یکشنبه 21 بهمن 1403 / خواندن: 9 دقیقه
پرونده پرواز بر فراز آشیانه‌ی سیمرغ | صفحه صد و چهارم

ریویو: نقد و نظری به فیلم «خاتی» ساخته «فریدون نجفی»

تصادفی نیست که گرگ‌ها و خرس‌ها و زنان وحشی از شهرت یکسانی برخوردارند. همه‌ی آن‌ها الگوهای سرشتی مشترکی دارند، و به همین ترتیب همه به غلط موجوداتی بی‌رحم قلمداد شده‌اند که کلاً و ذاتا خطرناک و درنده‌اند. زندگی و کار من به عنوان روان -تحلیلگر پیرو مکتب یونگ، شاعر و حافظ قصه‌های کهن به من آموخته است که با کاوش‌های وسيع روانی -تمثیلی در ویرانه‌های جهان درونی زنان می‌توان سرزندگی و شادابی از دست رفته‌ی آنان را احیا کرد.

3.67
ریویو: نقد و نظری به فیلم «خاتی» ساخته «فریدون نجفی»

مجله میدان آزادی: در صد و چهارمین صفحه از پرونده «پرواز بر فراز آشیانه سیمرغ» به سراغ فیلم «خاتی» ساخته «فریدون نجفی» رفته‌ایم. ریویوی نقد و بررسی این فیلم را که به قلم مجید اسطیری نوشته شده در ادامه خواهید خواند:

 

خانم کلاریسا پینکولا استس در کتاب پر مخاطب خود «زنانی که با گرگ‌ها می‌دوند» با بهره‌گیری از رویکردهای روان‌شناسی یونگی به معرفی کهن‌الگوی «زن وحشی» می‌پردازد و معتقد است زن وحشی در وجود هر زنی می‌تواند زنده باشد، اگرچه زندگی با نظم و قاعده‌ی مدرن آن را بسیار سرکوب کرده باشد.
او می‌نویسد:
«تصادفی نیست که گرگ‌ها و خرس‌ها و زنان وحشی از شهرت یکسانی برخوردارند. همه‌ی آن‌ها الگوهای سرشتی مشترکی دارند، و به همین ترتیب همه به غلط موجوداتی بی‌رحم قلمداد شده‌اند که کلاً و ذاتا خطرناک و درنده‌اند. زندگی و کار من به عنوان روان -تحلیلگر پیرو مکتب یونگ، شاعر و حافظ قصه‌های کهن به من آموخته است که با کاوش‌های وسيع روانی -تمثیلی در ویرانه‌های جهان درونی زنان می‌توان سرزندگی و شادابی از دست رفته‌ی آنان را احیا کرد.»

ماجرای یک زن وحشی

شخصیت قهرمان فیلم «خاتی» یک زن وحشی است. زنی گرگ‌سان که با طبیعت به سادگی آمیخته است. خاتی که در کودکی به خاطر سرشت طبیعت‌دوستش، یک توله‌ی خرس را از مرگ نجات داده و پروریده، در بزرگسالی به دست همان خرس بیوه می‌شود. این تقابل در زندگی او باعث جدا شدن او از جامعه شده است. شاید بتوان دقیق‌ترین طراحی فیلمنامه را در همین پیش قصه دانست که به خوبی تعارض درونی خاتی را هم نشان می‌دهد. 

تقابل اجتماعی به این ترتیب رقم خورده است: زن وحشی درون او زنده است و این برای او گران تمام می‌شود چرا که ایل از او می‌خواهد یک زن سربه‌راه باشد و او نمی‌تواند. تعارض درونی او به این ترتیب رقم خورده است: زن وحشی درون او در کالبد خرسی که پرورش یافته به زن مطیع درون او، زخمی کاری وارد کرده است.

خاتی در میان ایل خودش زنی غیرقابل درک و حتی غیرقابل قبول شناخته می‌شود. بنابراین مطرود است و جدا از ایل بر بلندای تپه‌ای که استعاره‌ای از بینش بلندنظر اوست با دو کودکش به سر می‌برد و به ساختن دارو از گیاهان و نجات دادن حیوانات آسیب‌دیده مشغول است. او حتی با حیوانات گفت‌وگو می‌کند و برای حیوانات آسیب دیده‌ای که از آن‌ها نگهداری می‌کند، نام انتخاب می‌کند. گفت‌وگوی او با حیوانات، ما را به یاد نخستین کاراکتر «زن وحشی» در سینمای ایران یعنی نایی در فیلم تحسین شده‌ی «باشو غریبه کوچک» اثر بهرام بیضایی می‌اندازد، اگرچه او نه با تقلید صدای پرندگان، که با دیالوگ‌هایی نسبتا ساده با آن‌ها حرف می‌زند.

البته کهن‌الگوی زن وحشی خیلی پیش از سینما در ادبیات داستانی و با داستان «گرگ» اثر هوشنگ گلشیری خودنمایی کرده بود. خاتی حتی فراتر از حیطه‌ی نشانه‌شناسی جامعه خودش به جهان می‌نگرد و با آرامش خیال نام شوهر مرحومش، دامون را روی کلاغی آسیب‌دیده می‌گذارد و لحظه‌ای هم به این فکر نمی‌کند که کلاغ شوم است یا خوش‌یمن. همین که کلاغ عضوی از اعضای طبیعت است خاتی با او در صلح و صفا است. 

او به راحتی دل از طبیعت نمی‌کند، چنان‌که در ابتدای فیلم می‌بینیم آتش سوزی جنگل هم او را وادار به فرار نمی‌کند. در نخستین سکانس همین تصویر زیبای روی پوستر فیلم را می‌بینیم که خاتی یک روباه صدمه دیده را از چنگال آتش نجات می‌دهد. تهدیدهای خان بابا، پدر شوهر لجوج و سختگیرش هم مایه‌ی فرار او نمی‌شود. پس ایل هر روز بیشتر و بیشتر او را از خود می‌راند و راه‌های گفت‌وگو را می‌بندد.

می‌توان گفت در این بستر اسطوره‌ای که فیلمنامه تدارک دیده، تعارض‌های روان‌شناختی شخصیت‌ها به خوبی آن‌ها را وادار به کنش می‌کند. شخصیت اول مرد در فیلم قباد است که با عذاب وجدان قصور در مرگ برادرش دست‌وپنجه نرم می‌کند. وقتی «حادثه‌ی محرک» (به تعریف رابرت مک کی) رخ می‌دهد و سروکله‌ی خرس خاتی پیدا می‌شود، قباد خود را موظف می‌داند انتقام خون برادرش را از خرس بگیرد. خاتی مدام اصرار می‌کند خرسی که در اطراف ایل چرخ می‌زند و به گله‌ها و چادرها صدمه می‌رساند خرس دست‌پرورده‌ی او نیست، اما کسی این حرف را باور نمی‌کند حتی خودش. 


«سارا بهرامی» در فیلم سینمایی «خاتی»

زیبایی‌شناسی تهرانی در میان ایل بختیاری!

فیلم خاتی با ژرف‌ساخت اسطوره‌ای‌اش بزرگ‌ترین ضربه را از بازی‌های بی‌رمق، مخصوصا بازی سعید آقاخانی در نقش قباد خورده است. آقاخانی حتی در مهم‌ترین سکانس فیلم که رفتن به مخفی‌گاه خرس است هم اصلا در حدواندازه‌ی یک بازیگر حرفه‌ای ظاهر نمی‌شود.
اما مشکل بازی‌ها به همین یک مورد خلاصه نمی‌شود. لغزش کارگردان به سمت زیبایی‌شناسی تهرانی در بازی گرفتن از بازیگران و حتی چهره‌پردازی آنان در فیلمی که میان جنگل‌های زاگرس فیلمبرداری شده و بازیگران آن دبیت و چوقا دارند غیر قابل اغماض است. چگونه از کارگردانی که خودش بختیاری است می‌توان پذیرفت که در این فیلم جز دو سه بازیگر نقش چندم کسی با لهجه‌ی محلی (یا حتی با آهنگ کلام نزدیک به آن) حرف نمی‌زند؟ اگر همه‌ی این‌ها را هم بتوان نادیده گرفت دیدن چهره‌پردازی‌های بیش از اندازه خوش‌آب‌و‌رنگ برای زنان کوچ‌نشین دیگر پذیرفتنی نیست. البته در این جشنواره، این ایراد به چند فیلم دیگر هم وارد بود. گویا نسل طلایی بازیگرانی که برای نقش خود ارزش قائل بودند و به خاطرش یک لهجه را می‌آموختند به زوال رسیده است.

در جمع‌بندی می‌توان گفت خاتی (که نامش «خاطی» را هم فرا یاد می‌آورد) علاوه بر جنبه‌های اسطوره‌ای_روان‌شناختی در زمینه‌ی دغدغه‎‌های زیست‌محیطی، آشتی با طبیعت و مراقبت از آن فیلمی موفق و دور از شعارزدگی بود و حق آن است مورد توجه منتقدان و اهالی سینمای ایران قرار بگیرد.




تصاویر پیوست

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط «میدان آزادی» منتشر خواهد شد
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد!

نکته دان
شخصیت قهرمان فیلم «خاتی» یک زن وحشی است. زنی گرگ‌سان که با طبیعت به سادگی آمیخته است. خاتی که در کودکی به خاطر سرشت طبیعت‌دوستش، یک توله‌ی خرس را از مرگ نجات داده و پروریده، در بزرگسالی به دست همان خرس بیوه می‌شود. این تقابل در زندگی او باعث جدا شدن او از جامعه شده است. شاید بتوان دقیق‌ترین طراحی فیلمنامه را در همین پیش قصه دانست که به خوبی تعارض درونی خاتی را هم نشان می‌دهد.

فیلم خاتی با ژرف‌ساخت اسطوره‌ای‌اش بزرگ‌ترین ضربه را از بازی‌های بی‌رمق، مخصوصا بازی سعید آقاخانی در نقش قباد خورده است. آقاخانی حتی در مهم‌ترین سکانس فیلم که رفتن به مخفی‌گاه خرس است هم اصلا در حدواندازه‌ی یک بازیگر حرفه‌ای ظاهر نمی‌شود.

مطالب مرتبط