مجله میدان آزادی: کاهش مخاطب، فروش نرفتن فیلم، کوچ هنرمندان سینما و تلویزیون به سکوهای نمایش خانگی و... ازجمله مسائلی هستند که ذهن علاقهمندان به هنرهای نمایشی (فیلم و سریال) را به خود مشغول کردهاند و این نگرانی را به وجود آوردهاند که سکوها مخاطب را از تلویزیون و سینما بگیرند. این نگرانی از کجا ناشی میشود؟ چه ارتباطی بین ابزارهای مختلف تلویزیون و سینما و سکو وجود دارد و مخاطب چطور و چرا جذب میشود؟ در صفحه سی و نهم از پرونده «هزار و یک سریال» دکتر مینو خانی -مدرس دانشگاه، منتقد و سینماپژوه- تلاش کرده به این سؤالها پاسخ دهد:
آیا سکوهای نمایش خانگی (در جهان) جای سینما و تلویزیون را گرفتهاند؟
براساس آنچه در منابع آمده داستان آغاز به کار «ویدئو به درخواست» (VOD) در جهان به اواخر سدهی بیستم میلادی میرسد: سپتامبر ۱۹۹۴ یک سرویس VOD به بخش اصلی نسخهی آزمایشی تلویزیون تعاملی دیجیتال کمبریج انگلستان تبدیل شد و راهی شد برای نمایش آثار غیر از تلویزیون کابلی. نتفلیکس (که امروز برای همهی مردم جهان نامی آشناست) در سال ۱۹۹۷ آغاز به کار کرد. تجارت اصلی این شرکت یک سرویس پخش مبتنی بر اشتراک بود که از طریق کتابخانهای از فیلمها و مجموعههای تلویزیونی، ازجمله آنهایی که در داخل آمریکا تولید میشوند، پخش آنلاین داشت. یک سال بعد اجارهی دیویدی را شروع کرد و در سال ۲۰۰۷ با معرفی رسانههای جریاندار کارش را گسترش داد و در سال ۲۰۱۰ با پخش جریانی قابل دسترسی در کانادا و بهدنبال آن در آمریکای لاتین و کارائیب در سطح بینالمللی گسترش یافت. نتفلیکس در سال ۲۰۱۳ با معرفی نخستین مجموعه تلویزیونیاش با عنوان «خانهی پوشالی» وارد صنعت تولید محتوا شد. در ژانویهی ۲۰۲۱ نتفلیکس به ۲۰۳٫۷ میلیون مشترک رسید؛ ازجمله ۶۶ میلیون نفر در ایالات متحده. امروز این شبکه بهجز چند کشور (ایران، چین، سوریه، کره شمالی و کریمه) در سراسر جهان در دسترس است. در سال ۲۰۲۰ گزارش شد که درآمد عملیاتی نتفلیکس ۱٫۲ میلیارد دلار است. این شرکت در بریتانیا، فرانسه، برزیل، هلند، ژاپن و کره جنوبی دفتر دارد و یکی از اعضای انجمن سینمایی آمریکا(MPA) است که محتوا را در کشورهای سراسر جهان تولید و توزیع میکند.
اما این اطلاعات را به چه منظور ارائه کردم؟ شاید پاسخ در این سؤال باشد: آیا با وجود شبکهی تولید و توزیع گستردهای همچون نتفلیکس، بازار سینمای هالیوود و دیگر نقاط جهان که از محصولات نتفلیکس بهره میبرند، از بین رفته است؟ آیا فروش آثار سینمایی در جهان کاهش پیدا کرده است؟ آیا مردم دیگر به سینما نمیروند؟ یا مخاطب تلویزیون در کشورهای مختلف کاهش پیدا کرده است؟
نگاهی به فروش برخی از آثار سینمایی سال گذشته که خصوصاً جوایز اسکار هم به آنها تعلق گرفت، کمک میکند پاسخ سؤالهای بالا را پیدا کنیم:
• «قاتلان ماه گل» (۲۰۲۳) ۲۰۰ میلیون دلار هزینه، ۱۵۶ میلیون دلار فروش گیشه
• «اوپنهایمر» (۲۰۲۳) ۱۰۰ میلیون دلار هزینه، ۹۷۲٫۴ میلیون دلار فروش گیشه
• «باربی» (۲۰۲۳) ۱۴۵ میلیون دلار هزینه، ۱ میلیارد و ۴۴۶ میلیون دلار فروش گیشه
• «زندگیهای گذشته» (۲۰۲۳) ۱۲ میلیون دلار هزینه، ۲۰٫۵ میلیون دلار فروش گیشه
این لیست را میتوانیم همینطور ادامه دهیم و به اعداد و ارقامی برسیم که نشانهی موفقیت یا احیاناً شکست فیلم در گیشه است؛ علیرغم دریافت جوایز مهم سینمایی همچون اسکار و گلدن گلوب و... و علیرغم نگرانیهایی که کرونا و تغییر سبک زندگی ایجاد کرد. یکی از این نگرانیها این بود: مخاطبی که عادت کرده پای تلویزیون بنشیند و فیلم ببیند، دوباره به سینما پا نمیگذارد.
همچنان برای پاسخ به سؤال اصلی، میتوانیم به میزان مخاطبان تلویزیونی در جهان نگاهی بیندازیم. سریال «نفرین» که از شبکهی تلویزیونی «شوتایم» آمریکا پخش شد، کریستوفر نولان را هیجانزده کرد. او دربارهی این کار گفته: «این سریال شبیه هیچ چیزی نیست که تاکنون در تلویزیون دیدهام. یک نمایش باورنکردنی. مثل Twin Peaks و The Singing Detective. اجرای اما استون فوقالعاده و باورنکردنی است.» همین یک نمونه نشان میدهد که تصور شکست سریالهای تلویزیونی که از شبکههای کابلی تلویزیونی پخش میشوند، «بگیر و نگیر» دارد؛ برخی مخاطب را هیجانزده میکنند و تا آخرین قسمت همراه خود میکشانند و برخی نیز مخاطب دلزده را بهسمت تماشای آثار در ابزارهای دیگر (سینما یا سکوی نمایش خانگی) هدایت میکنند.
سکوها در ایران جایگزین سینما و تلویزیون شدهاند؟
شاید پاسخ به این سؤال نیز منفی باشد، اما در حالت کلی باید گفت ایران نیز شرایط مشابهی دارد و تابع شرایط جهانی است؛ مثل سوراخ شدن لایهی اوزون که ایران را مثل همهی جهان درگیر تغییرات آب و هوایی کرده است یا علاقهی روزافزون جوانان و حتی خانوادهها به فوتبال. وجود سکوهای نمایش خانگی در حالت کلی نقشی در کاهش مخاطب سینما نداشته است. مثلاً فیلمهای کمدی مثل «فسیل» علیرغم ضعفهای ساختاری و حتی محتوایی، فروش خوبی دارند که دلیل آن قطعاً کیفیت آثار نیست، بلکه مسائل فرامتنی در این امر دخیلاند که جای پرداختن به آن در این متن نیست.
از سوی دیگر، آماری که اخیراً دربارهی تعداد مخاطبان سینما اعلام شده و میگوید «سینمای ۱۴۰۳ حوالی ساعت ۲۳ شب گذشته موفق شد تا فروش خود را از مرز هزار میلیارد تومان عبور دهد و زودتر از پیشبینیها، به فتح این قله دست یابد. این اتفاق برای گیشهی سال گذشتهی سینما، در روز ۲۶ دی به وقوع پیوست.» یا خبری که اخیراً از قول رئیس سازمان صداوسیما، پیمان جبلی منتشر شده و حکایت از آمار هفتاد درصدی مخاطبان سریالهای تلویزیونی دارد، نهتنها نشانهی از دست دادن مخاطب نیست، بلکه وجود و حضور پررنگ مخاطب را تأیید میکند. یکی از مهمترین دلایل این رخداد این است که مخاطب این ابزارها (سینما و تلویزیون و سکو) متفاوتاند.
مسئلهی مهم، کیفیت آثار است
پس در ایران نیز مثل بقیهی جهان وجود سکوهای نمایش خانگی، باعث رکود و/یا کاهش مخاطب سینما یا تلویزیون نشده است. اما آنچه در ایران باعث نگرانی است و همهی کارشناسان بر آن صحه میگذارند، «افول کیفیت» آثار در سینما و تلویزیون است. باید بپذیریم که مخاطب بهدنبال موضوع جذاب و فرم هنری با ارزشهای زیباشناسانه است و اگر یک اثر نمایشی واجد این دو وجه نباشد، بهطور طبیعی او را دلسرد میکند. حالا اگر یک فیلم سینمایی یا یک سریال تلویزیونی نتواند مخاطبش را راضی کند، طبیعی است او راه دیگری برای برطرف کردن «نیاز تصویری» خود پیدا خواهد کرد؛ نیازی طبیعی و بدیهی مثل غذا خوردن و نفس کشیدن. انسان سدهی بیست و یکم نمیتواند بدون تصویر سر کند. ساخت آثار متعدد سینمایی در همهی جهان، هرچند بازار اصلی دست هالیوود و چند کمپانی باشد، یا وجود سکوهای نمایشی متعدد که دیگر به رقیب هم تبدیل شدهاند، ساخت سریالهای ملی که منشأ آمریکایی دارند (مثل «این ما هستیم» یا «خانهی پوشالی») نشاندهنده و تأییدکنندهی وجود این نیاز تصویری است. پس حالا که نیاز تصویری امری طبیعی و بدیهی است، مخاطبی که نتواند نیاز بصریاش را با تلویزیون برطرف کند، راه دیگری پیدا میکند و اینجاست که وجود سکوهای نمایشی که اقدام به پخش فیلم سینمایی و سریالهای سکوهای مختلف جهان میکنند که اصولاً هم ساختار جذابی دارند و موضوع هیجانانگیزی را دستمایهی ساخت قرار دادهاند، مخاطب را شیفته و «پاگیر» میکنند.
اینجا دیگر نگرانی کوچ مخاطب از تلویزیون و سینما نیست، بلکه مسئله این است که مخاطب تحت تأثیر فرهنگ «غیر» قرار میگیرد و اگر این مخاطب، «مخاطب فعال» (مخاطبی که بتواند سره را از ناسره تشخیص بدهد) نباشد، نتیجهی این برطرف نکردن نیاز بصری، نگرانکننده میشود.
مخاطب دلبستهی محتوای ملی اما غنی است
فراموش نکنیم مخاطبی که نیاز طبیعی و بدیهی به تماشای آثار نمایشی دارد، با محتوای خودی و ملی ارتباط بیشتر و بهتری برقرار میکند. چند سال پیش دوستی میگفت: «در هندوستان اگر یک سالن سینمای مجهز یک فیلم آمریکایی نشان دهد و سالن سینمای روبهرویش که مجهز هم نیست، یک فیلم هندی، هندیها به تماشای فیلم هندی مینشینند.» این نه برای هندیها که سینمای رؤیاپردازشان دنیاگیر شده، بلکه برای همهی ملتها صدق میکند. فرهنگ «خودی» را دیدن دلنشینتر از دیدن فرهنگ «غیر» است. مخاطب ایرانی هم از این قاعده مستثنا نیست. میزان تماشای برنامههای تلویزیونی بهواسطۀ گستردگیاش در همهی کشور، این موضوع را تأیید میکند. ضمن اینکه آمار نشان میدهد وقتی یک خبر مهم منتشر میشود، مثل زمان کرونا و اخبار مربوطه، مردم اخبار صداوسیما را پیگیری میکنند، نه اخبار رسانههای غیرخودی یا کمتر رسمی را. نگویید خبر با نمایش فرق دارد. این آمار نشان میدهد که تلویزیون مخاطب خود را دارد، هرچند سریالهای تلویزیونی بهاندازهی سریالهای نمایش خانگی پرمخاطب نباشند. ضمن اینکه میزان گستردگی تلویزیون و سکوی نمایش خانگی بهدلیل زیرساختهای تکنولوژیک (وجود اینترنت) حتماً قابل مقایسه نیست و نباید نقد و نظر و اخبار مربوط به مخاطب یک سریال ایرانی در سکوی نمایش خانگی را با آمار مربوط به تلویزیون مقایسه کرد؛ خصوصاً که شبکههای اجتماعی به این اخبار دامن میزنند.
اما این به این معنا نیست که نگران کیفیت آثار سینمایی و تلویزیونی نباشیم و اجازه دهیم سکوی نمایش خانگی با تنوع ملیتی، موضوعی و سبکی که در محصولاتش دارد، گوی سبقت را از بقیه برباید، هرچند «کیفیت» برخی آثار تولیدی داخلی در سکوها بالاست که این نیز دلایل فرامتنی دارد. آنچه میتواند مخاطب را پاگیر کند، نه عبور از خط قرمزها و نه تنوع موضوعی، بلکه «کیفیت» آثار است. دستاندرکاران و مسئولان سینما و تلویزیون، برای کمک به برطرف کردن نگرانی علاقهمندان تصویر، بهتر است بهجای طرح نگرانی از وجود رقیبی همچون سکوی نمایش خانگی، به فکر ارتقای کیفی آثار سینمایی و تلویزیونی باشند تا اینجا هم مثل همهی جهان، ابزار نمایشی مختلف در کنار هم، مسالمتآمیز زندگی کنند.