مجله میدان آزادی: نهم آبانماه (31 اکتبر) سالروز تولد هنرمندی از صحرای آفریقاست که نامش در موسیقی جهان صبت شده است. به همین مناسبت، در یادداشت تکنگاری این هنرمند به به قلم سپیده جانباز نوشته شده است درباره زندگی و آثار او بخوانید: 
مالی، کشوری در غرب آفریقاست با نزدیک به دو هزار سال تاریخ و تمدن. کشوری که از اواخر قرن نوزدهم به استعمار فرانسویها درآمد، و با وجود اینکه شصت و پنج سالی است مستقل و خودمختار شده، سرود ملیاش همچنان به زبان فرانسوی است. اما از این سرزمین هنرمندی به جهان آمد که شعرهایش را به زبانهای محلی صحرا میخواند، ریشههای موسیقایی آفریقا را در موسیقی غرب دنبال میکرد و میراث درخشان سنت چندهزارساله موسیقی آفریقا را برای جهان به ارمغان آورد.

علی فارکا توره، (1939 - 2006)
تولد و اولین تجربههای موسیقایی علی فارکا توره
«علی ابراهیم فارکا توره»  در 31 اکتبر سال 1939 به دنیا آمد، در کانائو، روستایی در حاشیه رودخانۀ نیجر. پدر _ که در ارتش فرانسه خدمت میکرد _  وقتی او هنوز نوزاد بود از دنیا رفت و این اتفاق باعث شد خانواده به فکر کوچ در امتداد همان رودخانه بیفتند. کوچ به سمت جنوب او را به روستای «نیافونکه» میرساند، روستایی که تا آخر عمر خانهی او باقی ماند، حتی زمانی که به یک هنرمند موفق و سرشناس جهانی تبدیل شده است.
وقتی کوچک بود و شیفتۀ قدرت موسیقی، خانوادۀ او که از طبقۀ نجیبزادگان «مالی» بودند به او اجازه ندادند به موسیقی بپردازد. نواختن وظیفۀ طبقۀ گریوتها بود، که جزو طبقات پاییندست جامعه محسوب میشدند. با این حال او و دوستانش از دردسترسترین چیزها مثل یک قوطی حلبی، ساز ساختند و راه خودشان را به موسیقی باز کردند. در دوازده سالگی حتی توانست برای خودش یک «نجرکله» (گیتار تکسیم مالیایی) بسازد، و در هفده سالگی، پس از تماشای اجرایی از بالۀ ملی «گینه» فهمید موسیقی همان کاری است که باید با تمام وجود دنبالش برود. پس در مسابقات ملی استعدادیابی شرکت کرد که با هدف گردآوردن اقوام مختلف کشوری تازه به استقلال رسیده برگزار میشد و در آنجا بود که او آواز خواندن به هفت زبان محلی مختلف را آموخت. بعد از موفقیت در این مسابقات، به عنوان نمایندۀ ملی به کشورهای دیگر رفت و برای اولین بار با موسیقی غربی، به ویژه موسیقی تولید شده توسط آمریکائیان آفریقاییتبار روبرو شد. 

علی فارکا توره، هنرمند موسیقی اهل مالی
شروع فعالیت حرفهای علی فارکا توره در جهان موسیقی
راه توره در جهان موسیقی بهوسیله کار به عنوان مهندس صدا در رادیو ملیِ مالی آغاز شد. به واسطۀ این شغل، او به تنها استودیوی ضبط مالی دسترسی داشت و شروع به ضبط آهنگهای خود کرد. کمکم آثار ضبط شدهاش را برای شرکتهای ضبط مختلفی در فرانسه فرستاد و توانست آلبومهای سادهای با نام خودش منتشر کند. هرچند در ازای این آلبومها پولی به او پرداخت نشد و در سال ۱۹۸۰، ناامید از موسیقی، به «نیافونکه» و زندگی کشاورزی بازگشت. در همین دوره بود که یکی از این آلبومهایش توجه شرکت «ورلد سیرکویت» را به او جلب کرد. در میانهی دهه هشتاد میلادی، نمایندگان این شرکت در جستجوی اینکه چه کسی خالق این ملودیهای جاندار و تپنده است به مالی سفر کردند. در رادیو ملی یک پیام سراسری برای کشف توره پخش شد و سرانجام، او را در همان روستا یافتند و با خود به انگلستان بردند. بهاینترتیب سرنوشت علی فارکا توره دوباره با موسیقی گره خورد. او در انگلستان آلبومهای حرفهایتری ضبط کرد، با هنرمندانی سرشناس همکاری کرد، در اروپا و آمریکا کنسرتهایی برگزار کرد و کمکم به شهرت، محبوبیت و موفقیت تجاری دست یافت.

علی فارکا توره
میگویند وقتی اولین بار موسیقی بلوز را – در آثار جان لی هوکرِ افسانهای - شنید با خود گفت:
«من این را نمیفهمم، این موسیقی را از کجا آوردهاند؟ این چیزی است که به ما تعلق دارد.»
او اولین کسی بود که توجه جهان را به این جلب کرد که در موسیقی بلوز، ریشههای موسیقی آفریقایی وجود دارد. حتی سخت دلش میخواست خود «جان لی هوکر» را به مالی بیاورد تا با چشمهای ببیند این موسیقی از کجا آمده است، هرچند متاسفانه او پیرتر از آن بود که بتواند به سفر بیاید. 
علی فارکا توره در مسیر کشف آنچه به او و مردم رنجکشیدهی آفریقا تعلق داشت، به هنرمندی تبدیل شد که چندین ساز محلی مالی را استادانه مینواخت. گیتاریست خبرهای هم بود، در حدی که نامش به فهرست «۱۰۰ گیتاریست برتر تمام دوران» مجله رولینگ استونز وارد شد. هشت آلبوم منتشر کرد، و سه جایزه گرمی برد. با این حال او میگفت آرزویش بازگرداندن مردم به خانه است. زمانی که یک هنرمند مالیایی تصمیم گرفت به جشنواره گمنام موسیقی صحرا جان دوبارهای بدهد، به ذهنش رسید از توره درخواست کند تا در این جشنواره اجرایی داشته باشد، و برخلاف انتظارش با شوق و حمایت تمام و کمال توره روبرو شد. «مانی انصار»، بعدها در مصاحبهای اعلام کرد که توره به او گفته:
«من یک موسیقیدان هستم، بارها در سراسر جهان تور برگزار کردهام، اما همیشه من بودم که به سوی جهان میرفتم؛ میخواستم مردم را به خانه بیاورم اما نمیدانستم چطور این کار را انجام دهم. حالا که شما این جشنواره را سازماندهی میکنید، از شما حمایت میکنم و پدرخواندهٔ شما خواهم بود.»
و واقعا هم همینکار را کرد. به واسطۀ حضور او بازدیدکنندگان، گردشگران و روزنامهنگاران فراوانی به این جشنواره سرازیر شدند. او تا زمان مرگش در سال ۲۰۰۶ از این جشنواره مالیایی حمایت کرد، هر سال آنجا بود و بهعنوان هنرمند اصلی در روز آخر جشنواره اجرا میکرد.
امروز او را یک هنرمند موسیقی بلوز میدانند، اما خودش همیشه اصرار داشت که موسیقی او قدیمیتر از این سبکهای موسیقیست. او حتی به کنایه گفته نام موسیقی بلوز او را بیشتر یاد نوعی پودر لباسشویی میاندازد، که شاید طعنهای بود هوشمندانه به وضعیت مصرفی و تجاریای که این سبک موسیقی درجامعه آن روز آمریکا پیدا کرده بود. 

علی فارکا توره
موسیقیدان جهانی یا کشاورز یک روستای کوچک؟
یکی از شگفتانگیزترین خطوط زندگی علی فارکا توره این است که حتی زمانی که شهرت موسیقیاش جهانی شده بود، او از روستای خود دل نکند و به کشاورزی ادامه داد. اصلا انگار هرچه بیشتر در جهان موفق میشد بیشتر خود را کشاورز میدانست، تا حدی که شرکت «ورلد سیرکویت» که ضبطکنندۀ اصلی آثارش بود مجبور شد به جای تلاش بیهوده برای آوردن او به استودیوهای مطرح خارجی، استودیوی ضبط را به خانۀ او ببرد. این شد که ضبط آلبوم «نیافونکه» در سال 1999 در یک مدرسه متروکه در همان روستا انجام شد. میگویند حتی پولی را که از آلبومهایش به دست میآورد، صرف کشت و آبیاری زمین میکرده است. میزان دلمشغولی او به روستایش در حدی بود که در سال 2004 به عنوان شهردار برگزیده شد، و این انتخاب، مرد هنرمند را به درست کردن وضعیت جادهها، آب، زمینهای کشاورزی و باقی مشکلات مردم آن ناحیه کشاند. در همان زمان که موسیقی او در قلب جهان نفوذ میکرد، خودش اینطور میاندیشید:
«من اول یک کشاورز هستم. موسیقی برای من بسیار مهم است اما حرفۀ من کشاورزی است. من ۱۱ فرزند دارم و باید زمین را کشت کنم. هر وقت روستا را ترک میکنم، احساس میکنم از مسئولیتم شانه خالی میکنم.»
 
آخرین آلبوم در آخرین سال
علی فارکا توره در سال 2006 بر اثر بیماری سرطان درگذشت. در همین سال بود که آلبوم آخر او به نام «ساوان» منتشر شد و افتخارات زیادی به دست آورد. انتخاب به عنوان آلبوم سال «هیئت کارشناسان جدول موسیقی جهان اروپا» (WMCE) (فهرستی که توسط متخصصان برجسته موسیقی جهان در سراسر اروپا برگزار میشود)، قرار داشتن به مدت سه ماه متوالی (سپتامبر تا نوامبر ۲۰۰۶) در صدر جدول فروش، و نامزد شدن به عنوان بهترین آلبوم موسیقی جهان در جشنواره گرمی بخشی از این افتخارات است. همچنین نشان «کماندو دو اُردر ناسیونال دو مالی» که بالاترین افتخار ملی کشور مالی محسوب میشود پس از مرگ به او اعطا شد و در تشییع جنازهش نیز هزاران نفر حاضر شدند، از مردم عادی گرفته تا منتقدان و هنرمندان سرشناسی که همگی آمده بودند تا برای آخرینبار، پیکر موسیقیدان سرشناسی را همراهی کنند که خود را کشاورز میدانست.

علی فارکا توره همراه با ساز محلی آفریقایی
در موسیقی علی فارکا توره چه میشنویم؟ 
گوشهایی که به موسیقیهای معمول پاپ عادت کردهاند، احتمالا در اولین مواجهه با موسیقی توره از تازگی غریب این تجربه شنیداری حیرتزده شوند. شبیه به کسی که به تماشای اشیا در رنگهای خاصی عادت کرده و حالا ناگهان، در چشمانداز جدید پیش رویش، نه تنها نظمی که به آن عادت دارد زیر و رو شده، که حتی رنگهای جدیدی را تماشا میکند که پیشتر از وجودشان هم خبر نداشته.
پس از این حیرت است که غنای نفسگیر این نغمهها خود را آشکار میکند. غنایی که از ترکیب عناصر سنتی موسیقی آفریقایی در ترکیب با عناصر موسیقی بلوز خلق میشود: صدای چندین ساز آشنا و ناآشنا مثل گیتار، کاباسا، و نجارکا در هم میآمیزد، گاهی حتی بدن نیز مثل یک ساز همراه میشود و با کف زدن، پا کوبیدن و ضربنوازی روی پا و سینه، نقش یک ساز کوبهای را ایفا میکند. آوازهایی در زبانهای محلی آفریقایی مثل سونگهای، فولفولد، تاماشق یا بامبارا به سازها میپیوندند که سبک اجراییشان  اغلب «ندا و پاسخ» است: آوازخوان گاه فریاد میزند و گاه زمزمه میکند، و صدای همسرایان به آوازخوان پاسخ میدهد. ریتمهای موسیقی او اغلب پیچیده و چندلایهاند و از ملودیهای سنتی آفریقایی با الگوهای متنوع و ظریفشان برگرفته شدهاند. ملودیهایی که در دل زیست روزمرۀ مردم آفریده شدهاند؛ در هنگام تولد، مرگ، ازدواج، بلوغ، شفای بیماران، آسیابکردن دانهها، هیزمشکنی، و موقعیتهای دیگری که انسان آفریقایی برای هرکدامشان ملودی و آواز مخصوصی آفریده تا حالا علی فارکا توره و هنرمندان دیگر همتایش، این ملودیها را همچون یک کشاورز از زندگی مردم بچینند. آنچیزی که موسیقی او را به غایت شنیدنی و سرشار میکند همین تنیدگی تنگاتنگ نغمهها با روح مردم صحراست؛ همانطور که خودش هم گفته است:
«مردم به موسیقی من میگویند بلوز آفریقایی، اما من فقط آن را موسیقی مردم مینامم.»