مجله میدان آزادی: دیگر همه این روزها میدانند که تلویزیون، در سریالسازی رقیب سرسختی همچون شبکهی نمایش خانگی دارد که در پلتفرمهای مختلف اقدام به ساخت و انتشار سریال میکند؛ با این تفاوت که چهارچوبهای نمایش خانگی از تلویزیون متفاوت است. به بهانهی تولد تینا پاکروان، در این یادداشت مروری خواهیم داشت به سریال «خاتون» از پرطرفدارترین سریالهای نمایش خانگی که در سال 1400 به کارگردانی وی منتشر شد و بازیگران مطرح سینمای ایران همچون نگار جواهریان، اشکان خطیبی، مهران مدیری، بابک حمیدیان و شبنم مقدمی در آن ایفای نقش کردهاند. این مطلب را به قلم خانم «پروانه شمسآبادی» بخوانید:
واقعیت این است که اگر از من بپرسند شبکهی نمایش خانگی در چند سال اخیر چه رویهای را برای تولید سریالهایش در نظر گرفته است؟ پاسخ میدهم رویهی «زننده»! بله، زننده! زننده در میکاپ، در دیالوگها، در زبان بدن، در طرح قصه و در نادیده گرفتن زیست بوم ایرانی. سریال «خاتون» اما به این دلیل دست برتر را دارد که از این زنندگی اجتناب کرده است و تمام سعیاش را کرده تا در کار نوعی منش و سلیقهی ایرانی جریان داشته باشد که دارد! با اینحال برای موفق بودن یک سریال، فقط این کافی نیست به خصوص اینکه نام عوامل حرفهای که تینا پاکروان آنها را برای ساخت خاتون گرد هم آورده است انتظار مخاطب را از سریال بالا میبرد.
اما اولین انتظار مخاطب از یک سریال خوب چیست؟ به نظر من داشتن یک قصهی خوب! خاتون، خط اولیهی خوبی را برای قصه انتخاب کرده است به خصوص در زمان و مکان؛ ایران، زمان ورود متفقین و وجود قحطی. سوژهای که بارها و بارها دربارهی آن سریال ساخته شده و با اینکه هیچگاه حق مطلبش ادا نشده اما همچنان برای مخاطب ایرانی جذاب است. حالا اگر به این سوژه، زوایای عاشقانه و بهخصوص مثلثهای عشقی هم اضافه شود، میتواند مخاطب از هر قشری را پای خود بنشاند اما باز هم به شرط قصهی درست!
در قصهی خاتون ضعفهای قابل اغماضی وجود دارد اما آنچه حداقل برای من غیرقابل اغماض است چیزی است که در پایان فصل اول و به عنوان بهانهی ورود به فصل دوم اتفاق میافتد.
شیرزاد بعد از شنیدن خبر فوت فرزندش و در اوج مصیبت، به صورت خاتون که او هم در اوج مصیبت است سیلی میزند. این قضیه و هم، مرگ پروین که دوست صمیمی خاتون است و خاتون شیرزاد را در مرگ او مقصر میداند باعث طلاق عاطفی خاتون میشود. طلاق عاطفی که بعدا به طلاق قانونی میانجامد. اما مخاطب وقتی دقیق فکر کند خیلی نمیتواند به خاتون حق بدهد. اول اینکه در همهی فرهنگها به واکنش انسان مصیبتزده آن هم در دقایق اولیهی مصیبت، تا حدود زیادی حق میدهند. حالا مخاطبی که آن پیشینهی عشق آتشین بین شیرزاد و خاتون و هم پشیمانی شیرزاد از رفتارش را دیده است، انتظار سعهی صدر بیشتری از خاتون دارد. با فرض پرتوقع بودن مخاطب، از این مورد میگذریم و حق را به طور کامل به خاتون میدهیم و میرویم سراغ مرگ یا به عبارتی کشته شدن پروین.
خاتون در حالی شیرزاد را مقصر کشته شدن پروین میداند که خودش با بیمبالاتی و بیتوجهی نسبت به هشدارها، باعث لو رفتن محل اختفای او شده است! و مخاطب با تمام مظلومنماییها و طلبکاریهای خاتون این را میفهمد! وقتی بارها و بارها در سریال تاکید بر خون و خصلت بختیاری خاتون میشود و کار تا آنجا پیش میرود که در نقدها، شخصیت او را اقتباس شده از «سردار بیبی مریم بختیاری» میدانند برای مخاطب توقع ایجاد میشود که با زنی مدبر، قوی، کماشتباه و حتی حکیم روبهرو باشد. مثل آنچه شخصیت «خاله لیلا» در روزی روزگاری بود، یا «مادر» در فیلم مادر حاتمی، یا «خانم جون» در مسافران بیضایی و حتی «طاووس» در سریال گیلدخت. اما در خاتون هیچکدام از خصلتهای رفتاری زن سنتی یا زن روشنفکر ایرانی دیده نمیشود یا اگر بشود هم تهنشین نشده و در حد اطوار باقی مانده است. این امر تا حدی مربوط به ضعف فیلمنامه و مهمتر از آن مربوط به ضعف بازی و بیان «نگار جواهریان» است.
به نظر شخصی من چیزی که در این مرحله، قصه را نجات داده شخصیتپردازی شیرزاد است. مردی با خاستگاه بهشدت سنتی و خون اربابی که سعی میکند روشنفکر باشد و نمیتواند؛ به علاوه بدبیاریهایی هم دارد که مهمترینش نظامی بودن است در دورهی اشغال! یعنی یک انسان بیاختیار! پرداخت عالی فیلمنامه به اضطرابات و پنهانکاریهای شیرزاد که در میان سنت و مدرنیته و هم خوی نظامیگری و وضعیت بله قربانگویی درحال دوشقه شدن است بسیار عالی است تا جایی که بسیاری ضعفهای شخصیتپردازی خاتون را پوشانده است.
در پایان این ریویو تکرار میکنم که سریال خاتون از آثار نجیب و دلنشین شبکهی نمایش خانگی است اما شخصیتپردازی خاتون که ظاهرا قرار بوده راوی صلابت و استقامت و شجاعت زنان بختیاری یا زنان ایرانی باشد به علت ضعف قصه به شدت دچار سانتیمانتالیسم شده است که بازی فاجعهبار نگار جواهریان به دوچندان شدن این وضعیت افزوده است.