مجله میدان آزادی: فیلم «دبیرستان» را در پنجمین قسمت از «چهره معلمها در سینما» مرور میکنیم. صفحهی یازدهم از پروندهی «رو تن این تختهسیاه» را در ادامه و به قلم خانم «پروانه شمسآبادی» بخوانید:
معلمِ مصلحِ اجتماعی
یک
سینمای اجتماعی همیشه و همیشه درصد بالایی از فیلمهای قوی و البته پرمخاطب را به خود اختصاص دادهاست. یکی از سوژههایی که در این ژانر محبوبیت دارد و قصهاش هیچگاه تکراری نمیشود، سوژهی اعتیاد است. حداقل در همهی دورههای سینمای پس از انقلاب، فیلمهای شاخص زیادی به موضوع اعتیاد پرداختهاند؛ از تاراج در دههی 60 تا خون بازی و سنتوری و دارکوب و ابد و یک روز در دهههای اخیر.
دو
در موج نوی سینمای ایران که از «دربارهی الی فرهادی» آغاز شد، فیلمهای سینمایی جدای از سوژهیابی به سمت شخصیتهای خاکستری رفتند؛ از خاکستری کمرنگ تا خاکستری پررنگ. فیلمهایی خرده پیرنگ و گاه ضد پیرنگ که در آن از قهرمانهای تنها و آرمانگرا که در برابر یک ضد قهرمان خبیث و قوی و پلید میایستند خبری نیست. فقر در این فیلمها رابطهای با قناعت و عزت نفس ندارد و به عکس، مجوز سقوط مطلق است. به همین ترتیب معضلات دیگری چون طلاق، خشونت و اعتیاد در ژانر اجتماعی این دهه به صورت گره کور بازنشدنی روایت میشود که گرفتارانش را به انحراف و تباهی ناگزیر میکشاند و این خاصیت سینمای بیقهرمان است!
سه
«دبیرستان» فیلمی است از اکبر صادقی، در میانهی دههی 60. داستان این فیلم یک داستان کلاسیک و ساده است: معلمی که به تازگی از بند اعتیاد رها شده، متوجه اعتیاد و موادفروشی بین شاگردانش میشود و عزمش را جزم میکند تا آنها را از این گرداب نجات دهد.
آقای علی ناصری، معلمی است با ظاهر کاریزماتیک، خانواده دوست، احساس مسئولیت شدید اجتماعی، حساس به تربیت نسل، درد چشیده و آگاه به مقولهای که میخواهد به مبارزه با آن بپردازد. همهی اینها خصوصیاتی است که مخاطب چه در دههی 60 و چه امروز میتواند او را به عنوان قهرمان بپذیرد. آقای ناصری پا به پای شاگرد خلافکارش میرود و هرچه شاگرد بیشتر میگریزد، ناصری بیشتر پی نجات او میدود. آقای ناصری اهل شعار نیست. اساس ارتباطاتش با دیگران بر صراحت است. چه یاری داشته باشد و چه تنها باشد حتماً در مسیر درست حرکت میکند. او برای نجات شاگردش به سراغ خانوادهی او میرود و وقتی از خانواده چیزیی نصیبش نمیشود، از گروه همسالان و همکلاسیها که نمونهای از اجتماع هستند کمک میگیرد. ناصری گرچه به جز هشدار و انذار، هرجا لازم باشد پای عاطفه را نیز وسط میکشد و آدمها را به خویشتن خویش دعوت میکند. همهی اینها کافی است تا بگوییم آقای ناصری نمونهی کامل یک یک معلمِ مصلحِ اجتماعی است و نمایندهی سینمای اجتماعیای که مقابل سینمای بیقهرمان، فلاکتبار و سیاه این روزها قد علم کردهاست!