دوشنبه 19 دی 1401
نقد داستان‌نویس ارمنی بر رمان معروف عباس معروفی

ارمنی‌ها چگونه در سمفونی مردگان روایت شدند؟

استفاده از شخصیت‌های ارمنی در بسیاری از فیلم‌ها و رمان‌های فارسی باب است. تا به حال کارگردان‌ها و نویسندگان مطرح زیادی چه به‌صورت تیپ و چه به‌صورت شخصیت از حضور ارمنی‌ها در فیلم و داستان استفاده کرده‌اند. اما سؤال این است که این حضور چقدر با واقعیات جامعه‌ی ارمنی حداقل در ایران هم‌خوانی دارد؟

4.5
ارمنی‌ها چگونه در سمفونی مردگان روایت شدند؟

میدان آزادی: یازدهمین صفحه‌ی پرونده‌ی از شیشه رنگی کلیسا اختصاص دارد به یادداشتی از -سوانا مهرابیان- نویسنده ارمنی که بررسی شخصیت‌پردازی ارمنی‌ها در کتاب «سمفونی مردگان» نوشته‌ی «عباس معروفی» پرداخته است

استفاده از شخصیت‌های ارمنی در بسیاری از فیلم‌ها و رمان‌های فارسی باب است. تا به حال کارگردان‌ها و نویسندگان مطرح زیادی چه به‌صورت تیپ و چه به‌صورت شخصیت از حضور ارمنی‌ها در فیلم و داستان استفاده کرده‌اند. اما سؤال این است که این حضور چقدر با واقعیات جامعه‌ی ارمنی حداقل در ایران هم‌خوانی دارد؟


در اکثر فیلم‌ها یا کتاب‌ها کارگردان‌ها و نویسندگان، بیشتر به جنبه‌های ظاهری و کمتر به خصوصیات باطنی ارامنه پرداخته‌اند. شخصیت ارمنی با لهجه‌ای غلیظ و اغراق‌شده صحبت می‌کند و شغل‌های خاصی به او نسبت داده می‌شود ��ه بیشتر جنبه‌ی کلیشه‌ای پیدا کرده‌اند. ناگفته نماند که همه‌ی آثار این‌طور نیستند و گاهی مشخص است کارگردان یا نویسنده تحقیق و شناخت کاملی از جامعه‌ی ارمنی داشته است.


من به‌عنوان یک داستان‌نویس و به‌عنوان عضوی از جامعه‌ی ارمنی، در ادامه‌ی این یادداشت تصویر جامعه‌ی‌ ارمنی در یکی از مهم‌ترین رمان‌های ایرانی را بررسی خواهم کرد؛ رمان «سمفونی مردگان» نوشته‌ی عباس معروفی. 

«سمفونی مردگان» داستان زندگی خانواده‌ی اورخانی است. وقایع رمان قبل از انقلاب رخ می‌دهند. پدر، جابر اورخانی یک تاجر موفق است که در کاروانسرا حجره‌ی آجیل‌فروشی دارد و با همسر و چهار فرزند خود در اردبیل زندگی می‌کند. آیدین دومین فرزند این خانواده است. روشنفکر است. شب‌ها کتاب می‌خواند و گاهی شعر می‌نویسد. دوست دارد ادامه‌ تحصیل بدهد ولی پدر مخالف است. به اصرار مادر عصرها به حجره می‌رود. همان وقت‌‌ها پدر به بازرسی دفتر و کتاب‌های آیدین می‌پردازد و از او می‌خواهد تحصیل را رها کند و کاسب شود اما آیدین روی ادامه‌ تحصیل پافشاری می‌کند و همین سرپیچی، عصبانیت پدر را در پی دارد.


آیدین بعد از ماجراهایی از خانه فرار می‌کند و در کارخانه‌ی چوب‌بری میرزایانِ ارمنی مشغول به کار می‌شود. سورمه، برادرزاده‌ی میرزایان هر روز برای آیدین روزنامه و کتاب می‌برد. آیدین سورمه را سورملینا صدا می‌زند. سورمه مسیر زندگی آیدین را تغییر می‌دهد و آیدین عاشق سورملینا می‌شود. در نهایت سورملینا و آیدین ازدواج می‌کنند و صاحب فرزند دختری می‌شوند. پس از مدتی سورملینا فوت می‌کند و آیدین وارد ماجراهایی می‌شود و...

تصویر ارامنه در این رمان از چند جهت با واقعیت جامعه‌ی ارامنه تطابق ندارد:


اول؛ نام دختر سورمه است و آیدین او را سورملینا صدا می‌کند. من نه در میان ارامنه‌ی ایران و نه در میان ارامنه‌ی خارج، نشنیده‌ام که سورمه به‌عنوان نام ارمنی به کار رود. با توجه به اینکه نام بقیه‌ی اعضای خانواده‌ی سورمه ارمنی است، انتظار می‌رود اسم او هم ارمنی باشد که نیست.


دوم؛ حتی همین امروز هم آموزه‌های خانوادگی و شرایط خانواده‌های ارمنی طوری است که به‌راحتی با غیرارمنی‌ها ارتباط نمی‌گیرند و برقراری ارتباط، نیازمند شرایط بسیار خاصی است. حالا به مکان و زمان داستان «سمفونی مردگان» توجه کنید؛ سرزمین آذربایجان، قبل از نیمه‌ی قرن چهاردهم خورشیدی! یعنی درست زمانی که سنت بر تمام جامعه اعم از مسلمان و غیرمسلمان حاکم است و به‌دنبال آن، سخت‌گیری در روابط دختر و پسر، به هر دین و آیینی که باشند، بسیار بیشتر از امروز است! پس باورپذیر نیست که سورمه به آن راحتی با آیدین رفت‌وآمد داشته باشد و خانواده‌اش هم از این ارتباط حمایت ‌کنند.


سوم، در ازدواج آیدین و سورمه به‌جز تفاوت دینی که آن هم فوراً حل می‌شود، مشکل دیگری نیست. این پدیده حداقل برای منِ ارمنی عجیب و باورناپذیر است. حتی در روزگار ما و در همین تهران اگر چنین ارتباطی شکل بگیرد، طرفِ ارمنی از خانواده طرد می‌شود و زوج مجبور می‌شوند در نقطه‌ای دور از جامعه‌ی ارمنی زندگی کنند. در «سمفونی مردگان» اما واکنش برعکس است و با حمایت تمام‌قد خانواده‌ی سورمه مواجه هستیم. باورناپذیرتر از حمایت خانواده، حمایت کشیش است. کشیش نماینده و پاسدار مسیحیت است و هیچ‌گاه چنین وصلتی را تأیید و پشتیبانی نخواهد کرد.


شاید این قوانین کلی نباشند و ممکن است جاهایی استثناهایی هم وجود داشته باشد ولی اگر قرار بر این است که تصویر ارائه‌شده در اثر با واقعیت زندگی ارامنه مطابقت داشته باشد و حضور ارامنه در آثار هنری، فرصتی به مخاطب غیرارمنی بدهد که با این اقلیت آشنا شوند، از نویسنده و فیلم‌ساز انتظار می‌رود که سراغ استثناها نروند و آنچه را که با واقعیت تطابق بیشتری دارد به تصویر بکشند. 


در پایان یادآور می‌شوم که گرچه در بیشتر آثار ساخته شده در ایران، تصاویر ارائه‌شده از ارامنه کلیشه‌ای و غیرواقعی است اما آثار انگشت‌شماری هم هستند که در بازتاب واقعیات جامعه‌ی این اقلیت، موفق بوده‌اند؛ از جمله فیلم «آندرانیک» ساخته‌ی حسین مهکام.




پرستو عسگرنجاد
20 دی 1401

یادداشت خیلی خوب و دقیقی بود. خیلی لذت بردم که از منظر نگاه یک ارمنی به یک شخصیت ارمنی در یک داستان ایرانی نگریستم.

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط «میدان آزادی» منتشر خواهد شد
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد!

نکته دان
در اکثر فیلم‌ها یا کتاب‌ها کارگردان‌ها و نویسندگان، بیشتر به جنبه‌های ظاهری و کمتر به خصوصیات باطنی ارامنه پرداخته‌اند. شخصیت ارمنی با لهجه‌ای غلیظ و اغراق‌شده صحبت می‌کند و شغل‌های خاصی به او نسبت داده می‌شود که بیشتر جنبه‌ی کلیشه‌ای پیدا کرده‌اند

حتی همین امروز هم آموزه‌های خانوادگی و شرایط خانواده‌های ارمنی طوری است که به‌راحتی با غیرارمنی‌ها ارتباط نمی‌گیرند و برقراری ارتباط، نیازمند شرایط بسیار خاصی است. حالا به مکان و زمان داستان «سمفونی مردگان» توجه کنید؛ سرزمین آذربایجان، قبل از نیمه‌ی قرن چهاردهم خورشیدی! یعنی درست زمانی که سنت بر تمام جامعه اعم از مسلمان و غیرمسلمان حاکم است و به‌دنبال آن، سخت‌گیری در روابط دختر و پسر، به هر دین و آیینی که باشند، بسیار بیشتر از امروز است!

مطالب مرتبط