دوشنبه 29 آبان 1402 / خواندن: 8 دقیقه
پرونده پرتره هایائو میازاکی | صفحه دوازدهم

ریویو: نقد و بررسی انیمیشن «پورکو روسو»، ساخته «هایائو میازاکی»

انیمه‌ی «پورکو روسو» بر اساس یک مانگای سه‌قسمتی‌ آبرنگ ساخته شد که نویسنده‌ی آن مانگا هم خود میازاکی ا‌ست. «پورکو روسو» که در تابستان 1992 اکران شد هفتمین ساخته‌ی بلند میازاکی ا‌ست. داستان انیمیشن نیز در یک تابستان روایت می‌شود؛ در زمانی بعد از جنگ جهانی اول. زمانی که یک انسان، نفرین شده و به یک خوک تبدیل می‌شود. یا درست‌تر بگوییم: سر خوک را دارد و تن انسان را.

5
ریویو: نقد و بررسی انیمیشن «پورکو روسو»، ساخته «هایائو میازاکی»

مجله میدان آزادی: دوازدهمین صفحه پرونده پرتره هایائو میازاکی می‌رویم به هفتمین انیمیشن سینمایی هایائو میازاکی با نام «پورکو روسو» (紅の豚) . ریویوی نقد و بررسی و گزارش جزئیات این انیمیشن را به قلم آقای محمدصالح فصیحی بخوانید:

https://azadisq.com/Portals/0/images/content/1401/porco002.jpg?ver=LSIumQay7naJd_l3Jn8jTg%3d%3d

درآمد: نگاهی به داستان انیمیشن پورکو روسو

انیمه‌ی «پورکو روسو» بر اساس یک مانگای سه‌قسمتی‌ آبرنگ ساخته شد که نویسنده‌ی آن مانگا هم خود میازاکی ا‌ست. «پورکو روسو» که در تابستان 1992 اکران شد هفتمین ساخته‌ی بلند میازاکی ا‌ست. داستان انیمیشن نیز در یک تابستان روایت می‌شود؛ در زمانی بعد از جنگ جهانی اول. زمانی که یک انسان، نفرین شده و به یک خوک تبدیل می‌شود. یا درست‌تر بگوییم: سر خوک را دارد و تن انسان را. اندامی فربه و گوش‌هایی بزرگ و افتاده و دستی که درگیر سیگار است و لبی که مدام با شراب تر می‌شود. او خلبان است. خلبانی با هواپیمای قرمزرنگ و درب‌وداغان که در جزیره‌ای متروک و زیبا و تنها، زندگی می‌کند. جزیره‌ای که گویا شبیه یکی از جزایر واقعی در کرواسی‌ است. استینیوا. نام اصلی این انسان نفرین‌شده پورکو است، اما در دوبله‌های دیگر، او با اسم رهبری سیاسی هم خوانده می‌شود.


زمینه و متن و زمانه

یکی از مواردی که در آثار میازاکی به‌عنوان موتیفِ سبکی تکرار می‌شود، گرایش به نماد و فانتزی‌ است. نماد وقتی که در کنار قرینه‌ها و علائق دیگری قرار می‌گیرد، کم‌کم مانند یک حصار، محدوده‌ی درک ما را حصر می‌کند. کم‌کم ما را به معنی واحدی سوق می‌دهد. در «پورکو روسو» نیز وجود قراینی مانند جنگ، ایتالیا، فقر، رکود اقتصادی و صحبت‌های در کافه یا همان ساحل، باعث می‌شود که ما به فهم مشترکی برسیم که شاید نظر میازاکی هم همین باشد. هرچند که نظر مؤلف اهمیتی ندارد، اما ممکن است راهگشا باشد. هم اینکه نمی‌توان قرینه‌ها را نادیده گرفت. که پورکو می‌گوید اگر همین‌طور ول باشید و مراقب نباشید، دزدها به سراغ‌تان می‌آیند. دزدها، در کمین‌اند. دزدها معلول همان فقر و رکود هستند، یا لااقل برخی از آن‌ها معلول فقر هستند. حالا فقر معلول چیست؟ فاشیسم؟ فقط فاشیسم؟ در «پورکو روسو» نقدهایی‌ جدی‌ به فاشیسم می‌شود و اصلاً می‌دانید که انتهای لیبرالیسم هم به فاشیسم می‌رسد؟ می‌دانید که همین آزادی هم حتی به زبان همان لیبرال‌ها حد و مرز و حدودی دارد؟ آزادی‌ای که ممکن است انسان را به یک خوک سوق دهد و او را خوک کند. چه اهمیتی دارد که تن پورکو تن یک خوک نیست؟ سر مهم است. سر است که مأمن و منبع اندیشه است. وقتی که سر انسان به سر یک خوک تبدیل شود، آن‌ وقت آن انسان، باز هم انسان است؟ این، یادآور این سخن اسلامی‌مان نیست که می‌گوید انسان می‌تواند هم از عقول فرشتگان بالا بزند، هم از حیوانات پایین‌تر باشد؟ این انسان نیست که در عین‌ِ جبر، باز مخیر است؟ که مولانا می‌گوید: اینکه امروز این کنم یا آن کنم، خود دلیل اختیار است ای صنم.

حالا قهرمان ما یک خوک است. یک انسان-خوک. یکی که جایزه‌بگیر است و دلسوز هم. او صرفاً می‌گوید که من انسان نیستم، اما او از بیشتر انسان‌ها انسان‌تر است. شاید او در جامعه و زمانه‌ای زندگی می‌کند -در سال ١٩٢٩ و فقط ١٩٢٩؟- که انسانیت هبوط کرده است، انسان از مرز حیوانیت عبور کرده و از آن رد شده و به پایین‌تر از آن سقوط کرده است. حالا با خوک مواجه‌ایم. یک خوک که غالباً حیوانی منفی‌ است. به قلعه‌ی حیواناتِ سفارشی‌ نوشته‌شده -که خوک‌ها شخصیت‌هایی منفی‌اند که از حیوانیت خودشان کناره می‌گیرند- نگاه کنید یا حکایت شیخ صنعان و ترسا را که به قلم عطارِ جان، الهی ‌نوشته‌ شده، ببینید. شیخ برای اثبات عشقش به ترسا، مجبور می‌شود که یک سال خوک‌بانی کند و در این بین تمام آیات قرآنی که بلد بوده، از یادش می‌رود و روحش منفی و منفی‌تر می‌شود.

https://azadisq.com/Portals/0/images/content/1401/porco031.jpg?ver=jTQT7eCHZLnG0G7ukbrfsw%3d%3d

واکنش مخاطب

شاید به همین دلایل است که میازاکی می‌گوید این انیمه‌ی من، مناسب کودکان نیست و بزرگسالان درک بهتری می‌توانند از آن داشته باشند. هرچند که دلایل بیشتری فراتر از فهمیدن هست که کودکان با این انیمیشن ارتباط نگیرند. یکی از دلایل فرامتنی‌ا‌ش، نفوذ گسترده‌ی‌ انیمیشن‌های‌ هالیوودی‌ است و ساختارهایی که در فرم و معنا، از عوامل ثابتی پیروی می‌کنند و جذابیت‌ها و هیجان‌ها، همانی ا‌ست که مخاطب می‌خواهد. هرچه خواستی به تو می‌دهم تا فقط آن را ببینی (برایش پول بدهی). از این نظر «پورکو روسو» یا به نظر من غالب آثار میازاکی، خروج از نُرم و عرف برساخته‌ی‌ غربی ا‌ست و خود در پی‌ طرحی نو درانداختن بوده و هست. که دمش هم گرم. اما این ذهنیتی که ثبات پیدا کرده است و قالب گرفته است، و هم این ذهنیتی که در مرور تاریخی زمان قوام گرفته است، باید عوض شود، و بتواند قابلیت تغییرکردن را در خودش به وجود بیاورد.

پورکو نه مانند قهرمانانی‌ است که قهرمان ‌بودن خودشان را مخفی می‌کنند، نه مانند کسانی ا‌ست که به‌کلی در تنهایی و عزلت نشسته‌اند. او به کافه می‌رود، در شهر قدم می‌زند و اسلحه می‌خرد، زنی خواننده که فرانسوی هم می‌خواند عاشق اوست و او در آن جزیره‌ی زیبا که دورش را کوه فراگرفته و جلوش را دریا، در آن چادر کرم‌رنگش، با هواپیما و صندلی و رادیو و تلفن‌ و مشروب و هزار نخ سیگار، تنهاست. او و زندگی‌اش رسماً عادی‌ است. همین عادی‌ بودن، می‌تواند نقش نماد را در ذهن ما پررنگ‌تر کند. که جامعه-انسان می‌تواند به خوک تبدیل شود، بعد خود جامعه-انسان خوک‌وار شود و بدتر از آن هم؛ و آن‌قدر بد شود که همین خوکِ ما، به کمک ما بیاید. جهان را ببینید که به چه روزی افتاده! این خوک می‌تواند با همین هواپیمای قدیمی‌اش، با این اسلحه‌هایش، برای مقابله با دزدها، دزدهای زمین و آسمان به کمک‌مان بیاید.

اما با تمام این توضیحات یا برداشت‌های‌ ما، «پورکو روسو» توجه زیادی را از سوی مخاطبان برنینگیخت و صرفاً نقدهای‌ مثبتی دریافت کرد. شاید کودکانی که میازاکی ازشان حرف می‌زد، بزرگ شده بودند و باز نفهمیده بودند، برای‌ همین از این کار چندان خوش‌شان نیامده بود.

 

https://azadisq.com/Portals/0/images/content/1401/porco029.jpg?ver=ZtcUkvxZEhu6XwWD_yThTQ%3d%3d

 




تصاویر پیوست

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط «میدان آزادی» منتشر خواهد شد
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد!

نکته دان
قهرمان ما یک خوک است. یک انسان-خوک. یکی که جایزه‌بگیر است و دلسوز هم. او صرفاً می‌گوید که من انسان نیستم، اما او از بیشتر انسان‌ها انسان‌تر است. شاید او در جامعه و زمانه‌ای زندگی می‌کند -در سال ١٩٢٩ و فقط ١٩٢٩؟- که انسانیت هبوط کرده است، انسان از مرز حیوانیت عبور کرده و از آن رد شده و به پایین‌تر از آن سقوط کرده اس

پورکو می‌گوید اگر همین‌طور ول باشید و مراقب نباشید، دزدها به سراغ‌تان می‌آیند. دزدها، در کمین‌اند. دزدها معلول همان فقر و رکود هستند، یا لااقل برخی از آن‌ها معلول فقر هستند. حالا فقر معلول چیست؟ فاشیسم؟ فقط فاشیسم؟ در «پورکو روسو» نقدهایی‌ جدی‌ به فاشیسم می‌شود و اصلاً می‌دانید که انتهای لیبرالیسم هم به فاشیسم می‌رسد؟

مطالب مرتبط