مجله میدان آزادی: فردا یازدهم دی ماه و سالروز تولد «یعقوب امدادیان»، نقاش و نمایشگردان ایرانی است. به همین مناسبت، تکنگاری از زندگی و آثار او گردآوردهایم. این تکنگاری را به قلم نگار رئوفیفرد در ادامه بخوانید:
«من بعضی وقتها احساس میکنم که یه چیزی رو باید کار کنم. خودم نمیدونم چیه؛ وقتی اون حس میاد یه بومی رو برمیدارم، میذارم روی سهپایه و فیالبداهه شروع میکنم با خط فضاهایی رو تقسیم کردن. بعد از این مرحله رنگ؛ ناخودآگاه، یه روزی سبزم، زردم، بنفشم، قهوهایام. رنگ مسلط تو کارم حسیه. و بعد نسبت به اون رنگها رو انتخاب میکنم. معمولاً کار رو در یک جلسه انجام میدم. چون تمام حس اون لحظه باید منتقل بشه.»
(صحبتهای «یعقوب امدادیان» در مصاحبهای به طراحی «سید فخرالدین انوار» و کارگردانی «حسین سلامت». زمستان ۹۵.)

«یعقوب امدادیان»، نقاش معاصر ایرانی
یه روزی سبزم، زردم، بنفشم، قهوهایام.
آیا تابهحال برایتان پیش آمده در طول روز به این فکر کنید که آن روز چه رنگی هستید؟ «فلوبر» جایی مینویسد:
«انگار که نمیشود جانِ آکنده از عاطفه گاهی به واسطۀ تهیترین استعارهها سرریز کند. چراکه هرگز هیچکسی نمیتواند ابعاد واقعی نیازها، ادراکها و دردهایش را به زبان بیاورد، و کلام بشری چون تشت ترکبرداشتهای است که ما از آن نواهای درخور رقص خرس برمیآریم هنگامی که میخواهیم دل ستارهها را نرم کنیم.»
یکی از دشوارترین لحظات برای من، پاسخ به سؤالِ مکررِ «حالت چطوره؟» است. من در پاسخ به این پرسش اغلب فقیرم. کلمه کم دارم. «زبان، خانۀ هستی است» و هنر یک زبان است. به واسطۀ آشنایی با جهان هنر میتوان به زبان و در نتیجه به جهانی وسیعتر دست یافت.
امروز، یازدهم دیماه، به بهانۀ سالروز تولد «یعقوب امدادیان»، مروری کوتاه بر زندگی و آثار او خواهیم داشت؛ مروری مختصر، به آن امید که جهانمان را -حتی اندکی- وسعت ببخشد. که شاید از این پس در توصیف احوالمان، بهجای کلمات فرسوده، از رنگها و هزاران امکانات دیگر زبان هنر مدد بجوییم.

«یعقوب امدادیان» در کودکی
تولد و محیط زیست
«یعقوب امدادیان» در یازدهم دیماه ۱۳۲۷ در تبریز به دنیا آمد. بیتردید برای هر هنرمند -که پیش از آنکه هنرمند باشد، انسانی است با روحیه و ذهنی حساس و مستعدِ الهامپذیری- محیطی که در آن زیست میکند، نقشی تعیینکننده دارد. یعقوب نیز در خانوادهای هنردوست و هنرپرور و در شهری زاده شد که طبیعت بکر آن، بستری مناسب برای شکلگیری نگاه هنریاش فراهم میکرد.
پدر او کارمند راهآهن تبریز بود؛ با اینحال نخستین آشنایی یعقوب با نقاشی از طریق پدر شکل گرفت. گویی استعداد پدر در خون فرزندان ادامه یافته و این علاقه و توانایی، در آنان متبلور شده است. پدر اهل هنر و ادبیات بود و اشتیاق جدیاش به مطالعه، همراه با سطحی از دانش و آگاهی که فراتر از زمانۀ خویش مینمود، تأثیری بر آنها گذاشت که بیش از نقش یک پدرِ صرفاً حامی و مشوق بود. پدر دلبستگی عمیقی به شعر داشت و اشعار بسیاری از شاعران ترکزبان را از بر میدانست. یعقوب از شاعری باکویی به نام «صابر» یاد میکند که پدر، شعرهای آکنده از مضامین طنزآمیز، اجتماعی و سیاسی او را هر بار با لذت از حفظ میخواند. در حوزۀ نقاشی نیز با مدادرنگی، آثاری به شیوۀ نقاشان مکتب «باربیزون» میکشید و مناظری را که دوست میداشت، کپی میکرد. همزمان، مادر در خانه به گلدوزیهایی بسیار ظریف و چشمنواز میپرداخت که طراحی آنها را پدر انجام میداد. او با مشاهدۀ علاقۀ فرزندانش به نقاشی، آنان را جدی میگرفت، تشویق میکرد و امکانات لازم را در اختیارشان میگذاشت. یعقوب در اینباره میگوید:
«نقاشی در خانۀ ما امری جدی محسوب میشد و همانقدر اهمیت داشت که مثلاً درس ریاضی میتوانست داشته باشد.»
ثمرۀ رشد در چنین فضای فرهنگی و هنریای، پرورش هنرمندانی چون «داوود»، «یعقوب»، «ایوب» و «فاطمه امدادیان» است که هر یک بهگونهای به جامعۀ هنری ایران معرفی شدند.

از راست به چپ؛ مسعود، یعقوب، سعید و فاطمه، ۱۳۴۰
یعقوب دوران کودکی خود را در خانههای سازمانی راهآهن تبریز گذراند؛ منطقهای سرسبز، تماشایی و سرشار از باغ و بوستانها. علاقۀ پدر به طبیعت و گذران اوقات فراغت در دل آن، بهویژه در روزهای تعطیل، در کنار وسعت، امنیت و زیبایی این محیط، فرصتی فراهم میکرد تا یعقوب همراه با خواهر و برادرانش تجربۀ بازی و گشتوگذار در طبیعت را از سر بگذراند. یادآوری خاطرات این دوران برای او همواره تسلیبخش و خوشایند است؛ چنانکه میتوان گمان برد علاقۀ مداوم او به طبیعت -که در آثارش در تمامی دورههای کاریاش حضوری پررنگ دارد- ریشه در همین سالها داشته باشد.
یعقوب امروز، پس از گذشت سالها، در کرج زندگی میکند و خود یکی از دلایل این انتخاب را دوری از تهران و امکان بیشتر برای پناه بردن به طبیعت و فضاهای بکر میداند.
تحصیلات و تأثیرات
یعقوب دوران کودکی، دبستان و دبیرستان خود را در تبریز گذراند و علاقهاش به نقاشی از همان سالهای ابتدایی تحصیل شکل گرفت؛ علاقهای که در نهایت، او را به هنرستان نقاشی «میرک» تبریز کشاند. آنچه در تجربۀ آموزشی او در مدارس تبریز بیش از همه برجسته است، نوع نگاه و ارزشی است که نظام آموزشی این شهر برای هنر قائل بود؛ رویکردی که در تضاد با تجربۀ رایج بسیاری از دانشآموزان دیگر قرار دارد، که درس هنر اغلب بهسادگی جای خود را به دروس اصلی میداد. او میگوید:
«هنوز برایم جالب است که در آن زمان در مدارس تبریز، درسهای هنر و کارگاهی را اینقدر جدی میگرفتند. دبیرستان منصور، مدرسۀ بزرگی بود و در آن آتلیههای بزرگی برای نقاشی، نجاری و آهنگری وجود داشت و کار در آنها جزء برنامۀ هفتگی دانشآموزان بود. تبریز از جمله شهرهایی است که سابقۀ نقاشی در آن به زمانهای بسیار دوری برمیگردد و همیشه نیز نقاش، و کلاً هنرمند نزد مردم محترم شمرده میشده است.»
از سال دوم هنرستان، تبریز دیگر برای یعقوب اقناعکننده نبود؛ او نیاز به مواجهه با موزههای بزرگ و حضور در فضایی پویاتر در عرصۀ هنر احساس میکرد. بر همین اساس تصمیم گرفت به تهران مهاجرت کند. در آن مقطع، برادرش «داوود» دانشجوی دانشکدۀ هنرهای تزئینی بود و این دو مدتی را در تهران با یکدیگر زندگی کردند. در همان سالها، بخشی از هزینههای زندگی خود را از طریق فروش آثارشان به مغازهای در خیابان منوچهری تأمین میکردند.

«یعقوب امدادیان» در جوانی
در هنرستان تهران، در آن دوره، «محسن وزیریمقدم» سرگروه نقاشی بود و پس از چند ماه، «غلامحسین نامی» مسئولیت تدریس را بر عهده گرفت. همزمان، «حسین کاظمی» که پیشتر ریاست هنرستان تبریز را بر عهده داشت، یعقوب و داوود را میشناخت و همواره مشوق آنها بود. آنچه برای یعقوب در این دوران تازگی داشت، گرایش فضای هنری و آموزشی تهران به آثار و شیوههای مدرن بود.
در هنرستان تبریز، او بیشتر به کپی از مناظر، نقاشی از طبیعت اطراف و گاه چیدمان طبیعت بیجان پرداخته بود. یعقوب دربارۀ نخستین تجربهاش با شیوۀ تدریس غلامحسین نامی چنین یاد میکند:
«او طبیعت بیجان را در کلاس چید و از هنرجویان خواست تا آن را بکشند. من شروع به ساختوساز و بازآفرینی آن کردم. نامی کارم را که دید، فوراً قلممو برداشت و با رنگهای تند و آزادی روی نقاشیام کار کرد. این برای من عجیب و غیرقابل هضم بود، اما پس از چند ماه کمکم توانستم خود را با شرایط و فضای هنرستان تطبیق دهم.»

«یعقوب امدادیان»؛ سومین نفر از راست، ۱۳۴۸
یعقوب در سال ۱۳۴۸ دیپلم خود را از هنرستان هنرهای زیبای تهران دریافت کرد. پس از اتمام هنرستان، برای ورود به دانشگاه در هر دو آزمون دانشگاه تهران و دانشکدۀ هنرهای تزئینی (دانشگاه هنر تهران امروزی) شرکت کرد و در هر دو پذیرفته شد. اگرچه دانشگاه تهران موقعیت بهتری داشت، علاقۀ او به استاد «حسین کاظمی»، که در دانشکدۀ هنرهای تزئینی تدریس میکرد، سبب شد تا انتخابش این دانشگاه باشد.
در دوران دانشگاه، یعقوب زیرنظر مستقیم حسین کاظمی فعالیت میکرد و او را تا امروز تأثیرگذارترین استاد خود میداند، کسی که معتقد است بیشترین و بهترین بهره را از او گرفته است. یعقوب در سال ۱۳۵۲ لیسانس نقاشی خود را از دانشکدۀ هنرهای تزئینی دریافت کرد و سپس در همان دانشکده به تحصیل در رشتۀ گرافیک در مقطع ارشد پرداخت و در سال ۱۳۵۵ فارغالتحصیل شد.
او از جمله دانشجویان دانشکدۀ هنرهای تزئینی در سالهای نزدیک به انقلاب بود که زیر نظر استادانی چون «محمدحسن شیدل» و «بهمن بروجنی» آموزش دید. این استادان که پیش از انقلاب در زمینۀ نقاشی دیواری آثار برجستهای خلق کرده بودند، در این دوران دانشجویان را همراهی کردند. امدادیان همراه با همنسلان خود از جمله «کورش شیشهگران»، «بهرام کلهرنیا»، «حسن صفا»، «امرالله فرهادی»، «حسین ماهر»، «حسن کیوان»، «عباس یزدی»، «احمد وکیلی»، «کریم نصر»، «حمید شانس»، «ایرج زند» و «فاطمه امدادیان» در اینگونه فعالیتهای هنری دانشکده مشارکت داشت و بعدها در جامعۀ هنری پس از انقلاب حضور یافت و بخشی از جریان هنری آن دوره به شمار آمد.

سال ۱۳۵۲، درکه
سمتهای اجرایی دولتی و رویدادی
در سالهای پایانی تحصیل در دانشکده، یعقوب وارد مرحلهای تازه از فعالیت حرفهای شد. در سال چهارم، بههمراه چند تن از دوستانش، آتلیهای حوالی چهارراه «امیراکرم» تأسیس کرد که همزمان محل کار و آموزش نقاشی بود و حدود دو سال به فعالیت ادامه داد. در همین دوره، او با سازمان ملل همکاری کرد و در دفتر ارتباطات عمرانی با سمت سرپرست آتلیه مشغول به کار شد؛ همکاریای که نزدیک به سه سال طول کشید و از نظر مالی برایش رضایتبخش بود. همزمان با این فعالیت، با تأسیس ادارۀ زیباسازی شهر تهران، از او دعوت شد تا سرپرستی آتلیۀ این اداره را بر عهده گیرد؛ این مسئولیت به سالهای ۱۳۵۴، ۱۳۵۵ بازمیگردد.
پس از آن، در سالهای ۱۳۵۶ تا ۱۳۵۸ مسئولیت ساماندهی انتشارات و کارنماهای فرهنگسرای نیاوران را به عهده داشت. او در سالهای پس از انقلاب نقش مهمی در برگزاری نمایشهای هنری بهویژه در موزۀ «هنرهای معاصر تهران» داشته است. معاونت و کارشناسی هنری موزۀ هنرهای معاصر تهران در سالهای ۱۳۶۳ تا ۱۳۸۳ بر عهدۀ او بود. این دوران یکی از مهمترین و دشوارترین مراحل حرفهای او بهشمار میآید. در این سالها، نمایشگاههای مهمی از هنرمندانی چون «سهراب سپهری»، «هوشنگ پزشکنیا» و «پرویز تناولی» برگزار کرد. او در برگزاری بینالهای نقاشی، مجسمهسازی و سفال، تأثیرگذار بود و در بسیاری از آنها مسئولیت دبیر یا مدیر اجرایی را بر عهده داشت.
در دوران جنگ، فشارهایی برای تبدیل موزه به بیمارستان وجود داشت که با مقاومت او و همکارانش مواجه شد. به گفتۀ او، کار در موزه در آن سالها دشواریهای فراوانی داشت؛ از یکسو تعهد به حفظ کیفیت و اصالت آثار، و از سوی دیگر فشار مدیران ناآگاه. با این حال، تا زمانی که او در موزه حضور داشت، هیچ اثری دستخوش دستکاری نشد. تنها مورد بحثبرانگیز، تعویض یک اثر از «ویلیام دکونینگ» با شاهنامۀ «شاه طهماسب» بود که البته او با آن موافق نبود.
از جمله فعالیتهای او در این دوران، برگزاری «نمایشگاه چاپهای دستی هنرمندان بزرگ جهان» در نگارخانۀ استاد «یاسمی» خانۀ فرهنگ تبریز است که یعقوب امدادیان مسئولیت اجرایی آن را بر عهده داشت (تیرماه ۱۳۸۰). در این نمایشگاه حدود ۱۰۰ اثر از هنرمندان برجستهای چون «پیکاسو»، «شاگال» و «میرو» به نمایش گذاشته شد. این مجموعه از موزۀ هنرهای معاصر تهران به امانت گرفته شده بود. هدف امدادیان از برگزاری این نمایشگاه، آشنایی هنرمندان ایرانی را با تکنیکهای چاپ دستی و ظرفیتهای کمتر شناختهشده این حوزه و ایجاد زمینهای برای ارتقای تجربههای عملی و هنری آنان بود.
در سال ۱۳۸۵، «سیزدهمین جشنوارۀ هنرهای تجسمی جوانان سراسر کشور» با مدیریت اجرایی یعقوب امدادیان در دانشگاه محقق اردبیلی برگزار شد. این جشنواره با حضور تعدادی هنرمند جوان ۱۶ تا ۲۴ سال از استانهای مختلف کشور، عرصۀ رقابت و نمایش خلاقیت در ۹ رشتۀ هنری از جمله نقاشی، طراحی، نگارگری، خوشنویسی، مجسمهسازی و گرافیک بود. علاوه بر بخش رقابتی، کارگاههای آموزشی و تخصصی و نیز کارگاههای طراحی و نقاشی در طبیعت با هدف ارتقای تجربۀ عملی هنرمندان جوان برگزار شد. به گفتۀ امدادیان، هدف اصلی این جشنواره، شناسایی و ارزیابی استعدادهای جوان و برنامهریزی فرهنگی و هنری برای آینده بوده و تأکید آن بر گسترش تعامل، آموزش و تقویت پیوند میان نسل جوان و هنرهای تجسمی معاصر است.
در کنار فعالیتهای اجرایی، پیش از انقلاب مدتی در مدرسۀ عالی ساختمان، درس طراحی تدریس میکرد و در سالهای آغازین پس از انقلاب نیز در دانشکدۀ هنرهای تزئینی، به تدریس چاپ پرداخت. او همواره آموزشگاه و کلاسهای نقاشی فعالی داشت که این روند تا سالهای ۱۳۸۱ و ۱۳۸۲ ادامه یافت.

کلاس نقاشی در آتلیهی نگاران، ۱۳۶۷
در سال ۱۳۸۴، پس از بازنشستگی، یعقوب «گالری هور» را تأسیس کرد که امروزه همراه با پسرش آن را اداره میکند. از آن زمان به بعد، تمرکز او بر معرفی هنرمندان و جریانهای متنوع هنری قرار گرفت؛ روندی که تا امروز ادامه دارد و شامل حوزههایی چون طبیعت بیجان، فیگور، انتزاع و خوانشهای گوناگون از طبیعت است.
داوود امدادیان
«داوود امدادیان» که از نقاشان برجستۀ معاصر ایران بهشمار میآید، نقشی تعیینکننده در شکلگیری مسیر هنری برادر کوچکترش، یعقوب، داشت. او از همان سالهای کودکی در خانه به نقاشی میپرداخت و تماشای آن شکل از حضور شورانگیز هنری، بر یعقوب اثر میگذاشت. از آنجا که داوود تنها سه سال از یعقوب بزرگتر بود، در مدرسهای مشترکی تحصیل میکردند. یعقوب از خاطرات دوران دبستان خود به روزی اشاره میکند که ناظمِ مدرسه برای تجلیل از استعداد هنری داوود، او را به جلوی صف فراخواند تا مجموعۀ دوازدهگانۀ تصویرگریهایش از داستانهای «کلیله و دمنه» را به دانشآموزان نشان دهد. این اتفاق، تصویری ماندگار از شأن و جایگاه هنر در ذهن یعقوب بر جای گذاشت.
پیش از یعقوب، داوود دورۀ سهسالۀ دبیرستان را در دبیرستان «منصور» گذرانده بود. در این مدت، آتلیۀ نقاشی مدرسه در اختیار او قرار داشت و فضای مدرسه پر از نقاشیهای داوود بود. یعقوب با دیدن این نقاشیها احساس غرور میکرد و پس از پایان دوران تحصیل داوود، مدرسه، همان آتلیه را در اختیار یعقوب گذاشت تا او نیز مسیر نقاشی را در آن فضا ادامه دهد.
نهایتاً آنچه «شهروز نظری» در توصیف نسبت یعقوب با داوود میگوید دقیق به نظر میرسد:
«برادر داوود بودن هم حسن است و هم حزن؛ حزن از این حیث که نهتنها در مورد یعقوب، بلکه سایۀ سهمگین داوود بر تمام نقاشان ترکزبان ایران سنگینی میکند. داوود ماحصل بیش از یک قرن نقاشی طبیعتگرای تبریز بود که با تربیت حسین کاظمی به منتهی درجۀ خود رسید و از آنجا که یعقوب ادامۀ منطقی این سلسلۀ طبیعتگراست، آثارش واجد اهمیتی ویژه میشوند.»
عکاسی
یعقوب امدادیان از کودکی به عکاسی علاقه داشت و این علاقه بسیار زودتر از گرایش او به نقاشی شکل گرفت. او از حدود دوازدهسالگی عکاسی را آغاز کرد و حتی در خانه برای خود لابراتور سادهای ساخت تا فرآیند ظهور و چاپ را تجربه کند. او تعریف میکند که چگونه با پولتوجیبی اندک خود، از عکاسیهای خیابانی چند برگ کاغذ عکاسی و مقدار کمی داروی ظهور تهیه میکرد. به دلیل کمسنوسالی و نداشتن سرمایه، داروهای مصرفشده را میخرید، چند نگاتیو از عکسهای خانوادگی را از کمد پدرش برمیداشت و آنها را چاپ میکرد. در سال ششم دبستان مردود شد و درحالیکه دوستانش وارد مقطع بالاتر شده بودند و در کارگاههای عکاسی فعالیت میکردند، شنیدن روایتهای آنها حسرت و انگیزۀ او را برای ادامۀ عکاسی دوچندان میکرد. در همان سالها با مجلۀ «هنر و مردم» آشنا شد و به مطالعۀ مجلات تخصصی عکاسی پرداخت. در چهاردهسالگی صاحب نخستین دوربین شخصی خود شد؛ اتفاقی که نقطۀ عطفی در مسیر جدیتر شدن عکاسی برای او بود. این پیگیری تا یکی دو سال پس از ورودش به دانشگاه ادامه یافت، هرچند در نهایت تمرکز اصلیاش بهتدریج به نقاشی معطوف شد. با این حال، در حوزۀ عکاسی نیز فعالیت حرفهای داشت و چند نمایشگاه عکس برگزار کرد؛ از جمله نمایشگاهی در گالری «سیحون» در سالهای ۱۳۵۱ یا ۱۳۵۲.

«هادی شفائیه»، مدیر مجلهی «هنر و مردم»
دورههای هنری و آثار
نقاشیهای یعقوب امدادیان، منظرهنگار نوگرای ایرانی، با وجود تفاوتهای سبکی در دورههای مختلف، همواره متکی بر طبیعت بودهاند. او در طول مسیر هنری خود، گاه به شاخههای دیگری مانند مجسمه و عکاسی نیز روی آورده است؛ برای نمونه، در سالهای نخست دانشگاه، آثارش به مجسمه و فیگور تمایل پیدا کرد و در آن زمان زیر نظر استاد مجسمهسازی، «لیلیت تریان»، آموزش میدید. با این حال، در نهایت به مسیر همیشگیاش بازگشت: نقاشی طبیعت و بازنمایی گسترههای طبیعی.
آغاز دوران کاری یعقوب را میتوان با آثار دوران هنرستان او مرتبط دانست. در آن سالها، او بیشتر به خلق آثاری از منظره و گلوگیاه گرایش داشت. در این دوره، علاقۀ او به طبیعت بسیار پررنگ بود؛ اغلب روزهای تعطیل را در ارتفاعات البرز، شمرون و مناطق اطراف سپری میکرد. بین سالهای ۱۳۵۳ تا ۱۳۶۰، او کیفیتهای بصری منحصربهفرد اقلیمها و مناطق مختلف ایران را بررسی میکرد و در پی کشف ویژگیهای ذاتی این مناظر بود. حاصل این تجربهها، مجموعهای از نقاشیها شد که محوریت آنها معماری کوهستانی ایران است؛ فضاهایی که فرم شیروانیها در آنها جایگاهی شاخص یافته و نقش بصری ویژهای در آثار او ایفا میکند.

بامهای شیبدار، ۴۸ در ۶۸ سانتیمتر
بامخانهها، ۴۸ در ۶۸ سانتیمتر

بامخانهها، ۴۸ در ۶۸ سانتیمتر
او در دورهای به نقاشی با آبرنگ علاقهمند میشود و در سال ۱۳۶۵ نیز نمایشگاهی از آثار آبرنگش در گالری سیحون برگزار میکند.

آبرنگ روی مقوا، ۲۸ در ۳۸ سانتیمتر، ۱۳۴۷
آبرنگ روی مقوا، ۱۳۶۷

آبرنگ روی مقوا، ۳۴ در ۴۸ سانتیمتر، ۱۳۶۷

آبرنگ روی کاغذ، ۱۳۶۷

آبرنگ، ۱۳۷۱

آبرنگ روی کاغذ، ۲۵ در ۳۳ سانتیمتر، ۱۳۷۹

آبرنگ روی کاغذ، ۲۵ در ۳۳ سانتیمتر، ۱۳۷۹

آبرنگ روی کاغذ، ۲۵ در ۳۳ سانتیمتر، ۱۳۷۹
و از جمله آثار طبیعت بیجان او:

۱۳۶۲


پس از دورانی که به کار با آبرنگ متمایل شده بود، سراغ مناظر کویری ایران میرود و مجموعهآثار کویرش را خلق میکند.

رنگ روغن روی مقوا، ۱۸ در ۲۵ سانتیمتر، ۱۳۶۸

اکریلیک روی بوم، ۱۲ در ۱۲ سانتیمتر، ۱۳۶۸
اکریلیک روی مقوا، ۴۰ در ۴۰ سانتیمتر، ۱۳۷۱


اکریلیک روی بوم، ۱۰۰ در ۱۰۰ سانتیمتر، ۱۳۷۹

اکریلیک روی بوم، ۱۰۰ در ۱۰۰ سانتیمتر، ۱۳۷۹
از این دوران به بعد توجه او به طبیعت شمالی ایران معطوف شد؛ جایی که شیروانیها در پیوند با شالیزارها و جنگلها معنا پیدا میکنند. گویی امدادیان در هر دوران شیفتۀ تماشا و تصویر بخشی از بوم ایران شده و هربار شکلی از جغرافیای ایران را روایت کرده است. در هر صورت این گرایش تازه نیز به دورهای نسبتاً طولانی در روند نقاشی او انجامید و بهصورت مرحلهای مشخص در سیر کاریاش تثبیت شد و در سالهای اخیر به حذف بیشتر جزئیات و تمایل بیشتر به انتزاع پیش رفت.

اکریلیک روی مقوا، ۴۰ در ۴۰ سانتیمتر

اکریلیک روی مقوا، ۴۰ در ۴۰ سانتیمتر
اکریلیک روی مقوا، ۳۷ در ۳۷ سانتیمتر، ۱۳۷۱
امدادیان نقاشی شهودی است. او طبیعت را عیناً بازتولید نمیکند؛ به گفتۀ خودش، کمتر مستقیماً از طبیعت نقاشی میکشد. آنچه ما در آثار طبیعت او دریافت میکنیم، برداشتها و مشاهدات ذهنی اوست که پس از عبور از ذهنش، روی بوم جلوهگر میشود. آنچه امدادیان در شالیزارها و گندمزارها میبیند، نه خود شالیزار و گندمزار، بلکه مسافتها و سطوح گستردۀ زرد و سبز است. او خانه را، خانه نمیبیند، آن را فرمی با لکههای رنگی میبیند. به همین دلیل، آثار او پرجزئیات نیستند و همهچیز در دوردستها جای دارد. او میگوید:
«من در فضای کار خودم قدم میزنم، چیزهایی رو پیدا میکنم و ثبت میکنم. نقاشیهای من شهودیه. از قبل اتود و برنامه ریزی نمیشه. یکباره هم تموم میشه. باید تمام احساس اون لحظه به تابلو منتقل بشه.»

اکریلیک روی بوم، ۱۸۲ در ۱۸۲ سانتیمتر، ۱۳۸۱
اکریلیک روی بوم، ۸۰ در ۸۰ سانتیمتر، ۱۳۸۵
اکریلیک روی بوم، ۸۰ در ۸۰ سانتیمتر، ۱۳۹۱
از ویژگیهای مهم و منحصربهفرد آثار یعقوب امدادیان «حضورِ غایب» انسانهاست. امدادیان بدن را از شکلی عینی به تجربهای ذهنی و زیسته تبدیل میکند. انسان و فیگور در آثار امدادیان وجود ندارد اما تأثیرات آنها در مناظر پیداست. طبیعتی که او نقاشی میکند، طبیعتیست سازماندهیشده که انسان در آن دخالت کردهاست. و به همین خاطر است که در همۀ آثار شکلی از سازماندهی و تقسیمبندی فضا بهخصوص در چارچوب مربع حضور دارد. مربع، نماد زمین و مالکیت انسان بر زمین است. اکثر آثار امدادیان در کادری مربع کار شدهاند و تقسیمبندی درونکادری او نیز یا مربع است و یا مجموعهای از مستطیلها که مربعی را تشکیل میدهند. مربع از نظر عاطفی به امدادیان نزدیکتر است چراکه شکل کاملی است و این تمامیت و کمال احساسی از آرامش و سکون را در او ایجاد میکند. و در نتیجه این کادر باعث میشود تلاش او را در ارائۀ اثری آرامشبخش و آرام به نتیجه برساند.
اکریلیک روی بوم، ۱۴۰ در ۱۴۰ سانتیمتر، ۱۳۹۸

اکریلیک روی بوم، ۸۰ در ۸۰ سانتیمتر، ۱۴۰۰
با وجود آنکه فرمها در آثار متأخر امدادیان ساده و خلاصه میشوند و طبیعت به سمت انتزاع و آبستره گرایش پیدا میکند، این انتزاع بسیار دقیق و حسابشده است و اثر را در مرزی میان انتزاع و طبیعت نگه میدارد. به اعتقاد او، حذف جزئیات درک اثر را سادهتر میکند، اما امدادیان فرآیند تجرید را تا جایی پیش میبرد که پیوند اثر با منظره همچنان حفظ شود و وفاداری به امر طبیعی مخدوش نگردد.
با وجود مؤلفههای مدرنیستی که آثار او را به قلمرو انتزاع نزدیک میکنند، حضور محسوس زیباشناسی ایرانی در نقاشیهایش کاملاً قابل تشخیص است. آنچه او از نقاشی ایرانی وام گرفته، افق رفیع و بلند و ترکیب دید عقابی و از روبهرو است. یعقوب علاقۀ ویژهای به نگارگری ایرانی دارد؛ بهگونهای که وقتی از او پرسیده میشود اگر تنها میتوانست یک نقاشی از میان آثار نقاشان ایرانی داشته باشد، برگی از شاهنامۀ شاه طهماسب را انتخاب میکند.

ترکیب مواد، ۶۹ در ۶۹ سانتیمتر، ۱۳۸۴
(این اثر در گنجینۀ فرهنگستان جمهوری اسلامی ایران نگهداری میشود.)

در ستایش کمالالدین بهزاد، ترکیب مواد، ۴۵ در ۶۰ سانتیمتر
(این اثر در گنجینۀ فرهنگستان جمهوری اسلامی ایران نگهداری میشود.)
«رویین پاکباز» دربارۀ آثار او مینویسد:
«در آثار یعقوب امدادیان با صراحت فرم، رنگ و وسعت فضا روبهرو میشویم. امدادیان اساساً یک منظرهنگار است اما نه در معنای متعارف آن. او طبیعت را دوست دارد اما صور و ابعاد آن را در هندسۀ خاص خود تعریف میکند. منشأ رویکرد او به طبیعت را شاید بتوان به تجربههای سالهای دیداری کودکی در چشماندازهای اطراف تبریز دانست. جایی که خود را ناگهان زیر آسمان روشن و پهناور و در برابر کشتزارهای گسترده تا افق مییافت. شاید هم علاقۀ او به افقهای رفیع، از چنین تحربههایی ناشی شده باشد. بههرحال مسئلۀ فضای باز از دلمشغولیهای همیشگی اوست. چه در منظرههایی که از کشتزارها و بیایانها کشیده است و چه در ترکیببندیهایی نیمهانتزاعی که در آنها به نشانههایی از زمین و آسمان بسنده کرده است. امدادیان با تسلط بر وسایل تصویری و امکانات بیانی آنها بهخوبی میتواند نگرش خود بر طبیعت ایران را بر ما بقبولاند.»

«یعقوب امدادیان» و «رویین پاکباز»
نمایشگاهها
امدادیان نخستین نمایشگاه انفرادی خود را در سال ۱۳۵۰ در «خانه آفتاب» تهران برگزار کرد. این نمایشگاه شامل مجموعهای از آثار آبرنگ و گواش او بود. چند سال پس از آن نیز آثارش در گالری سیحون به نمایش درآمد و این مسیر حرفهای تا امروز پیوسته ادامه یافته است. او تاکنون نمایشگاههای انفرادی متعددی در ایران، عمان و پاکستان برگزار کرده و آثارش در نمایشگاههای گروهی در کشورهایی چون فرانسه، لبنان، آمریکا، سوئیس، هلند و کانادا و... به نمایش گذاشته شدهاند. برای مثال در اسفند سال ۸۱ نمایشگاه فرهنگی-هنری ایران در دبی برگزار شد که زمینهای بود برای تحکیم مناسبات فرهنگی ایران و امارات و معرفی هنر اسلامی به کشورهای عربزبان؛ این نمایشگاه شامل آثار سه هنرمند برجسته بود: «یعقوب امدادیان» در زمینۀ نقاشی طبیعتگرای نیمهانتزاعی، «اسدالله کیانی» در نقاشی خط و «مرتضی اسکندرنژاد» در معرقکاری چوب.
در سال ۱۳۸۵ نیز آثار جمعی از هنرمندان معاصر ایران برای نخستین بار در حراج بینالمللی «کریستی» عرضه شد؛ کریستی از معتبرترین حراجهای آثار هنری در جهان است که موزهها ومجموعهداران بزرگ جهان آثار مجموعههای خود را از حراجهای آن تهیه میکنند. در این حراج، آثاری از هنرمندان آبستره و نقاشی خط از جمله «حسین زندهرودی»، «مسعود عربشاهی»، «یعقوب امدادیان»، خواهرش «فاطمه امدادیان» و... به نمایش درآمد و به فروش رسید. حضور امدادیان در این رویداد، نشاندهندۀ نقش او در جریان حرفهای و بینالمللیشدن هنر معاصر ایران و پیوند فعالیت هنریاش با عرصههای جهانی نمایش و بازار هنر است. علاوه براین بسیاری از آثار امدادیان در حراجیها عرضه و به فروش رسیدهاند. هماکنون نیز نمایشگاهی با عنوان «زمستان» از مجموعۀ آثارش در گالری «هور» در حال برگزاری است.
فعالیت نوشتاری
«پیشگامان هنر نوگرای ایران» مجموعهای است از کتابها که هر جلدش به یک هنرمند برجستۀ نوگرای ایرانی اختصاص دارد، از جمله «حسین زندهرودی» و «مسعود عربشاهی». این مجموعه به اهتمام «یعقوب امدادیان» و «رویین پاکباز» گردآوری شده و توسط نشر «ماهریز» منتشر شده است. هدف اصلی این مجموعه، ثبت تاریخی و تحلیلی نسل پیشگامان نقاشی مدرن ایران است و پیوند میان تجربۀ زیستی هنرمند، تحولات اجتماعی و مسیر نوگرایی در هنر ایران را نشان میدهد.

از راست به چپ: پدر «مسعود عربشاهی»، «مسعود عربشاهی»، «یعقوب امدادیان»، ۱۳۸۰

از راست به چپ: «عباس کیارستمی»، «احمد اسفندیاری»، «یعقوب امدادیان»، «حسین زندهرودی»، نمایشگاه پیشگامان مدرن ایران، ۱۳۸۰
کتاب «به باغ همسفران» نیز نمونهای از فعالیت مستقل او در حوزۀ پژوهش هنر ایران است. در این کتاب، زندگی و آثار چند نقاش شاخص ایرانی از جمله «هوشنگ پزشکنیا»، «سهراب سپهری» و «حسین کاظمی» بررسی میشود و مخاطب با سبک، تجربه و جهتگیری هنری هر یک آشنا میشود.
امدادیان، با وجود درگیری با بیماری پارکینسون و در سن ۷۷ سالگی، همچنان پویاست؛ نقاشی میکشد و خلق میکند. به «امید» باور دارد؛ مفهومی که در نقاشیهایش نیز بازتاب مییابد. امدادیان هنرمندی نیست که به نقاشیهای شعارگونه یا واکنشهای مستقیم اجتماعی روی آورد، بلکه تأثیر شرایط فردی و اجتماعی را غیرمستقیم و در سطح رنگها و فضاها بازتاب میدهد. به همین دلیل، اگر حال او یا فضای اجتماعی پیرامونش تیره و دشوار باشد، این وضعیت در قالب رنگهای تیره و افسرده در آثارش نمود مییابد. با این حال، در تمامی نقاشیهای او همواره سطحی روشن حضور دارد؛ سطحی که فارغ از تیرگیهای پیرامون، همچون روزنهای از نور عمل میکند و در نگاه امدادیان، نشانهای از امید و امکان است. همین حضور مداوم نور است که آثار او را، حتی در مواجهه با دشواریهای زیستی و اجتماعی، از یأس تهی میکند و به جهانی از تداوم و زندگی پیوند میزند.
اکریلیک روی بوم، ۱۴۰ در ۱۸۰ سانتیمتر، ۱۳۸۴

اکریلیک روی بوم، ۲۰۰ در ۲۰۰ سانتیمتر، ۱۳۸۵

اکریلیک روی بوم، ۱۰۰ در ۱۰۰ سانتیمتر، ۱۳۹۴

اکریلیک روی بوم، ۱۰۰ در ۱۰۰ سانتیمتر، ۱۳۹۵
مطالب مرتبط
نمایشگاه «زمستان» با نمایش آثار یعقوب امدادیان برگزار میشود