مجله میدان آزادی: «عطرآلود» نام تازهترین اثر سینمایی «هادی مقدمدوست» است. در مطلب جدید «نقد و بررسی فیلمهای جشنوارهی فجر 41»، ریویوی نقد و نظری از آقای «حسن صنوبری» بر این فیلم میخوانیم. بیست و نهمین صفحه از پروندهی «پرواز بر فراز آشیانهی سیمرغ» به این ریویو تعلق دارد.
گذار از سینمای اخلاقی و سینمای اجتماعی به سینمای اخلاقی اجتماعی
جشنواره فجر در روزهای گذشته به منزل آخر و اعلام نتایج داوری رسید، تا دیروز کار هیئت داوران جشنواره در جریان بود و امروز آغاز کار منتقد است، اما هم در داوری اثر هم داوریِ داوری، فلذا به قول حافظ: بیا کاین داوریها را به پیش داور اندازیم!
اینکه تنها سیمرغی که عطرآلود گرفت سیمرغ موسیقی بود، آنهم مشترکا با یک فیلم دیگر هم عجیب است، هم عجیب نیست.
عجیب است چون عطرآلود فیلم خوبی بود، ازمنظرهای مختلفی ارزشمند بود و در جشنوارهای که ادعایش دیدنِ منصفانهی همهی کارها بود، اینهمه ندیدن عطرآلود و وجوه سینماییاش عجیب است.
و عجیب نیست چون تجربه نشان داده مستقلبودن، وابسته به اینطرف و آنطرف نبودن، خاصبودن، نوبودن و نهدرمسجد نهدرمیخانهبودن عموماً موجب تغافل و بیارجگذاریِ ارزشگذاران و تریبونداران است؛ مخصوصا در هنر این سرزمین که همواره زخمخوردهی قبیلهگراییها، فرقهگراییها و سیاستبازیهاست. وقتی به تاریخ جشنوارهی فجر نگاه کنیم میبینیم بیشترین جوایز بین دو نگاه متعارض تقسیم شده است، گاهی گروه اول داور بوده و گروه دوم را نادیدهگرفته و گاهی برعکس، مثلا در سیمرغهای مهم (مثل سیمرغ بهترین فیلم) جایزه مدام بین کارگردانانی مثل ابراهیم حاتمیکیا و اصغر فرهادی و همسنخها یا ادامههایشان رد و بدل شده؛ نه اینکه این دو هنرمندان کمی باشند، ولی اینکه هیچوقت سیمرغ بهترین فیلم یا سیمرغ بهترین کارگردانی به دیگر کارگردان بزرگ ایرانی «حمید نعمتالله» که رنگی متمایز و درخشان در کارگردانی این سرزمین دارد نرسیده و آثار موفقش در بسیاری از دورهها مورد کمتوجهی واقع شده، میتواند کمی ما را به فکر فرو ببرد و گزارهی دوم را تایید کند.
حال، کارگردان عطرآلود، هادی مقدمدوست، کارگردانی خاص و از بهترینهای فیلمنامهنویسی در ایران، در فیلمسازی، ذائقهی هنری و کنشهای سیاسی و اجتماعی، بیش از دو سر طیف به همان حمید نعمتالله نزدیک است و اتفاقا با او هم رفیق و همکار بوده است، این شباهت نیز باعث میشود بایکوتشدن جنس سینمای مقدمدوست در این جشنواره عجیب نباشد. جنس سینمایی که با شعار و وابستگی و تصریح در امور سیاسی و اجتماعی بیگانه است و به شدت هنری و انسانی و آزاده است. جنس سینمایی که به چپ و راست تعلق ندارد و دلسوز انسان است.
البته که عطرآلود مثل بیشتر فیلمهای این سالها فیلم بینقصی نیست، صداگذاری چندجا اشکال جدی دارد -مخصوصا در آخرین سکانس برف و جاده- یکی دو تا از بازیها سرد و مصنوعیاند، شخصیتپردازی همسر علی (با بازی هدی زینالعابدین) مخصوصا از نیمهی دوم فیلم نقص جدی دارد و مهمتر از همه ریتم و کارگردانی و پردازش فیلم در بخش پایانیست که قوت بخشهای قبل را ندارد. مشکل ریتم را میتوان از مشکلات دائمی تمام آثاری دانست که مقدمدوست در آنها در کسوت کارگردان -و نه فیلمنامهنویس- بوده است -به استثنای اپیزود چهارمِ فیلم «هیهات»- و البته این مشکل در عطرآلود شدت بقیه را ندارد.
اما در کنار این مشکلات جزئی، عطرآلود یک اثر درخشان سینمایی در ساختار و معناست. فیلمنامه و پیرنگِ کامل و خاص، لحن سمبلیک و شکل تاویلپذیر داستان، بازیِ بینقص و دیدنیِ درونی و برونی مصطفی زمانی (در نقش علی)، خلاقیتهای جدید و جالب بصری و مضمونی مثل کتاب عطر علی و اصل ایدهگرفتنهایش در حرفهاش یا فیلمهایی که برای آینده ضبط میشدند، سکانس درخشان و کامل دختر نابینا، پلان درخشان و دشوار رقص، سکانس درخشان و بدیع لکهی دیوار، سکانس درخشان و خلاقانهی کولر، گریم فوقالعاده و شخصیتپردازی کوروش تهامی، طراحی صحنههای دلنشین و ارزشمند مخصوصا در لوکیشن شهری، رویکرد انسانی و اخلاقی کلیشهستیز داستان -مخصوصا در اوجگیری تنش بین نقشِ زمانی و نقشِ تهامی و همچنین ماجرای طلافروختن- و بسیار ظرائف دیگر، از جمله مواردی است که باعث میشود عطرآلود یک اثر سینمایی قابل ستایش باشد.
نکتهی مهم دیگر عطرآلود گذار از سینمای مثلا اجتماعیِ سیاه و نیز سینمای مثلا اخلاقی یا انقلابی یا معنویِ بیتفاوت، به سینمای اجتماعیاخلاقیِ متعالیست. برای این موضوع هم باید یک تاریخچه را با هم مرور کنیم: دو نوع سینما در یکیدودهۀ اخیر از دو جریان مدام در سینمای ما تکرار شد و حتی به کلیشه و ابتذال رسید تا حدی که بعضی مدام از روی دست همدیگر فیلم ساختند. یک گروه فیلمهایی که با بهانهی پرداختن به اخلاق و معنویات و دیگر ارزشها چشم خود را بر رنجها و مشکلات اجتماعی امروز میبستند، مثلا راوی حماسهها و رشادتها و زیباییهای گذشته بودند یا ترسیمگر تعالی آینده و طبیعتا نمیخواستند یا نمیتوانستند به مشکلات اینجایی و اکنونی بپردازند، گروهی دیگر نیز فیلمهایی بودند که بهانهی سخن گفتن از رنجهای اجتماع و دردهای امروز مردم آنچنان به ورطهی سیاهی و تلخی و جبرزدگی و نمایش زشتی میافتادند که نهتنها گذشته و آینده را فراموش میکردند، بلکه در امروز هم دیگر جایی برای اخلاق و امید و ارادهی انسانی باقی نمیگذاشتند. بودجههای دولتی در بیشتر موارد حامی اولی (و گاهی حامی دومی) بودند و جایزههای غربی تمام قد در خدمت دومی. در چنین وضعی، با چنان رویکردهایی که هردو حمایت و گردش مالی قابل توجهی داشتند و دارند، عطرآلود یک فیلم اخلاقیاجتماعی است که اخلاقیبودنش او را از رنجهای همین امروز اجتماع غافل نکرده و اجتماعیبودنش او را از ارزشهای متعالی انسانی و اخلاقی فارغ. عطرآلود شجاعانه به سمت روایت درد مردم امروز این سرزمین میرود اما کاسبکارانه آن را کاسهی گدایی جلوی جشنوارهی خارجی نمیکند. اوج این رویکرد و این کلیشهشکنی در ماجرای مواجههی نقش اول داستان (مصطفی زمانی) با یکی از نقشهای مکمل (با بازی کوروش تهامی) اتفاق میافتد. رنج روایت میشود، حتی تنش اتفاق میافتد، ولی تنش در بنبست جبرزدگی نمیماند و انسان خود را محصور دیوارها نمیبیند، بلکه انسان خود را در برابر انسان و حقیقت میبیند و سرانجام انسان انسان را میفهمد. این پاسخی واقعی و در عینحال اخلاقی و عرفانی به رنج و موقعیتی اجتماعی است که شاید بتوانیم بگوییم از اختصاصات و ارزشمندیهای ویژهی عطرآلود است.
البته که جدا از معنا و نگاه محتوایی، عطرآلود حاوی ارزشمندیها و ممیزههایی در ساخت و شیوۀ فیلمسازی است که شاید مهمترینش رنگ فانتزی و خیالِ پیشرفتهی فیلم است، رنگ و خیالی که باز در سینمای شدیدا واقعگرا و تکبعدی دههی اخیر سینمای ایران بسیار مغتنم است و در عینحال به چشم پسندها و داوریهای سیاستزده و کلیشهای نمیآید.
امید که بیمهری، یکسویهنگری و تکسلیقهبودنِ بیشتر داوریها، تریبونها و سرمایهگذاریها به حذف این جنس سینمای در ساخت فانتزی و در سخن اخلاقیاجتماعی از سینمای ایران منجر نشود.
در همین زمینه ببینید:
ویدئو: نقد و بررسی فیلم «عطرآلود» ساخته «هادی مقدم دوست»