شنبه 20 بهمن 1403 / خواندن: 13 دقیقه
پرونده پرواز بر فراز آشیانه‌ی سیمرغ | صفحه صد و یکم

ریویو: نقد و نظری به انیمیشن «زال و رودابه» ساخته «محمدعلی سجادی»

در نقد انیمیشن «زال و رودابه» باید ابتدا به یک تعریف واحد از انیمیشن برسیم. آیا هر تصویر متحرکی در این روزگار در قالب انیمیشن می‌گنجد یا انیمیشن چیزی بیش از این است؟ انیمیشن قرار است توهم حرکت و سیالی در تصویر را به ذهن ما منتقل کند و هر حرکت نامتقارنی، چنین خاصیتی ندارد. زال و رودابه، انیمیشن یا به عبارت دقیق‌تر موشنی سرشار از بی‌تحرکی و بی‌نظمی در تصاویر است.

5
ریویو: نقد و نظری به انیمیشن «زال و رودابه» ساخته «محمدعلی سجادی»

مجله میدان آزادی: «زال و رودابه» به تهیه کنندگی و کارگردانی محمدعلی سجادی است. این انیمیشن  که یکی از چهار انیمیشن راه‌یافته به چهل‌و‌سومین جشنواره‌ی فیلم فجر است، پیش از این نیز موضوع ریویوی «پرونده بر فراز آشیانه سیمرغ» قرار گرفته است. برای دگر بار، صد و یکمین صفحه از پرونده «پرواز بر فراز آشیانه سیمرغ»، به قلم حامد کیایی -منتقد انیمیشن- است که در ادامه بخوانید.


انیمیشنی که اصلاً انیمیشن نبود

«زال و رودابه» اثر محمدعلی سجادی است؛ یک لشکر یک‌نفره! کارگردان، تهیه‌کننده، تدوینگر و تصویرگر! 

همین ابتدا باید پرسید آیا یک نفر به‌تنهایی توانایی ساخت یک انیمیشن بلند (به‌غایت بلند) را دارد؟ شاید باورتان نشود ولی در این جهان کسانی هستند که با اعتمادبه‌نفس بالا، گمان می‌کنند که این کار شدنی است. در صورتی‌که کافی است به خروجی کار نگاهی بیندازید.

من یاد گرفته‌ام به عقاید و علایق انسان‌ها در صورتی‌که به کسی آزاری وارد نکند، احترام بگذارم. علاقه‌ی شخصی به داستان‌های شاهنامه یا شاهنامه‌خوانی و دوبلاژ و صدای خوش، حتی علاقه به تکنیک انیمیشن یا تصویرگری جناب سجادی، همه برای من قابل احترام است و از اینکه کسانی در این مرز و بوم هستند که هنوز دل‌شان برای داستان‌های ایرانی پر می‌کشد و زال و رودابه را دوست دارند، بسیار خوشحالم؛ ولی آیا این فیلم‌ساز توانسته علایقش را به یک اثر هنری در قالب انیمیشن تبدیل کند؟ باید جواب بدهم خیر! به هیچ وجه! 

انیمیشن چیست؟

به نظرم ابتدا باید به یک تعریف واحد از انیمیشن برسیم. آیا هر تصویر متحرکی در این روزگار در قالب انیمیشن می‌گنجد یا انیمیشن چیزی بیش از این است؟ به نظرم زمان اینکه یک گوشه از تصویر چیزی حرکت کند یا پرپر بزند یا دوربین روی یک نقاشی بالا و پایین شود، گذشته است. انیمیشن قرار است توهم حرکت و سیالی را در تصویر به ذهن ما منتقل کند و هر حرکت نامتقارنی، چنین خاصیتی ندارد. 

کافی است تلویزیون و برنامه‌ی کودک دهه‌ی شصت را دیده باشید. آن وقت حتماً به خاطر دارید که در آن زمان هنرمند، تصاویری را بر روی یک کاغذ سفید نقاشی می‌کرد. یک راوی نیز داستانی عموماً انقلابی را روایت کرده و دوربین بر روی تصاویر مختلف حرکت می‌کرد. ما هم به‌عنوان کودکان تشنه‌ی انیمیشن در قحطی تولید محتوا، دقیقه‌ها به تماشای آن تصاویر بی‌تحرک می‌نشستیم و از صدای خوش راوی و قصه‌ی پرغصه‌اش لذت می‌بردیم. 

حکایت زال و رودابه نیز تقریباً چنین چیزی است؛ انیمیشن یا به عبارت دقیق‌تر موشنی سرشار از بی‌تحرکی و بی‌نظمی در تصاویر. تصاویری که گاهی به‌صورت بسیار بی‌سلیقه‌ای گوشه‌ای از مو یا لباس‌شان تکان می‌خورد و مخاطب مجبور است چشم‌هایش را آزار دهد و این متحرک‌سازی غیراصولی را تماشا کند. 

در هر حال خالق این اثر دلش خواسته چنان‌که گفته شد بر اساس علایق شخصی‌اش دست به تولید اثری بزند و در آن یکی از روایت‌های شاهنامه به نام زال و رودابه را بازگو کند. 

داستان از تولد زال و طرد شدن او به‌دلیل سپیدی موهایش در نوزادی و بزرگ شدن او به‌دست سیمرغ شروع می‌شود. زال پس از آنکه بزرگ می‌شود پیش پدر برمی‌گردد و پدر به جبران مافات، پادشاهی زابلستان را به پسر می‌سپارد. زال در این میان به دانش‌اندوزی می‌پردازد و از آنجایی که باهوش است، خیلی زود پیشرفت می‌کند و موبدان او را بزرگ و دانا می‌دانند. 

روزی که برای سرکشی به کابل می‌رود، با مهراب، از نبیرگان ضحاک آشنا می‌شود. رودابه دختر مهراب از صحبت‌های پدر و مادرش درباره‌ی زال، ندیده و نشناخته عاشق زال می‌شود و ترتیب دیداری در خفا را با زال می‌دهد. زال نیز گرفتار عشق رودابه شده و از پدر درخواست ازدواج با رودابه را دارد. اما دربار با این ازدواج مخالف است و چیزی نمانده که درگیری و نزاع شدیدی رخ دهد تا اینکه زال تصمیمی می‌گیرد و... .

این روایت آشنا را حتی اگر شاهنامه‌خوان هم نباشیم، بارها و بارها در کتاب‌های مختلف و با اقتباس‌های گوناگون شنیده و دیده‌ایم. معمولاً برداشت‌هایی که از داستان‌های شاهنامه می‌شود، به‌نحوی برای کودک و نوجوان ساده‌سازی و قابل درک می‌شوند که حتی خردسالان نیز می‌توانند از آن‌ها لذت ببرند. اما این زال و رودابه‌ای که بر پرده‌ی نقره‌ای مشاهده می‌کنیم روایتی است عین به عین از خود شاهنامه، بدون هیچ زیاد و کمی. به نظر می‌رسد که حتی فیلم‌نامه‌ای در کار نبوده و صرفاً برای این اشعار تصویرگری شده است. 

 

آیا تصویرگری کتاب با انیمیشن هم‌سو است؟

فقدان طراحی کاراکتر مستقل برای هر شخصیت در این انیمیشن آزاردهنده است. آنچه می‌بینیم تصاویری تخت‌اند که به‌دلیل ماهیت تصویرگری‌شان، هیچ نوع حس یا ویژگی شخصیتی‌ را به مخاطب منتقل نمی‌کنند و حتی در سراسر فیلم شکل واحدی هم ندارند. میان سام و منوچهر و موبدان نیز تفاوت چندانی وجود ندارد. در نهایت تصویرگری‌ها که می‌توانستند به‌نوعی منتقل‌کننده‌ی درام قصه باشند، درنیامده و منفعل مانده‌اند. 

برای ساخت این موشن از تکنیک نقاشی استفاده شده است با تصاویر میانی بی‌ربط که سعی دارند حس حرکت ایجاد کنند. ضعف تصویرگر در طراحی دست‌ها و حتی جایگیری بد برخی نماها چنان عجیب و غیرفنی است که نمی‌توان از آن چشم پوشی کرد. 

کامپوزیت‌ها و لایه‌بندی‌ها که به‌زور با حرکت دادن چند ابر یا طره‌ای مو یا چند خط به‌عنوان آب رود سعی دارند به ما بقبولانند که داریم انیمیشن می‌بینیم یا حرکت پروانه‌ای که گاه و بی‌گاه، بی‌ربط بر روی تصاویر پر می‌زند، انیمیت‌های نادرست اسب‌ها و سیمرغ، پرپر زدن جا و بی‌جای تصاویر همه باعث می‌شود که مخاطب نتواند با این فیلم به‌غایت طولانی ارتباط برقرار کند. 

 
محمدعلی سجادی، کارگردان و تهیه‌کننده انیمیشن «زال و رودابه»

درباره زال و رودابه از حق نباید گذشت 

اما از حق نگذریم  دو نکته‌ی خوب نیز در این فیلم وجود دارد. یک اینکه ما در «زال و رودابه»  شاهد شاهنامه‌خوانی زیبای تعدادی از صداپیشگان به‌نام عرصه‌ی دوبله‌ی کشورمان هستیم که با بیانی شیوا کلام فردوسی بزرگ را خوانده و مستمع را بر سر ذوق می‌آورند. قرائت صحیح اشعار به‌گونه‌ای ا‌ست که لحن ایشان بیش از تصویر در انتقال حس به ما کمک می‌کند. الحق کمتر جایی می‌توان این همه صدای زیبا را در کنار هم در حال خواندن شاهنامه یک‌جا پیدا کرد. بابک پائیزان، الهام نامی، محسن اکبری، میکائیل شهرستانی و سایر صداپیشگان در کنار هم به‌زیبایی شاهنامه می‌خوانند و احتمالاً اگر قرار باشد این تجمیع صداها به‌عنوان یک پادکست شاهنامه‌ای پخش شود، طرفداران خود را پیدا کند. 

دوم اینکه سعید شهرام سعی کرده با موسیقی خود، خلأ حرکتی تصاویر را پر کرده و در انتقال قصه بکوشد. اگرچه جاهایی تناسب نداشتن شادی موسیقی با تصاویر در ذوق‌زننده است ولی می‌شود فهمید که او همه‌ی سعی خود را برای نجات اثر کرده است. موسیقی‌های ایرانی و تم های هندی و افغانی در کار شنیده می‌شود و این نشان‌دهنده‌ی درک این هنرمند از فضای داستان زال و رودابه است.  

شاید بتوان گفت که راه‌یابی این اثر به‌عنوان انیمیشن در جشنواره‌ی فجر تنها به همین دو دلیل بوده وگرنه چنین اثری که در حد یک پروژه‌ی دانشجویی است بعید بود به جشنواره راه یابد.

در نهایت «زال و رودابه» توانایی نگه داشتن مخاطب بر روی صندلی‌های سینما را ندارد و من از اینکه شاهد بودم تماشاچیان یکی پس از دیگری سالن را ترک کرده و فیلمی که با سالن نیمه‌پر شروع شده بود، با چهار نفر به پایان رسید متأسف شدم. 


پوستر انیمیشن «زال و رودابه»

کاری که رده‌ی سنی‌اش مشخص نیست، انیمیشن نیست، برای نسل جوان جذاب نیست و حتی کلامش برای کودک و نوجوان این روزها قابل درک نیست، کیفیت تصاویرش خوب نیست و به لحاظ بصری با انیمیشن‌های داخلی و خارجی که حتی با تصاویر شنی و رنگ و روغن اجرا شده‌اند نیز قابل رقابت نیست، مطمئناً حرفی برای گفتن نخواهد داشت. 

زمان طولانی فیلم، فیلم‌نامه نداشتن، ضعف در طراحی کاراکترها و بک‌گراندها نیز از سایر دلایلی است که «زال و رودابه» را محکوم به شکست کرده و نمی‌توان به‌عنوان یک انیمیشن ایرانی به آن بالید.  

امیدوارم فیلم‌سازانی که به حوزه‌ی انیمیشن وارد می‌شوند، تحقیقات بیشتری داشته باشند و از ظرفیت‌های آن و نیروهای متخصص کمک بگیرند. ما در این هنر فیلم‌نامه‌نویسان، انیماتورها، طراحان و در کل هنرمندان بسیاری داریم که می‌توان از تلفیق هنرشان با تجربه‌ی پیشکسوتان، آثار زیبایی خلق کرد. 


مطالب مرتبط

ریویو: نقد و نظری به انیمیشن «زال و رودابه» ساخته «محمدعلی سجادی»




تصاویر پیوست

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط «میدان آزادی» منتشر خواهد شد
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد!

نکته دان
من یاد گرفته‌ام به عقاید و علایق انسان‌ها در صورتی‌که به کسی آزاری وارد نکند، احترام بگذارم. علاقه‌ی شخصی به داستان‌های شاهنامه یا شاهنامه‌خوانی و دوبلاژ و صدای خوش، حتی علاقه به تکنیک انیمیشن یا تصویرگری جناب سجادی، همه برای من قابل احترام است و از اینکه کسانی در این مرز و بوم هستند که هنوز دل‌شان برای داستان‌های ایرانی پر می‌کشد و زال و رودابه را دوست دارند، بسیار خوشحالم؛ ولی آیا این فیلم‌ساز توانسته علایقش را به یک اثر هنری در قالب انیمیشن تبدیل کند؟ باید جواب بدهم خیر! به هیچ وجه!

فقدان طراحی کاراکتر مستقل برای هر شخصیت در این انیمیشن آزاردهنده است. آنچه می‌بینیم تصاویری تخت‌اند که به‌دلیل ماهیت تصویرگری‌شان، هیچ نوع حس یا ویژگی شخصیتی‌ را به مخاطب منتقل نمی‌کنند و حتی در سراسر فیلم شکل واحدی هم ندارند. میان سام و منوچهر و موبدان نیز تفاوت چندانی وجود ندارد. در نهایت تصویرگری‌ها که می‌توانستند به‌نوعی منتقل‌کننده‌ی درام قصه باشند، درنیامده و منفعل مانده‌اند.

مطالب مرتبط