پنجشنبه 13 دی 1403 / خواندن: 15 دقیقه
به مناسبت تولد پیشگوی آینده؛

تک‌نگاری: نگاهی به زندگی و آثار آیزاک آسیموف

آیزاک آسیموف، یکی از مهم‌ترین نویسندگان علمی‌تخیلی و دست‌برقضا یکی از اندیشمندترین‌هایشان بوده است. جدای از موضع‌گیری‌های سیاسی، دینی یا جهان‌بینی او، باید بدانیم که او داستان علمی‌تخیلی را مهم می‌دانست. از اینکه در دوره‌ی زندگی‌اش داستان‌های علمی‌تخیلی، بخش علمیشان، سبک می‌شد ناراضی بود؛ اما این تغییر را اجتناب‌ناپذیر می‌دانست و آن را می‌پذیرفت. با همه این‌ها و اهمیت او در جهان ادبیات، خیلی از ما او را به‌عنوان کسی می‌شناسیم که درباره‌ی آینده و تغییراتی که پیش خواهد آمد گمانه‌زنی می‌کرد.

4
تک‌نگاری: نگاهی به زندگی و آثار آیزاک آسیموف

مجله میدان آزادی: امروز 2 ژانویه، سالروز تولد نویسنده‌ای است که بسیاری از او به عنوان پیش‌گو یاد کرده‌اند: آیزاک آسیموف (Isaac Asimov). این شیمی‌دان و نویسنده‌ی آمریکایی موضوع امروز تک‌نگاری مجله میدان آزادی به قلم محمد فائزی‌فرد است که توصیه می‌کنیم خواندن آن را از دست ندهید: 
 

مردی که آینده را می‌دید

اگر روی لینک یا هر جای دیگری کلیک کرده‌اید و به این صفحه رسیده‌اید، به احتمال زیاد آسیموف را می‌شناسید. یا دست‌کم نامش را شنیده‌اید و اگر داستان، مقاله یا کتابی از او نخوانده باشید، می‌دانید که او یکی از مهم‌ترین نویسندگان علمی‌تخیلی و دست‌برقضا یکی از اندیشمندترین‌هایشان بوده است. جدای از موضع‌گیری‌های سیاسی، دینی یا جهان‌بینی او، باید بدانیم که او داستان علمی‌تخیلی را مهم می‌دانست. از اینکه در دوره‌ی زندگی‌اش داستان‌های علمی‌تخیلی، بخش علمیشان، سبک می‌شد ناراضی بود؛ اما این تغییر را اجتناب‌ناپذیر می‌دانست و آن را می‌پذیرفت.

با همه این‌ها و اهمیت او در جهان ادبیات، خیلی از ما او را به‌عنوان کسی می‌شناسیم که درباره‌ی آینده و تغییراتی که پیش خواهد آمد گمانه‌زنی می‌کرد. او اعتقاد داشت که بسیاری از کارهای روزمره مثل منشی‌گری یا کارگری خطوط منتاژ با ربات‌ها جایگزین خواهند شد. یا اینکه رایانه‌ها شکل بسیاری از مشاغل را تغییر خواهند داد. او حتی آموزش مجازی بچه‌ها در خانه را هم پیش‌بینی کرده بود. البته طبیعی است که بسیاری از پیش‌بینی‌هایش درست از آب درنیامد؛ یا تعدادی دیگر از آن‌ها برای تحقق به زمان بیشتری نیاز داشت. مثلا انتظار داشت که حالایی که این متن را می‌خوانید حداقل یک شهر فضایی روی ماه بنا شده باشد، یا در حال استخراج مواد معدنی از دیگر سیارات باشیم.

راستی تا تنور گرم است بیایید به لشکر ربات‌هایی فکر کنیم که در کارخانه‌ها صف کشیده‌اند و به‌زودی به خانه‌هایمان سرازیر خواهند شد. آن روز احتمالا آسیموف را از حالا هم جدی‌تر بگیریم؛ چرا که او مردی بود که این روزهایمان را پیش‌بینی می‌کرد. در کنار تمام این پیش‌بینی‌ها اگر چند قدم عقب‌تر برویم و تصویر بزرگ‌تر را در نظر بگیریم، شاید عصاره‌ی تمام آنچه آسیموف ارائه داده است را پیدا کنیم. اینکه: «تغییر اجتناب‌ناپذیر است.» با این پیش‌فرض به سراغ زندگی‌اش خواهیم رفت و آنچه برای ما به یادگار گذاشته است.

آیزاک آسیموف در 2 ژانویه 1920 در شوروی آن روزگار به دنیا آمد. سه سالش بیشتر نبود که به ایالات متحده مهاجرت کردند و در بروکلین ساکن شدند. خانواده‌ی آسیموف به روسی سخن نمی‌گفتند، خودش هم هیچ‌وقت نخواست که روسی یاد بگیرد و بعدها که جنگ‌جهانی دوم را پشت سر گذاشت و با سایه‌ی سرخ اتحاد جماهیر شوری روبه‌رو شد مورد ظن FBI به‌عنوان جاسوس قرار گرفت؛ که البته همکاری‌های بعدی‌اش در برخی پروژه‌های نظامی و دولتی نشان داد که این ظن چندان مهم نبوده است.

آسیموف خیلی زود به جهان نوشتن قدم گذاشت. در نوجوانی اولین داستان‌های علمی‌تخیلی خود را نوشت. در هجده سالگی اولین داستانش را در مجله‌ای به چاپ رساند؛ اما اولین رمانش را در سی سالگی منتشر کرد. نقطه‌ی ثقل زندگی او، نوشتن در زمینی بود که آن را به‌عنوان مسیر تحصیلی و البته در آینده، شغل خود انتخاب کرد. آسیموف به اصول علمی، سخت باور داشت و بر آن پافشاری می‌کرد. بیوشیمی خوانده بود و استاد دانشگاه بود. روش‌های علمی را به کار می‌بست و همان‌ها را در داستان‌هایش پیاده می‌کرد. تا جایی که در مصاحبه‌هایش از دیگر نویسندگان علمی‌تخیلی گلایه داشت. از نظر او بسیاری از نویسندگان علمی‌تخیلی هم‌عصرش مدام قوانین طبیعت را نقض می‌کردند. آن هم نه آگاهانه و به اقتضای داستان‌هایشان بلکه به این خاطر که اصولا چیزی از قوانین طبیعت نمی‌دانستند؛ و این آسیموف را حتی عصبانی می‌کرد.

مهم‌ترین داستان‌های او را اگر فهرست کنیم. معمولا دو مجموعه از آثار او را در رتبه‌های برتر آن فهرست خواهیم دید.

 


طرح جلد چاپ اول کتاب «بنیاد» در سال 1952

مجموعه‌ی بنیاد (Foundation Series)

کتابی که تحت‌تأثیر تاریخ و فلسفه، و البته ویراستار بزرگی چون جوزف کمبل نوشته شد. آسیموف برای نگارش بنیاد، تاریخ انحطاط و سقوط امپراتوری روم را الگوی خود قرار داد و با وارد کردن نظریات خودش درباره‌ی تاریخ و البته گسترش این امپراتوری به اندازه‌ی کهکشان‌ها، کتابش را پایه‌ریزی کرد.

 

مجموعه‌ی ربات (Robot series) 

این مجموعه بیش از سی داستان کوتاه و شش رمان را شامل می‌شود. با اینکه در ابتدا قرار نبود این داستان‌ها یک مجموعه را بسازند، اما همه‌ی آن‌ها در موضوع تعامل انسان، ربات‌ها و اخلاق مشترک هستند. یکی از منابع الهام آسیموف برای نگارش این مجموعه و البته ساخت ربات‌هایی که برخلاف باور فرانکنشتاینی از ربات‌ها، خیرخواه بودند و به انسان‌ها یاری می‌رساندند، داستان کوتاهی بود که در یازده‌سالگی خوانده بود. داستانی از نیل آر. جونز، که در آن موجودات مکانیکی حضور فعالی داشتند.

در همین سری داستان‌ها است که سه قانون اصلی رباتیک را بیان می‌کند. قوانینی که تمام ربات‌های موجود در داستان او باید از آن پیروی کنند و تضمین می‌کند که ربات علیه سازندگانش کاری انجام ندهند. قوانینی که نه تنها در بسیاری از آثار بعد از او به آن استناد شد، بلکه به یکی از چالشی‌ترین قوانین مورد بحث در داستان برای ربات‌ها تبدیل شد. حتی بر اساس تناقضاتی که این قوانین ممکن بود در مواجهه با هم ایجاد کنند، داستان‌های زیادی نوشته شد.

این سه قانون چنین بودند:

1.    .  یک ربات نمی‌تواند به یک انسان آسیب بزند یا به دلیل وارد عمل نشدن، اجازه دهد تا که انسانی آسیب ببیند.

2.    یک ربات باید به دستورهای دریافتی از یک انسان عمل کند، مگر در مواردی که این دستورها در تناقض با قانون شماره‌ی یک باشد.

3.    یک ربات باید از وجود خویش مراقبت کند مادامی که این محافظت در تضاد با قوانین شماره‌ی یک یا دو قرار نگیرد. 


بعدها آسیموف از قانون چهارم نیز رونمایی کرد. قانونی که قرار بود با عنوان قانون صفرم و با الویتی بالاتر از همه‌ی دیگر قوانین، به تناقض‌ها پایان بخشد.

قانون صفرم رباتیک: یک ربات نمی‌تواند به بشریت آسیب بزند، یا با بی‌عملی‌اش اجازه دهد که بشریت آسیب ببیند.

این قوانین با گذر سال‌ها، به یکی از اساسی‌ترین مفاهیم در ادبیات علمی‌تخیلی و همچنین مباحث مدرن هوش مصنوعی تبدیل شد. آسیموف با این قوانین به بررسی مسائل اخلاقی و فلسفی پیرامون هوش مصنوعی و ربات‌ها پرداخت و سوالات بنیادینی را درباره‌ی ماهیت هوش و انسانیت مطرح کرد. او با طرح این سوالات به خوانندگان خود اجازه داد تا به تفکر عمیق‌تر درباره‌ی آینده‌ی فناوری و تاثیرات آن بر جامعه بپردازند.

اما تاثیر آسیموف در جهان داستان‌ها تنها به کتاب‌ها ختم نمی‌شود. در بسیاری از دیگر مدیوم‌ها نیز به این قوانین اشاره شده است یا از آن‌ها الهام گرفته‌اند. تا جایی که بازی محبوب «دروغ‌های پی( Lies of P) که برگردانی ماشینی‌شده از داستان پینوکیو است. صحبت از قوانینی می‌کند که همه‌ی عروسک‌ها باید از آن پیروی کنند:

قانون اول: همه‌ی عروسک ها باید از دستورات سازنده‌ی خود اطاعت کنند.

قانون دوم: عروسک نمی‌تواند به انسان آسیب برساند.

قانون سوم: عروسک باید از انسان‌ها و شهر کرات محافظت کند و در خدمت آن باشد.

قانون چهارم: عروسک نمی‌تواند دروغ بگوید.

خب همه چیز تا اینجای کار طبیعی است و به نظر می‌رسد که این قوانین هیچ ایرادی ندارند. اما در آخر، این بازی نیز پای قانون صفرمی را به میان می‌کشد که اگر بازی را هنوز تجربه نکرده‌اید از شما عذرخواهم؛ بالاخره باید مطلب کامل بشود. قانونی صفرم بیان می‌کند که «سازنده‌ی همه عروسک‌ها ژپتو است». شخصیتی که در خلال بازی با آن آشنا خواهید شد.

داستان‌های آسیموف، همچنین بر بسیاری از دانشمندان تاثیر گذاشته است. بسیاری را از همان دوران کودکی به علم علاقه‌مند کرده است و به بسیاری یادآوری کرده است که دنیا و قوانینش چه دنیای زیبایی هستند. اما همان‌طور که در ابتدای این متن خواندیم شاید مهم‌ترین چیزی که او از خود بر جا گذاشته است، توجه به این حقیقت است که بدانیم: دنیا تغییر می‌کند؛ و ما ناگزیر با این تغییرات مواجه خواهیم شد.

خودش در این‌باره چنین می‌گوید:

«داستان علمی‌تخیلی از تغییر به‌عنوان یک چیز انتزاعی صحبت نمی‌کند. هر داستان علمی‌تخیلی یک تغییر خاص را توصیف می‌کند و تصمیم می‌گیرد که آیا این تغییر، تغییری به سوی بهبود است یا عکس آن؟ عموماً در داستان‌های علمی‌تخیلی تغییر به سمت بدتر شدن است، نه به این دلیل که نویسندگان علمی‌تخیلی اساساً بدبین هستند، و نه به این خاطر که هر تغییری به سمت بدتر شدن شرایط پیش می‌رود. بلکه به این دلیل که این امر، داستان دراماتیک‌تری را ایجاد می‌کند.

بنابراین ما دائماً ضد آرمان‌شهر می‌نویسیم، با این نگاه که این تغییری است که نمی‌خواهیم رخ دهد. چگونه از آن جلوگیری کنیم؟ در داستان غالباً شرور شکست می‌خورد، آن تغییر از میان می‌رود و به نظر می‌رسد چیز بهتری در افق است. علمی‌تخیلی به ما می‌آموزد که تغییرات متعددی وجود دارد و بشر با اعمال خود می‌تواند از بین آن‌ها انتخاب کند. ما باید آن تغییری را انتخاب کنیم که بهتر باشد. این تفسیر درست از نقش داستان علمی تخیلی است».

آسیموف در ششم آوریل سال ۱۹۹۲ درگذشت. سال‌ها علت مرگ او را نارسایی کلیه و قلب اعلام کرده بودند. اما در نهایت خانواده‌ی او تصمیم گرفتند تا حقیقت را به همه بگویند. آسیموف در جریان عمل جراحی و نیاز به تزریق خون، خونی آلوده به ویروس ایدز دریافت کرده بود.




تصاویر پیوست

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط «میدان آزادی» منتشر خواهد شد
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد!

نکته دان
«داستان علمی‌تخیلی از تغییر به‌عنوان یک چیز انتزاعی صحبت نمی‌کند. هر داستان علمی‌تخیلی یک تغییر خاص را توصیف می‌کند و تصمیم می‌گیرد که آیا این تغییر، تغییری به سوی بهبود است یا عکس آن؟ عموماً در داستان‌های علمی‌تخیلی تغییر به سمت بدتر شدن است، نه به این دلیل که نویسندگان علمی‌تخیلی اساساً بدبین هستند، و نه به این خاطر که هر تغییری به سمت بدتر شدن شرایط پیش می‌رود. بلکه به این دلیل که این امر، داستان دراماتیک‌تری را ایجاد می‌کند.

بنابراین ما دائماً ضد آرمان‌شهر می‌نویسیم، با این نگاه که این تغییری است که نمی‌خواهیم رخ دهد. چگونه از آن جلوگیری کنیم؟ در داستان غالباً شرور شکست می‌خورد، آن تغییر از میان می‌رود و به نظر می‌رسد چیز بهتری در افق است. علمی‌تخیلی به ما می‌آموزد که تغییرات متعددی وجود دارد و بشر با اعمال خود می‌تواند از بین آن‌ها انتخاب کند. ما باید آن تغییری را انتخاب کنیم که بهتر باشد. این تفسیر درست از نقش داستان علمی تخیلی است.»

مطالب مرتبط