شهر اشباح او در زمان خودش (2001) پردرآمدترین فیلم تاریخ ژاپن شد. هایائو میازاکی متولد ۵ ژانویه ۱۹۴۱ در توکیو بوده و معروفترین انیماتور، کارگردان و تهیه‌کننده ژاپنی است. این فیلم‌نامه‌نویس، نویسنده و مانگاکای ژاپنی، یکی از بنیانگذاران استودیو جیبلی بوده و سالهاست که فیلم‌های سینمایی پویانمایی او در سطح بین‌المللی مورد تحسین قرار گرفته وکارشناسان جهانی اورا به عنوان یکی از برجسته‌ترین فیلمسازان تاریخ پویانمایی می‌شناسند. وی که ازکودکی به مانگا و انیمیشن علاقه¬مند بود، فعالیت حرفه‌ای‌اش را به عنوان طراح میانی از سال ۱۹۶۳در استودیو توئی آغاز کرد. او که سالها به عنوان انیماتور و کارگردان سریال هایی همچون پسر آینده کانن با استودیوهای مختلفی کار کرد، در سال 1979 برای کارگردانی اولین فیلمش، قلعه کاگلیوسترو به استودیو توکیو مووی شینشا پیوست. میازاکی که در هفتاد و پنجمین دوره جوایز اسکار برنده جایزه اسکار بهترین فیلم پویانمایی برای شهر اشباح شد، ساخت فیلم‌های قلعه متحرک هاول، پونیو، باد برمی‌خیزد و همسایه من توتورو را در کارنامه خود دارد.

9.5

نام لاتین هنرمند : Hayao Miyazaki
ملیت هنرمند: ژاپنی
شهر زادگاه: توکیو
کشور زادگاه: ژاپن
سال تولد (شمسی-میلادی): 1319 - 1941
سال درگذشت (شمسی-میلادی): 0 - 0

نقل قولی برای این هنرمند ثبت نشده است!

درباره انیمیشن باد برمی‌خیزد

میازاکی پس از خواندن نقل قولی از جیرو هوریکوشی، برای خلق باد برمی‌خیزد اقدام می‌کند و می‌گوید: «تمام کاری که می‌خواستم انجام دهم این بود که چیزی زیبا بسازم».

تاکنون نظرسنجی‌ای برای این هنرمند ثبت نشده است.

«هایائو میازاکی»، اسطوره‌ی زنده‌ی انیمیشن جهان، از جمله هنرمندانی است که دشواری‌های زندگی در کودکی‌اش را دستمایه‌ی ساختن آثار بزرگسالی‌اش کرده و با انیمیشن‌های شگفت‌انگیزش، به کودک و بزرگسال نشان داده که زندگی، علی‌رغم ناملایماتش، همچنان ارزش زیستن دارد.

در بیست و سومین مطلب پرونده‌پرتره هایائو میازاکی، و به بهانه زادروز هایائو میازاکی، ویدئوی جدیدی درباره‌ی «پسر و حواصیل» یا «پسر و مرغ ماهیخوار» تقدیم نگاهتان می‌کنیم.

بسیاری از منتقدان سینمایی جهان و حتی «راجر ایبرت» آمریکایی هم این اثر را جزو برترین آثار تاریخ سینمای جنگ معرفی کرده‌اند. در سایتِ آمریکاییِ «آی‌ام‌دی‌بی» نیز این فیلم با امتیاز هشت‌ونیم از ده، چهلمین فیلم محبوب جهان است ؛ رتبه‌ای که مخصوصا با توجه به انیمیشن‌بودن و غیرغربی‌بودنش آن‌هم در چنین سایتی واقعا تحسین‌برانگیز است. همچنین باید بگوییم مدفن کرم‌های شب‌تاب، جزو موفق‌ترین انیمیشن‌های ضدآمریکایی جهان است و از این جهت نظر ایبرتِ آمریکایی و محافظه‌کار هم بیشتر قابل توجه است

پارک جیبلی چیزی به جز استدیو جیبلی و همچنین جدا از موزه جیبلی است. پارک جیبلی (ジブリパーク) یک پارک موضوعی در منطقه ناگاکوته در استان آیچی کشور ژاپن است که در 1 نوامبر 2022 افتتاح شد و دارای جاذبه‌هایی بر اساس چندین فیلم تولیدشده توسط استودیو جیبلی است

مردم‌شناسان دین و جادو را در دسته‌ی امور مقدس قرار می‌دهند که اعتقاد به وجود نیروهای ماورایی در آن مورد نیاز است و در مقابل علم قرار می‌گیرد که وقایع و حوادث در آن فرموله می‌شوند و دانشمند برای هر مسئله‌ای به دنبال یافتن علت آن است. این‌گونه است که جادو و دین درهم تنیدگی غیرقابل انکار دارند. در بسیاری از آثار هایائو میازاکی نیز جادو و عالم غیب حضور جدی دارد و دستمایه‌ی اصلی برخی از داستان‌های وی است.

میازاکی برخلاف هم‌تایان خود در دیزنی از تمایز کلاسیک خیر و شر دوری کرده و در عوض در قلب فلسفه‌ی استودیو جیبلی به موضوع بزرگ‌تری اشاره می‌کند: رابطه‌ی میان انسان و طبیعت. اگرچه برخی، آثار این استودیو را «سینمای سبز» لقب داده‌اند، اما محدود کردن درون‌مایه‌ی‌ این آثار به موضوع تغییرات آب‌وهوایی، صدور ناعادلانه‌ترین حکم و قضاوتی نادرست است

مادر میازاکی کیست؟<br />دولا میازاکی که در منابع ژاپنی از او با نام یوشیکو یاد شده، در 14 اکتبر 1910 در استان یاماناشی ژاپن به دنیا آمد. او از خاندان یاماموتو بود؛ خاندانی که برخی‌شان نگهبانان و دهقانانی در استان کای بودند. پدر او هم گزارشگر محلی بود، هم شکارچی! خرس شکار می‌کرد و ماهی می‌گرفت. و می‌گویند این خوی طبیعت‌گرای وحشی در همه‌ی فرزندان او هم وجود داشت.<br />آریتا، خواهر هایائو میازاکی، می‌گوید مادرشان مهربان، بااراده، پرزرق و برق، سخاوتمند و بانظم و انضباط بود. می‌گویند او در عین سخت‌گیری روشنفکر بود و گاهی استاندارهای اجتماعی اطرافش را زیر سؤال می‌برد.

کسی درست نمی‌داند چه در سر او گذشته. شاید روزی در کودکی، «سفرهای گالیور» جاناتان سوئیفت را دست گرفته، خوانده و خوانده تا به بخش سوم و بازدید گالیور از قلعه‌ی لاپوتا رسیده. شاید در یکی از ظهرهای داغ توکیو، افسانه‌ی رامایانای هندی‌ها را خوانده و شیفته‌ی شخصیت «سیتا»، بانوی محبوب این افسانه شده. شاید عصری در نوجوانی چیزی درباره‌ی باغ‌های معلق بابل شنیده و در کتاب‌های کهن دنبال ردی از آن‌ها گشته. شاید هم شبی در جوانی، به اولین قصه‌ی عالم، به داستان هبوط آدم و حوا فکر کرده و بهشت را تصور کرده

هایائو میازاکی از لحاظ طراحی متأثر از سبک اوسامو تزوکا، فوکوشیما تتسوجی، یاماکاوا سوجی و نقاشی اصیل ژاپنی است. او از نسل انیماتورهایی است که آثار خود را همچنان به‌صورت دوبعدی، دستی و سنتی و با صرف وقت بسیار زیاد تولید می‌کنند. او از لحاظ محتوایی به مفاهیم شرقی متعهد مانده است. فرهنگ شرقی و مفاهیم ژاپنی محتوای آثار او را می‌سازند.

چرا هیچ کدام از تیرهای آشیتاکا به خطا نمی‌رود؟ چرا او به‌خاطر این همه قدرت به خودش نمی‌بالد؟ چرا از کشتن دشمن خودش خوشحال نمی‌شود؟<br />این خصائل قطعاً برازنده‌ی «شاهزاده‌ی مونونوکه» است اما در خارج از بافت شخصیتی او این خصائل ما را به برخی ویژگی‌های اخلاقی راهنمون می‌شوند که ریشه‌های عمیق در فرهنگ اصیل شرقی دارند.

یکی از مهم‌ترین ویژگی‌های آثار میازاکی، شخصیت‌پردازی دختران او است. دخترانی که جسور و شجاع‌اند و متفاوت به نظر می‌رسند. برخی حتی میازاکی را فمینیست می‌خوانند. اما آیا میازاکی به دخترانش ویژگی‌های فراواقعی یا عجیب و غریب می‌دهد؟ آیا میازاکی همان میزان توجهی را که به شخصیت‌پردازی دخترها دارد به پسرهایش ندارد؟ یا اینکه میازاکی فقط واقعیت را به دور از کلیشه‌ها می‌بیند و می‌خواهد به همه یادآوری کند که دخترها با تمام ویژگی‌های دخترانه‌شان قوی هستند و به حذف یا اضافه کردن ویژگی‌های عجیب و غریب نیازی ندارند؟

انیمه‌ی «پورکو روسو» بر اساس یک مانگای سه‌قسمتی‌ آبرنگ ساخته شد که نویسنده‌ی آن مانگا هم خود میازاکی ا‌ست. «پورکو روسو» که در تابستان 1992 اکران شد هفتمین ساخته‌ی بلند میازاکی ا‌ست. داستان انیمیشن نیز در یک تابستان روایت می‌شود؛ در زمانی بعد از جنگ جهانی اول. زمانی که یک انسان، نفرین شده و به یک خوک تبدیل می‌شود. یا درست‌تر بگوییم: سر خوک را دارد و تن انسان را.

«نائوشکا از دره باد» در رزومه‌ی کاری میازاکی اثری مهم است؛ نه از این جهت که بهترین کار اوست، بل از این جهت که قرار است عالم آثار میازاکی و اندیشه‌ی او را با این انیمیشن بشناسید. میازاکی «نائوشکا از دره باد» را وقتی43 ساله بود ساخت؛ 5 سال بعد از شکست اولین انیمیشن مستقلش «آرسن لوپن: قلعه کاگلیوسترو» اما با دنیا و اندیشه‌ای کاملا متفاوت از آن. میازاکی در 43 سالگی، عالم انیمیشن خود را خلق کرده و جهان اندیشه‌ی او کامل شده است.

انیمه‌ای که فارسی‌زبان‌ها آن را «سرزمین اشباح» می‌خوانند، انگلیسی‌زبان‌ها «روح رانده‌شده» و خود میازاکی آن را «ناپدید شدن مرموز سِن و چیهیرُو» نامیده است، داستان دختری ده‌ساله، شجاع و دل‌سوز به نام «چیهیرو» است که پدر و مادرش طی اتفاقی، او را به یک شهر متروکه و مرموز می‌برند. حرص و طمع، والدین چیهیرو را به خوک تبدیل می‌کند و چیهیرو برای نجات آن‌ها مجبور می‌شود سخت کار کند.

«باد برمی‌خیزد»، شاهکار هایائو میازاکی، در پیش‌زمینه‌ای از رویدادهای مهم تاریخی روایت می‌شود. عنوان این فیلم برآمده از قطعه شعری از پل والری است: «باد برمی‌خیزد!... ما باید برای زندگی‌ کردن تلاش کنیم!» داستان این انیمه که در اوایل قرن بیستم می‌گذرد، تصویر واضحی از گذشته‌ی پرفراز و نشیب ژاپن، ازجمله زلزله‌ی بزرگ کانتو و رویدادهای پیش از جنگ جهانی دوم به دست می‌دهد.

پس از تجربه‌ی موفق «همسایه‌ی من توتورو» و «لاپوتا؛ قلعه‌ای در آسمان»، هایائو میازاکی در سال 1989 از اثری به نام «خدمات تحویلی کی‌کی» (یا مشهور‌ترش: «سرویس تحویل کی‌کی») رونمایی کرد. این انیمیشن، اقتباسی آزاد از لایت‌ناول فانتزی و کودکانه‌ی «خدمات تحویلی کی‌کی» به نویسندگی ایکو کادونو است

این انیمه دومین اثر میازاکی در استودیو جیبلی است. محصولی که او را در مسیر موفقیت قرار داد و به حدی از شهرت رساند که تصویر توتورو در لوگوی این شرکت انیمه‌‌سازی، جای گرفت. بعضی معتقدند می‌توان این شخصیت را دوست‌داشتنی‌تر از «میکی‌موس» دانست. توتورو در بعضی از آثار دیگر استودیو جیبلی نیز دیده می‌شود و حتی در بخشی از انیمیشن «داستان اسباب‌بازی‌» سه، عروسک توتورو در کنار «وودی» به نمایش در می‌آید.

البته انیمیشن میازاکی نیز اقتباسی از یک رمان بریتانیایی به نام خود انیمیشن است و میازاکی قبل از ساخت اثر با نویسنده‌اش خانم دایانا واین جونز ساعت‌ها به صحبت نشسته بود.... اما در عین اقتباسی‌بودن اثر، کارگردان یعنی جناب میازاکی نتوانسته شیطنت‌هایی شرقی و زیبا نکند. مثلاً هاول تا وقتی تکلیفش با خودش معین نیست و از خود بیگانه است موهای بلوندی دارد. یا دختر قهرمان داستان، مو مشکی و چشم قهوه‌ای‌ است. و البته دختر سطحی داستان، مو بلوند و پرآرایش

«پونیو» داستان ماهی‌قرمز کوچولویی است با چشم‌های متعجب و کنجکاو که از همان دقیقه‌ی اول دیدنش، می‌فهمیم این بچه یک فرقی با هزار تا خواهر خودش دارد. پونیو انگار از خودش می‌پرسد: «زندگی یعنی اینکه توی یک تکه جا هی بروی و برگردی تا پیر شوی و دیگر هیچ؟ یا اینکه طور دیگری هم توی دنیا می‌شود زندگی کرد؟»

اما فارغ از سیر هنری و تاریخی و معنایی، هایائو میازاکی به‌خودی خود به عنوان یک نویسنده و کارگردان دست‌کم بزرگ‌ترین انیمیشن‌ساز زندۀ دنیاست (اگر محاسبه‌گرانه احتیاط کنیم و نگوییم در کل تاریخ انیمیشن!). بعضی رسانه‌های غربی او را والت دیزنیِ ژاپن خوانده‌اند؛ چون نمی‌خواهند از ژاپن فراتر باشد، اما او بزرگ‌تر از این حرف‌هاست، حتی محدودسازی سینمای عظیم او به مقایسه صرفش با بزرگان انیمیشن نیز کاستن از جایگاه حقیقی اوست

پس از انتشار انیمیشن «باد برمی‌خیزد»، هایائو میازاکی در سپتامبر 2013 در یک کنفرانس مطبوعاتی در ونیز، بازنشستگی خود را اعلام کرد و گفت: «می‌دانم که در گذشته بارها گفته‌ام که بازنشسته خواهم شد و بسیاری از شما با خود می‌گویید: یک بار دیگر... اما این‌بار کاملاً جدی هستم». مهر او به نوه‌اش، دوباره این انیمیشن‌ساز پیر را به وادی کودکانه‌ی انیمیشن کشاند تا با انیمیشن «چطور زندگی می‌کنی؟» (How Do You Live?) به نوه‌اش بگوید: «پدربزرگ دارد به دنیای بعدی می‌رود، اما این فیلم را به یادگار می‌گذارد».

بهار که می‌آید دنیا به جهان انیمیشن‌ها شبیه‌تر می‌شود. روح بهار شکل بصری و درونمایه‌ی زندگی ما را دیگرگون می‌کند، تا جایی که می‌بینیم به آرزوی همیشگی زیستن در یک جهان خیال‌انگیز انیمیشنی نزدیک‌تر هستیم. اگر ایده‌ی سیاحت در این جهان‌های خیالی موازی را به لیست برنامه‌های بهاری‌تان اضافه کرده‌اید، 10 انیمیشن معرفی شده در این فهرست برای قرابتی که با حال و هوای بهار دارندبرای این فصل تماشایی‌ هستند.

در بیست‌ودومین مطلب پرونده پرتره هیاائو میازاکی یک مطلب متفاوت و خاص را برای شما فراهم کردیم تا مواجهه‌ی نزدیک‌تری با اندیشه‌های این انیمیشن‌ساز بزرگ تاریخ معاصر داشته باشید. در این مطلب از یک متخصص و آشنای زبان و فرهنگ ژاپنی خانم سروین مخبری‌نیا خواهش کردیم تا بیست گزین‌گویه یا جمله‌ی زیبا و خواندنی را از صحبت‌های استاد هایائو میازاکی انتخاب و سپس به طور اختصاصی برای مجله میدان آزادی ترجمه کند

مانگا در ژاپن به شکلی خاص از کتاب‌های کمیک و تصویری گفته می‌شود. این اسم یادآور یک ساختار هنری و یک زیبایی‌شناس خاص در تاریخ هنری ژاپن است و به نوعی شاید ریشه‌ی انیمه‌های امروزین ژاپنی است.<br />این فهرست برای آشنا شدن با ابعاد متفاوت‌تری از تولیدات هنری میازاکی است و البته تعدادی از این مانگاها، مانگای آثار سینمایی است که میازاکی آن‌ها را ساخته است. این فهرست هم در زبان‌های فارسی، انگلیسی و ژاپنی تنظیم شده است.

برای شما نوشتیم که میازاکی در هرکدام از این آثار چه نقشی داشته است. مثلا او در بعضی از این آثار طراح کلید‌های انیمیشن یا انیماتور بوده است. یا در برخی آثار فیلمنامه‌ی تصویری اثر را میازاکی انجام داده است.<br /><br />حتما برای بسیاری از شما هم دیدن اسم آثاری که بسیاری از ما کودکی خود را با آن گذراندیم جالب است. مثل کارتون آن شرلی با موهای قرمز!

فهرست پیش رو اسامی تمام آثاری‌ست که میازاکی در آن یک یا چند نقش از سه نقش اصلی سینما را برعهده داشته است؛ یا نویسنده بوده یا کارگردان و یا تهیه‌کننده. از امتیازهای این فهرست به نسبت دیگر فهرست‌های موجود این است که به سه زبان فارسی، ژاپنی و انگلیسی تهیه شده است.

  • 1
  • 0
3
همزاد پنداری با چیهیرو!

جمعه ۲۸ شهریور انیمیشنی رو دیدم که شاید فقط دوبار اونو دیده باشم و دومین بار جایی بود که روی پرده بزرگ با آدم های مختلف «شهر اشباح یکی از معروف ترین انیمیشن های میازاکی» رو دور هم دیدیم. شخصیت اصلی اون چیهیرو نام داره که واقعا برای دومین بار که اونو دیدم باهاش همزاد پنداری کردم ،یه جاهایی خندیدم یه جاهایی باهاش اشک ریختم و یه جاهایی که تلاش می‌کرد حل مسئله داشته باشه تو ذهنم شروع می‌کردم معادله چیدنو حل کردنشون... شاید چیهیرو تو دنیایی بود که اگه من بودم هیجان بیشتری داشتم برای اون شخصیت‌های خیالی و چون می‌دونستم همَش خیاله، چالش‌هاشو راحت‌تر پشت سر می‌ذاشتم ... ولی می‌خوام بگم دنیای واقعی ماهم کم از دنیای اون نداره در واقع تصور می‌کنم دنیای ما هم شبیه دنیای اونه گاهی نخواستنی، گاهی دل تنگی، گاهی عجیب و غریب و ...اما اینو می‌دونیم همیشه این شرایط ثابت نیست، چیهیرو می‌جنگید برسه به خونه و خونوادش که شده بود هدفش ..و واقعا هدف بزرگی بود چون ریشَش بود ..هر چقدر آدما تلاش کنند و خودشونو مشغول دنیای بیرون از خونواده کنن روزی میرسه که به نداشتنش حسرت میخورن ... چیزی دیگه‌ای که منو درگیر کرد شیوه برخوردش با مادیات بود، میل به خوردن غذاهای متنوع را نداشت! طمع جمع کردن طلاهایی که حتی با اختیار به او داده می‌شد رو نداشت و این موارد متوجه آدم بزرگ‌هایی بود که چیهیرو به شکلی باهاشون در ارتباط بود ...


  • 2
  • 0
8
هنر پالایش شده ژاپن پس از شکست!

ماسوجی ایبوسه توی رمان واقعگرا و تلخ "باران سیاه" توصیف میکنه که چطور در اطراف هیروشیما علف های هرزی که نسوخته بودند و فقط تابش اشعه بمب اتم بهشون رسیده بود رشد بیش از اندازه ای پیدا کرده بودند. آکیرا کوروساوا هم در یکی از اپیزودهای فیلم دیدنی "رویاها" جهان ویران شده پس از جنگ هسته ای جهانی رو نشون میده که یه ویژگی عجیب پیدا کرده: طبیعت گرچه تا حد زیادی از بین رفته اما اعتراض خودش را با فوران کوه فوجی یاما و از اون مهم تر با رشد محیرالعقول گلهای قاصدک که قدشون از قد آدمیزاد بلندتر شده نشون میده. این دو تا بذارید کنار هم تا مثل من درک چگونگی شکل گیری ایده لاروهای حشره غول پیکر به نام "اوهم" براتون ساده تر بشه. انگار در ذهن انسان ژاپنی این موتیف رسوب کرده که طبیعت از هیچ چیز شکست نمیخوره بلکه با ابعاد و قدرت بیشتر خودش رو نشون میده و سعی میکنه در برابر دستکاری بشر قد علم کنه به یکی از رفقا گفتم من اولش فکر میکردم ایده تغییر دادن نسبت ها به این شکل تکان دهنده از دل نقاشی های سوررئالیست ها مثل رنه مگریت اومده که مثلا یه جام شیشه ای رو بزرگتر از یه روستا در یک دشت کشیده. اما درست ترش به نظرم اینه که ایین موتیف حاصل تجربه ژاپنی ها از بمب اتمه یکی دیگه از رفقا گفت توی این انیمه ایده منجی هم هست. گفتم مخالفم. هر نوع ایدئالیسم ژاپنی با شکست در جنگ جهانی از بین رفت و نمونه ش همین تسلیمی که در قبیله نائوشیکا میبینیم. آخرین هنرمند ایدآلیست ژاپنی یوکیو میشیما رمان نویس نابغه شون بود که بالاخره با چند نفر در حمله ای چریکی به یه پادگان دست به هاراکیری زد و وقتی میخواست روده های خودش رو از شکمش بیرون بکشه و با خون خودش شعری در ستایش امپراطور ژاپن (امپراطور چه ژاپنی؟!!) بنویسه طاقتش تموم شد و به رفیقش اشاره کرد گردنش رو بزنه


  • 0
  • 0
0
باد، باد، باد عزیز و رازآمیز!

سالها پیش همسایه من توتورو رو دیده بودم. تازگی نشستم و چهار تا کار میازاکی رو پشت سر هم دیدم توتورو پونیو خدمات تحویل کی‌کی و نائوشیکا از دره باد یه کشف حیرت انگیز داشتم. به نظرم مهم ترین عنصر طبیعت که در کارهای میازاکی مثل یه چیز روحانی غیبی ظهور میکنه "باد" هستش. وقتی میخواد اتفاق خارق العاده ای بیفته اول باد میاد. توی توتورو قبل از اینکه لونه توتورو رو پیدا کنند باد عجیب قدرتمندی به اون درخت بزرگ میوزه. توی پونیو باده که دریا رو به جنش درمیاره تا پونیو به پسره برسه. توی کیکی اساسا دختره سوار باد حرکت میکنه با چوب جادوگریش. توی نائوشیکا از همه خارق العاده تر باد به عنوان یه منبع انرژی پاک قبیله نائوشیکا رو تامین میکنه در جهانی که تماما با انرژی هسته ای آلوده شده. و چیزی که شگفتزده م کرد اینه که وقتی بلا داره بهشون نزدیک میشه پیرزنی که شمن قبیله س میگه "حتما داره اتفاق بدی میفته چون دیگه باد نمیوزه!" توی مونونوکه وقتی روح جنگل میخواد تجلی کنه باد به شدت بر درختان میوزه. توی قلعه ای در آسمان و نجوای درون هم باد حضور مهم و رازآلودی داره. فکر میکنم باد برای مردم جزیره ژاپن خیلی مهمه. باد که یه عنصر کاملا فیزیکیه در واقع پیوند بین جهان واقعی و متافیزیکیه در کارهای میازاکی یه چیزی هم میخوام درباره اندازه غیرطبیعی توتورو و اساسا بزرگتر نشون دادن حیوانات بگم که توی ریویوی نائوشیکا مینویسم اگه حال داشتید اونجا بخونید


  • 2
  • 0
0
قصه ی نقطه ی مشترک

شروع یه قصه ی جدید از دل تاریکی با یک نگاه جدید، آغاز میشه نگاهی از جنس مهر به دنیا ،توسط نائوشیکا . هسته اصلی داستان های میازاکی بر مدار محبت میچرخه ، محبت آدمها به هم ، به دنیا ، به طبیعت و ساخت زندگی زیبا در کنار هم، حتی اگه این فقط در انیمیشن ممکن باشه میازاکی از اون دست نمیکشه، بلکه خلقش میکنه . تاریکی جلوی نور رو میگیره، اما نمیتونه اونو از بین ببره ،چون نور اصیله و قدرت داره و تاریکی قدرتشو از نور میگیره .دقیقا شبیه سایه ها که اصالت ندارند اما ترسناک و مبهمن . یا مثلا شبیه کف آلوده ای که روی جریان رود قرار میگیره و آدم ممکنه اول اون تاریکی و اون آلودگی رو ببینه ولی اگه کسی بپره تو آب میفهمه که این کف ها رفتنی ان ولی پریدن جسارت میخواد ،کشف میخواد . نقطه ی مشترک ما در کشف دنیا و حتی آدمها هم همینطوره که باید دنبال نور بگردی بین تاریکی ای که فکر میکنی ابدیه ،ولی خدا میگه که فطرت همه چیز پاکه ، پس نباید گول این تاریکی رو بخوریم و نا امید بشیم ، باید دنبال نور باشیم و مطمئن باشیم وجود داره که اگه وجود نداشت چطوری اون دنیای زیرین زیر دریای تباهی وجود داشت؟


سپیده جانباز

1404/07/20 16:28

چه ریویوی لطیفی! :""

  • 0
  • 0
0
سرویس تحویل کی کی

داستان ،نکات رسیدن به موفقیت رو گریزی زده شاید به سالهای ۲۰۱۰ یا قبلش که روانشناسی فردی پا به عرصه میگذاره روانشناسی فردی مردم را تشویق می‌کند از طریق همکاری، جرأت و احساس اجتماعی بودن، سلامت خودشون رو تأمین کنند و با دنبال کردن آرمانی در خصوص زندگی فردی و بعد رسیدن به این آرمان، موقعیت رشد و تحول را فراهم کنند و نکته بعدی داستان اینه که شخصیت اصلی انگار داره زندگی با تفکر بالغ ـ کودک ، بدون تفکر والد (منظورم راهبر یا معلم یا حتی خانواده ) رو تجربه می‌کنه حتی در سکانسی نشون میده پیرزن هم همراهش میشه من فکر میکنم گروه سنی برای این فیلم برای کودک و بعد والدین خوبه همه بجز نوجوان و افراد نابالغ😅


  • 0
  • 0
0
همسایه‌ من توتورو

ریویو انیمیشن "همسایه من توتورو" "همسایه من توتورو" (My Neighbor Totoro)، انیمه‌ای فانتزی و دوست‌داشتنی به کارگردانی هایائو میازاکی و محصول استودیو جیبلی، در سال 1988 منتشر شد و به سرعت به یکی از محبوب‌ترین و ماندگارترین آثار این استودیو تبدیل شد. این انیمیشن، داستانی گرم و صمیمی از دو خواهر به نام‌های ساتسوکی و می را روایت می‌کند که به همراه پدرشان به یک خانه‌ی روستایی نقل مکان می‌کنند تا به مادر بیمارشان نزدیک‌تر باشند. این نقل مکان، آغاز ماجراهای جدید و آشنایی آن‌ها با دنیایی پنهان و جادویی است. داستان فیلم، حول محور ارتباط این دو خواهر با موجودات جنگلی اسرارآمیز می‌چرخد، به‌ویژه توتورو، یک روح جنگلی بزرگ و پشمالو که به سرعت با آن‌ها دوست می‌شود. توتورو، نمادی از طبیعت و معصومیت کودکی است و حضورش، زندگی این دو خواهر را پر از جادو و ماجراجویی می‌کند. او نه تنها یک دوست خیالی، بلکه یک محافظ و راهنما برای آن‌ها در این دنیای جدید است. میازاکی در این اثر، به زیبایی، دنیای کودکان را به تصویر می‌کشد؛ دنیایی که در آن، تخیل و واقعیت به هم می‌آمیزند و هر چیزی ممکن است. ساتسوکی و می، به عنوان شخصیت‌های اصلی، بسیار دوست‌داشتنی و باورپذیر هستند. ارتباط عمیق بین این دو خواهر، یکی از نقاط قوت فیلم است و مخاطب را به شدت تحت تاثیر قرار می‌دهد. ساتسوکی، خواهر بزرگتر، تلاش می‌کند تا مسئولیت‌های بیشتری را به عهده بگیرد و از خواهر کوچکترش مراقبت کند، در حالی که می، با کنجکاوی و معصومیت کودکانه خود، دنیای اطرافش را کشف می‌کند. از نظر بصری، "همسایه من توتورو" یک شاهکار است. رنگ‌های زنده و طراحی دقیق صحنه‌ها، فضایی گرم و دلنشین ایجاد می‌کنند که مخاطب را به خود جذب می‌کند. طراحی شخصیت‌ها، به ویژه توتورو، بسیار جذاب و دوست‌داشتنی است و به ماندگاری این اثر کمک کرده است. موسیقی متن فیلم نیز، ساخته‌ی جو هیسایشی، به خوبی با حال و هوای فیلم هماهنگ است و به آن عمق و احساس می‌بخشد. موسیقی هیسایشی، به عنوان یک عنصر کلیدی، احساسات و لحظات مختلف فیلم را تقویت می‌کند و به تماشاگر کمک می‌کند تا با شخصیت‌ها و داستان ارتباط برقرار کند. "همسایه من توتورو" یک انیمیشن بی‌نظیر است که برای تمام سنین مناسب است. این فیلم، یادآور اهمیت تخیل، معصومیت و ارتباط با طبیعت است. میازاکی با این اثر، نشان می‌دهد که چگونه می‌توان با نگاهی کودکانه، به دنیای اطرافمان نگریست و از زیبایی‌های آن لذت برد. این انیمیشن، نه تنها برای کودکان، بلکه برای بزرگسالان نیز پیام‌های ارزشمندی دارد و آن‌ها را به یاد دوران کودکی و ارزش‌های فراموش شده می‌اندازد. اگر به دنبال یک انیمیشن هستید که شما را به دنیایی جادویی ببرد و خاطرات کودکی‌تان را زنده کند، "همسایه من توتورو" یک انتخاب عالی است. این فیلم، نه تنها یک اثر هنری ارزشمند، بلکه یک تجربه‌ی احساسی عمیق است که تا مدت‌ها در ذهن شما باقی خواهد ماند. تماشای این انیمیشن، فرصتی است برای فرار از دنیای پر دغدغه امروز و غرق شدن در دنیایی از سادگی، زیبایی و امید. به طور خلاصه، "همسایه من توتورو" یک انیمیشن فوق‌العاده است که به تمام علاقه‌مندان به سینما و انیمیشن توصیه می‌شود. این فیلم، یک شاهکار هنری است که ارزش بارها دیدن را دارد و هر بار، نکات جدیدی را برای کشف کردن دارد. "توتورو" نه تنها یک انیمیشن، بلکه یک پدیده فرهنگی است که در قلب میلیون‌ها نفر در سراسر جهان جای دارد.


  • 4
  • 0
0
نکات آموزنه انیمه

بیشتر فیلم های میازاکی آموزنده هستند و خیلی از انیمه هاش آموزش اصلیش صبر هستش و مثل فیلمای آمریکایی جزئایتش زیاد هیجانی نیست و نکته یه آموزشی این فیلم اینه که آسیب نزدن به طبیعت بود اگه دقت بکنیم نیوشکا بخاطر اینکه خیلی به محیط زیست اهمیت می داد و نمی‌خواست حشره های روی زمین منقرض بشن و جونشو حتی بخاطرش فدا کرد


  • 4
  • 0
7
نائوشیکا از دره باد: در جست‌وجوی راهی به پاکی در اعماق دریای تباهی

چند سال پیش این انیمیشن رو دیده بودم، ولی وقتی دیشب توی اکران‌های نقد و تماشای مجله دوباره دیدمش انگار یک چیز کاملا تازه بود. گمونم این ویژگی یه اثر هنری خوبه که آدم هرچقدر نگاش کنه تموم نمیشه؛ و به فراخور اینکه در چه زمانی، چه سنی، و در حال درگیری با چه مسائلی تماشاش کنی، لایه‌هایی از خودش رو بر تو آشکار می‌کنه که قبل از اون کشف نکرده بودی. من که این روزا از دفعه قبلی که نائوشیکا رو دیدم کمی بزرگترم، و درک بیشتری از ساختارهای نامهربون و خشن زندگی اجتماعی انسان‌ها دارم، با قصه‌ای مواجهه شدم که حرف تازه‌ای برای گفتن بهم داشت. چیزی که در این دور از تماشای آثار میازاکی خیلی برام جالب و دلکِشه، تلاش قهرمان‌های او برای مهربانانه‌تر کردن زندگی، و زندگی کردن مهربانانه‌تر و روادارانه‌تره. نائوشیکا هم مثل همه می‌تونست از اون حشرات چندش‌آور زشت خطرناک متنفر باشه، اما نبود. میتونست از پجیتی‌ها و تُلمکیایی‌ها بابت کاری که با او و مردمش کردن بیزار بمونه. می‌تونست، اما تصمیم گرفت چرخه‌ی خشونت رو تموم کنه. تصمیم گرفت جور دیگری بودن رو انتخاب کنه. و تونست جور دیگری باشه، چون توان مهر ورزیدن داشت. و توان مهرورزی داشت، چون انگار، انگار هنوز کودکی در وجودش زنده بود و در چمنزارهای طلایی درونش پرسه می‌زد و آواز می‌خوند. همون آواز قطعه‌ی درخشان «Nausicaä Requiem» که دلم میخواد دست جو هیساشی رو بابت خلق ببوسم :"") آوازی که در نهایت کاری کرد همه اون انسان‌ها تو اون دنیای روبه‌ویرانی، یاد بگیرن چطور باهم «همزیستی» داشته باشن، و مهربانانه‌تر، و در صلح زندگی کنن. دیروز توی مسیر باغ کتاب، بچه‌هایی رو دیدیم که توی خلوتی اون پیاده‌راه بین باغ‌موزه و باغ کتاب جیغ می‌کشیدن و می‌خندیدن، و دوستی که همراهم بود گفت: «جدا بدون بچه بودن چطور میشه زندگی و دنیا رو تاب آورد؟» پ.ن: کاشکی میشد آخر برنامه اکران دسته جمعی باهم اون آواز لا لالالالا لا لا رو بخونیم! میشه برای دفعات بعدی این پیشنهاد رو در نظر بگیرید؟ =) پ.ن2: باورم نمیشه چطور پونیو و توتورو و همه این موجودات لطیف بانمک از کله‌ی این مرد درومده، و این موجودات ترسناک کابوس‌مانند هم همینطور! چطور همه اینا رو خیال یک نفر خلق کرده؟ حس میکنم ذهن این مرد شبیه اون نشان یین و یانگه: اوج تاریکی و اوج نور و روشنایی در هم ممزوجن، و از نهایتِ یکی به دیگری راهی هست.


  • 0
  • 0
0
«پرواز در میان واقعیت و رویا؛ نگاهی دوباره به سرویس تحویل کی‌کی»

تماشای سرویس تحویل کی‌کی یکی از آن تجربه‌هایی است که فارغ از سن‌وسال، همواره تازه و دلنشین باقی می‌ماند. اثری از هایائو میازاکی که در ظاهر ساده است، اما در لایه‌هایش پر است از ظرافت و معنای زندگی . یکی از برجسته‌ترین ویژگی‌های این انیمه، مانند بسیاری از آثار میازاکی، زیبایی بصری چشمگیر آن است. میازاکی همواره در خلق دنیایی سرشار از جزئیات استاد است؛ دنیایی که نه صرفاً به‌عنوان پس‌زمینه، بلکه به‌مثابه یک شخصیت زنده و پویا عمل می‌کند. رنگ‌های گرم، طبیعت سرزنده، و معماری الهام‌گرفته از اروپای دهه پنجاه میلادی، همه‌چیز را به گونه‌ای تصویر کرده‌اند که تماشاگر احساس می‌کند می‌تواند در کوچه‌پس‌کوچه‌های همان شهر قدم بزند، صدای دریا را بشنود یا بوی نان تازه نانوایی محبوب کی‌کی را استشمام کند. این دقت در جزئیات، از امضاهای همیشگی میازاکی است که باعث می‌شود آثارش فراتر از انیمیشن، به تجربه‌ای شاعرانه از زندگی بدل شوند. اما چیزی که سرویس تحویل کی‌کی را از دیگر آثار متمایز می‌کند، ترکیب هنرمندانه فانتزی و واقعیت است. در این جهان، جادو بخشی جدایی‌ناپذیر از زندگی روزمره است، اما نه به شکلی اغراق‌آمیز یا غیرواقعی؛ بلکه همچون چاشنی‌ای کوچک که به زندگی طعم متفاوتی می‌دهد. پرواز کی‌کی بر جارو شاید عنصر جادویی داستان باشد، اما آنچه اهمیت دارد، برخورد او با دغدغه‌هایی انسانی مثل استقلال، شکست، یا یافتن جایگاهش در جامعه است. شخصیت‌پردازی این انیمه نیز درخشان است. از کی‌کی گرفته تا دوستان و اطرافیانش، هر شخصیت با گرمایی ملموس جان گرفته و تماشاگر به‌راحتی می‌تواند با آن‌ها ارتباط برقرار کند. حتی کاراکترهایی که حضور کوتاهی دارند، تأثیر خود را می‌گذارند و لحظه‌ای فراموش نمی‌شوند. مهم‌تر از همه، مسیر رشد کی‌کی‌ست که قلب روایت را تشکیل می‌دهد. او از دختری وابسته و پر از تردید، به نوجوانی می‌رسد که استقلال را لمس می‌کند و بلوغ را، با تمام دشواری‌هایش، تجربه می‌کند. این روایت رشد، آن‌قدر صادقانه و ملموس تصویر شده که برای هر کسی، در هر سنی، آشنا به نظر می‌رسد. سرویس تحویل کی‌کی داستانی امیدبخش است؛ روایتی که به ما یادآوری می‌کند در میانه سختی‌ها، همیشه راهی برای دوباره برخاستن وجود دارد. شاید دلیل آن‌که نسبت به آثار دیگری مانند شهر اشباح یا شاهزاده مونونوکه کمتر مورد توجه قرار گرفته، همین سادگی و پرهیزش از تم‌های سنگین جنگ و رنج باشد. اما همین سادگی است که آن را ارزشمند می‌کند؛ چراکه زندگی واقعی نیز بیشتر از هر چیز، ترکیبی از لحظات ساده اما پرمعناست. برای من، دیدن این انیمه حتی پس از چندین بار تکرار، همچنان لذت‌بخش است. هر بار که در سنین و حال‌وهوای متفاوتی به تماشایش نشسته‌ام، زوایای جدیدی از آن کشف کرده‌ام؛ گویی داستان، در سکوت خود، همیشه چیزی تازه برای گفتن دارد. به باور من، سرویس تحویل کی‌کی یکی از آن جواهرهای درخشان دنیای انیمیشن است که سزاوار توجه بسیار بیشتری‌ست. اثری که با هر بار دیدن، هم دل را گرم می‌کند، هم ذهن را به فکر فرو می‌برد، و هم زیبایی زندگی را به ما یادآوری می‌کند.


  • 0
  • 0
0
کی کی، یک حس پاک

انیمه سرویس تحویل کی کی دقیقا به بامزگی و سادگی اسمش دنیای یک دختربچه رو نمایش می‌ده. من به شخصه فضاهای این انیمه رو خیلی دوست داشتم. سکوت و هوای صبح خیلی زود، هوای بارونی، آرامش کلبه جنگلی، نسیم دشت سبز و... همگی با ترکیب شخصیت کی کی حس و حال خوبی رو منتقل می‌کرد. نکته جالب اینکه هیچ شخصیت منفی و افسانه‌ای رو درون خودش جای نداده بود و با یک دنیای پاک کودکانه دست در دست کودک درونمون شروع به حرکت می‌کرد.


فصل اول رویدادهای «نقدوتماشا»ی مجله میدان آزادی با اکران و نقد بهترین انیمیشن‌های هایائو میازاکی از دو هفته گذشته در حال برگزاری است. در این هفته سه انیمۀ «نائوشکا از سرزمین باد»، «شاهزاده مونونوکه» و «شهر اشباح» («گم‌شدن مرموز سن و چیهیرو») به همت مجله میدان آزادی و با استقبال و حضور جمعی از دوست‌داران انیمه و انیمیشن در سانس ساعت 21 سینمای روباز باغ کتاب تهران اکران شدند.

در این نشست که با همراهی جمعی از دوستداران سینما، انیمه و انیمیشن برگزار شد، راضیه ایرانشهر (تهیه‌کننده، نویسنده و کارگردان انیمیشن) از تعریف و ویژگی‌های انیمه و نکات تکنیکی آثار میازاکی سخن گفت و حسن صنوبری (پژوهشگر هنر و منتقد سینما و انیمیشن) به نمادشناسی و زیبایی‌شناسی شاهکارهای میازاکی پرداخت.

در هفته سوم رویداد «نقد و تماشا» ویژه هایائو میازاکی، برنامه‌های مربوط به نقد و بررسی آثار یعنی ابتدا «مسابقه ریویونویسی» و سپس «نشست آموزشی تحلیل و نمادشناسی شاهکارهای میازاکی» در سالن گالری باغ کتاب پیرامون شش شاهکار اکران‌شدۀ میازاکی در باغ کتاب برگزار شدند.

در چهل و دومین شمارۀ کاغذ اخبار هنر، مهم‌ترین خبرهای دنیای هنر در شهریور 1404 را به انتخاب مجله میدان آزادی می‌خوانید.

در هفته نخست فصل میازاکیِ رویداد نقد و تماشا، سه انیمیشن مهم کودکانه او با نام‌های «همسایه من توتورو»، «سرویس تحویل کی کی» و «پونیو؛ روی صخره کنار دریا» اکران شدند و در هفته دوم سه انیمه شاهکار نوجوانانه و بزرگسالانه او با نام‌های «نائوشیکا از دره باد»، «شاهزاده مونونوکه» و «شهر اشباح» («ناپدیدشدن مرموز سن و چیهیرو») بر روی پرده سینمای روباز باغ کتاب به نمایش درآمدند. در این مطلب ریویوی نقد و بررسی این سه انیمیشن که قبلا در مجله میدان آزادی و در پرونده‌پرتره هایائو میازاکی منتشر شده بودند را برای شما فراهم کردیم.