مجله میدان آزادی: چندروز پیش یک نمایشگاه هنری خاص در تهران برگزار شد. یعنی نمایشگاه دستسازههای اسرای عراقی و ایرانیِ جنگ هشتساله. گزارش دکتر مینو خانی مدرس و منتقد هنری را از این نمایشگاه در مجله میدان آزادی بخوانید:
آوازهای دوردست؛ نوای هنر و خلاقیت
«روایت پنهان 8» عنوان نمایشگاه دستسازهها و یادگارهای اسرای ایرانی و عراقی است که بههمت حوزه هنری 1 در روزهای ۱۵ تا ۱۸ شهریور در گالری ابوالفضل عالی حوزه هنری برگزار شد.
ایدهی برگزاری نمایشگاه
بیدلیل نیست که وقتی سراغ ایده نمایشگاه را میگیریم به «مرتضی سرهنگی» میرسیم. مرتضی سرهنگی با اسرای عراقی در ایران همدم بوده؛ چه روزها که از دفتر روزنامهی جمهوری اسلامی به مقصد اردوگاه حشمتیه، کهریزک، پرندک و تختی میرفته و پای صحبت اسرای عراقی مینشسته تا اسرار جنگ تحمیلی را از زبان آنها بشنود و ثبت کند و به حافظهی تاریخ بسپارد. دیدارها و گفتوگوهایی که به انتشار هشت جلد کتاب «اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی» منجر شد و سندی قطعی بر حضور همهی دستهای پشت پردهی حمله به ایران بود.
جمعآوری دستسازهها
میز تحریری گوشهی دفتر مرتضی سرهنگی جا خوش کرده که با همهی میزهای دیگر تفاوت دارد؛ میزی که روزگاری میز تحریر دختران ایشان بوده و بعد دوباره به حوزه آمده و سرگذشت شنیدنیاش باعث شد همکاران حوزه هنری به امید شکلگیری یک موزه، به جمعآوری یادگارهای دوران اسارت آزادههای ایرانی فکر کنند. این میز را «منقذ عبدالوهاب اشریده» معروف به «ابوحیدر» (همان که بهخاطر خلق آثار هنری به دستور رهبر انقلاب آزاد شد) ساخته و به مرتضی سرهنگی هدیه داده و مثل تابلوهای نقاشی، دستبافتهها و... جزو آثار گنجینهی شخصی مرتضی سرهنگی از اسرای عراقی است. «گنجینه آثار شخصی از دستسازههای اسرای عراقی» را نه فقط مرتضی سرهنگی که بسیاری از نگهدارندههای اسرای عراقی در اردوگاههای ایران دارند.
جرقهی ایدهی نمایشگاه و جمعآوری یادگارها و دستسازهها و آثار هنری اسرای ایرانی و عراقی به امید شکلگیری موزه، زده شد. پس آستینها بالا رفتند و تماسها برقرار شدند؛ با آنها که اسارت را زندگی کرده بودند، با آنها که اسرا را دیده بودند، با آنها که یادگارهایی از اسرا داشتند، با آنها که پذیرای اسرا بودند (نگهدارندههای اردوگاههای اسرای عراقی در ایران)، با هر آن کس که میشد حتی قطعهای از دوران اسارت نزدشان یافت.
عدهای استقبال کردند، عدهای چیزی همراه خود نیاورده بودند، عدهای از ذوق آزادی هیچ چیز با خود برنداشته بودند، عدهای مجبور شده بودند یادگارهایشان را هنگام خروج از عراق تحویل دهند، عدهای اما گلایهمند بودند از سازمانها و نهادهای دیگری که نمایشگاه مشابهی برگزار کرده و یادگارهایشان را پس نداده بودند، عدهای یادگاری نداشتند چون به وقت آزادی و دیدار با دوست و فامیل، آنها را هدیه داده بودند، بعضیها یادگارهای خاکخورده را به دست باد سپرده بودند، عدهای که یادگار و دستسازی داشتند اعتماد نمیکردند. اما هر آنچه وجود داشت و هر حسی، سند بود؛ سند لحظههایی که بر اسرا گذشته بود، سند روزهایی که راوی درد و رنج اسارت بود، سند روزنهی امیدی که از آن به آینده و روزهای آزادی مینگریستند. سندهایی که باید حفظ شده و به آیندگان منتقل شود تا بدانند چه روزگاری بر مردمان گذشته؛ چه بر آنها که همچون مهمان در اردوگاههای ایران بودند و چه بر آنها که در اسارتگاههای عراق شب و روز را به هم دوختند تا روز رهایی و آزادی و امروز و در این روزگار در نمایشگاهی از دستسازههایشان ماندگار شوند.
هنرمندانه؛ عنوان بیچون و چرای دستسازههای اسرای عراقی
ابتدای ورودی نمایشگاه یک عود خراطیشده جا خوش کرده که سیمها و کوکهایش نوای مهمانی سر میدادند؛ مهمانی در «بلاد عجم»، تا امروز همصدا با «شهریارِ» ایرانزمین نوا سر دهیم «به جز از علی که گوید به پسر که قاتل من/ چو اسیر توست اکنون، به اسیر کن مدارا». روبهروی عود، صندوقچهای متشکل از پنج هزار پونز خودنمایی میکند و بالای آن تابلوی نقاشی ابوحیدر معروف که ازجمله آثار گنجینهی مرتضی سرهنگی است و در کنارش همان میز معروف که شالگردن و کلاه بافتنی با نقش اسم «ریحان» بر آن، وسعت این گنجینه را نشان میدهد؛ از بس مرتضی سرهنگی نزدشان محبوب بوده است.
از هستهی خرماها و تسبیحها بسیار شنیده بودیم؛ هستههایی که سرگرمی اسرا بودند تا کش آمدن لحظههای سخت اسارت را کوتاهتر کنند، اما ندیده بودیم که بر آن عبارت «هدیهی مهمان عراقی در کهریزک به کمیسیون ادارهی اسرای عراقی» فلزکوب شده باشد؛ تسبیحی که بیانگر حس و حال اسرایی است که خود را مهمان میدانستند از بس که نگهدارندههایشان در حقشان مهربانی و میزبانی کرده بودند. یا دفتر شعری که حاوی سرودههای آنها از این مهمانی و خصوصاً حس و حالشان بهوقت سفر بهسوی معبود مسئول این کمیسیون، «شهید محمدعلی نظران» است. در اخبار بسیار خوانده بودیم که با اسرا در ایران چگونه رفتار میشود؛ از برگزاری کلاسهای آموزشی معارف و قرآن گرفته تا سفرهای زیارتی و دیدار با بنیانگذار انقلاب، اما شاید خیلی جدی نگرفته بودیم، تا امروز که شاهدش را در آثار به جا مانده از اسرای عراقی میبینیم. انگار هر آن کس که بر این سرزمین پا میگذارد روح هنر در او دمیده میشود، تا جایی که این آب و خاک حتی آثار خلقشده در روزهای تلخ اسارت را به گنجینهی هنری تبدیل میکند. و بسیار میتوان نوشت از گنجینههای شخصی نگهدارندههای اسرای عراقی در ایران و بسیار میتوان حظ برد از آنچه این نگهدارندهها با دشمنان خود کردند، اما به رسم مهمانی.
خلاقانه؛ عنوان بیچون و چرای آثار اسرای ایرانی
در محفظهی شیشهای، جعبهی کمکهای اولیه، ظرف پلاستیکی پوشیده در گونی و قاشق و چنگالی که سیم به آنها وصل شده اما حکایت دیگری دارند، یا آن قطعات حلبی که بر آنها عناوین مختلف نوشته شده: ماهیتابه، آبسردکن، دمبل، آبگرمکن، عینک، یا کاغذهای نصبشده بر دیوار انتهای نمایشگاه که دفترچهی خاطرات بوده که در کف کفشها جاسازی میشده و تقویم کاغذی و روزشمار «بهروز بوشهری»، قائممقام وزیر نفت وقت، «محمدجواد تندگویان» که از فضاهای سفید کتابها و روزنامههایی که در اختیارش گذاشته میشد به دست آمده، یا قطعات گلدوزیشده بر پارچهی شلوار لی «معصومه آباد»، یا شانهی چوبی که از تیغ متصل به دندانهها ابزار سلمانی ساخته و آن جلیقهی «ضد شکنجه» دوختهشده از پتوی چهارخانهی زرد و سرمهای تا درد و رنج شکنجه را کمتر کند، یا آن توپ چهلتکه از قطعات لباس که اسم خلبانها و تاریخ اسارتشان را ثبت کرده و گیوههای «مصطفی بوالحسنی» که هنوز خاک اسارتگاههای عراق در آن یاد پاهای خونین زنجیرخورده را با خود دارد، یا شطرنج گلی برای وقتی که اگر جسم محبوس است، ذهن و فکر فعال و پویا باشد.
حکایت این دستسازهها، حکایت محدودیت و تنگنا و سختی مضاعف روزهای اسارت است؛ خلاقیتی که در وجه کاربردی دستسازههای اسرای ایرانی بروز پیدا کرده تا تفاوت آثار اسرای عراقی با اسرای ایرانی را در حافظهی تاریخ ثبت کند و نشان دهد ما به رسم مهمانی با اسرای عراقی چه کردیم و بعثیها به رسم دشمنی با فرزندان ما چه کردند.
خاتمه
با مرتضی سرهنگی کنار بخشی از گنجینهاش عکس میگرفتم و حیرتم از وجه هنری آثار اسرای عراقی را میگفتم که به حیرتم افزود: «هر بار برای گفتوگو با اسرا میرفتم، بوم و رنگ و وسایل مورد نیازشان را میبردم. ضمن اینکه کمیسیون ادارهی اسرای عراقی در ایران برای تهیهی ابزار و وسایل مورد نیاز برای ساخت آثار و دستسازهها ردیف بودجه داشته. برخی از این اسرا اینقدر کارشان خوب بود که حتی در ساخت و ساز وسایل مورد نیاز ارتش ایران مثل میز و صندلی نقش پررنگی داشتند.» زیر لب زمزمه میکنم: «چو اسیر توست اکنون به اسیر کن مدارا».
1 این نمایشگاه به همت «دفتر هنر و ادبیات اسارت» حوزه هنری برگزار شده است. در باب استفاده از اسم اسارت به جای عنوان آزادگی یا آزادگان باید این را گفت که کلمه «اسارت» در اینجا شامل تمام اسرای ایرانی و عراقی میشود. در حالی که این موضوع در کلمه «آزادگی» اتفاق نمیافتد.