مجله میدان آزادی: در صفحهی تازهای از پرونده «پرواز بر فراز آشیانه سیمرغ» به سراغ انیمیشن «زال و رودابه»، یکی از 4 انیمیشن شرکتکننده در چهل و سومین جشنواره فیلم فجر رفتهایم که توسط «محمدعلی سجادی» ساخته شده است. در مطلب پیشرو ریویوی نقد، تحلیل و بررسی این انیمیشن را به قلم پریسا نوریپور خواهید خواند:
«زال و رودابه» محصول سال 1403، یکی از انیمیشنهای راهیافته به چهلوسومین جشنوارهی فیلم فجر است. این انیمیشن دوبعدی در ژانر عاشقانه و اساطیری روایتگر یکی از داستانهای شاهنامه به کارگردانی و تهیهکنندگی «محمدعلی سجادی» است که توسط «کارگاه نقاشی متحرک اوجا» تولید شده است. بهروز معاونیان صداساز و میکاییل شهرستانی، کامران ملکمطیعی، یارتا یاران، بابک پاییزان، الهام نامی و... از صداپیشگان این اثر به شمار میروند. سعید شهرام نیز موسیقی این انیمیشن را برعهده داشته است.
تاکنون انیمیشن و موشنگرافیهای زیادی با موضوع داستانهای شاهنامه ساخته شده است؛ اما اگر بخواهیم به اثری با محوریت داستان زال و رودابه اشاره کنیم، اپیزود «زال و رودابه» از سریال انیمیشن شاهنامه به کارگردانی «حسین صفارزادگان» و نویسندگی «ماهمنیر داستانپور» از این زمره است.

قصهی زال و رودابه
این انیمیشن یک اقتباس یا برداشت آزاد از داستان زال و رودابه نیست، بلکه روایت تام و تمام این قصه از شاهنامهی فردوسی است. بنابراین، مخاطب با قصه یا اثر جدیدی روبهرو نیست. داستان از زمان زادهشدن زال آغاز میشود و تا بزرگشدنش نزد سیمرغ و بازگشتش به آغوش پدر ادامه دارد، تا جایی که زال برای گرفتن باج و خراج سالیانه توسط سام به کابل فرستاده میشود و از راه شنیدهها دلباختهی دختر شاه کابل یعنی رودابه میگردد. رودابه نیز مانند زال از راه توصیفات، ندیده دل به مهر زال میسپارد. رودابه از نوادگان ضحاک است، از همین روی مخالفت منوچهر، شاه ایران با این وصلت به میان میآید. اما چنانکه میدانیم هنگامی که اخترشناسان طالع این ازدواج را سعد دانستند و خرد زال نیز بر شاه ایران روشن شد اجازهی این ازدواج توسط شاه صادر میشود و داستان این انیمیشن هم به پایان میرسد.
استفاده از عناصر ایرانی و شرقی
داستان در ایران بزرگ و در مرکز زابلستان و کابلستان روایت میشود. از همین روی، در هر دو سرزمین نمادهای هویتی و اصیلی از ایران و شرق کاملا پیداست. پرتکرارترین نمادی که در این انیمیشن کار شده سرو کاشمر است. درختی که نماد ایران باستان است. تخم آن تحفهی زرتشت نبی از بهشت برین است که توسط گشتاسپشاه در جلوی آتشکدهی آذر کاشته شد. دیگر نمادهای ایرانی همچون معماری باستانی، فرشهایی با نقوش و رنگهای ایرانی، ظروف زرکاریشده، لباسها و زیورآلات و چهرهپردازیهای کاملا ایرانی و شرقی همهوهمه میتواند برای مخاطب چشمنواز باشد.
اینکه چرا طراحی شخصیتهای سیندخت، مهراب و رودابهی هندی تصویر شده است را نباید به این معنا گرفت که آنها ریشهی هندویی دارند. کابلستان در دورهی اساطیری شاهنامه، سرزمینی در شرق ایران و نزدیک به هندوستان بوده است که در آن زمان تحت نفوذ فرهنگی و سیاسی ایران بهشمار میرفته است. حاکمان آن، تابع شاه ایران بوده و به ایران باج و خراج سالیه میدادهاند، اما در عین حال استقلال نسبی نیز داشتهاند. این منطقه به لحاظ فرهنگی، ایرانی بوده اما با رگههایی از نفوذ فرهنگ هندی و سنتهای محلی نیز آمیخته شده است. کابلستان از مناطق مهمی در شاهنامه است که با تاریخ و اساطیر ایرانی پیوند بسیار عمیقی دارد.
در کنار این زیباییهای بصری که در حد کیفیت دوبعدی ظاهر شده است، موسیقی ایرانی و شرقی در این انیمیشن بسیار اثرگذار و روحفزاست. آنجا که روح حماسی و اساطیری قصه اوج میگیرد، موسیقی نیز حماسی میشود و آنجا که عشق بالا میگیرد، موسیقی به سمت موسیقی نواحی هند متمایل میشود و احساسات مخاطب را برمیانگیزد.
انیمیشن یا شاهنامهخوانی؟
همانطور که پیشتر گفته شد، این اثر بدون جا انداختن یک واو از روایت شاهنامه برداشته شده است. از سوی دیگر، هم راوی به زبان شعر سخن میگوید و هم دیالوگها ابیات شاهنامهاند! درواقع ما با یک انیمیشن منظوم مواجهیم که این انتخاب تعمدی از سوی سازندگان، دایرهی بسیار محدودی از مخاطبان را به همراه خواهد داشت. مخاطبانی که یا با ادبیات فارسی مأنوساند یا دستکم شاهنامه را خواندهاند و از جزئیات داستانها باخبرند. اما برای کسانی که خارج از این دایرهاند دو اتفاق بیشتر نمیافتد؛ یا بهدلیل متوجهنشدن معانی ابیات، این انیمیشن برایشان خستهکننده خواهد بود یا در نگاه خوشبینانه بعد از تماشای این اثر بهسراغ شاهنامه یا نسخهی منثور آن رفته و داستان را از آنجا مطالعه میکنند.
حال آنکه در تولیدات فیلم و انیمیشن اقتباسی، آن اثری برنده است که در ضمن الهامگیری از داستان پایه و شخصیتپردازیها، دست به خلاقیت و آفرینشی نو بزند که از دل اساطیر یا داستانهای کهن، شخصیتها و داستانهایی نو خلق شود تا مخاطب امروز با تکیه بر کهنالگوها یا مواریث ادبی، مفاهیم فرهنگی و اصیل را بازیابد. و اِلاّ همه کم یا زیادِ داستانهایی همچون لیلی و مجنون و زال و رودابه و رستم و سهراب و هفت خوان رستم را میدانند و بازسازی آنها در قالب تصویر، آن هم به زبان شعر، جز متحرکسازی هنری، اثرگذاری یا وجههی خاص دیگری ندارد.
پایانبندی بیهنگام
درست در جایی که خاطر شاه ایران از ثمرهی نیک این ازدواج آسوده میشود، انیمیشن به پایان میرسد. پس از همراهی مخاطب در تمام صحنههای فراق، آنجا که منتظر است در شادیِ وصال دخیل داده شود، پردهها پائین میافتد و خبری از جشن و پایکوبی که سه هفته بهطول انجامید نیست. حال آنکه این فرصتی بود تا به لحاظ فرهنگی و هنری نیز در نمایی اساطیری و کهن، این آئین نمایش داده میشد و سازندگان قصه را آن چنان که بیکموکاست تصویرسازی کردهاند، روایت را نیز به پایان میبردند.
ردهبندی سنی این انیمیشن
کتاب شاهنامه گروهبندی سنی نمیطلبد. شاهنامه را میتوان با روایات ساده از کودکی برای بچهها خواند و تفسیر کرد. هرکس که با شاهنامه یا ادبیات دمخور باشد، انیمیشن «زال و رودابه» را میفهمد. اما چنان که گفته شد این انیمیشن به سبب زبان انتخابی، میتواند برای مخاطبین بالای 15سال مفهومتر باشد. ناگفته نماند که بهدلیل گرافیک پائین یا دوبعدی بودن انیمیشن زال و رودابه، شاید نتواند علاقهمندی قشر نوجوان را برانگیزد و برایشان فاقد جذابیت و اثرگذاری لازم است.
مطالب مرتبط
ریویو: نقد و نظری به انیمیشن «زال و رودابه» ساخته «محمدعلی سجادی»