مجله میدان آزادی: تازهترین صفحهی پرونده «هزار و یک سریال» به ریویوی نقد و بررسی فصل سوم سریال «بازی مرکب» (Squid Game 2) اختصاص دارد که کارگردانی، تهیهکنندگی و نویسندگی آن را هوانگ دونگ هیوک برعهده داشته است و بنا به تجربه موفق قبلی در جلب نظر مخاطبان، در این فصل هم بینندگان زیادی دارد. پیش از این در همین پرونده، ریویوی نقد و بررسی فصل اول و فصل دوم سریال بازی مرکب را منتشرکرده بودیم. در ادامه ریویوی نقد و بررسی فصل دوم بازی مرکب را به قلم مریم رحیمیپور -منتقد، معلم و پژوهشگر موج کرهای- بخوانید:

پوستر سریال «بازی مرکب3»
سرطان دنبالهسازی
روند فیلم و سریالسازی و حتی در مواردی تألیف کتاب در سالهای اخیر به سمتی رفته که هر اثری ساخته میشود تا دنبالهای داشته باشد. حتی اگر داستان به پایان برسد. تصور کنید اگر در گذشته هم چنین عادتهایی رواج داشت، ما احتمالاً امروز شش قسمت «همشهری کین» داشتیم و در هر قسمت احتمالاً یک بار همشهری کین میمرد و دوباره زنده میشد که قصه ادامه پیدا کند.
دنبالهسازی به خودیخود، حادثهی بدی نیست. وقتی میتوانیم شخصیتهای محبوب و قصهی جذاب را باز هم ببینیم، چرا که نه؟ خوب است که «پدرخوانده» ادامه داشته و خوب است که ما امروز چند قسمت «داستان اسباببازیها» داریم اما دنبالهسازیِ امروز سریالهای محبوب، دیگر ادامهی قصه نیستند. گمان میکنم حتی سازندگان، تلاشی برای نوشتن یک فیلمنامهی تازه نمیکنند، به نظر میرسد این کار نه از سر اهمالکاری که در راستای سیاستگذاریهای مالی است. وقتی یک داستان جواب داده، چرا ریسک کنیم و داستان جدیدی بسازیم که ممکن است جواب ندهد؟
و اینجاست که دنبالهسازی تبدیل به یک سرطان میشود. چند تغییر کوچک در شخصیتهای قصه ایجاد میکنیم، آنهایی که مرده بودند به طریقی زنده یا جایگزین میشوند. چند شخصیت جدید میسازیم یا شخصیتهای قدیمی را کمی تغییر میدهیم و دقیقاً همان داستان قبلی را تکرار میکنیم. اگر امروز از کسی بپرسیم، فصلهای ابتدایی سریال «سرقت پول» اساساً چه تفاوتی با فصلهای انتهایی داشت؛ پاسخی دارد؟ یا اگر به هر فصل سریال «چیزهای عجیب» نگاه کنیم از خودمان نمیپرسیم چرا این شخصیتها در یک دورِ بیپایان، گیر کردهاند؟ یا وقتی فصل سوم «بازی مرکب» را دیدید، از خودتان نپرسیدید که این فصل چه تفاوتی با فصل اول دارد؟
اتفاق جدیدی رخ داده؟ (خطر لو رفتن داستان)
در فصل اول بازی مرکب، ما شاهد شخصیتی به نام «گیهون» هستیم که بهخاطر بدهیهای مالی وارد یک بازی دیوانهوار و کشنده میشود و در نهایت به پول قابلتوجهی دست پیدا میکند. در فصل دوم مجدداً «گیهون» را ملاقات میکنیم که اینبار میخواهد علیه این بازی دیوانهوار طغیان کند و بساطش را برای همیشه برچیند اما برای این کار نقشهی خاصی ندارد و در نهایت باز هم درگیر همان بازی میشود. با این تفاوت که این بار حتی نیازی به پول هم ندارد! فصل دوم با نقشهی متهورانه و بینتیجهی گیهون به پایان میرسد.
در فصل سوم دیگر حتی تمرکز بر شخصیت گیهون نیست، گویا سازنده قصد دارد به نحوی این قصه را به پایان برساند و شخصیتهای متعدد و بیشمارش را یک جورهایی جمع کند. به همین خاطر است که ما در شش قسمت این فصل، تمرکزی بر گیهون نداریم. چون اساساً او با شکست نقشهاش یک شخصیت سوخته است و حالا سازنده باید قصهی باقی شخصیتها را برای ما روایت کند و با هم خداحافظی کنیم. غافلگیری خاصی وجود ندارد، چون همه میدانیم که فقط یک (یا در نهایت چند) نفر از این بازی، زنده بیرون میآیند. پس همهی شخصیتها میمیرند و ما فقط قرار است نحوهی مرگشان را ببینیم.
اگر به کامنتها و نظرات کاربران پیش از پخش فصل دوم و سوم توجه کنید، فیلمنامههای بهتری از آنچه منتشر شده خواهید یافت. مخاطبان در انتظار یک قصهی غیرمنتظره و غافلگیرکننده بود و از هر نکتهی جزئی و کوچکی، تئوریهای داستانی پیچیده میساختند. از طرح خوابگاه بازیکنان گرفته تا قصههای پیچیده برای چرخش شخصیتها، که حتی چیزی شبیه به آن هم رخ نداد و غافلگیری خاصی در انتظار بینندگان نبود.

«لی جونگ جه»، در سریال «بازی مرکب3»
یک دو جین شخصیتِ بیداستان
فصل سوم واقعاً با بحران تعدد شخصیتها روبهرو است. به قدری که شیوهی مُردن برای این آدمها کم آمده و حداقل چهار نفر دست به خودکشی میزنند. مرگ شخصیتها به قدری سریع رخ میدهد که فرصتی برای دراماتیک کردن باقی نمیگذارد. حتی در قسمتهایی بدون منطق، فقط اتفاق میافتد. مثلاً چرا مادری که فرزندش را به سختی تا اینجا کشانده، باید دست به خودکشی بزند؟ البته با منطق بحران تعدد شخصیت، هر چه زودتر یک شخصیت دیگر حذف بشود، مغتنم است!
مشکل منطقی دیگر شخصیتپردازی، فداکاری یا بیرحمی بیش از حد است. چرا مادری باید فرزند خودش را برای نجات فرزند یک غریبه بکشد؟ چرا سرباز قدیمی کرهی شمالی برای نجات مردی که یک دختر سرطانی دارد، خودش را به آب و آتش میزند؟ این فداکاریِ پیشرفته از کجا نشأت گرفته؟ از آن طرف چرا یکی از بازیکنها شروع به کشتن بیرویهی دیگران میکند تا حدی که قصد کشتن فرزند خودش را هم دارد؟
جدای آن، بعضی از شخصیتها واقعاً بیجهت در قصه میچرخند، بیخاصیتیِ شخصیت پلیس به اندازهای است که لطیفههایی که کاربران برای او میسازند، از خودِ قصه جالبتر است. شخصیتِ پدری که دختر بیمار داشت هیچ کمکی به ادامهی قصه نمیکند، مرگ مردی که ادعا کرده بود در نیروی دریایی است، آنقدر به سرعت رخ میدهد که ارزش دعوت از بازیگر مطرحی مانند «کانگ هانول» را ندارد. همهی این شلوغی و درهمریختگی باعث میشود که هیچ یک از شخصیتها، عمیق و قابلدرک نباشند و شخصیت اصلی هم در سایهی آنها فراموش شود.
ساخت کره، قدرتگرفته از هند
بعضی از رخدادهای فصل سوم به قدری عجیب است که سینمای هند در مقابل آن کرنش میکند. در میان نظرات بینندگان این سؤال مطرح بود که چطور یک نوزاد، بدون پوشک و مایحتاج اولیه بین بازیکنان دستبهدست میشود؟ البته میتوان با اغماض از کنار چنین نکتهای عبور کرد. اما نمیتوان با بیخیالی از صحنهای عبور کرد که مادری در پنج دقیقه فرزندش را به دنیا میآورد؛ بغلش میگیرد و به ادامهی بازی میرسد و تنها مشکلش (که به خاطرش خودکشی میکند!) پای ضرب دیدهاش است.
البته همین باگهای داستانی به افزایش بحثهای اینترنتی در مورد قصه کمک میکند و نامِ «بازی مرکب» را در شبکههای اجتماعی داغ نگه میدارد و همین موجب میشود که هدف اصلی، یعنی بیشتر دیده شدن سریال، به هر طریق محقق شود.

سریال «بازی مرکب3»، به کارگردانی « هوانگ دونگ هیوک»
قصه تموم شه؟ هرگز!
یکی دیگر از مشکلات سرطان دنبالهسازی، پایان نیافتن قصههاست. همیشه سازنده باید نقطهای برای ادامه دادن داستان باقی بگذارد. فصل سوم بازی مرکب هم به نحوی تمام میشود که احتمال ساخت نسخهی آمریکایی آن با بازی «کیت بلانشت»، همچنان وجود داشته باشد. گرچه کارگردان اصرار میکند که چنین چیزی اتفاق نمیافتد و اگر او بخواهد دنبالهای بسازد، احتمالاً اسپینآفی از زندگی گردانندهی بازی است. اما باز هم دور از انتظار نیست که به زودی تعدادی بازیگر معروف آمریکایی ببینیم که در جزیرۀ بازی مرکب جمع شدند تا برای رسیدن به چندمیلیون دلار همدیگر را تکه تکه کنند.
پرتقال چلاندهشده
اگر بخواهیم مثال بزنیم، بازی مرکب و بسیاری دیگر از فیلم و سریالهای محبوب این روزها، شبیه به یک قاچ پرتقالاند و این و قاچ پرتقال باید تا جایی که امکان دارد چلانده شود. فصل دوم و سوم بازی مرکب هم تلاش بیپایانی برای چلاندن این پرتقال بود. برای بهرهوری بیشتر هم، از همهی ظرفیت صنعت سرگرمی کرهی جنوبی استفاده شد، از استخدام گرانقیمتترین بازیگرها گرفته تا استفاده از خوانندگان کیپاپ، سازندگان حتی به افرادی که حضور داشتند هم اکتفا نکردند و به شایعات در مورد کسانی که حضور نداشتند، هم دامن زدند. از «کیم تهیونگ» عضو گروه بیتیاس گرفته تا «لئوناردو دیکاپریو». پس از پخش فصل سوم شاید یکی از مهمترین سوالات کاربران این بود «پس تهیونگ کجاست؟».
هر چه که بود، این تلاش دستهجمعی نتیجه داد، فصل سوم هم مثل باقی فصلهای رکورد زد و توانست توجه مخاطبان زیادی را جلب کند و کارگردان را به نانونوایی برساند، ولی آیا بازی مرکب یک اثر ماندگار است؟ آیا ممکن است سالها بعد کسی از راه برسد و چنین سریالی را ببیند و دنبال کند؟ سرنوشت باقی سریالهای مشهور نشان میدهد که احتمالاً این طور نیست، این شهرت به همان سرعت که رخ داده فراموش میشود و در نهایت داستانهای واقعی هستند که باقی میمانند.
مطالب مرتبط
ریویو: نقد و بررسی سریال «بازی مرکب» ساخته «هوانگ دونگ هیوک»
ریویو: نقد و بررسی سریال «بازی مرکب۲» ساخته «هوانگ دونگ هیوک»