یکشنبه 25 شهریور 1403 / خواندن: 15 دقیقه
پرونده هزار و یک سریال | صفحه بیست و هشتم

ریویو: نقد و بررسی سریال «هیولا» ساخته «مهران مدیری»

تجربه‌ی خوشِ دیگر آثار مدیری، آغاز کووید، خانه‌نشینی و شکوفایی سریال‌بینی در اوج بی‌سریالی صداوسیما، باعث شد که سریال «هیولا» بیشتر دیده شود. ترکیب قاسم‌خانی و امیر برادران نویسنده، مدیریِ کارگردان، سیدمصطفی احمدیِ تهیه‌کننده و تیم بازیگری نمکین فرهاد اصلانی، شبنم مقدمی و گوهر خیراندیش، به «هیولا» فرصت دیده شدن داد اما...

4
ریویو: نقد و بررسی سریال «هیولا» ساخته «مهران مدیری»

مجله میدان آزادی: در صفحه بیست و هشتم پرونده «هزار و یک سریال» به سراغ اثر دیگری از مهران مدیری به نام «هیولا» رفتیم با انبوهی از بازیگران محبوب سینمای ایران. در این نقد و نظر میهمان قلم خانم «زهرا فرنیا» هستید که در ادامه بخوانید: 

سریال «هیولا»، کمدی نقطه‌زن محصول سال ۱۳۹۸ است. دقیق‌تر بگوییم؛ این سریال از اردیبهشت ۱۳۹۸ تا شهریور همان سال در نوزده قسمت در یکی از VODهای محبوب آن زمان یعنی نماوا عرضه شد.

سال ۱۳۹۷ که کم‌کم خبر تولید سریال «هیولا» و همکاری مجدد مدیری-قاسم‌خانی پس از ده سال را شنیدیم، ناخودآگاه یاد قهقهه‌های «مرد هزارچهره» و «شب‌های برره» افتادیم. اوایل ۱۳۹۸ سریال هیولا در دسترس عموم قرار گرفت. اما چگونه؟ در قالب خرید اشتراک نماوا و فیلیمو. برای خیلی‌ها که به حق مؤلف معتقد بودند و به مدیری اعتماد داشتند و سی‌دی «قهوه‌ی تلخ»شان را بعد از تماشا آتش می‌زدند که «تو رو خدا کپی نکنید!» (و آخرش هم نفهمیدند که خب «قهوه‌ی تلخ» چه شد؟) تماشای سریال از این پلتفرم‌ها عادی به نظر می‌آمد، اما برای خیلی هم نه. آن‌قدری حسش نبود که اشتراک بخرند یا سراغ گزینه‌ی دانلود نیم‌بها یا تمام‌بها یا حتی غیرقانونی بروند و آن را روی فلش بریزند و تماشا کنند و چه و چه، آن هم در کمبود همیشگی سریال ایرانی. با این حال سریال «هیولا» دیده شد.

همکاری مجدد پیمان قاسمخانی و مهران مدیری در سریال «هیولا»

چرا؟ انتهای سال ۱۳۹۸ را به خاطر دارید؟ آغاز کووید و خانه‌نشینی و شکوفایی سریال‌بینی، آن هم در اوج بی‌سریالی صداوسیما. مجموع این‌ها باعث شد که سریال «هیولا» بیشتر دیده شود.

ترکیب قاسم‌خانی و امیر برادران به‌عنوان نویسنده، مدیریِ کارگردان، سیدمصطفی احمدیِ تهیه‌کننده به‌اضافه‌ی تیم بازیگری نمکین فرهاد اصلانی، شبنم مقدمی و گوهر خیراندیش در پوسترهای قرمز و زرد این سریال، قطعاً به «هیولا» فرصت دیده شدن می‌دهد اما خب توقع از محتوا همان‌قدر قرمز و زرد و جیغ باقی می‌ماند.

تیم بازیگری نمکین فرهاد اصلانی، شبنم مقدمی و گوهر خیراندیش در پوسترهای قرمز و زرد سریال «هیولا»

اما حالا که از سریال‌های تلویزیونی مهران مدیری و دوره‌ی پادشاهی یگانه کارگردان کمدی عبور کرده‌ایم، این سؤال مطرح می‌شود که اگر فیلم‌نامه و سرپرستی قاسم‌خانی نباشد، مدیری چه ارزش افزوده‌ای برای فیلم ایجاد می‌کند؟


داستان سریال؛ خوبی که بد می‌شود

هوشنگ شرافت دبیر شیمی باسابقه‌ی آموزش و پرورش است که با تمام مختصات ذهنی ما از یک معلم هم‌خوانی دارد. سخت‌کوش، زحمت‌کش، شریف و البته با دستی که بگویی‌نگویی به دهانش می‌رسد. او که با همسر، دو فرزند و مادرش زندگی می‌کند، به‌خاطر بیماری مادرش و خرید دارو، مجبور می‌شود از دانش‌آموزش کادوی بوداری بگیرد. این کادوی رشوه‌گونه‌ی کوچک دومینوی اول سقوط آقای شرافت به ‌نظر می‌رسد، تا جایی که شرافت به هیولا تبدیل شود.

معلم شیمی خوبی که بد می‌شود چطور می‌تواند بی‌تأثیر از «بریکینگ بد» باشد؟ اما با این حال من را عمیقاً به یاد داستان «لافکادیو» می‌اندازد. قصه‌اش را شنیده‌اید؟ لافکادیو، شیری که در جنگل برای خودش مشغول بود و روزی در مواجهه با شکارچیان ثروتمند در برابر تفنگ‌شان ایستاد. این عمل ثروتمندان را به وجد آورد. او را به شهر بردند و در حمام مارشمالو و شهرت و پول غرقش کردند. کم‌کم مثل آدم‌ها روی دو پا ایستاد و دستمال‌گردن بست. به‌قدری که فراموش کرد زمانی شیر بوده. روزی از روزها با دوستان اعیان خود برای تفریح به جنگل رفت و به شکار شیر پرداخت. در آن لحظه به خود آمد، زندگی انسانی را رها کرد و دیگر کسی از او خبر ندارد. لافکادیو شیری است که جواب گلوله را با گلوله داد.

حالا در سریال «هیولا»، شرافت (فرهاد اصلانی) هم همین است. روزی زندگی کوچک خودش را داشت و به‌خاطر مریضی مادرش (گوهر خیراندیش) و ناتوانی در خرید دارو، با پیشنهاد کادوی شاگردش، هوشمند کامروا (نیما شعبان‌نژاد) موافقت می‌کند. در حالی‌که متوجه می‌شود تراول‌ها تقلبی‌اند با پدر هوشمند یعنی کامران کامروا (مهران مدیری) آشنا می‌شود و این آشنایی موجب افتادن شرافت در مسیری می‌شود که چیزی از شرافت او باقی نمی‌گذارد.

فرهاد اصلانی در نقش «آقای شرافت» در سریال «هیولا»

به عقیده‌ی من اینکه این روند را در قالب کمدی ‌ببینیم قطعاً تأثیرگذارتر خواهد بود. داستانی با بن‌مایه‌ی «خوبی که بد می‌شود» موضوع محبوبی است و اثر نمونه‌ی کمیک و اغراق‌شده‌اش در ذهن بیشتر. ما همیشه خواه‌ناخواه قاضی تصویری هستیم که در برابرمان قرار می‌گیرد. در این قصه به لودگی‌ها و وقایع حول شخصیتی می‌خندیم که خیلی معمولی و شبیه خودمان است. اما در نهایت می‌بینیم که همین کاراکتر خیلی معمولیِ خیلی شبیه ما به هیولا تبدیل می‌شود و ما همچنان به سرگذشتش می‌خندیم. چنین داستان‌هایی به چالش کشیدن قدرت قضاوت و درک ماست.


بلوغ کمدی

شاید کمدی به نظر برخی، از سطح محتوا بکاهد اما طنز از نظر ارسطو عنصر مهم بلاغت به شمار می‌رود. کمدی سریال هیولا هدف مشخصی دارد و شخصاً این را در کمدی آن مقطع قاسم‌خانی دوست دارم. ردپای تئوری‌های کمدی در فیلم‌نامه مشهود است. نظریه‌ی رهایی که از این کمدی به‌عنوان مرهمی برای رنج معلمی و انسان‌های شریف دیده‌نشده استفاده می‌کند. 

نظریه‌ی برتربینی که مخاطب به‌خاطر برتری ذهنی خود نسبت به کاراکتر شرافت به او می‌خندد و در نهایت از برتری‌ای که به چشم خود دیده، رودست می‌خورد! در کل به ‌نظر می‌رسد فیلم‌نامه‌ی «هیولا» دقیق و نقطه‌زن است، هرکسی از ظن خود یار آن می‌شود و جز وضعیت معلم‌ها، می‌تواند مصادیق قابل لمس فراوانی بسته به وقایع عصر خود داشته باشد. هرچند این کمدی کمی چاشنی لودگی و بامزگی‌های سلیقه‌ای دارد که ممکن است از سطح واقعی محتوا بکاهد اما ترکیب نویسندگی امیر برادران و سرپرستی پیمان قاسم‌خانی همچنان در فیلم‌نامه جواب می‌دهد.


بازی کم‌فروشانه‌ی بازیگران سریال هیولا

بازی در کل نمره‌ی قابل قبول می‌گیرد و مشخصاً هم هدف سریال کمدی «هیولا» بازی درخشان نبوده. نهایتاً بتوان گفت بازیگران سریال «هیولا» از پس نقش‌های خود خوب برآمده‌اند. سخت‌ترین نقش که با پیشرفت و تغییر کاراکتر همراه است، نقش خود شرافت است که اجرایش برای فرهاد اصلانی پیچیدگی ندارد. بازیگران زن سریال «هیولا» مثل شبنم مقدمی، گوهر خیراندیش و سیما تیرانداز هم همان استریوتایپ همیشگی زن ساده-حسود-تکه‌انداز در سریال ایرانی را خوب درآورده‌اند، هرچند تن دادن زنان به این تقلیل‌های همیشگی توجیهی ندارد.

همه بازیگران مشهور سریال «هیولا»

اما وضع بازیگران مرد کمی ناراحت‌کننده است. مدتی است دیگر از مهران مدیری انتظاری نمی‌رود. در بازی کم‌فروشی می‌کند. انگار که در نقش پولدار موزمار گیر کرده باشد و نقش‌ها را همین مدلی برای خودش خیاطی کند. از طرف دیگر نیما شعبان‌نژاد در سریال «هیولا» اولین باری است که به‌صورت جدی جلوی دوربین می‌رود. بعد از آن هم همین دست‌فرمان را گرفته. کاش بدانیم بالاخره کجا از نقش پسر تحت تأثیر مخدر با لبخند ابدی‌اش بیرون می‌آید. شکیب شجره هم انگار مستقلاً برای خودش یک شوی بامزه دارد و در اتمسفر دیگری به ایفای نقش پرداخته. خوب است، اما برای خودش!


نظر معلم‌ها

به خاطر می‌آورم ابتدای انتشار سریال با معلم‌های سطح کشور ارتباط روزانه داشتم. نمی‌شود سریالی ساخت و مثلاً نام شخصیت بد داستان نادر باشد و به تمام نادرهای کشور برنخورد اما درباره‌ی «هیولا» تا جایی که به خاطر دارم این‌طور نبود. معلم‌ها کلیپ‌های کلاس کنکور و کتاب کمک‌درسی قسمت دوازده سریال «هیولا» را در گروه‌های‌شان دست به دست می‌گرداندند و می‌خندیدند. اتفاقاً انگار که تازه صدای‌شان شنیده شده باشد، تمام بی‌آبرویی‌ را که شرافت برای شغل‌شان خرید می‌بخشیدند، آن هم با اولین بازنمایی تصویری اختصاصی‌شان.

از طرفی به‌خاطر این سریال در زمان پخش، در خبرگزاری‌ها خبر پشت خبر از تحصن معلم‌ها و مشکلات معیشتی‌شان منتشر می‌شد. حالا که رسانه‌ی سرگرمی تصمیم گرفته معلم‌ها را ببیند، خیر تمام رسانه‌های دیگر هم در همین است. اگر سریالی به شما فحش هم بدهد اما این‌طور توجه رسانه‌ای را به صنف شما و مشکلات‌تان جلب کند، بدتان می‌آید؟


پژوی جریان‌ساز

داستان سریال ریتم خوبی دارد. شما کمدی می‌بینید، می‌خندید و خسته نمی‌شوید. شاید اگر قصه‌ی «همشهری کین» را در نوزده قسمت برای شما می‌گفتند این‌طور حس نمی‌کردید. شما به چیزی که خودتان ممکن است به آن تبدیل شوید، می‌خندید. یکی از نقاط درخشان این سریال که خنده‌دار و ساده به نظر می‌رسد داستان پژوهای زندگی لاکچری چراغ خاموش کامرواست. کامروا علی‌رغم ثروت میلیاردی خود، سه پژو پارس سفید یکسان در پارکینگ خانه‌اش دارد. برای حفظ ظاهر تا آنجا پیش می‌رود که وقتی یکی تصادف می‌کند، به هر سه از همان نقطه آسیب می‌رساند تا کسی متوجه نشود این خانواده سه ماشین دارد. این موضوع از نظر من برجسته‌ترین اثر ماندگار سریال است. چیزی که خیلی از ما بعد از تماشای سریال با آن «هیولا» را به خاطر می‌آوریم. اثر مثال‌گونه پیدا کرده. نمونه‌اش در زمان انتخابات اخیر که در شبکه‌های اجتماعی به این مدل بازنمایی ساده‌زیستی اشاره می‌شد و نشان‌دهنده‌ی آن است که «هیولا» به فرهنگ فولک نفوذ کرده.


پایان‌بندی

آخر ماجرا هم شرافت به اصل خود برمی‌گردد. یک ‌جایی کلیک می‌کند که تو شریف بودی و نه هیولا. شرافت اختلاس و تابلوهای گران‌قیمت را کنار می‌گذارد و به‌سمت معلم‌ها می‌رود، حبسش را هم می‌کشد. کامروا و پسرش چه می‌شوند؟ کامروا در زندان است، در حالی‌که در استخر آب‌تنی می‌کند و پسرش به‌جای او بیزنس اختلاس‌شان را ادامه می‌دهد.

مشکل سریال «هیولا» که نه، کلاً مشکل سریال ایرانی این پیام است که مردم ببینید، تهش هیچی نیست. به زندگی خودتان قانع باشید. ما این همه قسمت از زندگی لاکچری و سوپرمارکت شمال تهران و مارچوبه و کیف چند میلیون تومانی گفتیم اما می‌ارزد به اینکه تهش این‌طور بدبخت شوید؟ پس قانع باشید و شریف. هیچ سریال ایرانی‌ای نمی‌گوید حق شما بیشتر از این‌هاست، هرچند جامعه را سیاه و کثیف نمایش بدهد و تیغ انتقاد به مسئولان را تیزتر کند. باز هم جای شما همین جایی است که نشسته‌اید. ما را تماشا کنید و از جای‌خود تکان نخورید!




تصاویر پیوست

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط «میدان آزادی» منتشر خواهد شد
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد!

نکته دان
حالا که از سریال‌های تلویزیونی مهران مدیری و دوره‌ی پادشاهی یگانه کارگردان کمدی عبور کرده‌ایم، این سؤال مطرح می‌شود که اگر فیلم‌نامه و سرپرستی قاسم‌خانی نباشد، مدیری چه ارزش افزوده‌ای برای فیلم ایجاد می‌کند؟

در سریال «هیولا»، شرافت (فرهاد اصلانی) هم همین است. روزی زندگی کوچک خودش را داشت و به‌خاطر مریضی مادرش (گوهر خیراندیش) و ناتوانی در خرید دارو، با پیشنهاد کادوی شاگردش، هوشمند کامروا (نیما شعبان‌نژاد) موافقت می‌کند. در حالی‌که متوجه می‌شود تراول‌ها تقلبی‌اند با پدر هوشمند یعنی کامران کامروا (مهران مدیری) آشنا می‌شود و این آشنایی موجب افتادن شرافت در مسیری می‌شود که چیزی از شرافت او باقی نمی‌گذارد.

مطالب مرتبط