مجله میدان آزادی: سریال «شهرزاد» در جریان سریالسازی شبکهنمایش خانگی یکی از نقاط عطف به شمار میآید. این سریال در 3 فصل و 59 قسمت - و البته در روندی پر فراز و نشیب- توانست تبدیل به یکی از پرمخاطبترین سریالهای شبکه نمایش خانگی تبدیل شود. ریویوی نقد و بررسی این سریال که توسط خانم مرضیه کاظمزاده نوشته شده است را در هفدهمین صفحه از پرونده «هزار و یک سریال» خواهید خواند:
«شهرزاد» سریالی سه فصلی است که فصل اول آن بسیار باشکوه شروع شد. دکورها، قصهی قوی، کارگردانی حرفهای، تعداد بالای ستارهها و هماهنگی آنها با هم، بازیهای فوقالعاده و پرداختن به حال و هوای سیاسی دههی سی ایران و فضای بعد از کودتا در آن دوران در کنار داستانی درام باعث شده بود، مخاطبان شیفتهی این سریال شوند. نکتهای که متاسفانه در فصلهای بعدی سریال گم شد و شهرزاد تا حد یک درام معمولی و مثلث عشقی ساده در شهری خلوت و بدون رهگذر با نماهایی بسته و کلوزآپهای متعدد و جلوههای ویژهی مصنوعی افول کرد.
«شهرزاد» دوازدهمین اثری بود که حسن فتحی در مدیوم تلویزیون و نمایش خانگی پس از سریالهای ماندگاری مانند «شب دهم»، «مدار صفر درجه» و «میوهی ممنوعه» ساخت. «شب دهم» با داستان عشقی نامتعارف از سوی جوانی لات به شاهزادهای قجر و هلاک شدنش در راه وصال، «مدار صفر درجه» با داستان سیاسی که در خلال جنگ جهانی دوم و بستری عاشقانه روایت میشد و «میوهی ممنوعه» با روایتی امروزی از عشق دوران پیری، همگی سریالهایی خاطرهانگیز برای مخاطبان تلویزیون بودند. سریالهایی که هرکدام بهتنهایی برای اعتبار یک کارگردان تلویزیونی کافیاند و باید اذعان داشت که اکثر بازیگران حاضر در آثار حسن فتحی هم، صدِ خود را برای سریالهای او به اجرا گذاشتند. البته معادلات «شهرزاد» کمی متفاوت شد.
حسن فتحی و ترانه علیدوستی در پشت صحنه سریال «شهرزاد»
قصهی شهرزاد
شهرزاد و فرهاد دو دانشجو هستند که در دههی سی زندگی میکنند، در دوران اوج مبارزات دکتر مصدق به یکدیگر علاقهمند میشوند و قصد ازدواج دارند. والدین شهرزاد و فرهاد هر دو از فردی به نام بزرگ آقا دیوانسالار حرفشنوی زیادی دارند و برای سخنان و دستورات او احترام زیادی قائلاند.
در ماجرای ۲۸ مرداد برای فرهاد روزنامهنگار که طرفدار حکومت دکتر مصدق است پاپوشی دوخته میشود و او حکم اعدام میگیرد. بزرگ آقا با نفوذی که دارد فرهاد را از اعدام نجات میدهد، به شرط اینکه شهرزاد قبول کند با دامادش، قباد ازدواج کند. دلیل این ازدواج این است که بزرگ آقا وارث و نوهای میخواهد و قصد دارد بداند که دلیل بچهدار نشدن دخترش، نازایی اوست یا شوهرش قباد؟ قباد و شهرزاد بدون عشق ازدواج میکنند و فرهاد اسیر خشم و انتقام میشود و... .
شخصیت ایستا یا پویا؟
شخصیتهای ایستا در تحلیل سریال «شهرزاد» چندان کمکی به ما نکرده و چندان کاربردی در پیش بردن قصه ندارند. اما شخصیتهای پویا به کشش قصه و پایبندی مخاطب کمک کرده و کشمکش و درام از افت و خیز این شخصیتهاست که جان میگیرد. شخصیت بزرگ آقا با بازی علی نصیریان، شیرین با بازی پریناز ایزدیار، فرهاد دماوندی با بازی مصطفی زمانی، شهرزاد سعادت با بازی ترانه علیدوستی، قباد دیوانسالار با نقشآفرینی شهاب حسینی، هوشنگ با بازی رامین ناصرنصیر، هاشم دماوندی با بازی دکتر مهدی سلطانی و... از این دسته شخصیتهای پویا هستند. این نکته که شخصیتها باید در طول اثر دستخوش تغییر شوند و بهنوعی رشد کرده یا به قهقرا بروند، یکی از اصول نگارش فیلمنامه است. اما در سریال «شهرزاد» و در قسمتهای پایانی چیزی که مشاهده میشود چرخش بیمنطق برخی شخصیتهاست. ما شاهد تضاد در نشانههایی هستیم که از ابتدای اثر دریافت کردهایم. نشانههایی که باعث شناخت ما نسبت به شخصیت شده است و بهمرور و با درک و دریافت این نشانهها با شخصیت همراه شدهایم و باورش کردهایم. اما برای روشن شدن موضوع، مروری بر حداقل سه شخصیت عشق مثلثی سریال به نظر ضروری میرسد. از بین مثلث عشقی «شیرین و شهرزاد و قباد» و مثلث عشقی «فرهاد و شهرزاد و قباد» ما به بررسی دومی میپردازیم.
شهرزاد نماد دختری محکم، متفکر و باهوش است. این شخصیت در طول چند فصل شکل گرفته و هر بار از دل گفتوگوهای او با اطرافیانش، نحوهی تصمیمگیری و اعمال او به این نتیجه رسیدهایم که شهرزاد سعادت با دیگر زنان و دختران آن بازهی زمانی متفاوت است. او تحصیلکرده است و اگرچه پدرش در دستگاه دیوانسالار خدمت میکند، اما خود شهرزاد دل خوشی از این طبقه و نوع زندگی تجملاتیشان ندارد و این نشانهها شناخت ما را از شهرزاد سعادت تکمیل میکند.
ترانه علیدوستی در نقش شهرزاد سعادت
از سوی دیگر قباد دیوانسالار از اولین سکانس مردی دائمالخمر، سربههوا و بیقید و بند نشان داده میشود. او در ذهن مخاطب نمادی از طبقهی مرفه و سرمایهدار است که بدون زحمت به دارایی و ثروت رسیده و رنج طبقهی فرودست تأثیری در نحوهی رفتارش ندارد. او در قسمتهای اولیهی سریال نیز دلزده از زندگی و بیتفاوت به خانواده ترسیم میشود.
شهاب حسینی در نقش قباد دیوانسالار
فرهاد دماوندی، عاشق، مبارز و آرمانخواه است. روزنامهنگاری که سر پرسودایی دارد و در پی تغییر جهان پیرامون است. شخصیتی که مانند شهرزاد از دل خانوادههای وابسته به دیوانسالار پا گرفته، اما جهانبینی و افکارش با پدرش در تضاد است. همین تضاد مقدمهی ایجاد تنش را فراهم میکند. هرچه به پایان قصه نزدیکتر میشویم فرهاد از باورهای آرمانی خود عدول کرده و از مبارزی آرمانخواه به فردی انتقامجو و خودخواه تبدیل میشود.
مصطفی زمانی در نقش فرهاد دماوندی
این سه شخصیت و آنچه بهعنوان رمزگذاری از سوی نویسندگان این سریال رخ میدهد به فهم ما از سریال کمک میکند. بنابراین ما انتظار داریم شخصیتها براساس چارچوب تعریفشدهشان عمل کنند اما وقتی رمزگذاری نویسندگان دچار سستی شود مخاطب براساس برداشتهای خود قصه را درک میکند. قصه بدون رمزگشایی صحیح به قصهای مبدل میشود که در آن مخاطب بهمرور از شخصیتی مبارز و آرمانخواه منزجر شده و بهسمت شخصیتی میرود که برای رسیدن به هدفش دست به هر جنایتی میزند. رمزگذاری نادرست، مخاطب را سرگردان میکند و نهایتاً در آخرین قسمت هم نویسندگان قصه را گنگ و نامفهوم به پایان میبرند، هم مخاطب از تماشا دلزده میشود.
مسیر درستی که به بیراهه رفت...
آنچه در رمزگزاری شخصیت فرهاد رخ داد، تا نیمی از سریال درست بود؛ فردی که دغدغهی اجتماع پیرامونش را دارد و نسبت به رویدادهای اطراف حساس است. کنشگر است و سعی میکند بهقدر وسع خود برای اصلاح جامعه تلاش کند. در مطبوعات اثرگذار است. میخواند، مینویسد، فکر میکند و رفتارش با کسی که عاشقش بوده در چارچوب اصول درستی است و درک مناسبی از شرایط دارد، گرچه کمی تند و تیز به استقبال حوادث میرود. تا اینجا شخصیت فرهاد درست شکل گرفته، اما در ادامه به ناگاه این شخصیت افول میکند و از شخصی دلسوز و دغدغهمند به فردی خودخواه مبدل میشود. بیتوجه به وضعیت خانوادهاش دست به خطر میزند و از دیگران توقع ریسک دارد و در مقابل قادر به درک از خودگذشتگی شهرزاد نیست و نجات جانش به دست او را درست تفسیر نمیکند. اینجا نقطهای است که مخاطب فرهاد را از دست میدهد چون انتظار تحلیل و درک عمیقی از او دارد و چنین نشانههایی نمیبیند و بعد از آن شاهد به قهقرا رفتن فرهاد هستیم. انتقامجویی او به شیوههایی دور از تفکر روشنفکرانه و خودخواهیاش تا پایان قصه باقی میماند و بدیهی است که مخاطب در جدال فرهاد و قباد طرف قباد را بگیرد. اگر افول فرهاد در چارچوب شخصیت او صورت میگرفت، ایرادی متوجه فیلمنامه نبود ولی اینجا معادلات تعریفشدهی نویسندگان به هم ریخته است و گویی فراموش کردهاند چه قراردادی برای فرهاد تعیین شده بود.
شخصیت قباد اما رمزگذاری بسیار خوبی دارد. فردی بیقید و الکلی بعد از تجربهی عشق ناگهان فرو میریزد و به هوای عشق شهرزاد تغییر مواضعش در مقابل او، آرامش و پایبندی به خانواده و باورپذیری میزان عشقش به شهرزاد، همگی نشانهی شکلگیری بجا و بهاندازهی این شخصیت است. شخصیت پویایی که تغییر جهتش از نگاه مخاطب منطقی است و با متر و معیار عشق و عیار عاشقانهی قصه جور در میآید.
شهاب حسینی در نقش قباد دیوانسالار
قباد در نبود شهرزاد نیز همان تصویر عاشقپیشه را حفظ میکند، حتی رابطه با خدمتکارش، با رمزگذاریهای مناسب قابل درک است و مخاطب شخصیت را پس میزند. هرچه به پایان قصه میرسیم قوت شخصیت قباد بیشتر میشود، برعکس فرهاد که از تحلیل عاجز میماند. او رفتار سرد شهرزاد را درک میکند و تصمیم میگیرد رهایش کند و بیش از این عذابش ندهد. این همان نقطهی اوج شخصیت قباد است؛ نماد کاملی از یک عاشق ناکام و درست در همین جا شخصیت قباد به قهرمان مخاطب تبدیل میشود.
شهرزاد که از ابتدا با سری پرشور و استقلال رأی در ذهن مخاطب نقش بست، در طول قصه فراز و فرودهای بسیاری دارد. اما همهی این فراز و فرودها در چارچوب فکری او بوده و شخصیت از قاب ساختهشده در داستان بیرون نزده و نامتوازن پیش نمیرود. این رفت و برگشتهای چند مرحلهای حتی تا سکانس کشته شدن قباد هم قابل درک است. اما سکانس پایانی آنچنان در ذوق بیننده میزند که نسبت به آنچه از شهرزاد در ذهنش ترسیم کرده بود، شک میکند. مشاوره دادن به شیرین دیوانسالار که با چارچوب شخصیتی شهرزاد همخوانی ندارد، دیالوگهای پایانیاش در بدرقهی فرهاد در حالی که کمی قبل چشمهای قباد را میبندد و آخر قصه را برایش تعریف میکند، نشانههایی هستند که خوب در کنار هم نمینشینند و به نظر میرسد که شخصیت شهرزاد نیز قربانی اشتباه نویسندگان میشود. نغمه ثمینی، نویسندهی فیلمنامهی شهرزاد که آثاری همچون «خون بازی» و «کنسرت نمایش سی» را نیز در کارنامه دارد، معلوم نیست به چه دلیلی این پایان را برای این سریال پربیننده رقم زده. پایانی که گویی خواسته فقط کار را به انتها برساند.
حاشیههای پررنگتر از متن سریال شهرزاد
حاشیهی بزرگی که شاید عوامل این سریال را دچار چالشی بزرگ در جریان تولید کرد، شایعات مربوط به بحثهای مالی و شبهاتی در رابطه با محل حصول سرمایهی شهرزاد بود. شایعاتی که با به زندان افتادن سیدمحمد امامی، تهیهکنندهی این سریال به یقین تبدیل شد و اسم شهرزاد با پولشویی گره خورد تا جایی که برخی از عوامل سریال به همین دلیل تصمیم به قطع همکاری گرفتند.
امامی که حتی بعدها از زندان سریال «بامداد خمار» را میساخت، محکوم به اختلاسی هشت هزار میلیاردی شده بود و از طرفی طبق گفتهی سیدهادی رضوی، از دیگر سرمایهگذاران فصل نخست سریال «شهرزاد»، هزینهای بالغ بر بیست میلیارد تومان صرف ساخت این مجموعه شده بود و مقایسهی این دو عدد براساس متنی که ترانه علیدوستی در آن زمان منتشر کرد، بیمنطق بود!
ترانه علیدوستی در این باره گفته است: «محمد امامی به اتهام دخالت در صندوق فرهنگیان در پروندهای هشت هزار میلیاردی در بازداشت است. پروندهای که فقط شامل حال ایشان نیست. سریال شهرزاد فاز اولش سه سال پیش در یک مؤسسهی فرهنگی فعال (تصویرگستر پاسارگاد) شروع شده با دو سرمایهگذار، نه فقط ایشان. مبلغ ساخت این سریال چهارده میلیارد تومان بوده، دو میلیارد تومان بیشتر از سریال شاهگوش و نود و هشت میلیارد تومان کمتر از پروژهی محمد رسول الله یا مبلغی تقریباً معادل فیلم توقیفشدهی رستاخیز. این ارقام برای ساخت پروژهای در این سطح عجیب نیستند اما قبول کنید هر قدر هم رانت در آنها دخیل باشد بسیار کمتر از آناند که کسی برایشان هشت هزار میلیارد اختلاس کند. (البته در جایی رضوی مبلغ سرمایه را دوازده میلیارد اعلام کرده است.)»
از طرفی علی نصیریان که بنا به گفتهها بهدلیل نامشخص بودن منابع مالی از ادامهی سریال کنارهگیری کرده بود، بعدها اعلام کرد که دلیل کنارهگیریاش این بود که بعد از مرگ بزرگ آقا صحنههای فلش بک و خاطرهها از نظرش به کار لطمه میزد. عاقبت کارزاری از سوی برخی کاربران به راه افتاد مبنی بر اینکه بازیگران باید دستمزد خود را که چندین مدل روایت راجع به مبلغ آن در فضای مجازی پخش شده بود پس بدهند ولی براساس حکم قضایی چنین کاری لزوم نداشت.
مرگ شخصیت بزرگآقا دیوانسالار با بازی علی نصیریان در سریال «شهرزاد»
«شهرزاد»، این سریال عاشقانهی تاریخی، سه فصل داشت که فصل اول آن در بیست و هشت قسمت در سال ۱۳۹۴پخش شد و در فصلهای دوم و سوم بهترتیب در پانزده و شانزده قسمت در سال ۱۳۹۶ ادامه یافت. ساخت این سریال بهحدی به مذاق مخاطب خوش آمده بود که هر هفته هزاران نفر به شوق قسمت جدید آن برای خرید دیویدیها چشمانتظار میماندند و حتی بعضاً طرز لباس پوشیدن بازیگران آن منبع الهام مد روز شد.
در جمعبندی نهایی میتوان گفت این سریال بهنوبهی خود قدمی مهم و مؤثر در ساخت سریال در شبکهی خانگی برداشت و راه را برای دیگران گشود و آنها را متوجه ساخت که این ژانر همیشه در میان مخاطبان ایرانی پرطرفدار بوده و هست. اینکه شهرزاد بدون تردید از بهترین سریالهای نمایش خانگی تاریخ ایران است، مدیون موسیقی آن نیز هست. موسیقی متن امیر توسلی و همچنین آلبوم شهرزاد که شامل ترانههایی چون خداحافظی تلخ، نشد، ماهپیشونی، فندک تبدار و تنها امید زندگی با صدای محسن چاووشی و سینا سرلک بود، هنوز هم جزو محبوبترین موسیقیها و ترانههای سریالی است.