شنبه 13 مرداد 1403 / خواندن: 20 دقیقه
بهمنی، شاعر زلال‌پرست؛

تک‌نگاری: نگاهی به زندگی و آثار محمدعلی بهمنی

شعر بهمنی منحصربه‌فرد و متعلق به خود اوست. او شبیه خودش ساده، بدون پیچیدگی و صریح می‌سراید، کلامش زود بر دل می‌نشیند و امضای شخصی خود را بر جان مخاطب به جا می‌‌گذارد.

4.67
تک‌نگاری: نگاهی به زندگی و آثار محمدعلی بهمنی

مجله میدان آزادی: محمدعلی بهمنی شاعر غزل‌سرای نام‌آشنایی است که شعرهایش به جریان زندگی روزمره‌ی‌مان راه پیدا کرده‌ و ترانه‌های خاطره‌انگیزش با خاطرات فردی و جمعی بسیاری از ما پیوند خورده است. یادداشت پیش‌رو که به قلم خانم اعظم سعادتمند - شاعر - نوشته شده است زندگی، زمانه و آثار این هنرمند را مرور می‌کند. این مطلب را در ادامه بخوانید:   


محمدعلی بهمنی

تولد در قطار

محمدعلی بهمنی متولد بیست و هفتمین روز بهار سال ۱۳۲۱ در قطار تهران-اندیمشک است؛ هشتمین فرزند یک خانواده‌ی پرجمعیت و شاعری تهرانی که در شناسنامه‌اش نوشته‌اند «متولد دزفول».

پدرش سوزن‌بان راه‌آهن بود، به‌خاطر شغلش دیر به دیر به خانه برمی‌گشت و میانه‌ی خوبی با کتاب و شعر هم نداشت؛ مردی که معتقد بود بچه‌ها باید از او بترسند و به‌جای درس خواندن سر کار بروند. به‌محض ورود پدر به خانه کتاب‌ها را از دید او پنهان می‌کردند و سکوت حاکم می‌شد. با این حال این پدر همیشه درسی هم در کلامش داشت:

پدرم خواست كه فرزند مطیعی بشوم
شعر پیدا شد و من آنچه نباید شده‌ام

مادرش از اولین فارغ‌التحصیلان زبان فرانسه در ایران بود که تا قبل از ازدواج مکتب‌خانه‌ای داشت. زنی با صدایی دوست‌داشتنی که در ایام غیبت پدر در خانه برای کودکانش قصه می‌گفت، شاهنامه و سعدی و حافظ می‌خواند و ماه‌های رمضان طنین قرآن‌خوانی‌اش در خانه می‌پیچید.

مادرم شاعری و عاشقی‌ام را كه گریست
باورم گشت كه گم‌گشته‌ی مقصد شده‌ام

 

نخستین شعر

تازه در شوش ساکن شده بودند و ماشین دودی که اخیراً به تهران آمده بود درست از جلوی خانه‌ی آن‌ها عبور می‌کرد و تا شهرری می‌رفت. مادر برای اینکه پسرهایش در محله بیکار نباشند آن‌ها را سه ماه تابستان به چاپخانه می‌فرستاد. محمدعلی نُه‌ساله هم ایام تعطیلات را به‌همراه برادرانش در چاپخانه‌ی مجله‌ی روشنفکر می‌گذراند.

قبل از چاپ مجله، مشتاقانه بخش اشعار آن را می‌دید. در یکی از روزها متوجه‌ غلط وزنی در یکی از اشعار می‌شود و زنده‌یاد فریدون مشیری که مسئول بخش شعر مجله بوده او را تحسین می‌کند و به او می‌گوید: «تو می‌توانی شعر بگویی.»

دو هفته‌ای تلاش می‌کند که شعر بگوید اما نمی‌شود. دوباره سر و کله‌ی فریدون مشیری پیدا می‌شود که به او می‌گوید: «اگر به کسی که بیشتر از همه دوستش داری فکر کنی، می‌توانی شعر بگویی.» و محمدعلی به مادرش فکر می‌کند، چند هفته در کتاب‌ها و مجله‌ها می‌گردد و هر کلمه‌ای را که فکر می‌کرده به زیبایی مادرش است می‌نویسد. اولین شعر او برای مادرش است با کلماتی انتخاب‌شده که همان زمان در مجله‌ی روشنفکر چاپ شد.

ای واژه‌ی بکر جاودانه/ ای شعر موشح زمانه
ای چشمه‌ی سینه‌جوش الهام/ ای حس لطیف شاعرانه...

البته با راهنمایی مشیری متوجه می‌شود که کلمات را باید در خاطرش ثبت کند تا ناخودآگاه در شعرش بیایند، نه اینکه از قبل تصمیم بگیرد برای نوشتن شعر از چه کلمه‌ای استفاده کند.

بهمنی می‌گوید: «لذت بردن از شعر را مادرم با خواندن داستان‌ها در من بیدار کرد و شعر گفتن را فریدون مشیری.»

بعد از اولین شعر همواره دنبال جایی می‌گشته برای تنهایی و شعر گفتن. ابتدا پستوی خانه قرارگاه او و شعر بوده است و بعدها می‌آموزد که تنهایی را باید در کوچه و خیابان و بازار هم پیدا کند و هر جا بتواند شعر بگوید.

او بعدها در جلسات شعر تهران با حسین منزوی، سیمین بهبهانی، حسین آهی، عمران صلاحی، جلال سرفراز و... آشنا می‌شود.

 

چند خط از زندگی

بهمنی پس از پشت سر گذاشتن تحصیلات مقدمانی، کار در چاپخانه‌های تهران را که از کودکی آغاز کرده بود، ادامه می‌دهد؛ البته با همراهی شعر. مدتی هم در چاپخانه‌ی مجله‌‌ی خوشه کار می‌کند و آنجا با شاملو آشنا می‌شود.

بعدها او برای دیدن برادرش با فریدون مشیری که برای مأموریتی عازم بندرعباس بود همراه می‌شود و با محبت مشیری مسئولیت چاپخانه‌ای در بندرعباس را بر عهده می‌گیرد.

بهمنی در سال ۱۳۵۳ به بندرعباس عزیمت می‌کند، پس از انقلاب به تهران می‌آید، سال ۱۳۵۸ ازدواج می‌کند و مجدداً در سال ۱۳۶۳ به بندرعباس می‌رود و در آنجا ساکن می‌شود.

از فعالیت‌های او می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:

 همکاری با رادیو قبل و بعد از انقلاب، همکاری با کیهان بچه‌ها همراه با علی باباچاهی، همکاری با انتشاراتی به نام پدیده و سرودن شعر کودکانه که شاعر آن شعرها را در اختیار ندارد، همکاری با ناشری به نام محمد عزیزی و نوشتن داستان‌هایی برای کودکان که البته بهمنی اسم و رسم داستان‌ها را به خاطر نمی‌آورد.

از فعالیت‌های دیگر او همکاری با شبکه‌ی استانی خلیج فارس و ارائه‌ی برنامه‌ی صفحه‌ی شعر، همکاری با هفتهنامه‌ی ندای هرمزگان و مدیریت صفحه‌ی «تنفس در هوای شعر» است. همچنین او مدتی ریاست شورای شعر و ترانه‌ی دفتر موسیقی وزارت ارشاد را بر عهده داشت. مسئولیت چاپخانه‌ی دنیای چاپ و مدیریت انتشارات «چی‌چی‌کا» (در گویش بندرعباسی به معنی قصه) در بندرعباس نیز از دل‌مشغولی‌های او بوده است.
 


محمدعلی بهمنی
 

شعر در نگاه بهمنی

به نظر بهمنی شعر چون موجودی جاندار است که شکل و قالب، لباس‌های آن را تشکیل می‌دهند و به آن شخصیت می‌بخشند. او اعتقاد دارد ما نباید شعر بگوییم، باید اجازه دهیم شعر ما را بگوید. به این صورت که ما بیشتر از آنکه شعر بگوییم، باید کتاب‌ها و اشعار مورد علاقه‌مان را مطالعه کنیم و در حقیقت با شعر زندگی کنیم. اگر این‌چنین با شعر زندگی کنیم، شعر به ذهن‌مان هجوم می‌آورد و ما را طولانی‌مدت منتظر نمی‌گذارد.

بهمنی گرچه در قالب‌های سپید و نیمایی نیز طبع‌آزمایی کرده و آثار موفقی دارد، اما شهرت و محبوبیت او مدیون غزل‌ها و ترانه‌هایش است. او غزل را امانتی می‌داند که باید آن را به آیندگان سپرد.

دلتنگی‌ام را از غزل این یار دیرینم بپرسید
از هم‌سپار لحظه‌های تلخ و شیرینم بپرسید

بهمنی در مصاحبه‌هایش می‌گوید غزل نو هنوز قدم‌های زیادی را باید بپیماید و راهی که او و هم‌نسلانش برای نو شدن غزل طی کرده‌اند تنها یک قدم بوده است؛ غزل یک شکل است که می‌‌تواند با روزگار خود و با شرایط جدید تغییر کند.

بهمنی غزل خود را وام‌دار نیما می‌داند و از چهره‌هایی است که در راه نو شدن غزل گام‌های جدی برداشته است.

بهمنی می‌گوید: «غزل من چیزی نیست جز برداشتی با ظرف غزل از رودخانه‌ی‌ «نیما». این ظرف را در دست منوچهر نیستانی دیدم وقتی که داشت از پل استوار «سایه» (هوشنگ ابتهاج) عبور می‌کرد و ادامه‌دهنده‌ی این راه حسین منزوی است که طیف وسیعی را به دنبال خود می‌کشد. غزل بعد از نیما را نوعی لجبازی می‌دانم اما این باور از ارادتم به غزل نکاسته است.»

غزلی را که مطلعش در ادامه آمده، می‌توان مانیفست شعر بهمنی دانست:

جسمم غزل است اما، روحم همه نیمایی ست
در آینه‌ی تلفیق، این چهره تماشایی ست

 

ترانه‌ها

بهمنی همچنین از ترانه‌سرایان موفق روزگار ماست که ترانه‌سرایی را از بیست و یک سالگی و با تشویق فریدون مشیری آغاز می‌کند. خاطرات چند نسل با ترانه‌های او گره خورده است.

رودخونه‌ها رودخونه‌ها، منم می‌خوام راهی بشم
برم به دریا برسم، ماهی بشم، ماهی بشم

خوانندگان مختلفی چون عماد رام، حبیب، رامش، شادمهر عقیلی، تورج شعبانخانی، علیرضا قربانی، همایون شجریان و دیگران ترانه‌های او را اجرا کرده‌اند. در این میان بیشترین همکاری او با زنده‌یاد ناصر عبداللهی است.

دل من یه روز به دریا زد و رفت، پشت پا به رسم دنیا زد و رفت
پاشنه‌ی کفش فرارو ور کشید، آستین همت و بالا زد و رفت

 

آثار مکتوب

«باغ لال» نخستین مجموعه شعر بهمنی است که در سال ۱۳۵۰ و در انتشارات بامداد منتشر شد. پس از آن در سال ۱۳۵۱ مجموعه «در بی‌وزنی»‌ را منتشر کرد که شامل اشعار بیوزن اوست. «عامیانه‌ها» در سال ۱۳۵۵ و مجموعه شعر کودک «گیسو، کلاه، کفتر» در سال ۱۳۵۶ چاپ شدند.

او در سال ۱۳۶۹ پس از سکوتی سیزده‌ساله با مجموعه‌ی «گاهی دلم برای خودم تنگ می‌شود» بازگشتی گرم و درخشان به سرزمین شعر داشت. این مجموعه که گزیده‌ای از شعرهای مجموعه‌های قبلی او به‌علاوه‌ی شعرهای تازه‌اش بود، از کتاب‌های موفق غزل معاصر به شمار می‌رود.

نام آثار دیگر او را در ادامه مرور می‌کنیم:

•    «شاعر شنیدنی است» 1377
•    «عشق است» 1378
•    «گزینه‌ی ادبیات معاصر با نشر نیستان» 1379
•    «یه حرف یه حرف حرفای من کتاب شد» 1380
•    «این خانه واژه‌های نسوزی دارد» 1382
•    «من زنده‌ام هنوز و غزل فکر می‌کنم» 1388
•    «چتر برای چه؟ خیال که خیس نمی‌شود» 1386
 


عکس جلد کتاب من زنده‌ام هنوز و غزل فکر می‌کنم، اثر محمدعلی بهمنی

 

مروری بسیار کوتاه بر ویژگی‌های شعر بهمنی

بهمنی می‌گوید شعر بهترین دوستش بوده است و شاید به همین دلیل است که شعر او هم زود با مخاطب دوست می‌شود. این صمیمیت، هم در سادگی و شفافیت خود شاعر ریشه دارد، هم حاصل احاطه‌ی او بر زبان مردم کوچه و بازار و آشنایی عمیق او با اصطلاحات عامیانه، ضرب‌المثل‌ها و فرهنگ و عقاید اقشار مختلف جامعه است. سادگی و روانی آثار او آن‌قدر پررنگ است که می‌توان شعر او را، شعر گفتار به شمار آورد.

همچنین موسیقی غنی و نشستن کلمات در جایگاه طبیعی خود دلیل دیگری بر دوستی و صمیمیت واژگان او با مخاطب است:

من از تبار غزل‏‌های سهل و ممتنعم
که هر که گوش سپرده است از برم کرده است

یا در جای دیگری می‌گوید:

خواب زنانه‌ای است به تعبیر گل مکوش
گل در زمین تشنه‌ی ما خار می‌شود

در عین حال شناخت او از اسطوره‌ها و ادبیات کهن، به اشعارش غنا بخشیده است. در شعر بهمنی شاهد اشارات به اساطیر و تلمیحات مذهبی با زاویه‌ی دیدی تازه هستیم. به هر حال روح او در غزل، نیمایی است و نوگرایی جزء لاینفک غزل او.

زخم آن‌چنان بزن که به رستم شغاد زد 
زخمی که حیله بر جگر اعتماد زد

او به موضوعات اجتماعی نیز توجه دارد و به شعرهای اجتماعی او می‌توان بهطور ویژه توجه کرد:

نتوان گفت که این قافله وا می‌ماند
خسته و خفته از این خیل جدا می‌ماند

بهمنی در غم از دست دادن شخصیت‌های بزرگ معاصر سوگ‌سروده‌های قابل توجهی دارد؛ ازجمله غزل او در غم از دست دادن امام راحل:

زنده‌تر از تو كسی نيست چرا گريه كنيم؟
مرگ‌مان باد و مباد آن ‌كه تو را گريه كنيم

و غزل‌های او در سوگ اخوان، منزوی و قیصر امین‌پور:

ابرهای خبر این بار چه بارانی بود
سخت سردم شده این سوز زمستانی بود

یا:

تا بود سربه‌زیرتر از آبشار بود
قیصر که سربلندتر از کوهسار بود

اما عشق مهم‌ترین مضمون شعرهای اوست. معشوق شعرهای بهمنی گرچه چهره‌ای زنانه دارد اما شاعر از او به اشاره سخن می‌گوید، در لفافه و معماگونه. جسم معشوق در شعر او نمودی ندارد، بهمنی بیشتر به مفهوم عشق می‌پردازد. او در این باره می‌گوید: «شعر یعنی درست دیدن روح آدمی، نه جسم آدمی. اینکه از زیبایی کسی دیگر برای جمع کردن چند مخاطب بیشتر استفاده کنیم خود نوعی تجارت شاعرانه است.»

از دیگر ویژگی‌های شعر او ابداع واژگان و ترکیبات جدید است:

من آن زلال‌پرستم در آب گند زمان
که فکر صافی آبی چنین لجن بودم

او می‌گوید «شاعر شنیدنی است» اما در جست‌وجوی تازگی، تجاربی هم در دیداری کردن شعر (شعر کانکریت) داشته و البته یادآوری این نکته ضروری است که زنده‌یاد طاهره صفارزاده از اولین شاعران ایرانی است که مشخصاً در کتاب خود از عنوان «شعر کانکریت» استفاده کرده است.

                        فردا‌
                        دوباره ‌خشکی ‌و ‌خشکی
                                      فردا،‌ دوباره‌
                                                  کوه
                                                        بيابان‌
                                                                کویر
                                                                       چاه

بهمنی نوآوری‌های دیگری را هم در شعر خود تجربه کرده است؛ مثل نقاشی کردن شکل معنایی برخی واژه‌ها (شعر توگراف) نوشتن غزل با تقطیعی متفاوت به سبک و سیاق نیمایی، نوشتن شعر با ساختار روایی و نمایشنامه‌ای و... .

از همه‌ی این‌ها مهم‌تر، شعر بهمنی منحصربه‌فرد و متعلق به خود اوست. او شبیه خودش ساده، بدون پیچیدگی و صریح می‌سراید، کلامش زود بر دل می‌نشیند و امضای شخصی خود را بر جان مخاطب به جا می‌‌گذارد.

 

افتخارات

بهمنی در سال ۱۳۷۸ به‌عنوان غزل‌سرای نمونه‌ی کشور انتخاب شد و تندیس خورشید مهر را به عنوان برترین غزل‌سرای ایران دریافت کرد.

در سال ۱۳۸۳ نیز با همت اداره‌ی کل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان هرمزگان، هم‌زمان با برگزاری ششمین کنگره‌ی سراسری شعر و داستان جوان در بندرعباس آیین نکوداشت او برگزار شد و در سال ۱۳۸۵ نامش در فهرست چهره‌های ماندگار شعر قرار گرفت. 

اما فارغ از این جوایز و تقدیرها، بزرگ‌ترین افتخار بهمنی نقش بستن غزل‌های او در حافظه‌ی مردم و همراهی ترانه‌های دلپذیرش با خاطرات ماست. بزرگ‌ترین موفقیت او این است که غزل‌ها و ترانه‌هایش تداعی‌گر لحظه‌های ناب زندگی هستند.

من زنده‌ام هنوز و غزل فکر می‌کنم
باور کنید حال و هوایم مساعد است
این شایعات، شیوه‌ی بعضی جراید است
یک صبح تیتر می‌شوم:
این شخص...
(بگذریم)
یک عصر:
خوانده‌اید... و تکرار زائد است
من زنده‌ام هنوز و غزل فکر می‌کنم
باور نمی‌کنید، همین شعر شاهد است
 


درگذشت محمدعلی بهمنی

محمدعلی بهمنی روز نهم شهریورماه 1403 به دلیل ضایعۀ مغزی در سن هشتاد و دو سالگی درگذشت. جزئیات بیشتر را در این زمینه اینجا بخوانید.

 

همه‌چیز درباره محمدعلی بهمنی

با درگذشت مرحوم استاد محمدعلی بهمنی در تحریریه میدان آزادی تصمیم گرفتیم برای ادای دین به این شاعر مطالب قبلی‌ای که در گذشته درباره ایشان و شعرشان منتشر کرده بودیم را با افزودن مطالبی تازه تبدیل به یک پرونده مفید و مختصر کنیم. این پرونده را از اینجا بخوانید: پرونده پرتره محمد علی بهمنی .




تصاویر پیوست

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط «میدان آزادی» منتشر خواهد شد
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد!

نکته دان
عشق مهم‌ترین مضمون شعرهای اوست. معشوق شعرهای بهمنی گرچه چهره‌ای زنانه دارد اما شاعر از او به اشاره سخن می‌گوید، در لفافه و معماگونه. جسم معشوق در شعر او نمودی ندارد، بهمنی بیشتر به مفهوم عشق می‌پردازد. او در این باره می‌گوید: «شعر یعنی درست دیدن روح آدمی، نه جسم آدمی. اینکه از زیبایی کسی دیگر برای جمع کردن چند مخاطب بیشتر استفاده کنیم خود نوعی تجارت شاعرانه است.»

فارغ از جوایز و تقدیرها، بزرگ‌ترین افتخار بهمنی نقش بستن غزل‌های او در حافظه‌ی مردم و همراهی ترانه‌های دلپذیرش با خاطرات ماست. بزرگ‌ترین موفقیت او این است که غزل‌ها و ترانههایش تداعی‌گر لحظه‌های ناب زندگی هستند.

مطالب مرتبط