چهارشنبه 02 فروردین 1402 / خواندن: 5 دقیقه
چند شعر خواندنی برای یک شاعر به‌یادماندنی

یادداشت: مرور چند شعر زیبای تقدیمی به استاد محمدجواد محبت

استاد محمدجواد محبت چلچراغ شعر کرمانشاه و از بزرگ‌ترین ستاره‌های شعر امروز ایران بودند که درگذشتشان داغی بر دل دوست‌داران شعر و ادبیات و عرفان ایران گذاشت. استاد محبت چه در شعر نو چه در شعر ایرانی سروده‌های درخشانی دارند و مخاطب عام و خاص شعر ایشان را دوست داشتند؛ گواه بر این مدعا کسب جایزه‌ی مهم و نخبگانی فروغ فرخزاد پیش از انقلاب و محبوبیت عمومی شعر «دو کاج» ایشان پس از انقلاب است.

4.6
یادداشت: مرور چند شعر زیبای تقدیمی به استاد محمدجواد محبت

مجله میدان آزادی: در واپسین روزهای اسفند سال گذشته خبر اسفبار درگذشت شاعر بزرگ سرزمینمان محمد جواد محبت منتشر شد. «حسن صنوبری» در این مطلب ضمن یادداشتی کوتاه چند سروده‌ی شاعران را برای این شاعر درگذشته گرد آورده، آن‌ها در ادامه بخوانید:

چند شعر خواندنی برای یک شاعر به‌یادماندنی

استاد محمدجواد محبت چلچراغ شعر کرمانشاه و از بزرگ‌ترین ستاره‌های شعر امروز ایران بودند که درگذشتشان داغی بر دل دوست‌داران شعر و ادبیات و عرفان ایران گذاشت. استاد محبت چه در شعر نو چه در شعر ایرانی سروده‌های درخشانی دارند و مخاطب عام و خاص شعر ایشان را دوست داشتند؛ گواه بر این مدعا کسب جایزه‌ی مهم و نخبگانی فروغ فرخزاد پیش از انقلاب و محبوبیت عمومی شعر «دو کاج» ایشان پس از انقلاب است.

بر این باورم که یکی از راه‌های درک اهمیت و عمق تاثیرگذاری یک شاعر در روزگار خود، این است که ببینیم کدام شاعران او را در شعرهایشان ستوده‌اند، آن‌هم با چه شعرهایی. پیش از این، چنین مطلبی را درباره‌ی بعضی شاعران کهن از جمله سنایی و عطار و حافظ نوشته‌ام؛ قضاوت و روایت خود شاعران خیلی اوقات بهترین و صادقانه‌ترین عیار سنجش میزان تاثیر و اهمیت یک شاعر است؛ البته که شاعران هم‌نسل بسیاری اوقات در حجاب معاصرت با یکدیگرند و دوستی و دشمنی و رفاقت و حسادت ناشی از هم‌زیستی باعث می‌شود قضاوت‌هایشان نسبت به یکدیگر چندان دقیق نباشد. همچنین باید حساب ستایش شاعران نشسته بر سریر قدرت (یا همان مدیر-شاعران) را نیز از آثار شاعرانِ تقریبا هم‌روزگار ایشان (ولو یکی دو نسل بعدی) جدا کرد که طبیعتا به علت حمایت‌هایی که این گروه می‌توانند از عموم شاعران داشته باشند، احتمال مجیزگویی و غلو درموردشان وجود دارد.

محمدجواد محبت بر سریر قدرت ننشسته بود، مدیریت و مسئولیت خرد و کلانی نداشت، امکان این را نداشت یک‌شبه با یک دستور یا طی یک زمانی با لابی‌کردنش فردی را به ثروت و شهرت و موقعیت خاصی برساند، او یک شاعر-معلم بود؛ شاعر معلمی که با همه‌ی شهرت و محبوبیت خود حاضر نشده بود موطن خویش -کرمانشاه عزیز- را به طمع موفقیت و شهرت و ثروت رها کند و ساکن تهران شود، که اگر چنین بود بر بسیاری از مدعیان تشنه‌ی قدرت و توجه رجحان داشت؛ پس احتمال مجیزگویی شاعران درباره‌ی او بسیار بعید است. همچنین در این متن از چهار شعر انتخاب‌شده، سه شعر از شاعران یکی دو نسل بعدِ استاد محبت برگزیده شده که تا حدی از خطر اول هم دور باشیم.

نکته‌ی مهمی که باید به آن توجه داشت این است که بسیاری اوقات شعرهای تقدیمی و دوستانه و یا اصطلاحا «اخوانیه» شعرهای معمولی و سستی هستند، اما اتفاق عجیب درمورد مرحوم محبت این است که بیشتر شعرهایی که برای ایشان سروده شده یا به ایشان تقدیم شده شعرهایی درخشان و ارزشمند هستند و این جدا از محبت شاعران به مرحوم محبت نشان از توجه تقدیم‌کنندگان به شعرفهمی و مقام والای شاعری مرحوم محبت دارد.

برویم سراغ شعرها:

برگزیده‌ی نخست ما غزلی است از دکتر قربان ولیئی شاعر و عرفان‌پژوه سرشناس که خود نیز اهل کرمانشاه است. دکتر ولیئی که از چهره‌های برجسته‌ی غزل و شعر عرفانی امروز است پس از درگذشت استاد محبت شعری زیبا و عرفانی را در صفحه‌ی خود برای ایشان منتشر کرد. دکتر ولیئی شعر خود را با این جمله تقدیم کرده بود: «با یاد جواد محبت و همه‌ی دیوانگان الله»

پیمانه‌شدن‌های تو را دوست ندارند
مستانه‌شدن‌های تو را دوست ندارند

موسیقی کیهانی اندوه جدایی!
حنانه‌شدن‌های تو را دوست ندارند

مجنون بیابانی این عصر اتوبان!
دیوانه‌شدن‌های تو را دوست ندارند

در جذبه‌ی بی‌خویشتنی از همه دوری
بیگانه‌شد‌ن‌های تو را دوست ندارند

ای قلب فروریخته از هیبت الله!
ویرانه‌شدن‌های تو را دوست ندارند

مفتاح مقالید فتوحات سماوی!
دندانه‌شدن‌های تو را دوست ندارند

پیغمبر دل‌های حزین ! شاعر تنها!
غمخانه‌شدن‌های تو را دوست ندارند

در عصر تکاپوی حقیرانه‌ی تکنیک
فرزانه‌شدن‌های تو را دوست ندارند

در ظلمت قطعیت این عصر یک و صفر
افسانه‌شدن‌های تو را دوست ندارند

بگذار که در پیله بمانند و بپوسند
پروانه‌شدن‌های تو را دوست ندارند

مرتضی امیری اسفندقه دیگر شاعر سرشناس نیز که او را بیشتر به قصیده‌ها و نیمایی‌های درخشانش می‌شناسیم سال‌ها پیش در کتاب «کوار» خود غزلی دلنشین را با نام «بدرود» برای استاد محبت سروده و با این جمله تقدیم کرده بود: «به محمد جواد محبت و کرمانشاه کریم»

تازه‌تر، سرخوش، رها، از این حوالی می‌رویم
با چه حالی آمدیم و با چه حالی می‌رویم

چند روزی بر سر ما ریخت باران شهود
صاف شد اندیشه‌هامان، با زلالی می‌رویم

مهربانی می‌چکید از شعرهای گرمتان
پر شدیم از دوستی، از خویش خالی می‌رویم

شاخ و برگ شعرهامان زرد ، مثل یأس بود
سبزتر از دشت شورانگیز شالی می‌رویم

قلب ما در کوچه‌های شهرتان جا مانده است
تا نپندارد کسی با بی‌خیالی می‌رویم

در خراسان گرچه از بام و درش گل می‌چکد
بی شما امّا به سمت خشکسالی می‌رویم

گریه می‌گیرد مرا از این وداع ناگزیر
با چه حالی آمدیم و با چه حالی می‌رویم

اما دیگر شاعری که در این مطلب سراغ شعرش می‌رویم، محمدسعید میرزایی از چهره‌های غزل نو است. شعری که میرزایی برای استاد محبت سروده از بهترین نمونه‌های غزل نئوکلاسیک این شاعر است. تا آنجا که از ظاهر شعر برمی‌آید این شعر درمورد استاد محبت سروده نشده، بلکه از روی احترام به ایشان تقدیم شده. این شعر «آخرین ترانه» نام دارد:

سر می‌کشم در آینه حیرانم از خودم
بر من چه رفته است که پنهانم از خودم؟

خود را مرور می‌کنم و فکر می‌کنم
من جز حدیث رنج چه می‌دانم از خودم

عمری‌ست هرچه می‌کشم از خویش می‌کشم
باید دوباره روی بگردانم از خودم

آن رهبرم که گرچه همه رهروام شدند
بر گشته در هوای تو ایمانم از خودم

باید دگر به خویش بگویم که عاشقم
تا کی همیشه چهره بپوشانم از خودم

از تن به تیغ عشق سرم را جدا نما
تا چهره‌ای دوباره برویانم از خودم

هر روز می‌روم سر آن کوچه ی قدیم
آنقدر پرشتاب که که می‌مانم از خودم

شاید دگر نبینی‌ام اما برای توست
این آخرین ترانه که می‌خوانم از خودم

امشب چگونه از تو بگویم، چگونه آه...
چیزی ندارم از تو پشیمانم از خودم

و مطلب را با یک شعر خیلی قدیمی از یک شاعر پیشکسوت و همشهری مرحوم محبت به پایان می‌بریم یعنی زنده‌یاد استاد یدالله بهزاد. استاد بهزاد سال‌ها پیش اخوانیه‌ای با زبان محلی (فارسی کرمانشاهی) برای مرحوم محبت سروده است:

هرچن دل تو، ئه من و ما سیره آجواد
کی یاد تو، ئه خاطر ما میره  آجواد

روباس روزگار دغل باز و ناقلا
هر چن که در شکستن ما شیره آجواد

با لا دسان همه به خر آرزو سوار
بیچاره او کسی ، که دس زیره آجواد

ته نا نه تو که بلبل باغ  محبتی
زاغم دلش ئه مثل منی سیره آجواد

بهزاد از آجواد نداریم عزیزتر
ته ویلمان اگه چه نمی گیره آجواد

 


مطالب مرتبط: 

بهترین شعرهای محمدجواد محبت

یادداشت: حال شاعرانه و منش اخلاقی استاد محمدجواد محبت




مومنی
13 فروردین 1402

آفرین

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط «میدان آزادی» منتشر خواهد شد
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد!

نکته دان
بر این باورم که یکی از راه‌های درک اهمیت و عمق تاثیرگذاری یک شاعر در روزگار خود این است که ببینیم کدام شاعران او را در شعرهایشان ستوده‌اند، آن‌هم با چه شعرهایی. پیش از این، چنین مطلبی را درباره‌ی بعضی شاعران کهن از جمله سنایی و عطار و حافظ نوشته‌ام؛ قضاوت و روایت خود شاعران خیلی اوقات بهترین و صادقانه‌ترین عیار سنجش میزان تاثیر و اهمیت یک شاعر است

نکته‌ی مهمی که باید به آن توجه داشت این است که بسیاری اوقات شعرهای تقدیمی و دوستانه و یا اصطلاحا «اخوانیه» شعرهای معمولی سستی هستند، اما اتفاق عجیب درمورد مرحوم محبت این است که بیشتر شعرهایی که برای ایشان سروده شده یا به ایشان تقدیم شده شعرهایی درخشان و ارزشمند هستند و این جدا از محبت شاعران به مرحوم محبت نشان از توجه ایشان به شعرفهمی و مقام والای شاعری مرحوم محبت دارد.

مطالب مرتبط