شنبه 05 خرداد 1403 / خواندن: 4 دقیقه
بازخوانی سوگ‎‌واره‌های مهم ادبیات و هنر | صفحه پنجم

یک صفحه شعر: روایت سوگ در دیوان «شمس» سروده مولوی

مولوی در این شعر از مواجهه با سوگ این مرد بزرگ سخن می‌گوید و از ساده‌انگاری عظمت این سوگ. از اینکه کسی خبر مرگ این مرد بزرگ را مثل یک خبر معمولی و رایج مطرح کند و به اطلاع دیگران برساند. مرگ این مرد بزرگ که دل‌بسته‌ی دنیا نیست و دارای مقامی معنوی است در نظر مولوی خود یک رویداد مهم است؛ سوگ سنایی بزرگ است چون روح سنایی بزرگ است

4
یک صفحه شعر: روایت سوگ در دیوان «شمس» سروده مولوی

مجله میدان آزادی: در صفحه‌ی پنجم از بازخوانی روایت هنرمندان بزرگ از سوگ و مواجهه با سوگ، بعد از فردوسی، سیمین دانشور، احمد محمود و رضا براهنی سراغ جلال الدین محمد بلخی مشهور به مولوی می‌رویم و یکی از سوگ‌سروده‌های مهم او که در دیوان کبیر یا دیوان غزلیات شمس آمده است. این شعر را آقای حسن صنوبری -شاعر و پژوهشگر- انتخاب کرده است. توضیحات آقای صنوبری و متن کامل شعر مولوی را در ادامه بخوانید:


«مرگ چنین خواجه نه کاری‌ست خرد»

متنی که پیش رو داریم با اندکی تغییر، به دو شاعر مهم منتسب است. یکی به رودکی سمرقندی و در سوگ ابوالحسن مرادی (دانشمند و شاعر هم‌روزگار رودکی) و دیگری به مولوی بلخی و در سوگ ابوالمجد مجدود ابن آدم سنایی (عارف و شاعر بزرگ تاریخ ادبیات فارسی). اینکه آیا انتساب به رودکی صحیح است یا مولوی یا هردو (با فرض برداشتن شعر رودکی و تغییر اندکی در آن توسط مولوی) موضوع این یادداشت نیست، در هر صورت این غزل یک سوگ‌سروده‌ی ارزشمند است که یکی از شاعران بزرگ تاریخ ادبیات فارسی و شعر ایرانی (چه رودکی چه مولوی) در سوگ مردی بزرگ و ارزشمند سروده است (چه مرادی چه سنایی).

اما علت اینکه نسخه مولوی را برای این مطلب انتخاب کردیم و اصل قرار دادیم، اهمیت و شناخته‌بودن ممدوح و موضوع شعر یعنی سنایی است.

سنایی کسی است که به یک معنا می‌توانیم بگوییم همه یا اکثر شاعران بزرگ فارسی از زیر قبای او در آمدند، مولوی، عطار، خاقانی، نظامی، حافظ و... . او بود که نگاه عارفانه را در شعر فارسی تثبیت کرد و او بود که غزل را به شعر فارسی هدیه داد. مولوی در این شعر از مواجهه با سوگ این مرد بزرگ سخن می‌گوید و از ساده‌انگاری عظمت این سوگ. از اینکه کسی خبر مرگ این مرد بزرگ را مثل یک خبر معمولی و رایج مطرح کند و به اطلاع دیگران برساند. مرگ این مرد بزرگ که دل‌بسته‌ی دنیا نیست و دارای مقامی معنوی است در نظر مولوی خود یک رویداد مهم است؛ سوگ سنایی بزرگ است چون روح سنایی بزرگ است؛ غفلت و بی‌اطلاعی بخشی از جامعه نسبت به او چیزی از عظمت او کم نمی‌کند اما برای شاعرِ عارف مسئولیتِ آگاهی‌بخشی و تذکر ایجاد می‌کند.

این سوگ‌سروده‌ی زیبا را در ادامه بخوانید:


گفت کسی خواجه سنایی بمرد
مرگ چنین خواجه نه کاری‌ست خرد

جان گرامی به پدر باز داد
کالبد تیره به مادر سپرد

آنِ مَلِک، با مَلَکی رفت باز
زنده کنون شد که تو گویی بِمُرد

کاه نبود او که به بادی پرید
آب نبود او که به سرما فسرد

شانه نبود او که به مویی شکست
دانه نبود او که زمینش فشرد

گنج زری بود در این خاکدان
کو دو جهان را بجوی می‌شمرد

قالب خاکی سوی خاکی فکند
جان خرد سوی سماوات برد

جان دوم را که ندانند خلق
مغلطه گوییم به جانان سپرد

صاف درآمیخت به دردی می
بر سر خم رفت جدا شد ز دُرد

- در سفر افتند به هم ای عزیز
مروزی و رازی و رومی و کرد

خانه خود باز رود هر یکی
اطلس کی باشد همتای برد؟ -

خامش کن چون نقط ایرا مَلک
نام تو از دفتر گفتن سترد

 




  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط «میدان آزادی» منتشر خواهد شد
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد!

نکته دان
سنایی کسی است که به یک معنا می‌توانیم همه یا اکثر شاعران بزرگ فارسی از زیر بال و پر او در آمدند، مولوی، عطار، خاقانی، نظامی، حافظ و... . او بود که نگاه عارفانه را در شعر فارسی تثبیت کرد و او بود که غزل را به شعر فارسی هدیه داد

غفلت و بی‌اطلاعی بخشی از جامعه نسبت به او چیزی از عظمت او کم نمی‌کند اما برای شاعرِ عارف مسئولیتِ آگاهی‌بخشی و تذکر ایجاد می‌کند.

مطالب مرتبط