چهارشنبه 30 آذر 1401 / خواندن: 8 دقیقه
اولین پرونده مجله میدان آزادی | صفحه یکم

سرمقاله: «از شیشه‌ی رنگی کلیسا» ؛ پرونده‌ای برای هنرمندان مسیحی ایران

به سه دلیل تصمیم گرفتیم اولین پرونده‌ی مجله‌ی اینترنتی‌مان به این موضوع اختصاص پیدا کند: یکی گستردگی و درخشندگی حضور مسیحیان ایرانی در هنر ایران است، دوم ناگفته ماندن همین حضور و کمتر پرداختن به آن توسط رسانه‌ها و سوم همزمان شدن آغاز کار مجله با روزهای کریسمس و جشن و شادمانی دیرین مسیحیان در دی ماه.

4.67
سرمقاله: «از شیشه‌ی رنگی کلیسا» ؛ پرونده‌ای برای هنرمندان مسیحی ایران

میدان آزادی: «از شیشۀ رنگی کلیسا» پرونده‌ی ویژه‌ی مجله میدان آزادی برای هنرمندان مسیحی ایران است. به سه دلیل تصمیم گرفتیم اولین پرونده‌ی مجله‌ی  اینترنتی‌مان به این موضوع اختصاص پیدا کند: یکی گستردگی و درخشندگی حضور مسیحیان ایرانی در هنر ایران است، دوم ناگفته ماندن همین حضور و کمتر پرداختن به آن توسط رسانه‌ها و سوم همزمان شدن آغاز کار مجله با روزهای کریسمس و جشن و شادمانی دیرین مسیحیان در دی ماه.  صفحه‌ی اول پرونده‌ی «از شیشه‌‌ی رنگی کلیسا» سرمقاله‌ی مینو رضایی برای این پرونده است که دعوت می‌کنیم بخوانیدش:

تا جایی که احتمالاً همه‌ی ما به یاد داریم مواجهه‌ی ما با اقلیت­‌های مذهبی اطراف‌مان از قانون نانوشته‌ی «هر کسی کار خودش، بار خودش» پیروی کرده است و از آنجا که قوانین نانوشته همیشه بیشتر از قوانین نوشته­‌شده رعایت می­شوند، حداقل نسل من یاد گرفت که کاری به کار همکلاسی­‌ها، همسایه‌­ها، هم‌باشگاهی­‌ها و مربیان اقلیت مذهبی نداشته باشد. با این حال کنجکاوی و نیاز به ارتباط برای درمان این کنجکاوی و نبود امکاناتی چون اینترنت کار دست من یکی داد. در دنیای کودکی­ شروع کردم به رؤیاپردازی­‌های طویل از مختصرترین چیزهایی که از زندگی اقلیت‌­های اطراف‌مان و در اینجا به‌خصوص مسیحیان می‌­دیدم. مثلاً درباره‌ی ارامنه شنیده بودم شاه‌عباس برای به دست آوردن دل اروپایی‌­ها، یک جامعه‌ی بزرگ ارمنی درست کرده تا اروپایی­‌ها به‌خاطر هم­دینان خودشان هم که شده با ما رابطه‌ی خوبی داشته باشند. آشوری­‌ها و کلدانی­‌ها اما از این هم ناشناخته‌­تر بودند و درباره­‌شان خیال­‌پردازی هم نداشتم اما عقلم بهم سرنخ­‌هایی از تمدن بین‌­النهرین می­‌داد. گذشت تا کمی بزرگ­تر شدم و با مطالعه‌­تر. فهمیدم با سقوط امپراطوری آشور، یک دوره‌ی سکوت ششصدساله در تاریخ آشوریان شروع شده تا بعد برسد به ظهور مسیحیت، ترویج آن در بین­‌النهرین و ایمان آوردن بسیاری از آشوریان به آن.

سال­‌ها پیش از دوست افغانستانی‌­ام که بعد از سه دهه زندگی در ایران، به کشورش بازگشته بود، پرسیدم «چرا برگشتی؟» گفت «برنگشتم؛ آمدم. اینجا وطن است.» این را گفتم که بگویم فقط نام صد و شانزده پادشاه آشوری در یک لوح گلی مربوط به هشتصد سال قبل از میلاد موجود است. که بگویم آشوریان قدیمی‌ترین ساکنان تمدن بین­‌النهرین بوده‌­اند و بعدها در عراق و سوریه و ایران پراکنده شده‌­اند. که بگویم آشوریان نیامده‌­اند، بوده‌­اند.

و این «بودن» درباره‌ی ارامنه هم صدق می‌­کند. از زمان امپراتوری هخامنشی تا قرن­‌ها بعد، ارمنی‌ها در سرزمین فعلی­شان سکونت داشته­‌اند و به‌نوعی «ارامنه‌ی ایران» محسوب می‌­شدند. بنابراین حداقل درباره‌ی ارامنه‌ی شمال‌غرب می‌شود گفت که «ارامنه به ایران نیامده­‌اند، آنجا بوده‌­اند؛ در سرزمینِ گاه ایران و گاه ارمنستان.» درباره‌ی ارامنه‌ی دیگر نقاط ایران مثل اصفهان و تهران و خوزستان اما نکته­‌ای هست؛ اینکه مهاجرت تا همین گذشته‌ی نه‌چندان دور هم، واقعاً یک انتخاب نبوده، بلکه اکثر مهاجرت­‌ها به‌نوعی کوچ اجباری محسوب می‌­شده‌­اند. در تاریخ پیش از اسلام و پس از اسلام ایران، بارها لشکرکشی به ارمنستان و راندن ارامنه به مناطق دیگر رخ داده است. بنابراین آوردن ارامنه به اصفهان توسط شاه‌عباس صفوی اولین کوچ اجباری این قوم نیست اما شاید مهم‌ترین‌شان باشد.

شاه‌عباس چندصد هزار نفر از ارامنه‌ی منطقه‌ی جلفا را ساکن اصفهانی کرد که به‌جز اقلیتی یهودی، جمعیتی مسلمان و به‌شدت دیندار داشت. گرچه کوچ اجباری در شرایط سخت گذشته صدمات جانی و مالی بسیاری برای ارامنه نیز در پی داشت اما شاه‌عباس با این حرکت هم منطقه‌ی ارمنی‌نشین بین ایران و عثمانی را که دائم مورد تعرض عثمانی قرار می‌­گرفت خالی از جمعیت کرد و هم از بازرگانان و هنرمندان و صنعتگران آن منطقه به‌منظور توسعه‌ی امور ایران بهره برد. ضمن اینکه شاه با تأمین مالی کامل ارامنه و در اختیار قرار دادن وام و زمین، به توسعه‌ی تجارت و صنعت و هنر آن‌ها بسیار کمک کرد. به نظر می­‌آید دوران طلایی ارامنه در هنر ایران مرهون همین تاریخچه است. بسیاری از مسیحیان ایران در دو سه قرن گذشته به‌علت تولد در خانواده‌­های مرفه و بازرگان، امکان تحصیل در بهترین مدارس و دانشگاه‌­های دنیا را داشته‌­اند. بسیاری از معماران بزرگ مسیحی ایران، دانش‌­آموخته‌ی مشهورترین دانشگاه‌­های اروپا و آمریکا هستند. کشورهایی که تنها نقطه‌ی اشتراک‌شان با آن‌ها مسیحیت بوده است. و مسیحیت آیینی است که همیشه‌ی تاریخ، نقاشی، مجسمه‌­سازی و موسیقی از ابزارهای ترویجش بوده­‌اند؛ چنانچه شعر، خوشنویسی و نگارگری در اسلام.

مسیحیان کشور ما هم به‌علت همین خاستگاه دینی و البته اجتماعی متفاوت با هم‌وطنان مسلمان‌شان، امکان پیشرو بودن در هنرهای نمایشی، سینما و تجسمی را پیدا کردند. مثلاً در اواخر قرن نوزدهم میلادی گروهی از جوانان ارامنه‌ی ایران از رهبری مذهبی ارمنستان برای نقش­‌آفرینی زنان ارمنی در تئاتر استفتا کردند و پاسخ این بود: «چنانچه نمایشنامه مطلبی علیه دین نداشته باشد مانعی برای دوشیزگان وجود ندارد.»

همه‌ی این تاریخچه را گفتم تا به اینجا برسم که تولد حضرت مسیح (علیه السلام) و آغاز سال نوی میلادی بهترین زمان برای گفت‌وگو و پاسداشت هموطنان مسیحی است؛ چه خودشان را «ایرانیان مسیحی» بدانند و چه «مسیحیان ایران».

میدان آزادی در اولین پرونده‌ی خود به‌سراغ هنرمندان مسیحی و دوران طلایی‌­شان در هنر قرن­‌های اخیر ایران رفته است. در این پرونده قصد داریم به‌قدر بضاعت‌مان درباره‌ی هنرمندان مسیحی ایران و میراث آن‌ها در هنر ایران بگوییم. این پرونده لزوماً برای مخاطب مسیحی یا مسلمان نوشته نشده، بلکه برای «ما» یعنی تمام جامعه‌ی ایرانی تهیه و تدوین شده است.




لیلی
4 دی 1401

جالب شد. چیزی درباره ی روابط شاه اسماعیل با ارامنه نمی دانستم

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط «میدان آزادی» منتشر خواهد شد
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد!

نکته دان
سال­‌ها پیش از دوست افغانستانی‌­ام که بعد از سه دهه زندگی در ایران، به کشورش بازگشته بود، پرسیدم «چرا برگشتی؟» گفت «برنگشتم؛ آمدم. اینجا وطن است.» این را گفتم که بگویم فقط نام صد و شانزده پادشاه آشوری در یک لوح گلی مربوط به هشتصد سال قبل از میلاد موجود است. که بگویم آشوریان قدیمی­ترین ساکنان تمدن بین­‌النهرین بوده‌­اند و بعدها در عراق و سوریه و ایران پراکنده شده‌­اند. که بگویم آشوریان نیامده‌­اند، بوده‌­اند.

و این «بودن» درباره‌ی ارامنه هم صدق می‌­کند. از زمان امپراتوری هخامنشی تا قرن­‌ها بعد، ارمنی‌ها در سرزمین فعلی­شان سکونت داشته­‌اند و به‌نوعی «ارامنه‌ی ایران» محسوب می‌­شدند.

مطالب مرتبط