند که در روایت شعر، دچار یک دلتنگی، خستگی یا اندوه‌اند؛ مثل پرنده، روباه، سنگ یا درخت. در این میان عناصری هم که به گونه‌ای در جبرِ به بند کشیدن طبیعت دخیل‌اند هم خاکستری ترسیم شده‌اند؛ مانند تور، قفل یا پنجره‌ای بسته در حسرت آسمان.

اما تصویر به این قاب ختم نمی‌شود. امید از گوشه‌ای سر بلند می‌کند و رنگ آبی و سفید را درست مثل یک قهرمان و ناجی بر روی دیگر عناصر حیات‌بخشِ صفحه می‌پاشد. و قلب را به پایانی خوش روشن می‌کند… .


مادر طبیعت و مام وطن

ما بعد از دامان مادرانمان، در دامان مادر طبیعت و مام وطن نفس می‌کشیم. طبیعت، منبع خلاقیت و رشد روحی تک تک ماست؛ و وطن، بستری است که زندگی، عشق ورزیدن و ادامه دادن را برایمان امن می‌کند. و بدیهی است که به مراتب این دو نقش پررنگ‌تری در دنیای کودکان و نوجوانان دارند. زمانی که این کتاب را از میان تمامی آثار افسانه شعبان‌نژاد برای نوشتن یک ریویو انتخاب کردم، هنوز جنگی در زمانه‌ی اکنونِ ایران‌زمین واقع نشده بود. اما گویی دست روزگار در انتخاب این اثر نقش داشته است. چراکه امروز که دوباره این اشعار را خواندم، بیشتر برایم ملموس شد که چه قدر دنیای کودکان با جنگی که آسیب به محیط زیست را در پی دارد، مورد تهدید قرار می‌گیرد. احساس نهفته در این اشعار، این روزها برایم جنسی از واقعیت گرفت؛ اما درست مثل پایان این شعرها که امید از مصرع‌های پایانی‌شان سرک می‌کشد، می‌دانم و می‌بینم که پایان شاهنامه همیشه خوش است. یک شعر بی‌طاقت، بی‌طاقت است برای حراست از مادر طبیعتی که ما همگی، کودکان سرزمینش هستیم.

حال برای حسن ختام، خالی از لطف نیست که ۵ سیب از باغ اشعار این کتاب بچینیم و کاممان را به طعمشان شیرین کنیم. 


پنج شعر از بهترین شعرهای کتاب «یک شعر بی‌طاقت»


1.    
یک پل
بالای یک درّه معلّق بود
از گام‌های عابران
گوشش پر از آواز تق تق بود
یک روز این پل بی‌تحمل شد
هنگام طوفان، دست او شل شد
با یک تکان ساده زود افتاد
در عمق درّه توی رود افتاد
پل رفت و تصویرش به جا مانده
در ذهن روباهی که در آن سو
از توله‌های خود جدا مانده


2.    
یک کوه
لبریز از اندوه
یک قوچ روی دامن این کوه جان داده
با قلب زخمی روی دوش صخره افتاده
در چشم‌های ساکن آن قوچ جامانده
تصویری از 
یک آسمان آبی و روشن
در کوه پیچیده است
بوی غم و باروت و آویشن


3.    
یک تور 
غمگین و پا در گِل
افتاده در ساحل
او تا ابد در بند این دریاست
گوشش پر از نفرین ماهی‌هاست


4.    
یک مزرعه
یک عالمه ذرت
با دسته‌ای گنجشک بی‌طاقت
گنجشک‌ها امروز از دست مترسک سخت دل‌گیرند
بعد از درو اما
با خرده‌های ذرت جامانده حتماً جشن می‌گیرند


5.   

یک قفل
قفلی که روزی همنشین یک قفس بوده
با غصه‌های یک پرنده هم‌نفس بوده
امروز این قفل پشیمان،
با سکوت و آه،
چسبیده غمگین بر ضریح یک زیارتگاه
 


منابع:

1. از این باغ شرقی: نظریه‌های نقد شعر کودک و نوجوان، نوشته پروین سلاجقه، انتشارات فرهنگ معاصر، ۱۳۸۵




تصاویر پیوست

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط «میدان آزادی» منتشر خواهد شد
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد!

نکته دان
افسانه شعبان‌نژاد چنان در رساندن این پیام موفق بود که پس از چاپ این اثر، گواهی عضویت در شورای جهانی محیط زیست را دریافت کرد. همچنین این کتاب، جزو آثار نامزد شده در هفتمین دوره‌ی «جایزه‌ی ادبی پروین» بوده و در فهرست تقویم سالانه‌ی «کتابخانه‌ی مونیخ» نیز قرار گرفته است؛ تقویمی که هر سال با عنوان Children’s» Calender» منتشر می‌شود و کتاب‌های شعر برتر از شاعران سراسر دنیا را به کودکان و نوجوانان معرفی می‌کند. گفتنی است که افسانه شعبان‌نژاد این کتاب را به صورت یک آلبوم، به همین نام خوانده و البته موسیقی‌های کانون نیز چاشنی خوشمزه‌ی این اثر شده است. انتخاب موسیقی و صدابرداری این آلبوم را «چنگیز صیاد» و موسیقی تنبور را «علی‌اکبر مرادی» بر عهده داشته‌اند.

وقتی به این ۲۱ شعر نگاهی اجمالی می‌اندازیم، می‌بینیم که تقریباً اکثر شعرها با استعاره آراسته و زینت داده شده‌اند. اما چه نوع استعاره‌ای؟ نشان افتخار متکثرترین استعاره به جان‌بخشی می‌رسد! افسانه شعبان‌نژاد در جای جای این کتاب، عناصری را که جلوه‌ای در طبیعت یا محیط زیست دارند، به انسان تشبیه کرده و گویی با استفاده‌ی مکرر از این صنعت ادبی، لایه‌های پنهانی از معنا را به تصویر کشیده است؛ معنایی از زندگی و زنده بودن مادر طبیعت! و این نشان دیگری از این آرایش هوشمندانه‌ است. در میان این خطوط، توت‌ها می‌خوابند، کاج‌ها دلگیر و کوه‌ها لبریز از اندوه می‌شوند، گنجشک‌ها جشن می‌گیرند و باغ‌ها، خواب بهار می‌بینند!

مطالب مرتبط