مجله میدان آزادی: «شغال»، سریالی است به کارگردانی «بهرنگ توفیقی» که قسمت اول آن در سال 1404 از پلتفرم فیلیمو صبح جمعهها منتشر شد و اکنون 12 قسمت آن در شبکه نمایش خانگی به نمایش درآمده است. در تازهترین صفحه از پرونده «هزار و یک سریال»، ریویوی نقد و نظری به سریال «شغال» را به قلم معید داستان بخوانید:

«بهرنگ توفیقی»، کارگردان سریال «شغال»
یادداشتی برای سریال «شغال»
سال ۱۳۹۰ شمسی است. یک تیزرِ عجیب از تلویزیون پخش میشود که حال و هوای سریال «لاست» را به ذهن متبادر میکند، با کمی چاشنی طنز و البته فضایی ایرانیزهشده. اسم سریال آخر تیزر معرفی میشود: «مسیر انحرافی». غمانگیز اینکه فقط تیزر سریال قابل تحمل و تماشا بود و از همان زمان پخش قسمت اول تمام هیمنهی پوشالی کنجکاویبرانگیز سریال که در تیزر به نظر میرسید، فرو ریخت. «بهرنگ توفیقی» کارگردان سی و پنجسالهای بود که پس از یکیدو فیلم تلویزیونی، اولین سریالش را با عنوان «مسیر انحرافی» ساخته بود. بعدتر سریالهای مهمتری از او تماشا کردیم که یا ذیل دیالوگنویسیهای «سعید نعمتالله» تعریف میشد (مثل «پشتبام تهران»، «زیر پای مادر» و «عقیق») یا زیر سایهی «حامد عنقا»ی نویسنده قرار میگرفت (مانند «انقلاب زیبا»، «پدر» و «بر سر دوراهی»). دو سریال آخرِ توفیقی در تلویزیون توفیق بیشتری یافت و در خاطر مخاطبان تلویزیون هم بیشتر باقی مانده است: «افرا» و «بیهمگان». با این حال احتمالاً دو تجربهی قبلی «بهرنگ توفیقی» در پلتفورم یعنی «سرگیجه» و «آقازاده» بیشترین استقبال و توأمان بیشترین حاشیه را برایش بههمراه داشتهاند؛ مانند سکانس جنجالی صیغه در «آقازاده» که کمتر کسی آن را ندیده است.
«شغال» آخرین ساختهی «بهرنگ توفیقی» به تهیهکنندگی «علی طلوعی» هر جمعه هشتِ صبح از فیلیمو و زینما (یا زیویژن فعلی) پخش میشود. «شغال» محصول سال ۱۴۰۴ است و تا لحظهی نوشتن این یادداشت، یازده قسمت از آن منتشر شده. «مهدی سلطانی»، «شبنم مقدمی»، «کامبیز دیرباز» و «امیرحسین فتحی» بازیگران اصلی سریال هستند.

سریال «شغال»، ساختهی «بهرنگ توفیقی»
شغال کیست؟
داستان بدون اسپویلِ سریال این است: کامیار (امیرحسین فتحی) پسرِ فرهاد کاویان (مهدی سلطانی) بهتازگی به ایران برگشته و مثلاً مسئولیت کارهای شرکت ساختمانی پدرش را بر عهده گرفته. نامادریاش و همسرِ کاویان یعنی سیمین (شبنم مقدمی) وکیل است و درگیر پروندههایی است که در سر دیگرش یک شخصیت مثلاً کلهگندهی فاسد قرار دارد که نقشش را «باربد بابایی» بازی کرده. سیاوش (سجاد بابایی) پسرِ نسرین، عاشق دختر خدمتکارِ خانهشان است؛ یعنی آوا (نورا محقق) و هیچ کس هم از این عشق خبر ندارد. کامیار قمارِ سنگینی میکند و در نهایت میبازد. او سرِ سند زمینهایی که به شرکت مربوط میشود قمار کرده و حالا نمیخواهد زیر بار این شکست برود. قمارکنندهی برنده راه جایگزینی پیشنهاد میدهد که کامیار را با یک چالش عجیب و بزرگ روبهرو میکند و این چالش که البته کامیار نیز به آن تن میدهد سرآغاز تمام کشمکشهای ادامهی داستان است.
حالا اجازه بدهید کمی هم اسپویل کنم: ازقضا همان روزی که کامیار داخل خانهشان میزِ پوکر چیده، آوا هم بهجای مادرش برای تمیزکاری به آن خانه میرود. چالشی که کامیار با آن مواجه میشود و درواقع پیشنهادی که قمارباز برنده روی میز میگذارد گویا تجاوز به آواست! البته ما مشخصاً نه چیزی میبینیم، نه دیالوگِ دقیقی در مورد جزئیات میشنویم ولی به هر روی از شواهد و قرائن قطعی است که کامیار به آوا تجاوز میکند. حالا ماجرا عجیبتر میشود وقتی مخاطب میفهمد آوا قرار است با کسی ازدواج کند که برادر ناتنی کامیار است! این وسط یک بدمنِ زوری و اجباری هم بیمنطق در داستان میچرخد و هی سوار ماشینهای گرانقیمتش میشود و ملت را تعقیب و تهدید به مرگ با تصادف میکند و اصلاً یک وضعی که باید ببینید!

«مهدی سلطانی»، در سریال «شغال»
شغال چیست؟
یکی از اساسیترین مشکلات داستانگویی سناریوها بهویژه در سریالهایی که سازندگانشان موظف به ساخت تعداد اپیزود خاصی هستند، این است که نویسنده برای اینکه داستان را بتواند بهمنظور پر کردن زمان مدنظر کش بدهد، مجبور میشود مدام درجا بزند و مسئلهها را آنطور که در یک زندگی طبیعی میتوان آن را با یک دیالوگ یا یک عمل غیرمنفعلانه حل کرد، حل نکند. تعارف که نداریم، این مسئله در اکثر فیلمها و سریالهای ایرانی مشاهده میشود. در «شغال» هم تا دلتان بخواهد. این مسئله معمولاً در چنین قالبی رخ مینمایاند: مخالفتهای بیمنطق شخصیتها در مواجهه با برخی وقایع و ناگهان تغییر موضعهای دفعی آنها. یا مثلاً با واقعیتی روبهرو هستیم که یک یا چند شخصیت از آن مطلع هستند و برای نگه داشتن شرایط در حالت تعلیق یک یا چند شخصیت دیگر هم از آن واقعیت بیخبر میمانند. مثلاً آوا حقیقت اتفاقی را که برایش رخ داده، به نامزدش یا به پسرخالهاش «آزاد» نمیگوید. این در حالی است که مخاطب متوجه است که بالاخره در جایی حوالی قسمتهای پایانی مجموعه قرار است این راز آشکار شود و این چگونگی سیر و فرآیند رازنگهداری است که باید واقعی جلوه کند و نمیکند. داستان «شغال» چند دیوار اصلی دارد که عبور از نقطهی اوج هر دیوار قرار است یک فراز داستانی محسوب شود. جایگذاری درست این اوجها در داستان میتواند ریتم کلی را حفظ کند. اما واقعیت این است که گُل کار «شغال» یا همان تدوین موازی دو شام اعیانی و فقیرانه در دو خانواده و باخبر شدن آنها از اینکه پسر یا دخترشان قرار است با چه کسی ازدواج کند، در یکسوم پایانی همان قسمت چهارم جاگذاری شده. این دیوار اول چنان بلند است که بعدِ عبور از آن، برای داستان جانی کافی باقی نمیماند تا بتواند مخاطب را با خودش همراه کند و دیوارهای بعدی را برساند.

«نورا محقق»، در سریال «شغال»
آیا شغال همهچیزخوار است؟
شغال آکنده است از انبوهی کلیشه در قصه و حتی در نوع دکوپاژ و میزانسن، آن هم با کمترین ابتکار کارگردانی. مثلاً سکانس لب دریا و خارج شدن اتومبیل همیشهتعقیبکننده! از قاب یا نحوهی صدا زدن کامیار در فرودگاه وقتی قرار است نتواند از کشور خارج شود. غرض اینکه هزار کارگردان خلاق این مفاهیم کلیشهای را میتوانند به هزار گونهی مختلف و با هزار زاویه دوربین و حرکت متفاوت بسازند، اما هر هزار کارگردان کلیشهای دقیقاً در همهی جزئیات دوربین و دکوپاژ و میزانسن انتخابهای یکسانی خواهند داشت. اصلاً بگذارید خیالتان را راحت کنم و یک تقلب بهتان برسانم دربارهی قانون نانوشتهای که گویی پلتفورمها خودآگاه یا ناخودآگاه در درصد بالایی از موارد آن را رعایت میکنند. این را میدانیم که سرمایهگذاران و خود پلتفورمها بیش از هر کس دیگری به کیفیت واقعی محصولی که تولید کردهاند آگاه هستند. حالا پس از چند سال همنشینی با سریالهای پلتفورمهای ایرانی میتوان این را فهمید که پس از پایان هیچ سریالی که از بالاترین سطح کیفی موجود (مثلاً سطح A) برخوردارند، سریال سطح A دیگری پخش نمیشود و گویی بین هر دو سریال سطح بالا حداقل یک سریال متوسط و ضعیف قرار میگیرد. فیلمنت پس از سریال «وحشی» رفت سراغ «ازیادرفته» و فیلیمو هم پس از «تاسیان»، پخش «شغال» و «محکوم» را آغاز کرد. واقعیت غمانگیز همین است که «ازیادرفته» و «محکوم» و «شغال» را اگر هم نبینید به هیچ جایی بر نمیخورد و هیچ آسمانی به زمین نمیآید. روی دیگر این فرمول این است که برخلاف آن سه، میتوانید با تماشای «وحشی» یک زندگی موازی دیگر در رزومهی خودتان ثبت و یک جان به جانهایتان اضافه کنید.

«امیرحسین فتحی»، در سریال «شغال»
«آدم تا تاوان نده مَرد نمیشه...»
خشونت کلامی، صراحت لهجهی شخصیتها و ناسزاهای بسیار در دیالوگ باعث شده تماشای «شغال» عرفاً مناسب سنین پایینتر نباشد. خود سریال ابتدای هر اپیزود تذکر مثبتِ هجده سال را یادآوری میکند. سریال یک بدآموزی دیگر هم دارد! بازی بازیگران نیمهفرعی از حد متوسط پایینتر است و این هم بهنوعی برای علاقهمندان به بازیگری بدآموزی دارد! تارا و عبدی و عرشیا بازیگران سهگانهای هستند که بهطرز خارقالعادهای اَکتهای چهرهشان تصنعی است و بد دیالوگ میگویند. با مسامحه فقط بازی یک نفر در تمام سریال متفاوت به نظر میرسد و به چشم میآید. «شهروز دلافکار» بازیگر نقش عطا که پیشتر او را در یک نقش فرعی دیگر در سریال «قورباغه» دیده بودیم.