مجله میدان آزادی: دومین مطلب از ستون روایت قهر هنرمندان در پرونده قهر نگاهی است به ماجرای قهر میان دو خواهر و برادر سرشناس در جهان ادبیات و هنر، یعنی نادر ابراهیمی و مریم زندی که به دنبالِ قهر طولانیشان هنوز هم خیلیها نمیدانند این دو خواهر و برادرند! به بهانه زادروز نادر ابراهیمی این مطلب را که به قلم «فرشته هدایتی غزال» نوشته شده است در ادامه بخوانید:
نادر ابراهیمی -داستان نویس سرشناس- در بیستسالگیاش نامههای زیادی نوشته به ماری مهربان. حالا ماری مهربان کیست؟ خواهر ناتنی دهسالهاش. مریم زندی. مریم زندی که عکاس مشهوری است و عکاس مجموعه عکس انقلاب ۵۷، حکومت ۵۸ و پرترهی بسیاری از شخصیتهای معروف. اتفاقاً اولین دوربین زندگی مریم را هم نادر برایش خریده و مجموعه مهم پرتره هنرمندان زندی هم به واسطه معرفی و ارتباطات نادر با هنرمندان برای زندی مهیا میشود. از طرفی هر وقت هم که مریم از نادر دور بوده، پولتوجیبیهایش را روی هم جمع میکرده و برای برادرش که نویسنده بوده و بیپول، میفرستاده. بعد خواهر و برادری، با چنین محبتی بینشان، کارشان به جایی میرسد و جوری با هم قهر میکنند که دیگر تا وقتی نادر زنده بود، مریم به نسبتش با نادر اشاره نمیکند!
مریم تعریف میکند که با وجود اختلاف سنی دهسالهشان رابطهی خیلی خوبی با نادر داشته و بعد از اینکه دانشجوی تهران میشود، چون پدر و مادر ساکن گیلان بودهاند، در تهران با نادر زندگی میکند. سال چهارم دانشگاه او، نادر ازدواج میکند و به این جع دونفره، همسر نادر هم اضافه میشود و هر سه نفر با هم رابطهی خوب کاری و عاطفی دارند. همه چیز خوب است تا پس از انقلاب. پس از انقلاب یکسری مسایل خانوادگی و ایدئولوژیک پیش میآید و بعد همه چیز دود میشود و به هوا میرود. خود مریم میگوید «نزدیکی، همکاری و علاقهی زیاد توقعمان را بالا برده بود.» بالا رفتن توقع از هم، یک جدایی بیستساله بین خواهر و برادر به وجود میآورد.
با وجود این قهر بیستساله، نادر هنوز برادر مریم است و مریم هنوز ماری مهربان اوست. و شاید همین عُلقهی بینشان است که بهرغم جدایی بیستساله مریم زندی را واداشته که بخواهد نامههای نادر به خودش را در کتابی با اسم «نامههایی به ماری مهربان» بههمراه عکسهای کودکیشان منتشر کند. که نادر ابراهیمی فقط یک دختربچهی دهساله در تمام هستی را ماری مهربان خطاب کرده و برایش نامه نوشته و از همه چیز با او حرف زده و مریم هم در دهسالگی فقط مخاطب نامههای پرمحبت یک برادر بزرگتر و ماری مهربان یک نفر بوده است.
مریم زندی ابتدای یکی از کتابهایش نوشته است «در سرم همه چیز بهصورت عکس وجود دارد. گاهی بعضی محلها را یا وقایع را تنها از ویزور دوربینم به یاد میآورم، انگار چشمم را که از پشت دوربینم برمیدارم، دیگر یادم نمیآید... عکس کمک میکند خاطراتمان را فراموش نکنیم یا بهتر به یادشان بیاوریم.» دوست دارم یک بار هم که شده از ویزور دوربین مریم زندی به برادرش، نادر ابراهیمی، نگاه کنم. بلکه بفهمم چه احساسی دارد.