یکشنبه 11 تیر 1402 / خواندن: 10 دقیقه
پرونده روزی روزگاری تلویزیون | صفحه پنجم

یادداشت: نقد و بررسی سریال «آزادی مشروط»، ساخته «مسعود ده‌نمکی»

«آزادی مشروط» مثل بعضی دیگر از سریال‌های اخیر صداوسیماست که تعدادشان هم کم نیست و همه‌شان، اگر یک درصد محتوا و مضمون خوبی داشته باشند، قطعاً و حتماً در فرمِ داستانی‌شان صرف ادعا و حرام ‌کردن وقت و مال مردم و دل‌زدگی مخاطب از ساخته‌های ملی و داخلی هستند. و مهم‌تر اینکه «آزادی مشروط»، جزئی ا‌ست که نمونه‌ی بسیاری از آثار این یکی‌دو دهه‌ی اخیر صداوسیماست؛ یک ناسریال، به اسم سریال که گویا در آزادی بی‌قید و شرط سازندگانش، ساخته شده است.

4.25
یادداشت: نقد و بررسی سریال «آزادی مشروط»، ساخته «مسعود ده‌نمکی»

مجله میدان آزادی: این بار، سریال «آزادی مشروط» است که در ستون «بدترین سریال‌های تلویزیون» جا می‌گیرد و می‌خواهیم درباره‌ی آن و نمونه‌های مشابهش بگوییم. این یادداشت را آقای «محمدصالح فصیحی» در صفحه‌ی پنجم از پرونده‌ی «روزی روزگاری تلویزیون» نوشته است. بخوانید:

«آزادی مشروط» سریالی ا‌ست به کارگردانی و تهیه‌کنندگی مسعود ده‌نمکی و محصول سیمافیلم. طرح داستان از خود ده‌نمکی‌ است و نوشتن فیلم‌نامه بر عهده‌ی کریم خودسیانی و شهاب عباسی بوده که پیش از این کار، آثار طنز دیگری نیز نوشته‌اند. سریال‌های طنز و کوتاهی که مثلاً نقد می‌کنند، اما نقد آن‌ها درونی است، نه بیرونی. نقد درونی نقدی است که درون یک مؤلفه را نقد می‌کند، به شکلی که گویی ذات مؤلفه را پذیرفته و حالا با هجو یا نقد، قصد تمسخر/خنده دارد. اما نقد بیرونی، نقدی‌ است که ذات موضوع یا مسئله‌ای را بررسی می‌کند (نقد درونی و بیرونی را صرف هم‌زمانیِ همین آثار در تلویزیون و پلتفرم‌های آنلاین ارشادی ببینید، نه کلی). «آزادی مشروط» در ژانرِ طنز و پنجاه و دو قسمت در سال 1401 و در شبکه‌یِ یکِ سیما پخش شد. آغاز تصویربرداری سریال اردیبهشت 1401 و پخش اثر آبان 1401 هردو در دوران مدیریت فعلی صداوسیما بود. این سریال درباره‌ی کروناست؛ هم درباره‌ی کاری که کادر درمان در زمان کرونا انجام دادند، هم درباره‌ی همکاری دیگر افراد و نهادها در روزهای اوج همه‌گیری کرونا.

پیش از آنکه درباره‌یِ سریال بگوییم، بد نیست به این موضوع اشاره کنیم که گویا سیمافیلم پیش از این‌ها نظارتِ سفت و سخت‌تری بر روند تولید آثارش داشته یا اینکه می‌شود گفت از آنجایی که معمولاً استودیوها یا استریم‌ها و شبکه‌ها، با قالبی که در اکثر آثارشان رعایت می‌شود –چه محتوایی و چه فرمی– شناخته می‌شوند، چطور می‌شود باور کرد سیمافیلمی که سریالی چون «مختارنامه» را ساخته، «آزادی مشروط» را هم بسازد؟ اصلاً معیاری در کارگردانی و نویسندگی رعایت می‌شود که از سویی کارگردانی مثل میرباقری و عیاری با سیمافیلم همکاری می‌کنند و از ‌سوی دیگر ده‌نمکی؟ یا نکند در ساخته‌های صداوسیما سیاست‌های بسط و پذیرش و نوگرایی اعمال می‌شود که با دست باز و فراغ بال از پول بیت‌المال کوهی سریال ساخته و پخش می‌شود که بیشترشان هم کیفیت مطلوبی ندارند؟

و اما درباره‌ي «آزادی مشروط»؛ در ساخت فیلم یا سریالی درباره‌ی کرونا مثلاً می‌توان به این موضوع نگاه کرد که کرونا، چقدر در فرهنگ و اجتماع و روابط متقابل مردم و سیاست‌های داخلی و خارجی مؤثر بوده، چه تعداد کثیری از هم‌وطنانِ ما و دیگر مردم جهان، قربانی آن شده‌اند و در این دو سال و چند ماه چه تأثیر بزرگی بر دنیا گذاشته است. این موضوع خرد و کمی نیست و چیزی نیست که بخواهیم به‌سادگی از کنار آن عبور کنیم و آن را به ریشخند بگیریم. ریشخند را در معنی فرمیک می‌گویم. شمای سازنده، مختاری که طنز بسازی یا جدی و این مهم نیست. چنان‌که ما از هشت سال دفاع مقدس هم اثر طنز داریم، هم جدی. مهم نوع نگاه از سمت سازنده، شبکه و سازمان است. اینکه شما برای مردمی که قرار است پای سریال بنشینند اهمیت قائل نشوید و آن‌ها را بی‌عقل و بی‌منطق فرض کنید و چیزی بسازید که اصلاً لایق آن‌ها نیست و تازه افتخار هم بکنید که من ساخت سریالی درباره‌ی موضوع مهم کرونا را به کارگردان مهمی داده‌ام، عجیب است. کدام مهم؟ اگر ده‌نمکی به‌خاطر «اخراجی‌ها» کارگردان مهمی ا‌ست، پس فهم ما از زمان ساخت فيلم‌های «اخراجی‌ها»، وضع معیشتی‌فکری مردم، انبوه بازیگران فیلم و نویسندگان و دستیاران ده‌نمکی در «اخراجی‌ها» چه می‌شود؟ مثلاً واقعاً نسل جوان باید حین دیدن «معراجی‌ها» به فکر فرو رود و متنبه شود؟ بنشینید تا بشود.

سریال «آزادی مشروط» درباره‌ی سه زندانی (با بازی سروش جمشیدی، علیرضا استادی و علی مشهدی) ا‌ست که به‌خاطر شیوع کرونا و پر شدن زندان، از زندان بیرون می‌آیند و دوران باقیمانده‌ی محکومیت‌شان را به شکلی دیگر و در خدمتی دیگر سپری می‌کنند. این خط کلی داستان است و بقیه‌اش در هواست. هیچ و پوچ! پیش از اینکه سریال پخش شود، ده‌نمکی گفته بود ما هر قسمت را در فلان زمان، می‌نویسیم. مقدار زمان را دقیقاً یادم نیست ولی واقعاً کم بود. مثلاً هر دوسه روز، یکی‌دو قسمت نوشته می‌شد. اگر بگوییم که نه دو قسمت، بلکه یک قسمت در سه روز نوشته می‌شده، این یعنی که هر قسمت چهل دقیقه‌ای که بیشتر مبتنی بر دیالوگ است، چیزی حدود پنجاه‌شصت صفحه می‌شود. معمولاً هر صفحه‌ی فیلم‌نامه اگر در آن عمل داستانی رخ دهد، بین سی ثانیه تا یک دقیقه را پوشش می‌دهد. دیالوگ در صفحه بیشتر جا می‌گیرد ولی در تصویر، زمان کمتری را اشغال می‌کند. پس اگر نوشتن یک قسمت مساوی شصت صفحه باشد و شصت را تقسیم بر سه کنیم، یعنی روزی بیست صفحه نوشته‌اند. بیست صفحه داستان. خب؟ حالا بروید و بخوانید یا ببینید که مثلاً سریال‌های خوب یا نویسنده‌های دیگر، داستان‌های خود را در چه مدت زمانی می‌نویسند. حتی نویسنده‌ای مثل استیفن کینگ هم که دستش تند است، هر سه‌چهار ماه یک ‌بار، صددویست صفحه یا اصلاً بگوییم چهارصد صفحه می‌نوشت که می‌شود ماهی صد صفحه. اما نویسندگان و طراح داستان «آزادی مشروط» دست‌شان از این هم تندتر بوده و در پنج‌ روز صد صفحه می‌نوشتند. حالا چه می‌نوشتند؟

داستان خصوصاً قرار است برای مخاطب عام جذاب باشد و تعلیق ایجاد کند. حالا شما تعلیق را هم در معنای هالیوودی نبینید و بیاییم همان داستان ایرانی را معیار قرار بدهیم. مثلاً فردوسی در «شاهنامه» یا مولوی در «مثنوی» یا جلال در «مدیر مدرسه» یا گلشیری در «شازده احتجاب‌» یا جمال‌زاده در «دارالمجانین»، چه روند فرمیکی را اعمال کرده‌اند که بعد از دهه‌ها و سده‌ها هنوز این آثار خوانده می‌شوند؟ معلوم است که نگاه مولوی به جهان با نگاه نویسنده‌ای چون چوبک و هدایت کاملاً فرق می‌کند ولی چرا هر دوی آن‌ها خوانده می‌شوند یا در نگاهی سطحی‌تر، همچنان مخاطب را به خودشان جذب می‌کنند؟ در اینجا چیزی بیشتر از محتوا و حرفی که می‌زنند وجود دارد: فرم!

اهمیت فرم به حدی‌ است که بی‌فرم، محتوا هم در غالبِ موارد و اوقات اصلاً به وجود نمی‌آید. (نگاه کنید به «رستاخیز کلمات»، از استاد شفیعی کدکنی.) و مثلاً فرمی که برای ساخت سریال اعمال می‌شود، از تصویر و تدوین و موسیقی گرفته، تا حس و درام و داستان را در بر می‌گیرد. و تأثیر مخاطب در ادامه‌ی ساخت سریال به حدی ا‌ست که گاهی شبکه‌ها، کلاً یکی‌دو قسمت از سریال را می‌سازند و اگر مخاطبان خواستند که ادامه‌ا‌ش را ببینند، بقیه‌ي قسمت‌ها را هم می‌سازند. و تمام این‌ها بستگی دارد به اینکه این سریال‌داستان چه در چنته دارد تا آن را رو کند و گوی خود را در میدان هنر بتازاند.

اما در «آزادی مشروط» واقعاً وضع بدی برقرار است. دیالوگ‌ها شعاری و شلخته است و افراد حرف‌هایی را می‌زنند که سازندگان می‌خواهند. نمونه‌ی دیگرش، ناسریال «دادِستان» ده‌نمکی ا‌ست که چنان اثرِ کم‌ارزشی است که اگر چشم‌تان اتفاقی بهش بیفتد یا اشتباهی گوش‌تان آن را بشنود، باید برای جبرانش -و هم سلامت روحی‌روانی خودتان– بروید و تصویر یا فیلمی درست‌حسابی را ببینید یا کتابی و متنی معتبر را بخوانید.. من ابداً با موضوع این سریال‌ها مشکل ندارم. چه کسی ا‌ست که بگوید دزدی خوب است؟ کیست که بگوید مرحبا به داعش؟ کیست که نگوید دم تمام پرستارها و دکترها گرم؟ کیست که از عدالت بدش بیاید؟ کیست که نخواهد بخندد و شاد باشد و فیلم/سریال طنز نبیند؟

ولی هر سخن جایی و هر نکته مکانی دارد. ما قرار است در سریال داستانی، داستان ببینیم. قرار نیست فانتزی‌های بی‌بندوبار سازندگانی را ببینیم که آن‌ها را در حرف و حرف و حرف و آن هم به‌شکل شعار به خورد مخاطب می‌دهند. «آزادی مشروط» مثل بعضی دیگر از سریال‌های اخیر صداوسیماست که تعدادشان هم کم نیست و همه‌شان، اگر یک درصد محتوا و مضمون خوبی داشته باشند، قطعاً و حتماً در فرمِ داستانی‌شان صرف ادعا و حرام ‌کردن وقت و مال مردم و دل‌زدگی مخاطب از ساخته‌های ملی و داخلی هستند. و مهم‌تر اینکه «آزادی مشروط»، جزئی ا‌ست که نمونه‌ی بسیاری از آثار این یکی‌دو دهه‌ی اخیر صداوسیماست؛ یک ناسریال، به اسم سریال که گویا در آزادی بی‌قید و شرط سازندگانش، ساخته شده است.




رغ
7 دی 1402

سریال یا مجموعه آزادی مشروط واقعا ارزش تماشا ندارد از بس که کیفیت پایینی دارد.

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط «میدان آزادی» منتشر خواهد شد
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد!

نکته دان
«آزادی مشروط» سریالی ا‌ست به کارگردانی و تهیه‌کنندگی مسعود ده‌نمکی و محصول سیمافیلم. طرح داستان از خود ده‌نمکی‌ است و نوشتن فیلم‌نامه بر عهده‌ی کریم خودسیانی و شهاب عباسی بوده که پیش از این کار، آثار طنز دیگری نیز نوشته‌اند. سریال‌های طنز و کوتاهی که مثلاً نقد می‌کنند، اما نقد آن‌ها درونی است، نه بیرونی.

گویا سیمافیلم پیش از این‌ها نظارتِ سفت و سخت‌تری بر روند تولید آثارش داشته یا اینکه می‌شود گفت از آنجایی که معمولاً استودیوها یا استریم‌ها و شبکه‌ها، با قالبی که در اکثر آثارشان رعایت می‌شود –چه محتوایی و چه فرمی– شناخته می‌شوند، چطور می‌شود باور کرد سیمافیلمی که سریالی چون «مختارنامه» را ساخته، «آزادی مشروط» را هم بسازد؟ اصلاً معیاری در کارگردانی و نویسندگی رعایت می‌شود که از سویی کارگردانی مثل میرباقری و عیاری با سیمافیلم همکاری می‌کنند و از ‌سوی دیگر ده‌نمکی؟

مطالب مرتبط